آیا تکلم به زبانها تنها نشانه پری از روحالقدس است؟
۱۵ دقیقه
کلیسای جماعت ربانی با بیش از ۳۳ میلیون عضو، سریعترین رشد را در خلال یکصد سال گذشته در بین فرقههای مختلف پروتستان داشته است و اکنون چهارمین گروه مسیحی عمده در جهان بشمار میرود.
موضع این کلیسا در مورد پُری روحالقدس (که آن را تعمید مینامد) و ارتباط این پری با تکلم به زبانها، چنین است:
برخوردار شدن از وعدۀ پدر، یعنی تعمید گرفتن به روحالقدس و آتش آنگونه که خداوندمان عیسی مسیح فرموده است، حق تمام ایمانداران است و همه آنان باید با جدیت و سماجت در پیِ یافتنِ این وعده باشند. این تجربه با تجربه تولد تازه فرق دارد و پس از آن رخ خواهد داد... نشانۀ اولیه تعمید روح، تکلم به زبانهای غیر است که توسط روح خدا بر زبان جاری میشود.
نه تنها موضع رسمی کلیساهای جماعت ربانی و دیگر فرقههای پروتستان، بلکه موضع غیررسمی نهضت کاریزماتیک که از دهه ۱۹۶۰ باعث رشد چشمگیر بسیاری از کلیساهای پروتستان و کاتولیک بوده است نیز چنین است. از جمله نمونههای رشد حیرتانگیز ناشی از فعالیت نهضت کاریزماتیک میتوان به برنامههای "دروس آلفا" اشاره کرد که تاکنون بیش از پنج میلیون نفر در نقاط مختلف دنیا در آن شرکت کردهاند. این سلسله دروس تأکیدی کاملاً کاریزماتیک دارند و اگر چه تعلیم در مورد پری روحالقدس و تکلم به زبانها در این دروس بهصراحتِ موضع کلیسای جماعت ربانی نیست، اما در عمل دقیقاً همین دیدگاه ترویج داده میشود. مدرسین دروس آلفا شرکتکنندگان را به برخوردار شدن از روحالقدس و داشتن تجربهای ملموس از او تشویق میکنند، و از شهادتهای شرکتکنندگان پیداست که پر شدن آنان از روحالقدس اغلب با تکلم به زبانها همراه است. از آنجا که هم کلیساهای پنطیکاستی و هم نهضت کاریزماتیک دو محور اصلی رشد کلیسا در خلال صد و چهل سال گذشته بودهاند، تعلیم آنان راجع به تکلم به زبانها را نمیتوان دستکم گرفت. با این حال سؤال اصلی که در اینجا باید بپرسیم این است: آیا کتابمقدس نیز همین تعلیم را میدهد؟
در عهدجدید شواهد و قرائن فراوانی در تأیید موضع مسیحیان پنطیکاستی وجود دارد. اگر قرار باشد پیروان امروزیِ مسیح از پیروان اولیه او قریب به دو هزار سال پیش الگوبرداری کنند، در آن صورت تردیدی نیست که شیوه مسیحیان پنطیکاستی با شیوه مسیحیان اولیه مطابقت خواهد داشت. از دوازده حواری عیسی (که پیشاپیش به او ایمان داشتند) خواسته شد که در اورشلیم بمانند تا زمانی که «به قوّت از اعلی آراسته شوند» (لوقا ۲۴:۴۹؛ اعمال ۱:۴ و ۸). بنابراین آنان همانطور که در فصل دوم کتاب اعمال میبینیم، پس از ایمان به مسیح تجربهای ویژه از روحالقدس نیز داشتند. نشانه ظاهریِ این تجربه، سخن گفتن به زبانهای دیگر بود - هر چند در این موردِ بخصوص زبانهایی که آنها بدان سخن گفتند برای دیگران نیز قابل فهم بود. به همین ترتیب، اگر بنا باشد امروزه نیز همان تجربهای را داشته باشیم که کلیسای اولیه داشت، باز باید حق را به مسیحیان پنطیکاستی داد زیرا در اعمال فصلهای ۸، ۱۰ و ۱۹ کاملاً مشخص است که تجربهای که لوقا از آن بهعنوان پری روحالقدس یاد میکند متمایز از توبه و ایمان بود، و اغلب با تکلم به زبانها همراه بود. بهعنوان مثال در اعمال فصل ۸ میبینیم که مردم سامره بهواسطه بشارت فیلیپس به عیسی مسیح ایمان آورده بودند، اما سپس هنگامی که پطرس و یوحنا برای آنان دعا میکنند، روحالقدس را نیز مییابند (اعمال ۸:۱۴-۱۷). در اعمال ۱۰، در وسط