بچههای طلاق/۲
Estimate time of reading:
۱۰ دقیقه
خبر جدایی
انتقال دادن چنین خبری شاید یکی از مشکلترین کارها باشد. روبرو شدن با صورتهای معصوم، گریان و چه بسا وحشتزده و نگران بچهها آسان نیست و بیگمان چنین صحنهای دل والدین را میشکند. کودکی که با این خبر روبرو میشود هزار و یک سؤال در سر دارد. چراهایی که شاید حتی جرأت بیان آنها را نداشته باشد. اغلب اتفاق میافتد که کودک به دلائل قابل درک برای خودش، خود را مسئول شرایط و چه بسا جدایی میداند و در نتیجه در عمق افکار و احساساتش خود را برای بهوجود آوردن چنین غم و اندوهی سرزنش میکند. البته گاهی نیز برخی والدین نابخردانه با صحبت و یا رفتار خود چنین تصوری را در کودک بهوجود میآورند. به همین دلیل زن و شوهری که واقعاً دیگر هیچ راهی جز جدایی نمیبینند باید نهایت کوشش را بکنند تا به شکلی درست این خبر را با بچهها در میان بگذارند. پدر و مادر باید در یک زمان مناسب در کنار بچههایشان نشسته، در صداقت واقعی و همدردی مسائل را در کلمات قابل درک برای آنها بازگو کنند. اما لازم است که پیش از صحبت با بچهها والدین با هم صحبتی داشته باشند و در مورد چیزهایی که میخواهند مطرح کنند به تفاهم برسند. داد و فریاد کردن در حضور بچهها هیچ چیزی نصیب بچهها نخواهد کرد جز ترس، وحشت و ناامنی بیشتر. بنابراین نهایت کوشش را بکنید که مثل دو انسان بالغ در حضور بچهها رفتار کنید و زندگی را سختتر از آنچه که هست و خواهد بود نکنید.
هنگام مشاوره به تجربه دیدهام که یکی از ضربههای روحی روان آسیبی که اغلبْ مراجعی بالغ از دوران کودکی خود بهیاد میآورد و چه بسا حتی گریه میکند، جدایی و طلاق والدین میباشد و همین موضوع نشان میدهد که چقدر درک و قبول این موضوع میتواند برای بچهها سنگین باشد. بچههایی که احساساتشان هنگام بروز این اتفاق در نظر گرفته نشده و یا هیچ کمکی دریافت نکردهاند تا با این موضوع کنار بیایند، ضربههای روحی روان آسیبی میبینند که شاید حتی در زمان بزرگسالی نیز باعث آزار آنها شود.
نحوه گفتن این موضوع اثرات بجا ماندنی به همراه دارد و به همین دلیل توضیح کامل که در حد قابل فهم و درک سنین بچهها باشد باید داده شود تا آنها را تا حد ممکن از آسیبهای روانی دور نگه داریم. بنابراین ضروری است که پدر و مادر در یک زمان مناسب، با بردباری و محبت وقتی را به بچهها اختصاص بدهند و مسائل را در کلمات قابل درک برای آنها بازگو کنند. قوه درک بچهها بستگی به سن و بلوغ آنها و همینطور رابطهشان با والدین دارد و نیز مقدار اعتمادی که بچهها نسبت به پدر و مادر دارند.
بدون هیچ تردیدی با وجود همه سعی و کوششها خبر جدایی ناراحتکننده و آزاردهنده است و زمانی را نیاز دارد تا زخم بهوجود آمده التیام یابد.
چه وقتی مناسب است؟
ساعت و وقت مناسبی را برای صحبت با بچهها در نظر بگیرید. بیگمان زمانی که توی اتومبیل بچهها را به مدرسه میبرید نمیتواند وقت خوبی برای طرح این موضوع باشد. نیز زمانی که سر موضوعی ناراحت و عصبانی هستید مناسب نیست.
بهترین وقت برای صحبت با بچهها زمانی است که در خانه آرامش نسبی برقرار است و زن و شوهر میتوانند اول بین خودشان در این مورد صحبت کنند و به تفاهم نسبی برسند. اگر رسیدن به چنین آرامش و تفاهمی خارج از کنترل و امری نارسیدنی است، بهتر خواهد بود اگر هر یک از والدین جداگانه با بچهها صحبت کنند. بهنظر من مهمترین نکتهای که بچهها باید درک کنند و به آن اطمینان داشته باشند این است که با وجود مشکلات و جدایی هر یک از والدین بچهها را دوست دارند و آنها را رها نخواهند کرد.
