استراحت در خداوند
۱۲ دقیقه
«جلال بر خدا در عرش برین،
و صلح و سلامت بر مردمانی که بر زمین مورد لطف اویند.» (لوقا ۲:۱۴)
کِنِت روشنضمیر
ترجمه عیسی دیباج
این کلمات شگفتانگیز در آن اولین شب کریسمس از دهان فرشتگان بر دشتهای بیتلحم طنین افکند و بدینگونه میلاد منجی عالم بر چوپانانِ بهتزده اعلام شد. رکن اصلی مژدهای که توسط فرشتگان اعلام شد، وعدۀ صلح و آرامش و سلامتی است. قرنها پیشتر، اشعیای نبی عیسی مسیح را "سرور سلامتی" خوانده بود - سروری که سلطنتش را هرگز پایانی نیست. این نبوت اکنون در آن اولین شب کریسمس به تحقق میرسید. پادشاهی خدا نزدیک بود، و با فرارسیدن این پادشاهی، آرامش و سلامتیای که زمانی بهطور کامل در باغ عدن حکمفرما بود بار دیگر برای آدمیان احیا میشد. مسیح راه را برای ورود انسان به حضور آرامیبخشِ خدا مهیا میکرد. او سالها پس از این اعلامِ فرشتگان، به شاگردان خود چنین وعده داد: «برای شما آرامش به جا میگذارم. آرامش خود را به شما میدهم. آنچه من به شما میدهم، نه چنان است که جهان به شما میدهد. دل شما مضطرب و هراسان نباشد» (یوحنا ۱۴:۲۷).
امروز نیز پیام کریسمس دقیقاً همین است. عیسای مسیح به دنیای ما آمد تا بر هر نوع اضطراب غالب شود، و آرامش و استراحتی را که فوق از درک بشر است به او هدیه دهد. هر جا که او بهعنوان پادشاه پرستیده شود، آنجا آرامش، استراحت و سلامتی خواهد بود. اشعیای نبی در این باره میفرماید: «دل ثابت را در سلامتی نگاه خواهی داشت، زیرا که بر تو توکل دارد» (اشعیا ۲۶:۳).
در این فرخنده ایام میلاد مسیح، دعوت او از پیروانش این است که در آن وعدۀ آرامش و استراحت بر زمین که بههنگام تولد او اعلام شد، زندگی کنند.
وعده آرامش و استراحتِ الهی بر زمین
وقتی به کتابمقدس نگاه میکنیم، میبینیم خدا انسان را طوری خلق کرد که بین استراحت و کار او تعادلی ظریف برقرار باشد. خدا در روز ششم به آدم و حوا مأموریت داد که بر زمین و موجودات آن به نیکویی حکمرانی کنند. بلافاصله پس از آن، در مورد روز هفتم چنین میخوانیم: «خدا روز هفتم را مبارک خواند و آن را تقدیس نمود، زیرا که در آن آرام گرفت؛ از همه کارهای خود که آفرید و ساخت» (پیدایش ۲:۳).
این نکته که اولین روزِ کامل در زندگی آدم و حوا یک روز استراحت یا بهاصطلاح امروزی "یک روز تعطیل" بود، بسیار حائزاهمیت است. آدم و حوا قبل از آنکه بتوانند بر زمین به کار و تلاش بپردازند و بارور و کثیر شوند، نخست لازم بود استراحت کنند. در این نکته حکمت عظیمی نهفته است. ما انسانها اغلب درست برعکس عمل میکنیم: اول سخت کار میکنیم و از تمام نیرو و توانمان مایه میگذاریم تا به اهدافی که داریم برسیم، و تنها پس از آنکه دیگر قوایی در ما باقی نماند و بهکلی از پا افتادیم، از کار بازمیایستیم و استراحت میکنیم. این موضوع حتی در مورد مسیحیان مؤمنی که میکوشند با انجام خدمات مفید مسیحی خدا را خشنود سازند نیز صدق میکند. به همین جهت حتی در بین خادمین مسیحی، بسیاری از استرس، اضطراب، افسردگی و عدم اعتمادبهنفس رنج میبرند. و حال آنکه اراده خدا برای ما به هیچ وجه چنین نیست. در روایت آفرینش، به الگوی متفاوتی از زندگی برمیخوریم که با استراحت شروع میشود. دعوت خدا از ما این است که از نقطه آغازِ استراحت کار کنیم، نه اینکه از کار استراحت کنیم. وقتی یاد میگیریم که اول در حضور او آرام گرفته و استراحت کنیم، رفته رفته شخصیتمان دگرگون میشود و آمادگی لازم جهت انجام خدمات روحانی و کارهای روزمره زندگی را پیدا میکنیم. در این صورت، بهخاطر آرامشی که در ما وجود دارد قادر خواهیم بود به مصاف دشوارترین شرایط برویم بیآنکه در جا بزنیم.