موعظه پطرس ناگاه روحالقدس بر کسانی که در خانه کرنلیوس جمع شده بودند جاری میشود و آنان به زبانهای غیر تکلم میکنند. در اعمال ۱۹، پولس در شهر افسس به شاگردانی برمیخورَد که مانند آپولُس در فصل ۱۸ تنها با تعمید یحیی آشنا بودند و تا آن زمان حتی اسم روحالقدس را هم نشنیده بودند. بنابراین پولس برایشان دعا میکنند و آنان روحالقدس را یافته، به زبانها تکلم میکنند. بهعلاوه، بهنظر میرسد که پولس در رسالات خود بر موضع مسیحیان پنطیکاستی صحه میگذارد. او نه تنها اذعان میدارد که خود به زبانها سخن میگوید، بلکه خطاب به ایمانداران قرنتس میافزاید: «خدا را شکر میکنم که بیش از همه شما به زبانهای غیر سخن میگویم» (اول قرنتیان ۱۴:۱۸). پولس نه تنها تأکید میورزد که کلیسا نباید تکلم به زبانهای غیر را منع کند (اول قرنتیان ۱۴:۳۹)، بلکه رُک و پوستکنده به خوانندگان خود میگوید: «آرزوی من این است که همه شما به زبانهای غیر سخن بگویید» (۱۴:۵) (هر چند پولس لزوماً بر تکلم به زبانها در ملاءعام صحه نمیگذارد، مراجعه کنید به اول قرنتیان ۱۴:۶-۱۹). بنابراین دلیلی که کلیساهای پنطیکاستی در تأیید موضع خود اقامه میکنند این است: تعمید روحالقدس و به تبعِ آن تکلم نمودن به زبانها را هم در مورد رسولان مسیح شاهدیم و هم در مورد مسیحیان اولیه. تعلیم رسولان ارشد کلیسا نیز همین بود. پطرس و یوحنا برای ایمانداران سامره دعا کردند تا روحالقدس را بیابند، و پولس نیز همین دعا را برای شاگردانی کرد که در افسس دید و به ایمانداران قرنتس نیز چنین تعلیمی داد.
ظاهراً موضع کتابمقدس در مورد مبحث تکلم به زبانها کاملاً روشن است. با این حال بسیاری نیز هستند که خادمین امین و وفادار مسیح میباشند و در راه گسترش ملکوت خدا زحمت فراوان کشیدهاند، ولی لزوماً به تکلم به زبانها معتقد نیستند. منتقدین تکلم به زبانها یا تعمید روح را میتوان به سه گروه عمده تقسیم کرد:
نخست، گروه موسوم به "وقفهباوران" (cessationists) که معتقدند عطایای روحالقدس پس از دوران رسولان قطع شد زیرا تنها تا زمانی بدانها نیاز بود که کتب عهدجدید هنوز تدوین نشده بودند. پس از پدید آمدن کتب عهدجدید، کتابمقدس خود مکاشفهای کامل و کافی بود و دیگر نیازی به عطایای روح نبود. در تأیید این دیدگاه هیچ دلیل و مدرک کتابمقدسی وجود ندارد. در هیچ جای کتابمقدس نمیخوانیم که خدا عطایای روحالقدس را پس گرفته باشد، و بهعلاوه این ادعا که همگان به کتابمقدس دسترسی دارند و بنابراین نیازی به عطایای فوقطبیعی نیست، ادعایی پوچ و سادهلوحانه است. در واقع تا ظهور صنعت چاپ در قرن پانزده، کمتر کسی به کتابمقدس دسترسی داشت. نه تنها استدلال "وقفهباوران" بسیار ضعیف و آبکی است، بلکه اگر کسی بهراستی آن را باور داشته باشد باید از خود بپرسد در پس ادعای کسانی که میگویند به زبانها تکلم میکنند چه قدرتی نهفته است. از آنجا که این عده معتقدند چنین عطایایی دیگر منسوخ شده است و امروزه وجود ندارد، یا باید بگویند کسانی که به زبانها سخن میگویند افرادی خیالاتی و فریبخوردهاند که هذیان میگویند، و یا بدتر از آن، مدعی باشند که چنین کسانی روح ناپاک دارند و با الهام از شیطان به زبانهای غیر سخن میگویند. بنابراین نتیجه ادعای گروه اول این است که بر عده کثیری از مسیحیان به علتی که هیچ مبنای کتابمقدسی یا تاریخی ندارد، خط بطلان کشیده میشود. وقت آن است که این عده از مسیحیان بر سر عقل آیند و چنین اعتقاداتی را کنار بگذارند.