صحبت کردن با بچهها و گذراندن وقت مناسب با آنها، بچهها را تشویق میکند تا احساساتشان را ابراز کنند. در چنین موقعیتی باید به بچهها فرصت کافی داد تا سؤالاتی را که در فکر دارند مطرح کنند. آنها بهعنوان عضوی از آن خانواده حق دارند که به سؤالاتشان جواب داده شود و بیتردید این سؤالات و پاسخها مناسب سنشان خواهد بود. اولین چیزی که بچهها باید بدانند این است که چه اتفاقی افتاده و چرا؟ باید با بچهها رو راست بود. روشن بودن دلیل جدایی کمک خواهد کرد تا بچهها بیجهت خود را مسئول این اتفاق نبینند. ولی نیازی نیست که همه جزئیات را با آنها در میان بگذاریم. آنچه که لازم است مجدداً تأکید کنم این است که زن و شوهر نباید در حضور بچهها یکدیگر را محکوم و مقصر معرفی کنند. آنچه که بچهها نیاز دارند بدانند این است که میتوانند پس از جدایی با هر دو شما رابطه داشته باشند بدون اینکه مجبور باشند طرف یکی را بگیرند. پس بیایید بار بیشتری بر روی شانههای نحیفشان نگذاریم.
سؤالات مهم
سؤالات مهم دیگری نیز مطرح میشود که بچهها باید در حد امکان پاسخ آنها را بدانند. سؤالاتی مانند: بچهها با کدام یک از والدین زندگی خواهند کرد؟ هر چند وقت یکبار والدی را که از خانه نقل مکان میکند خواهند دید؟ آیا هنوز والدین آنها را دوست دارند؟ از نظر مالی وضعشان چطور خواهد بود؟ آیا مجبور خواهند بود خانهشان را عوض کنند و در نتیجه به یک مدرسه جدید بروند که هیچ کس را نمیشناسند؟ و سؤالاتی از این قبیل.
بیگمان وجود شرایط نابسامان امکان پاسخگویی به همه سؤالات را نخواهد داد ولی اگر موردی هست که هنوز نامشخص است پدر و مادر میتوانند با دادن اطمینان که در اولین فرصت جواب را به آنها خواهند داد کودکانشان را از فشارهای عصبی، ترسها، طردشدگی و حس تقصیر نابجا آزاد کنند. برای سلامت روحی بچهها لازم است که پس از رفتن والدی آنها بدانند که میتوانند بر روی آن والدی که مانده حساب کنند و او نیز آنها را رها نخواهد کرد. واقعیت این است که پدر و مادر هر دو نقش مهمی در زندگی فرزندان بازی میکنند و هر کودکی با وجود اختلافات بین آنها هر دو را دوست دارد. بنابراین لازم است که دلیل جدایی در حد قابل درک عنوان شود بدون اینکه هر کس دیگری را مقصر قلمداد کند. بدون هیچ تردیدی این مشکلترین قسمت صحبت با فرزندان میباشد و در نتیجه لازم است که قبل از در میان گذاشتن با بچهها پدر و مادر با همدیگر به ویژه در این رابطه صحبت کنند و به تصمیم برسند. ایدهال خواهد بود اگر پدر و مادر بتوانند لااقل برای دقایقی مانند دو فرد مسئول کدورتها را بهخاطر بچههایشان کنار بگذارند و با همدیگر در رابطه با آینده بچهها به توافق برسند.
خانوادههای مسیحی
در خانوادههای مسیحیِ ایماندار چنین اتفاقی شاید یک بُعد دیگری بیابد به این شکل که علاوه بر سؤالاتی که هر کودکی میپرسد، سؤالاتی هم در این راستا در فکر بچهها مطرح شود که «چرا خدا کاری نکرد که بابا و مامان بتوانند با هم زندگی کنند؟» و یا برای سنین بالاتر «آیا خدا به دعاها جواب میدهد؟» و سؤالاتی مثل اینها. در نتیجه چه بسا چالشهایی در رابطه با ایمان مسیحی برای بچههایی که از خانوادههای ایماندار هستند پیش بیاید. بنابراین، هنگام مطرح کردن این موضوع پدر و مادر باید آمادگی کافی داشته باشند تا به سؤالات ایمانی آنها نیز پاسخ دهند چون بیگمان نباید بگذاریم این موضوع در ایمان آنها به خدا خدشهای وارد سازد.
در هر صورت، چه ایماندار و چه بیایمان، جدایی و طلاق اثر بدی بر روی کودکان میگذارد و سؤال اصلی این است که این اثر چقدر بزرگ خواهد بود.
بنابراین، هنگام صحبت با بچهها....
روراست و صادق باشید.
کوشش کنید که آرام و نسبت به آینده خوشبین باشید.
ناراحتی و غم خودتان را نشان دهید ولی در ابراز احساسات زیادهروی نکنید.
احساسات منفیتان را به بچهها انتقال ندهید.
بچهها را از تداوم عشق و محبتتان مطمئن سازید.
به آنها این اطمینان را بدهید که هر دو والد را خواهند دید (مگر دلیل قانعکنندهای برخلاف این باشد).
به آنها اطمینان بدهید که مسئول این جدایی آنها نیستند.
به آنها بگویید که هر موقع که خواستند میتوانند با شما صحبت کنند و آماده هستید تا به سؤالاتشان پاسخ دهید.
همچنین...
هیچ وقت یکدیگر را در حضور بچهها محکوم نکنید.
قولهایی ندهید که نمیتوانید به آنها عمل کنید.
از آنها نخواهید که این موضوع را با کسی درمیان نگذارند.
نیازی نیست که وارد همه جزئیات مشکلات روابطی شوید بلکه تا حدی که برای آنها قابل درک باشد مسائل را باز کنید.
