آیا مسیح در راه همه مرد؟
۹ دقیقه
الهیات مسیحی پر است از مباحث داغ و بحثانگیزی که قرنهای متمادی ذهن متفکران و متألهین مسیحی را به خود مشغول داشته است. در این روزهای مقدس که واقعۀ مرگ و قیام عیسای مسیح را گرامی میداریم، بجاست نگاهی بیندازیم به یکی از بحثانگیزترینِ این مباحث: آیا عیسای مسیح در راه همۀ مردم جهان بر صلیب مرد؟ یا اینکه بر روی صلیب تنها گناهان برگزیدگان را متحمل شد و در راه عدۀ معدودی که از قبل برای نجات برگزیده شده بودند جان داد؟ هر دو دیدگاه پیروان فراوانی دارد و برخی از برجستهترین متفکران جهان مسیحیت بسته به تعبیر خود از برخی آیات کتابمقدس، در تأیید یا رد یکی از این دو نگرش اظهارنظر کردهاند. در مقاله حاضر قصد دارم پس از پرداختن به هر یک از این دو دیدگاه، جمعبندیِ کلیای از این بحث ارائه دهم و به دلالتهای عملی این موضوع اشارهای بکنم.
احتمالاً اولین پاسخی که در جوابِ پرسش بالا به ذهن میرسد این است که بگوییم مسلم است که عیسی در راه همگان مرد. خدا تبعیض قائل نمیشود و از آنجا که همه مخلوقات خود را دوست دارد، پسر یگانه خود را فرستاد تا همۀ مردم جهان نجات پیدا کنند (یوحنا ۳: ۱۶). در کتابمقدس آیات متعددی در تأیید این امر وجود دارد. یکی از روشنترین این آیات، اول یوحنا ۲: ۲ است که راجع به کار عیسای مسیح بر صلیب میگوید: «او خود کفارۀ گناهان ما است، و نه گناهان ما فقط، بلکه گناهان تمامی جهان نیز.» یا این آیه: «خداوند... با شما بردبار است، چه نمیخواهد کسی هلاک شود، بلکه میخواهد همگان به توبه گرایند» (دوم پطرس ۳: ۹)، و یا: «خدا میخواهد همگان نجات یابند و به معرفت حقیقت نائل گردند» (اول تیموتائوس ۲: ۴). در اناجیل نیز به آیاتی برمیخوریم که در آنها بهوضوح آمده که عیسای مسیح «گناه از جهان برمیگیرد» (یوحنا ۱: ۲۹).
اما با نگاهی دقیقتر به کتابمقدس، متوجه آیاتی میشویم که ظاهراً در این مورد صحبت میکند که عیسی تنها در راه عدهای خاص بر صلیب جان داد. یکی از مهمترین این قسمتها، فصل دهم انجیل یوحناست که در آن عیسای مسیح، این شبان نیکو، بهصراحت میگوید که جان خود را تنها در راه گوسفندان مینهد: «من شبان نیکو هستم. من گوسفندان خود را میشناسم و گوسفندان من مرا میشناسند، همانگونه که پدر مرا میشناسد و من پدر را میشناسم. من جان خود را در راه گوسفندان مینهم» (یوحنا ۱۰: ۱۴ و ۱۵). بنابراین عیسی به هنگام رفتن به پای صلیب به "گوسفندان خود" میاندیشید، نه به گوسفندان بنیانگذارانِ سایر ادیان. عیسی در ادامه در این باره میگوید: «گوسفندانی دیگر نیز دارم که از این آغل نیستند. آنها را نیز باید بیاورم و آنها نیز به صدای من گوش فرا خواهند داد. آنگاه یگ گله خواهند شد، با یک شبان» (آیه ۱۶). بهعبارت دیگر، عیسی با این اطمینان به پای صلیب میرود که گوسفندان او، چه آنان که از آغل اویند و چه آنان که بعداً به آغل او خواهند گروید، حتماً صدایش را خواهند شنید و نزد او خواهند آمد («باید آنها را بیاورم... به صدای من گوش فرا خواهند داد»). او کمی جلوتر در پاسخ به یهودیانی که وی را سؤالپیچ کرده بودند میگوید: «شما ایمان نمیآورید، زیرا از گوسفندان من نیستید...» (آیات ۲۶ تا ۳۰). بدین ترتیب عیسی گسترۀ کارِ نجاتبخشی را که بر صلیب انجام خواهد داد به "گوسفندان خود" محدود میکند، و روشن و واضح به این یهودیان میگوید که آنان جزو این گوسفندان نیستند. این دیدگاه در الهیات مسیحی "کفاره محدود" (Limited Atonement) یا "رهایی خاص" نامیده میشود و جزو اصول اعتقادیِ "الهیات اصلاحشده" (Reformed Theology) است که شاخهای از سنت اصلاحات است و البته نباید با کل جنبش اصلاحات اشتباه گرفته شود. مهمترین مروّجان آن، جان کالوین و یکی از پیروان او بهنام تئودور بزا (Theodore Beza) بودند. بر اساس این دیدگاه، عیسای مسیح در راه گناهان تمام مردم جهان نمرد، بلکه تنها گناهان کسانی را که پیش از بنیاد عالم برای نجات برگزیده شده بودند بر صلیب متحمل شد. مطابق این دیدگاه، آن دسته از آیات کتابمقدس را که میگوید خدا میخواهد همه نجات پیدا کنند و همگان حقیقت را بشناسند، باید در مفهومی جامعهشناختی تعبیر کرد: بدین معنا که خدا میخواهد همه نوع مردمی (از هر ملیت و قوم و زبان و منطقۀ جغرافیایی و طبقۀ اجتماعی) نجات یابند، نه اینکه همۀ مردم. امروزه کلیساهای اصلاحشده (Reformed)، پریزبیتری (یا همان "انجیلی") و برخی از کلیساهای باپتیست چنین اعتقادی دارند (لازم به ذکر است که همه این کلیساها، زیرمجموعۀ فرقۀ پروتستان هستند). از دیگر آیاتی که در تأیید این دیدگاه وجود دارد، میتوان به متی ۲۶: ۲۸، متی ۲۵: ۳۲- ۳۳، یوحنا ۱۷: ۹، اعمال ۲۰: ۲۸ و افسسیان ۵: ۲۵- ۲۷ اشاره کرد. در اشعیا ۵۳: ۱۲ نیز میخوانیم که «او گناهان بسیاری (و نه گناهان همگان) را بر خود گرفت».
