چاپلوسی
۱۰ دقیقه
بسیاری جویای نظر لطف حاکمند، اما خداوند است که آدمیان را دادرسی میکند. امثال ۲۹:۲۶
دوستی معتقد بود که با کمی هندوانه زیر بغل کسی گذاشتن، هر کاری را میتوان پیش برد. من با این دوست کاملاً موافقم چون کمتر آفت زبان است که به اندازۀ چاپلوسی و تملقگویی میل به جاهطلبی و خودبزرگبینی طرف مقابل را تحریک کند و او را آلت دستی سازد در جهت تأمین منافع شخص اول. شعرای ما هم به این موضوع شهادت میدهند:
شیرین سخنم دید بدان چربزبانی
کوتاه سخن کرد و کمی نرمتر آمد
اما این تنها یک روی سکه است! روی دیگر سکه، هشدار جدی خداست به کسانی که با شیرینزبانی و تملق راه کوتاه و بدون هزینهای را برای رسیدن به خواستههای خود بر میگزینند یا حتی در مواردی فراتر رفته، با طرفداریهای بیهودۀ خود و چاپلوسی و چربزبانی، حقوق دیگران را پایمال میکنند: «خداوند همۀ لبهای چاپلوس را قطع کند، و هر زبان لافزن را، که میگویند: “به زبان خویش پیروز خواهیم شد؛ لبهای ما با ماست، کیست سَروَر ما؟” خداوند میگوید: “به سبب غارت ستمدیدگان و نالۀ نیازمندان، اکنون برمیخیزم....”» (مزمور ۱۲:۳-۵).
چاپلوسی یعنی اینکه کار، فضایل، هنرها و رفتار یک شخص را طوری بستاییم که او را مدیون شیرینزبانیهای خود سازیم. البته این نوع تحسین هم میتواند راست باشد و هم دروغ، اما فرق اصلی چاپلوسی با تعریف و تمجید اصیل و خالصانه، انگیزهای است که در پس آن نهفته است. علت و محرک چاپلوسی، اِعمال نفوذ زیرکانه بر شخص مقابل برای کسب منافع شخصی است[1].
در عمیقترین لایههای آفت چاپلوسی، شاید بتوان بر سه انگیزه انگشت نهاد که عوامل اصلی این بیماری زبان هستند:
۱- میل به جلب توجه و پذیرفته شدن: در دنیایی که بسیاری از ما از عدم پذیرش و کمبود محبتِ بیقید و شرط رنج میبریم، چربزبانی و تملقگویی راه کوتاه و بیدردسری است برای جلب توجه و پذیرفته شدن توسط کسانی که تشنۀ عنایت و مهربانی آنها هستیم. عدم اعتماد بهنفس و داشتن کجباورهایی عمیق در مورد بیکفایتی خود، گاهی آنقدر زندگی ما را فلج میکند که تملقگویی به دیگران تنها راه بقای عاطفی بهنظر میرسد. پذیرفته شدن توسط فرد یا افرادی که اکثر مردم آنها را قبول دارند و به آنها احترام میگذارند به ما احساس اعتماد بهنفس میبخشد، هر چند چنین احساسی موقتی باشد! هیچ کدام از ما دوست نداریم در نظر فرد یا افراد معتبر بازنده جلوه کنیم، بنابراین بهراحتی ممکن است به راه میانبُرِ چاپلوسی متوسل شویم تا مورد توجه آنان قرار گیریم و ما را بپذیرند.