مایک برین (Mike Breen)، واعظ انگلیسی، این اصل مهم روحانی را با استفاده از تصویر یک نیمدایره به این صورت نشان میدهد:
این نمودار به ما یادآور میشود که باید در چارچوبِ یک ریتم یا ضرباهنگ روحانی زندگی کنیم -ضرباهنگی که در آن پیوسته از استراحت به کار و سپس مجدداً به استراحت در حرکتیم. حقیقت مهم این است که تنها کسی میتواند بهراستی از عهدۀ انجام اعمالِ ملکوت خدا برآید که نخست سِرّ استراحت کردن و آرامی یافتن در حضور خدا را فرا گرفته باشد.
آرامشِ قدرتبخشِ حضور خدا
بهترین کسی که در خصوص این سرّ زیستن مطابق الگوی نیمدایرهایِ حرکت از استراحت به کار برای ما نمونه شد، خود عیسای مسیح است. چنین ریتمی را بخصوص در انجیل لوقا شاهدیم. در فصلهای آغازین انجیل لوقا میبینیم که عیسی مسیح خدمت خود را نه با انجام معجزات بزرگ، بلکه با رفتن به بیابان جهت روزه و دعا و ماندن در حضور خدا آغاز کرد. عیسی لازم داشت که نخست استراحت کند و آرام بگیرد تا بتواند کارهای پدرش را انجام دهد. او پس از چهل روز ماندن در حضور خدا در بیابانی خلوت و دورافتاده بود که توانست پیروزمندانه بر وسوسههای شیطان غلبه کند و پر از قدرت روحالقدس به جلیل بازگردد. او در بازگشت از بیابان چنین اعلام داشت: «روح خداوند بر من است، زیرا مرا مسح کرده تا فقیران را بشارت دهم، و مرا فرستاده تا رهایی را به اسیران و بینایی را به نابینایان اعلام کنم، و ستمدیدگان را رهایی بخشم، و سال لطف خداوند را اعلام نمایم» (لوقا ۴:۱۸-۱۹).
بنابراین در زندگی عیسی میبینیم که او از استراحت است که کار میکند، نه اینکه از کار استراحت کند. این حقیقت به ما میآموزد که سرچشمه واقعی مسح و قدرتِ روحانی همانا ماندن و آرام گرفتن در حضور آرامشبخشِ خداست.
عیسی در اواخر دوران خدمتش بر زمین، این اصل را در مورد شاگردان خود نیز بکار برد. پس از واقعه صلیب و قیام، در حالیکه شاگردان هنوز از صحنۀ آویزان بودن پیکر خونین عیسی بر صلیب گیج و هراسان بودند و نمیدانستند آنچه را از زنها راجع به قبر خالی عیسی شنیدهاند باور کنند یا نه، ناگاه نجاتدهنده قیامکردهشان را در جلال در میان خود ایستاده دیدند. عیسی برای آنان آرامش و سلامتی طلبید، اما شاگردان حتی پس از دیدن او همچنان گیج و متحیر بودند و نمیدانستند آیندهشان چه خواهد شد. در خلال پنجاه روز بعدی، عیسی در کنار آنان ماند و راجع به نقشۀ شگفتانگیز خدا برای نجات مردم بشر با آنها گفتگو کرد: شاگردان مأموریت دارند که با اعلام محبت خدا به جهانیان و پیروزی عیسی بر گناه و موت، مردمان را بسوی او هدایت کنند. اما عیسی پیش از آنکه از آنها بخواهد بروند و مردم را شاگرد او سازند، از آنان خواست که منتظر روحالقدس بمانند: «من موعدِ پدر خود را بر شما خواهم فرستاد. پس در شهر بمانید تا آنگاه که از اعلی با قدرت آراسته شوید» (لوقا ۲۴:۴۹).
الگویی که از آن زمان به بعد در حیاتِ کلیسای اولیه میبینیم، دقیقاً شبیه الگوی زندگی خود مسیح است. این امر مهر تأییدی است بر این واقعیت که برای برخوردار شدن از قدرت الهی، نخست باید از آرامش و استراحت الهی برخوردار شد. هم در کتاب اعمال و هم در انجیل لوقا شاهد یک الگوی سه قسمتیِ تکرارشونده هستیم که طی آن، استراحتِ توأم با دعا به یافتن قدرت از بالا میانجاند، و این قدرت نیز به نوبۀ خود به انجام خدمات بشارتی منتهی میشود. بهعنوان مثال، همچنانکه شاگردان به خدا توکل کرده، در دعا منتظر او ماندند و آرام گرفتند، روحالقدس در واقعه پنطیکاست بر آنان نازل شد و آنها قدرت یافتند که پیام آرامیبخشِ انجیل را به دنیای پرآشوب روزگار خود برسانند. امروزه نیز دقیقاً همین مسح و قدرت برای ما شاگردان مسیح مهیاست، مشروط بر آنکه طریق استراحتِ روحانی را یاد بگیریم و حاضر باشیم با آرامی منتظر خداوند بمانیم.