در واهی بودن ادعای "وقفهباوران" شکی نیست، اما دو انتقاد دیگری که از سوی دو گروه دیگر از مسیحیان علیه موضع تکلم به زبانها عنوان میشود دارای نقاط قوت فراوانی است. یکی از این دیدگاهها عمدتاً کتابمقدسی است، و دیگری بر اصول کلیسایی مبتنی است.
دیدگاه کتابمقدسی، بکار بردن عبارت "تعمید روح" توسط مسیحیان پنطیکاستی را نادرست میداند. این دیدگاه، واژه "تعمید" را از این سبب نادرست میداند که بهطور تلویحی به وجود بیش از یک تعمید در مسیحیت دلالت دارد. و حال آنکه پولس در افسسیان ۴:۵ بهوضوح میگوید: «شما را یک خداوند، یک ایمان و یک تعمید است». بنابراین سخن گفتن از دو تعمید آشکارا برخطاست. فرد مسیحی کسی است که به اسم پدر، پسر و روحالقدس تعمید آب گرفته باشد. منظور از یک تعمید، همین تعمید آب است.
اما ناخرسندیِ این دیدگاه از واژه "روح" در عبارت "تعمید روح"، از ناخرسندیِ آن از لفظ "تعمید" نیز بیشتر است. بر اساس این دیدگاه، روحالقدس از نزدیک در فرایند توبه و ایمان آوردنِ شخص دخیل است، چنانکه پولس نیز میگوید هیچ کس نمیتواند عیسی را خداوند بخواند مگر آنکه روحالقدس در او باشد. وقتی کسی به مسیح ایمان میآورد و بر او مکشوف میشود که بهراستی فرزند خداست، در واقع روحالقدس است که در قلب او ساکن شده و فریاد میزند: ابا، ای پدر. از نظر پیروان این دیدگاه، این ادعای تلویحی مسیحیان پنطیکاستی که اگر کسی "تعمید روح" نداشته باشد روحالقدس بهطور کامل در او ساکن نیست، ادعایی پوچ و ابلهانه است. مفسرین پیرو این دیدگاه که یکی از برجستهترینشان کشیش جان استات، واعظ و محقق معروف کلیسای انگلیکن است، چنین استدلال میکنند که با توجه به اینکه در کتاب اعمال میخوانیم مردم روحالقدس را "دریافت" کردند و نه اینکه به آن "تعمید" گرفتند، بنابراین تمام مسیحیان به هنگام توبه تجربه تعمید روحالقدس را دارند. منتهی برخی ممکن است پس از توبه تجربیات ویژه دیگری نیز داشته باشند که از جمله آنها میتواند تجربهای باشد که پنطیکاستیها به اشتباه آن را "تعمید روح" مینامند، و این تجربه میتواند با تکلم به زبانها نیز همراه باشد. پیروان این دیدگاه ترجیح میدهند بجای "تعمید روح" خواندنِ چنین تجربهای، آن را "پریِ روح" بنامند. این موضع در قیاس با موضع مسیحیان پنطیکاستی کمتر محدودکننده است، از دو لحاظ: فرد مسیحی را تنها به داشتن یک تجربه خارقالعاده از روحالقدس محدود نمیکند، بلکه معتقد است که همانطور که در کتاب اعمال میبینیم، ایمانداران میتوانند بیش از یکبار از روحالقدس پر شوند. بهعنوان نمونه، رسولان یک بار در روز پنطیکاست از روح پر شدند، و سپس چند روز بعد در جلسهای که در آن با جدیت دعا میکردند تا خدا به آنان شهامت عطا کند، بار دیگر از روحالقدس پر گشتند (اعمال ۴:۳۱). ثانیاً این دیدگاه اصرار ندارد که تکلم به زبانها تنها نشانه پری روحالقدس است. در واقع استدلال این دیدگاه چنین است که پولس در اول قرنتیان آشکارا میگوید که گرچه آرزو میداشت همه میتوانستند در