تا زمانی که عمیقاً متوجه نشویم که امنیت و اعتبار ما از این واقعیت سرچشمه میگیرد که خدا ما را بیهیچ قید و شرط در عیسای مسیح پذیرفته است، و باور نکنیم که دید خدا نسبت به ما متفاوت از باورهای کاذبی است که جامعه از کودکی به ما تلقین کرده است، نه تنها به حربۀ چاپلوسی بلکه به هزار و یک دستاویز دیگر نیز متوسل خواهیم شد تا به دل مردم راه پیدا کنیم و مورد قبول آنان واقع شویم. وقتی به مسیح ایمان میآوریم، خدا ما را در عیسی مسیح میبیند و بهواسطۀ خونی که او در راه ما بر صلیب ریخت، در نظر خدا پارسا شمرده میشویم (دوم قرنتیان ۵:۱۸-۱۹). پذیرش خالص و محبت بیقید و شرط تنها در رابطۀ عمیق و صمیمی با خدا یافت میشود.
اگر احساس میکنید که دنیا اعتماد بهنفس شما را پایمال کرده و مردم شما را بهخاطر آنچه هستید نمیپذیرند و از این رو چارهای ندارید جز اینکه با تملق و چاپلوسی دل آنها را بدست آورید، مطالعۀ مطلبی تحت عنوان "من در مسیح کیستم؟" از کتاب "پیروزی بر تاریکی" نوشتۀ دکتر نیل اندرسون را توصیه میکنم که میتواند فوقالعاده در این زمینه کمک باشد و شأن و منزلت والایی را که هر یک از ما در مسیح داریم به ما یادآور شود.[2]
۲- نیاز به شنیدن تقدیر و تحسین از دیگران: همۀ ما از اینکه دیگران ما را تشویق و دلگرم کنند شاد میشویم و روحیه میگیریم و این به خودی خود چیز بدی نیست. اما گاهی هویت و ارزش ما چنان به آنچه که دیگران دربارۀ ما میاندیشند وابسته میشود که میخواهیم به زورِ تملق و چربزبانی، تعریف و تمجید را از دهانشان بیرون بکشیم. وقتی از لباس، طرز برخورد یا رفتار یک نفر بهطور مکرر و مبالغهآمیز تعریف میکنیم، در واقع بهنوعی آنها را مدیون صحبتهای شیرین خود میکنیم تا آنان نیز مجبور شوند متقابلاً از فضایل ما تعریف کنند.
کتابمقدس بهصراحت میگوید که چاپلوسی ابزار زیبندهای برای فرزندان و خادمان خدا نیست. بهعنوان مثال، پولس به مسیحیان غلاطیه میگوید: «آیا تأیید مردم را میخواهم یا تأیید خدا را؟ آیا میکوشم مردم را خشنود سازم؟ اگر همچنان در پی خشنودی مردم بودم، خادم مسیح نمیبودم» (غلاطیان ۱:۱۰)[3]. عیسای مسیح به ما هشدار میدهد که چنین تحسینهایی نه تنها سطحی هستند بلکه زودگذر و فانی نیز میباشند: «وای بر شما آنگاه که همگان زبان به ستایشتان بگشایند، زیرا پدران آنها نیز با پیامبران دروغین چنین کردند» (لوقا ۶:۲۶).
۳- کسب منافع مادی و غیر مادی: بهجرأت میتوان گفت که بارزترین انگیزۀ چاپلوسی تحصیل نوعی منفعت شخصی است. این منفعت هم میتواند جنبۀ مادی داشته باشد و هم میتواند امور غیر مادی باشد نظیر کسب قدرت، کسب امنیت و یا حفظ یک موقعیت خوب. هنگامی که یعقوب پس از حیلهگریها و نیرنگهای متعددِ خود، قرار بود با برادرش عیسو روبرو شود از ترس و اضطرابِ انتقام برادر به چاپلوسی متوسل میشود، آن هم چه چاپلوسیِ خطرناکی: «یعقوب گفت...اگر در نظرت التفات یافتم، پیشکش مرا از دستم قبول فرما، زیرا که روی تو را دیدم مثل دیدن روی خدا، و مرا منظور داشتی» (پیدایش ۳۳:۱۰). در جای دیگر، ابشالوم را میبینیم که برای آنکه دل مردم اسرائیل را به دست آورد و به مقامی برسد، به زیرکی به شگرد شیرینزبانی متوسل میشود تا به این وسیله بجای داود، پادشاه شود. او کنار دروازۀ شهر میایستد و به مردمی که برای دادرسی نزد داود میرفتند میگوید: «ببین، کارهای تو نیکو و راست است لیکن از جانب پادشاه کسی نیست که تو را بشنود...کاش که من در زمین داور میشدم...» (دوم سموئیل ۱۵:۱-۷).