آرامش طاهرکنندۀ خدا
یکی از زیباترین داستانها در انجیل لوقا، داستان شفای مرد جذامی است. هر کس که بداند جذامیان در روزگار عیسی تا چه حد منفور جامعه بودند، بیتردید از خواندن این داستان منقلب خواهد شد. جذامیان در اسرائیلِ آن زمان افرادی مطرود و رانده شده از جامعه بودند. باور همگان بر این بود که جذامیان از لحاظ اخلاقی ناپاکند، خدا مجازاتشان کرده، و لایق نیستند که در مجاورت مردم عادی زندگی کنند. سرنوشت هولناک و رقّتباری در انتظار افراد جذامی بود. و با این حال این جذامی رنجکشیده شایعاتی در مورد رحمت مسیح شنیده بود، و روحالقدس در قلب او اندک ایمانی ایجاد کرده بود. به همین جهت نیز دست به کاری باورنکردنی زد: او برای یافتن عیسی وارد شهری پرجمعیت شد. وقتی نجاتدهنده را یافت، مقابل او بر زمین افتاد و فروتنانه از او چنین درخواست کرد: «سرور من، اگر بخواهی میتوانی پاکم سازی» (لوقا ۵:۱۲). مسیح نیز با فیضی حیرتانگیز به فریاد ملتمسانۀ این مرد نگونبخت پاسخ مثبت داد. دست پر محبت خود را گشود، و بیاعتنا به زخمهای مُسریای که تمام بدن او را پوشانده بود، پوست بدنش را لمس کرد. آنگاه مقتدرانه این کلمات پر مهر را بر زبان راند: «میخواهم؛ پاک شو!» (لوقا ۵:۱۳). در همان لحظه آن مرد بهکلی پاک شد، و طولی نکشید که جمعیتی انبوه از بیماران در جستجوی عیسی بهراه افتادند تا از او شفا بگیرند. اما لوقا به اینجا که میرسد داستان را متوقف میکند تا حقیقت روحانی عمیقی را با خوانندگان در میان بگذارد: «اما عیسی اغلب به جاهای دورافتاده میرفت و در تنهایی دعا میکرد» (لوقا ۵:۱۶).
همانطور که در این داستان میبینید، دو نوع دعا وجود دارد: نوع اول دعا یا درخواستی است که این مرد جذامی مطرح کرد. در این نوع دعا، درخواستها یا نیازهایمان را بهحضور خداوند میآوریم، از گناهان خود توبه میکنیم تا بخشوده شویم و وجدانمان پاک گردد. اما در این داستان دعای دیگری را نیز شاهدیم که همانا دعایی است که عیسی در خلوت بهحضور خدا آورد. این دعا، راز و نیازی صمیمانه با خداست، و ثمرۀ آن شخصیتی متبدل شده است. عیسی نیازی به پاک شدن نداشت، اما این نیاز را داشت که زندگی روحانی خود را تغذیه کند تا بتواند کماکان به پاکساختن دنیایی آلوده بپردازد. هر کس که صادقانه از عیسی مسیح طلب بخشایش کند پاک و طاهر خواهد شد، اما خدا نمیخواهد که ما به همین حد اکتفا کنیم. او میخواهد ما را به مکان استراحت و آرامش هدایت کند تا در آنجا باطن ما را با پاکی وجودِ خود پر سازد، تا ما نیز بتوانیم به پاک ساختنِ دنیایی آلوده بپردازیم. بسیاری از مسیحیان آنقدر سرگرم کارند که تنها برای دعا از نوع اول وقت دارند: «خدایا خواهش میکنم در این مورد به من کمک کن؛ لطفاً فلان چیز را به من بده؛ از فلان کس مواظبت کن؛ و غیره». اما روحالقدس ما را به زندگی عمیقتری که مبتنی بر آرامش و استراحت است فرا میخواند: زندگیای که برای برخورداری از آن باید در مسیح بمانیم، درست همانطور که شاخه باید بر درخت بماند. در این زندگی، در همان حال که پدر به هرس کردن ما میپردازد و روحالقدس ما را تغذیه میکند، رشد و نمو میکنیم و میوۀ شخصیتی مقدس در ما دیده میشود. این است دعوت اصلی ما، زیرا تنها پاکدلان هستند که میتوانند بهراستی کار پاککنندۀ مسیح را در این دنیای آلوده و ناپاک به انجام برسانند.