واکنش بچهها
بچهها سؤالات بسیاری در سر میپرورانند و اگر شرایط مناسبی برایشان فراهم کنیم جرأت لازم برای مطرح کردن آنها را خواهند یافت. ولی متأسفانه هستند والدینی که به دلیل آزار و اذیت، کینه، و خشمهایی که نسبت به همسرشان دارند بچهها را نه تنها از صحبت کردن و به زبان آوردن نام والدی که نقل مکان کرده، محدود میکنند بلکه شاید حتی تنبیه بدنی هم نصیب بچههای خود سازند. هیچ تردیدی وجود ندارد که چنین راه و روشی نه تنها سازنده نیست بلکه ویرانگر نیز میباشد.
غمی که اکثر کودکان پس از شنیدن خبر جدایی دارند بیشباهت به غم از دست دادن عزیزی نیست. غم از دست دادن خانه، دوستان، وقتهایی که خانواده با هم خوش میگذراندند، و از دست دادن رفاه، همینطور ترس از تنها ماندن، نامشخص بودن آینده و عدم احساس امنیت، همه و همه مسائلی است که کودکان با آنها دست به گریبان هستند. از طرفی دیگر نیز نباید نگرانی و ترس از در میان گذاشتن با دوستان و دیگران و چگونگی واکنش آنها نیز غافل بود.
احساسات خشم و انزجار بخصوص نسبت به والدی که اولین قدم را برای جدایی برداشته، رفتارهای تلافیگرانه مثل صحبت نکردن، جواب ندادن به سؤالات، بیاحترامی و طغیان همه نشانی است از تلاطمی که کودک در درون خود احساس میکند. برخی از رفتارها نیز به قصد و تنها با هدف تنبیه والدین انجام میشود.
اولین اتفاق مثبتی که پس از جدایی رخ میدهد تمام شدن بحثها، دعواها و داد و فریادها است. ولی از طرفی هم متأسفانه برعکس آن پیش میآید یعنی خصومتها شروع میشود. در هر حال برای بچهها شرایط آرامتر از پیش خواهد بود و در نتیجه شاید فرصتی باشد تا بچهها بتوانند راحتتر به این موضوع فکر کنند و با آن کنار بیایند.
در کنار تغییراتی که به دنبال جدایی در زندگی بچهها پیش میآید، مفید خواهد بود اگر در حد امکان چیزهایی را در زندگی بچهها تغییر نکرده نگه داریم. چیزهای آشنایی مثل ادامه ارتباط بچهها با پدر و مادر بزرگها و آشنایان و فامیلهای نزدیک، عوض نکردن مکان زندگی، مدرسه، و شاید مهمتر از همه جدا نشدن بچهها از همدیگر. شاید در مواردی چنین به نظر رسد که اگر هر یک از بچهها جدا از هم با یکی از والدین زندگی کنند بهتر خواهد بود ولی متأسفانه این جدایی اثر نامطلوبی روی بچهها میگذارد.
واکنش بچهها کاملاً بستگی به خصوصیات شخصی آنها دارد. برخی مقاومتر از دیگران هستند و در نتیجه بهتر با شرایط موجود روبرو میشوند و میتوانند روش مناسبی برای کنار آمدن با مشکلات پیدا کنند. ولی هستند بچههایی که آشتی کردن با این موضوع برایشان سخت است و در نتیجه این وظیفه پدر و مادر است که با شناختی که از بچههای خود دارند کمک لازم را به آنها بکنند.
گاهی بچهها برای فرار از نشان دادن احساسات، غم عمیق و تشویش حربه بیتفاوتی را انتخاب میکنند به این شکل که هیچ تمایلی برای صحبت در این رابطه نشان نمیدهند و حتی اگر هم مجبور به صحبت شوند، شاید چیزی شبیه به این بگویند که «این به من ربطی ندارد». در حالی که در عمق وجودشان درد عمیقی احساس میکنند.
یکی از مشکلات عمده بچهها این است که چطور به هر دو والد وفادار بمانند. واقعیت این است که به جز در موارد استثنائی بچهها هر دو والد را دوست دارند و برای والدی که از منزل نقل مکان کرده و در نتیجه کمتر او را میبینند دلتنگ میشوند. در چنین شرایطی علائم دلتنگی و فقدان شاید به شکل روانتنی مثل درد، اختلال در خواب، و عوارض پوستی، گاز گرفتن، لگد زدن و اختلال خورد و خوراک دیده شود یعنی برخی نمیخواهند بخورند و برخی دیگر نمیتوانند از خوردن دست بکشند. برخی نیز بیش از حد فعال میشوند یا از کنترل خارج شده، حاضر به هیچ نوع همکاری نیستند. در چنین شرایطی باید به کودک با وقت دادن به او و همدردی کمک کرد تا با ابراز احساسات با مسئله دلتنگی و فقدان روبرو شود در غیر اینصورت احتمالاً کودک به خودآزاری و آزار دیگران و یا راههای زیانآور رو میآورد.
در شماره آینده به واکنش بچهها در سنین مختلف خواهیم پرداخت.