شعر جتسیمانی
۱ دقیقه
جتسیمانی
آنها را
درختها را
در تابش مشکوک ماهتاب
بر برگهاشان
چه دارند،
تازه
تازه
جز طرح ناتمام سرنیزهها
نیزهها.
خون میچکد
تازه
از صخره
بر سنگ.
و طرح کامل نیزهای
رج میزند
فضای مهآلود باغ را.
خبری نیست.
آسوده بخسبید.
عیسا را میبرند.
"نتنائیل"
نامهای برای پسر
میشنوم صدایت، میبویم شمیم، میمانم در کنارت،
ای همه برکت، ای همه رحمت، جلال بر نامت.
تویی صلابت، تویی نجابت، تویی محبت، جلال بر نامت.
در توست شهامت، در توست نهایت، در توست صداقت، جلال بر نامت.
ای وجود پر محبت، دوست میدارمت. زخمهایت شفاست، جلال بر نامت.
چون روح پاکت حلول یابد،
با محبت شوم پر ز نجابت، پر ز دیانت، پر ز شهامت؛ جلال بر نامت.
ای بینهایت،
چون زمین است پر ز نکبت، چون فرزند است بیمحبت، چون دشمن پر ز نفرت،
بیا با شهامت، بزن بر او با صلابت، صلابتی از بینهایت؛
چون تویی عطوفت، به دور از منیت، سرشار از حمایت، جلال بر نامت.
نوا
قیام
برفت روی صلیب آن روز عیسی
گرفت بار گناه آن روز عیسی
چو میخواست با محبت او جهان را
بدوش خود گرفت بار جهان را
گنه بر خود گرفت هم جام عصیان
شدیم ما عادل و فارغ ز عصیان
همو چون روح خود تسلیم نمودش
به ناگه پرده هیکل دریدش
پس از آن راه ما شد با خدا باز
سرود او بشد با دل همآواز
کفنپیچ جسم او در قبر نهادند
همی سنگِ بزرگ بر قبر نهادند
نگهبانان گماشتند بر در قبر
سه روز آنجا بماندند بر سر قبر
ولی عیسی درون قبر نماندش
کفن خالی درون قبر بماندش
به روز سوم او، از مرگ برخاست
ز قبر بیرون شد و منجی بپاخاست
پرستیدند همه وقتی که دیدند
و شکی درگرفت بعضی چو دیدند
به شاگردان بشد نزدیک و فرمود
بزرگ فرمان خود را، او بفرمود:
به دست من همی این کل قدرت
روید شاگرد سازید اهل امت
و با نام پدر، نام پسر، روح مقدس
دهید تعمید با تثلیث اقدس
بدانید گر دهید تعلیم امورم
هم اینک تا به پایان با شمایم
برگرفته از انجیل متی ۲۷و۲۸