آرامش هدایتکنندۀ خدا
میگویند زندگی محصول انتخابهای ماست. در این گفته حقیقت عمیقی نهفته است. طبعاً همیشه نمیتوانیم انتخاب کنیم که تحت چه شرایطی زندگی کنیم، اما تا اندازۀ زیادی میتوانیم انتخاب کنیم که واکنشمان به این شرایط چگونه باشد. انتخابهای ما تأثیر بهسزایی بر زندگی ما دارد. یک انتخاب غلط میتواند پیامدهای ویرانکنندهای برای آیندهمان داشته باشد، و یک انتخاب درست میتواند تا پایان عمر باعث برکت خودمان و دیگران باشد. به همین خاطر است که در تصمیمگیریهای خود به هدایت خدا احتیاج داریم.
عیسی نیز در دوران حیاتش بر زمین با انتخابهای دشواری مواجه بود، که یکی از نمونههای آن انتخاب دوازده شاگردی بود که بعدها میبایست کلیسای او را رهبری میکردند. عیسی از میان این همه پیروان هیجانزده بهراستی میبایست چه کسانی را برمیگزید؟ در اینجا نیز بار دیگر میبینیم که چطور لوقا بر اصلِ استراحت قبل از کار تأکید میورزد. لوقا توجه ما را به شب قبل از انتخاب دوازده شاگرد جلب میکند: «یکی از آن روزها، عیسی برای دعا به کوهی رفت و شب را در عبادت خدا به صبح رساند» (لوقا ۶:۱۲).
توکل عیسی یکسره بر حکمت خدا بود. او پس از راز و نیاز با خدا قلبش آرام گرفت و توانست با اطمینان به انتخاب دوازده حواری بپردازد. طبیعی است که آن دوازده نفر کاملترین، قابلترین یا بدیهیترین افراد برای پیروی مسیح نبودند. اما عیسی با ماندن و آرام گرفتن در حضور خدا این بصیرت را یافته بود که از نگاه پدر آسمانیاش به افراد بنگرد.
به همین ترتیب، امروزه نیز بسیاری از ایمانداران باید بجای نگرانی، بر آرامش هدایتگر خدا توکل کنند. وقتی زندگیهایمان را به مکان آرامش و استراحت در روح منتقل میکنیم، توانایی تازهای جهت دست زدن به انتخابهایی درست در قلب ما ایجاد میشود. پولس رسول در این باره خطاب به ایمانداران کلیسای روم میگوید: «پس ای برادران، در پرتو رحمتهای خدا از شما استدعا میکنم که بدنهای خود را همچون قربانی زنده و مقدس و پسندیدۀ خدا، به او تقدیم کنید... و با نو شدن ذهن خود دگرگون شوید. آنگاه قادر به تشخیص خواست خدا خواهید بود؛ خواست نیکو، پسندیده و کامل او.» (رومیان ۱۲:۱-۳).
آرامش همگانی خدا
در این روزهای کریسمس خدا میخواهد آرامش خود را به قلوب تک تک ما هدیه کند. او ما را دعوت میکند که عیسی را بهعنوان پادشاه و نجاتدهندۀ خود بپذیریم و با نگاه کردن به الگوی مبتنی بر استراحت در زندگی او، در این زمینه از او سرمشق بگیریم. عیسی مسیح فرمود: «بیایید نزد من، ای تمامی زحمتکشان و گرانباران، که من به شما آسایش خواهم بخشید. یوغ مرا بر دوش گیرید و از من تعلیم یابید، زیرا ملایم و افتادهدل هستم، و در جانهای خویش آسایش خواهید یافت. چرا که یوغ من راحت است و بار من سبک» (متی ۱۱:۲۸-۳۰).
این همان دعوت به زیستن در چارچوبِ ریتم نیمدایرهای شاگردی است: اینکه قبل از حمل کردن یوغ زندگی و خدمت، در آرامش و سلامتی خدا استراحت کنیم. در این فرخنده ایام میلاد منجی عالم، عیسی میخواهد تمام بارهایی را که بر دوش خود حمل میکنید بردارد: خواه بار تقصیر و محکومیت، بار ترس از جفاها، بار جاهطلبیهای خودخواهانه، یا بار غم و اندوه. عیسی همۀ این بارها را پیشاپیش بر صلیب خود حمل کرده است. او به این جهان آمد تا ما آرامش و سلامتی را تجربه کنیم، و همه بارها را متحمل شد تا ما استراحت بیابیم. در آرامش او قدرت لازم را خواهیم یافت تا جلال وی را آشکار ساخته، از پاکی او طاهر شویم و با هدایت او ارادهاش را دریابیم. باشد که خدا در این روزهای عید میلاد همۀ ما را با "صلح و سلامت بر مردمانی که بر زمین مورد لطف اویند" برکت دهد.
۱- دعای توأم با استراحت ---> ۲- قدرت و مسح الهی ---> ۳- خدمت پرثمر