کلیسای قرنتس به زبانهای غیر تکلم کنند، اما انتظار ندارد همهشان چنین کنند زیرا روحالقدس به افراد مختلف عطایای مختلفی میدهد. به همین جهت با لحنی کنایهآمیز میپرسد: «آیا همه به زبانهای غیر سخن میگویند؟» (اول قرنتیان ۱۲:۳۰)، و آشکارا انتظار پاسخی منفی دارد. بنابراین بر اساس این دیدگاه، گفتنِ اینکه تکلم به زبانها تنها نشانۀ تجربهای است که در واقع نه "تعمید روح" بلکه "پری روحالقدس" است، به هیچ وجه مطابق کتابمقدس نیست.
و اما دومین ایراد عمدهای که بر تعلیم کلیساهای پنطیکاستی در مورد تکلم به زبانها اقامه میشود، مبنایی کلیسایی دارد. عهدجدید پیوسته بر اتحاد کلیسا تأکید میورزد و بهعنوان مثال در انجیل یوحنا میخوانیم که عیسی مسیح دعا میکند تا پیروانش یک باشند. و حال آنکه موضع پنطیکاستی آشکارا جداییافکن است. در خلال بیش از یکصد سال گذشته که کلیساهای پنطیکاستی به ترویج این موضع مشغول بودهاند، میلیونها مسیحیِ پیرو دیگر فرقههای عمده مسیحیت، از ارتدوکس و کاتولیک گرفته تا انجیلی (یا پریزبیتری) و باپتیست و انگلیکن، به هیچ وجه معتقد نیستند که تمام مسیحیان باید حتماً تجربه دومی نیز از روحالقدس داشته باشند که با تکلم به زبانها همراه است. علتِ جداییافکن بودنِ موضع پنطیکاستی، اشاره غیرمستقیم آنهاست مبنی بر اینکه آنان از چیزی برخوردارند که دیگر مسیحیان فاقد آنند، و از این رو بهنوعی از مسیحیانِ فرقههای دیگر برتر و روحانیترند. البته ایمانداران پنطیکاستی بیدرنگ به این ایراد اعتراض کرده میگویند که عطای تکلم به زبانها یکسره فیض خداست و هیچ ربطی به خصوصیات افراد ندارد، و اینکه این عطا برای همگان مهیاست. با این حال مسیحیان پنطیکاستی را از این واقعیت گریزی نیست که دلالت اعتقاد آنان این است که مسیحیِ مؤمنی که به زبانها تکلم نمیکند، لاجرم خود را در کلیسایی پنطیکاستی ایماندار درجه دو حس خواهد کرد.
در ایمان مسیحی حقایق اسرارآمیز فراوانی وجود دارد، اما دو نکته در این رابطه کاملاً مشخص است: اول اینکه مسیحیان مؤمن و وفاداری وجود دارند که مدعی تکلم به زبانها نیستند. در واقع برخی از برجستهترین رهبران جهان مسیحیت، مردانی چون مودی، دکتر مارتین لوید جونز، واچمننی، بیلی گراهام و جورج وِروِر که در طول خدمت خود صدها هزار نفر را بسوی مسیح هدایت کردهاند، به زبانها تکلم نمیکنند. این افراد البته تجربه پری از روح و حتی تعمید روح را قبول دارند، اما هیچ کدام در ملاء عام اعلام نداشتهاند که به زبانها سخن میگویند - تجربهای که از نظر پنطیکاستیها یکی از مهمترین اصول زندگی مسیحی و از ارکان آن است. با توجه به تأثیری که این مردان خدا داشتهاند، مشکل میتوان باور کرد که از تعمید روح بیبهره باشند. دومین نکتهای که مشخص است این است که در عهدجدید بسیار بیشتر از تکلم به زبانها، راجع به محبت و اتحاد صحبت شده است. همین دو واقعیت کافی است تا هر مسیحیِ منصفی را وا دارد قبل از پافشاریِ لجوجانه بر موضع کلیسای پنطیکاستی، قدری بیاندیشد.