برکات مادی و معنوی نظیر شهرت و امنیت، هدیۀ خداست به پارسایان. به زندگی استر نگاه کنید که چگونه خدا بهواسطۀ نظر لطف خود، او را در نظر همگان بزرگ ساخت و وسیلهای قرار داد تا از طریق او از قتلعام یهودیان در ایران جلوگیری شود. دانیال نیز بدون آنکه به چاپلوسی و تملقگویی متوسل شود، محبوب دربار ایران گشت و لطف خدا و انسان شامل حال او و دوستانش شد (دانیال فصل ۱). در مورد یوسف نیز همین را میبینیم، و او از آنجا که نسبت به خدا امین ماند، رفته رفته در دربار مصر به مقام و منزلتی عظیم دست یافت و در نظر همگان محترم شد.
خطرات چاپلوسی
چربزبانی بر همۀ ابعاد زندگی یک ایماندار اثر سوء دارد و نه تنها بر رابطۀ او با خدا تأثیر میگذارد، بلکه به خود شخص و به کسانی که پیرامون او هستند نیز آسیب میزند. در اینجا به اختصار به برخی از خطرات جدی این بیماری زبان اشاره میکنیم.
۱− ستایش انسان به جای خدا: تنها خدا شایستۀ ستایش و تمجید است. حمد و ثناگوییهای ما باید فقط و فقط متوجۀ او باشد. با چاپلوسی و چربزبانی در واقع جایی را که متعلق به خداست به انسانها میدهیم. سخنان خطرناکی را که یعقوب در مدح برادرش بهکار برد در بالا ملاحظه کردیم. او که خدا را روبرو دیده بود و تجربۀ عمیقی با خدا داشت، چه آسان روی برادر خود را به حضور خدا تشبیه میکند! آیا این خطر برای ما نیز وجود ندارد؟ کلام خدا میگوید: «هر بخشش نیکو و هر عطای کامل از بالاست، نازل شده از پدر نورهای آسمان....» (یعقوب ۱:۱۷). پس چه مناسب است که در تشویقهای خود به جای انسان، خدا را جلال دهیم.
عباراتی چون «صدای تو ملکوتیاست!» یا «وقتی سرود میخواندی نور خدا را در تو میدیدم» و یا «صحبت شما مثل کلام خداست و مرا تسلی میدهد» را میتوان با اینگونه عبارات جایگزین کرد: «خدا را برای عطایی که در زمینه پرستش به تو داده است شکر میکنم» یا «چقدر خدا نیکوست و امروزی که من نیاز به تسلی داشتم توسط صحبت شما این نیاز مرا برآورده کرد».