در مقابل این دیدگاه، الاهیدانی هلندی بهنام یاکوب آرمینیوس (Jakob Arminius) (۱۵۶۰-۱۶۰۹) با رد آموزۀ "کفاره محدود"، اعلام داشت که مسیح نه فقط در راه برگزیدگان، بلکه برای همه مرده است. نظریات او در محافل "اصلاحشده" هلند فوقالعاده مورد توجه قرار گرفت و در نهایت منجر به انتشار بیانیۀ معروفی شد بهنام "اعتراضنامه" (Remonstrance) که در آن بهوضوح تصریح شده بود که کار مسیح جنبهای همگانی و جهانشمول دارد: «خدا پیش از بنیاد عالم بهواسطۀ تقدیری ابدی و تغییرناپذیر در مسیح، مقدر داشت از میان انسانهای گنهکار و سقوطکرده، تمام کسانی را که بهواسطۀ فیض به عیسای مسیح ایمان آورند و در ایمان و اطاعت پایدار بمانند، برای حیات جاودان برگزیند... مسیح نجاتدهنده دنیا در راه تمامی آدمیان مرد و با مرگش بر صلیب، آشتی و آمرزش را برای همگان به ارمغان آورد، اما بهگونهای که تنها مؤمنین بتوانند از آن برخوردار شوند.»
این دیدگاه که در الهیات مسیحی به تفکر "آرمینیوسی" معروف است، خیلی زود در محافل انجیلی قرن هیجدهم اروپا محبوبیت یافت و از طریق چارلز وسلی در انگلستان با طنینی رسا در محافل متودیستی نیز منعکس گشت. تفکر "آرمینیوسی" بهویژه در محافل الهیاتی امریکای شمالی رواج پیدا کرد. امروزه اکثر کلیساهای متودیستی، پنطیکاستی و کاریزماتیک (که آنها هم همگی زیرمجموعۀ فرقه پروتستان هستند) از دیدگاه الهیاتی "آرمینیوسی" پیروی میکنند. کلیسای جماعت ربانی نیز که در سال ۱۹۱۴ در امریکا پا گرفت و بهشدت گرایشهای پنطیکاستی دارد، از چنین دیدگاهی پیروی میکند و بنابراین تا آنجا که بنده بهخاطر دارم، تعلیم رسمی در کلیسای جماعت ربانی ایران نیز مطابق دیدگاه آرمینیوسی است.
لابد اکنون میپرسید که کدام گروه درست میگویند. به اعتقاد بنده، با وجود هیاهو بر سر اختلافنظر این دو دیدگاه، اگر عقاید کالوین و آرمینیوس در مورد گسترۀ کار مسیح بر صلیب را کنار هم بگذاریم متوجه خواهیم شد که هر دو کمابیش یک چیز میگویند: اینکه تمام کسانی که به کار نجاتبخش مسیح بر صلیب ایمان بیاورند، نجات خواهند یافت. بهعبارت دیگر، هر دو در این باره اتفاق نظر دارند که قربانی مسیح بر صلیب بهطور بالقوه برای همه کافی است و این قدرت را دارد که همگان را رهایی ببخشد، اما در عمل تنها بهحال کسانی مؤثر است که حاضرند اجازه دهند که این تأثیر را بر آنها بگذارد. دعوا ظاهراً بر سر انگیزۀ خدا از فرستادن عیسی است. طرفداران کالوین میگویند خدا عیسی را تنها برای نجات برگزیدگان (که از قبل مقدر شده بودند) فرستاد، حال آنکه آرمینیوسیها میگویند خدا عیسی را برای نجات همه فرستاد. به گمانم اینکه دقیقاً در ذهن خدا چه میگذشت و انگیزۀ او چه بوده است، به خود خدا مربوط است و در اصل موضوع تفاوتی نمیکند. مهم این است که نتیجه قربانی مسیح یکی است: تنها کسانی به خون او خریده خواهند شد که به کاری که او بر صلیب انجام داد ایمان بیاورند. هم آرمینیوس و هم کالوین از جهاتی حق دارند: کاملاً منطقی است که تصور کنیم خدای رحیم و مهربان میخواهد همگان نجات یابند. در کتابمقدس میخوانیم که او از مرگ هیچ انسان شریری خشنود نمیشود. خدایی که در عهدعتیق به قوم خود فرمان میدهد که اگر گاو یا گوسفند دشمنتان گم شد آن را به صاحبش بازگردانید، چطور ممکن است خودش نخواهد ما انسانهای گمشده را که آفریدۀ او هستیم نزد خود بازگردانَد.