با این حال باید در این مورد مواظب باشیم. نمیتوان موضع کلیسای پنطیکاستی را صرفاً به این خاطر که باعث جدایی است بهکلی مردود شمرد. مادام که مسیحیان پنطیکاستی تعلیم خود در مورد ضرورت تکلم به زبانها را با محبت و فروتنی بیان کنند، در کمال محبت و فروتنی نیز نمیتوان آن را رد کرد. نیازی نیست به روح تفرقه و جدایی مجال جولان داد. گذشته از این، صِرف اینکه همگان با دیدگاه پنطیکاستی موافق نیستند به معنای اشتباه بودن این دیدگاه نیست. در واقع هر گاه کلیسا قدمی به جلو برداشته (نظیر نهضتهایی که جاناتان ادواردز، جان وسلی یا بیلیگراهام پایهگذار آن شدند)، چنددستگیهایی بوجود آمده است. کلیسای پنطیکاستی و نهضت کاریزماتیک بهخوبی میتوانند مدعی شوند که باعث رشد و گسترش کلیسا شدهاند، و اگر جانب انصاف را رعایت کرده باشیم، باید گفت بسیاری از سخنگویان دیدگاه پنطیکاستی در کمال بزرگواری و فروتنی به مخالفان خود پاسخ دادهاند. آنان از موضع خود دفاع کردهاند، اما نه بهگونهای تفرقهافکن. بنابراین مردود شمردن دیدگاه پنطیکاستی با این توجیه که جداییافکن است، منصفانه نیست.
اگر بناست موضع پنطیکاستی را رد کنیم، باید بکوشیم با استناد به کتابمقدس چنین کنیم. اما این کار آنقدرها هم آسان نیست. در خصوص استفاده از واژه "تعمید"، اکثر مسیحیان پنطیکاستی در این باره چندان اصراری ندارند و شاید حتی بشود گفت مخالفان بیش از حد در مورد این موضوع اغراق کردهاند. مسلماً مسیحیان پنطیکاستی نیز معتقدند که روحالقدس در توبۀ افراد نقشی کلیدی ایفا میکند. آنان از این جهت تجربه دوم از روحالقدس را "تعمید" مینامند که یحیی تعمیددهنده وعده داد که عیسی مسیح مردم را به روحالقدس تعمید خواهد داد. بهعلاوه، در کتاب اعمال وقتی پولس در افسس به گروهی از شاگردان برخورد، موضوع اصلی مورد بحث این بود که آنان چه نوع تعمیدی یافتهاند. با این حال کمتر مسیحی پنطیکاستی را میتوان یافت که اگر بشنود کسی این تجربه را "پری روح" بنامد، بهاصطلاح از کوره در روَد! مهم این است که مسیحیان این ایمان و انتظار را داشته باشند که خدا میخواهد پس از آنکه توبه کردند، آنان را بهطرزی خارقالعاده ملاقات کند. همچنین پنطیکاستیها با این موضوع که مسیحیان باید پس از تجربه پری روح منتظر پُری بیشتر نیز باشند، به هیچ وجه مشکلی ندارند.
تنها موضوع مورد اختلاف بین مسیحیان پنطیکاستی و سایر مسیحیان، عنوان همین مقاله است: اینکه آیا پری یا تعمید روح برای معتبر بودن باید حتماً با تکلم به زبانها همراه باشد یا خیر. اگرچه در سالیان اخیر در مورد این موضوع کتابها نوشته شده است، واقعیت این است که باید بپذیریم مسیحیان میتوانند بسته به چگونگی تفسیرشان از متون عهدجدید هم در تأیید موضعِ پنطیکاستی در مورد نشانه بودن زبانها اظهارنظر کنند و هم در رد آن. شاید الهیدانان حرفهای بتوانند در مورد این موضوع به پاسخی صد در صد قطعی برسند، اما برای ایمانداران عادیای مثل من و شما که متون عهدجدید و دیگر کتبی را که در این باره نوشته شده است میخوانیم، گفتن اینکه موضع پنطیکاستی بهطور کامل خطاست یا موضع پیروان جان استات، تقریباً غیرممکن است.