۲- گستراندن دام برای شخص مقابل:
ز چرب و نرمی سخن فریب عجز مخور
دلیر، بر سر این آبِ زیرِ کاه مرو
صائب
کلام خدا در امثال ۲۹:۵ صریحاً به ما هشدار میدهد که «آن که تملق همسایهاش را بگوید، دامی برای پاهای وی میگسترد». میل به جاهطلبی و نفسپرستی در همۀ ما انسانها وجود دارد و به همین جهت به آسانی ممکن است به این دام گرفتار آییم. کتابمقدس خطرات چنین دامی را بهکرات به ما گوشزد میکند: «دهان چاپلوس ویرانی بهبار میآورد» (امثال ۲۶: ۲۸). وقتی با چربزبانی و چاپلوسی از دیگران میکوشیم منفعتی برای خود بدست آوریم - چه منفعت مادی و چه عاطفی- بهنوعی آنها را در دام غرور میاندازیم. کلام خدا به ما میگوید که وقتی خود را با تملقگویی و شیرینزبانی دیگران مواجه میبینیم، باید آن را چون بوتۀ آزمایشی بدانیم که اگر مراقب نباشیم، به آسانی میتواند باعث شود در غرور و تکبر و جاهطلبی بسوزیم: «بوته برای نقره و کوره برای طلاست، ستایش نیز برای آزمایش آدمی» (امثال ۲۷:۲۱)! اگر واقعاً برای کسی احترام قائلیم، چرا باید او را در معرض چنین آزمایشی قرار دهیم؟
۳- ضایع کردن حق مظلومان: کتابمقدس بارها به این خطر جدی چاپلوسی اشاره میکند. طرفداریها و چربزبانیهای بیهوده و نابجا برای حفظ دوستی با افراد توانمند و معتبر، به آسانی میتواند به بهای ضایع شدن حق ضعفا تمام شود: «جانبداری به هیچ رو نیکو نیست، اما هستند که بهخاطر لقمه نانی بیانصافی میکنند» (امثال ۲۸:۲۱)! سرنوشت چنین افرادی از دید کلام خدا بسیار آشکار است: «هر که به مجرم گوید: “تو بیگناهی!” نزد قومها ملعون است و نزد ملتها محکوم. اما برای آنان که مجرم را نکوهش کنند، نیکو خواهد شد و برکت بسیار خواهند یافت» (امثال ۲۴:۲۴ و ۲۵). همچنین در امثال ۲۲:۱۶ میخوانیم: «آنکه بر بینوایان ظلم کند تا بر مال خویش بیفزاید و یا به ثروتمندان ببخشد، تنها به ناداری گرفتار آید» (همچنین نگاه کنید به: ایوب ۱۷:۵ و امثال ۲۵:۲۶).
۴- بیاعتبار کردن خود: چاپلوسی رفته رفته درستی، صداقت و وقار ما را کمرنگ میکند. شاید برای همین است که معمولاً به افراد چاپلوس و چربزبان لقب "نوکرصفت" اطلاق میشود. چاپلوسی همچون تار عنکبوت، ما را در گناهان دیگری چون تلخی، عیبجویی و پرتوقعی میتَنَد. از همین روست که یهودا به مخاطبان خود در مورد اینگونه افراد چنین هشدار میدهد: «اینان گلهمند و عیبجو و غرقه در ارضای شهوات خویشند. به خود میبالند و به نفع خویش مردمان را تملق میگویند» (یهودا ۱:۱۶).
برخی از افراد، تملقگویی و چربزبانی را نوعی تشویق بهحساب میآورند. اما همانطور که گفته شد، تفاوت چاپلوسی و تشویق در انگیزهای است که در پس هر یک نهفته است. چقدر مهم است که با صداقت، انگیزههای پنهان خود را در مذبح خدا قرار دهیم و در عین حال که دیگران را تشویق و دلگرم میکنیم، از خدا بخواهیم انگیزههایمان را بیازماید و کمکمان کند تا از آفت چربزبانی و خودشیرینی بپرهیزیم، زیرا «همۀ راههای انسان در نظر وی پاک مینماید، اما خداوند است که انگیزهها را میآزماید» (امثال ۱۶:۲).
شخصی ملاک خوبی برای تشخیص چاپلوسی داشت و در مورد تفاوت بین غیبت و چاپلوسی چنین میگفت: «غیبت چیزی است که پشت سر افراد میگوییم ولی جلوی رویشان نمیگوییم. چاپلوسی چیزی است که جلوی افراد میگوییم ولی پشت سرشان نمیگوییم!» باشد که خدایی که از دروغ و ریا متنفر است و در کلامش به تأکید از ما میخواهد بلیمان بلی و نِیمان نِی باشد، زبان همگی ما را از هر گونه چاپلوسی و چربزبانی محفوظ بدارد و گوشهایمان را نسبت به شنیدن آن، سنگین.