در عین حال، مشخص است که بسیاری از مردم دنیا به کار مسیح بر صلیب ایمان نمیآورند و نجات نمییابند. اگر بگوییم مسیح برای همه مرد، باید نتیجه بگیریم که او بیهوده در راه کسانی که نجات ندارند مرد، که اثربخشیِ مرگ مسیح را زیر سؤال میبَرَد. اینکه بگوییم هدف خدا از فرستادن پسرش این بود که همگان نجات پیدا کنند، بدین معناست که خدا در انجام هدف خود ناکام مانده است، زیرا روشن است که بسیاری از ابناء بشر نجاتنیافته از این جهان رفتهاند. بنابراین موضع کالوین نیز دور از واقعیت نیست. به یاد دارم یک بار کشیش ادوارد در یکی از موعظاتشان در کلیسای مرکزی تهران توضیح دادند که این موضوع را برای خودشان این طور حل کردهاند: بر سر درِ آسمان تابلویی هست که بر روی آن نوشته شده است: "نجات برای همه". کسانی که دعوت ورود به آسمان را میپذیرند و داخل میشوند، میبینند در طرف دیگر تابلو نوشته شده است: "نجات مخصوص برگزیدگان". بهگمانم این مثال جمعبندی بسیار خوبی است از این مبحث.
اما دلالت این دو دیدگاهِ بهظاهر متفاوت، در عمل برای ما مسیحیان ایرانی به چه معناست؟ اولاً بدین معناست که باید دانست چنین تفاوتهایی در جهان مسیحیت وجود دارد و امری طبیعی است. در واقع همین اختلاف دیدگاههاست که باعث پدید آمدن فرقههای کلیسایی مختلف شده است. قبول یا رد یکی از دو دیدگاه به هیچ وجه بدعت نیست و به این معنا نیست که کسانی که نظر مخالف دارند دیگر مسیحی محسوب نمیشوند. چه پیروان کالوین و چه هواداران آرمینیوس، مادام که به عیسای مسیح بهعنوان نجاتدهنده زندگی خود ایمان داشته باشند، مسیحی هستند.
و اما دلالت دوم، به موضوع بشارت مربوط میشود. ممکن است کسی با شنیدن نظرات کالوین بگوید اگر تعداد زیادی از مردم هستند که مسیح در راه آنها نمرده است، چه لزومی دارد زحمتِ بشارت دادن به آنها را بر خود هموار سازیم؟ یا با شنیدن دیدگاه آرمینیوسی به این فکر بیفتد که به هر حال مسیح گناه تمام ابناء بشر، و از جمله گناهِ بیایمانی آنها را، برداشته است و خدای رحیم خود طریقی برای نجات مردم پیدا خواهد کرد. اما واقعیت این است که خدا از طریق من و شما کار میکند. او این افتخار را به ما داده است که همکاران او باشیم، و حصادی را که متعلق به اوست درو نماییم. اینکه مسیح در راه برخی مرد یا در راه همه، تفاوتی در اصل موضوع ایجاد نمیکند: همگان لازم است پیام انجیلِ نجات را بشنوند، و این پیام باید از طریق من و شما به گوش مردم جهان برسد. این دستور خود خداوند است. اینکه او در نهایت چه کسانی را بسوی خود خواهد خواند، به خود خداوند مربوط است. وظیفه و مأموریت ما این است که حال که خود طعم شیرین نجات را چشیدهایم، آن را با دیگران نیز در میان بگذاریم و ضرورت آمرزش گناهان را که تنها از طریق خون مسیح میسّر است، به آنان یادآور شویم.
بنابراین در این ایام مبارک که بار دیگر در مرگ و قیام عیسای مسیح تأمل میکنیم، خوب است بهیاد داشته باشیم که عیسی بر صلیب رفت تا ما نجات یابیم، مایانی که نجات یافتهایم مسئولیم دیگران را نیز با یگانه راه نجات آشنا سازیم، و آنانی که پیام نجات را میشنوند به نوبۀ خود مسئولند آن را بپذیرند. این حقیقت بسی از حدس و گمان در این باره که مسیح به نیابت از همگان بر صلیب جان داد یا به نیابت از برخی، مهمتر است.