این مسئله شبیه یکی از آن مسائل ایمانی است نظیر نقش قدرت مطلقۀ خدا و اراده آزاد انسان در فرایند نجات، یا ماهیتِ دقیقِ آیینهای مقدس کلیسایی، یا چگونگی اداره کلیسا: مسیحیانی که با ذهنی باز و روشن به اینگونه مسائل مینگرند میتوانند با استناد به متونی واحد از عهدجدید، به نتایج کاملاً متفاوتی برسند.
نویسنده این سطور بر این باور است که مسیحیان پنطیکاستی و کاریزماتیک، و در واقع بسیاری دیگر از رهبران برجسته کلیسا نظیر مرحوم دکتر مارتین لوید جونز کاملاً حق دارند تمامی ایمانداران را پس از توبه به داشتن تجربهای عمیقتر از حضور خدا و طلبیدن روح پاک و گرانبهای او تشویق و ترغیب کنند. و اصولاً چرا نباید ما نیز همصدا با پولس بگوییم که چه عالی میبود اگر همگی میتوانستیم به زبانها تکلم کنیم. تشویق کردن مردم به برخورداری از این عطا بهعنوان بخشی از تجربه شگفتانگیز پری روحالقدس هیچ ضرری ندارد. اینکه آیا از این عطا برخوردار خواهند شد یا نه، به خود خدا بستگی دارد. خدا اگر تصمیم بگیرد این عطا را به برخی ندهد، مسلماً دلایل خردمندانۀ خود را دارد که بر ما پوشیده است. بنابراین پاسخ نویسنده به این سؤال که آیا تکلم به زبانها یگانه نشانه پری روحالقدس است، نه آری است و نه خیر، بلکه پاسخش همانی است که سالها پیش در موعظهای از زبان واعظی شنیدم:
واعظی انگلیکن در روز پنطیکاست اتفاقی را که زمانی برای یک دانشجوی آفریقایی علم الهیات رخ داده بود برای حضار کلیسا شرح میداد. این مرد جوان در نیمههای شب از خواب برخاست در حالی که شادی و شعفی باورنکردنی تمامی وجودش را آکنده بود و همچون جریان برق تک تک سلولهای بدنش را میلرزاند. شور و هیجان ناشی از این شادی چنان شدید و غیرقابل کنترل بود که مرد جوان نتوانست خاموش بماند. بنابراین سکوت شب بهناگاه با فریادهای سرود و شادمانی او در هم شکسته شد و او به زبانی که نمیدانست با صدای بلند مشغول پرستش و شکرگزاری از خدا شد. واعظ پس از نقل این داستان، بر روی منبر به جلو خم شد و در حالی که لبخندی دلنشین بر لب داشت از جماعت پرسید: «آیا شما نیز هیچگاه چنین تجربهای داشتهاید؟ اگر خیر....چرا؟» این واعظ اشارهای به موضوع تکلم به زبانها نکرد، هر چند تکلم به زبانها نیز آشکارا جزئی از این تجربه خارقالعاده بود، بلکه تنها این سؤالِ اساسی را عنوان کرد: اگر تجربهای ملموس و خارقالعاده از حضور خدا نداشتهاید،...چرا؟
خلاصه آنکه، خوانندگان عزیز، موضوع اصلی در نهایت همین تجربه است - همین مسح، یا پُرشدگی، یا تعمید، یا تدهین... اگر تکلم به زبانها نیز بخشی از این تجربه خارقالعاده است، شادی و وجد کنید و خدا را به این خاطر شکر نموده، بیش از پیش روی او را بطلبید؛ و اگر این تجربه با تکلم به زبانها همراه نیست، باز هم خدا را شکر کنید و از او بیشتر بخواهید. و اگر هنوز چنین تجربهای از حضور خدا نداشتهاید، به فرمانی که عیسی به نخستین شاگردان خود داد گوشِ جان بسپارید: «در اورشلیم بمانید تا به قوت از اعلی آراسته گردید.»