آیا کتابمقدس تحریف شده است؟
در شمارۀ گذشته، بحثی داشتیم در خصوص مسألۀ الهام در کتابمقدس. حال که بحث به کتابمقدس و الهام کشیده، بجاست که موضوعی را در همین راستا مطرح کنیم که برای ما ایرانیان بسیار مهم است و آن، موضوع تحریفِ کتابمقدس میباشد. شاید کسی بگوید که "من میپذیرم که کتابمقدس را خدا الهام کرده؛ اما این کتاب در طول تاریخ، دستخوش تغییر و تحریف شده و اصالت و اعتبار خود را از دست داده است." در این مقاله، مختصراً به شرح این مسأله میپردازیم.
آیا واقعاً کتابمقدس تحریف شده است؟
برای پاسخ به این سؤال، میتوان از جنبۀ منفی، سؤال دیگری مطرح کرد: "آیا دلیل و سندی وجود دارد که ثابت کند کتابمقدس تحریف شده است؟" اغلبِ کسانی که میگویند کتابمقدس تحریف شده، خود شخصاً تحقیق و تأملی در این خصوص نکردهاند و این مطلب را از دیگران شنیدهاند. بعضی نیز ممکن است به دو دلیل متوسل شوند. ایشان یا کتابمقدس را مغایر با عقاید و اعتقادات خود مییابند و نتیجه میگیرند که این کتاب نمیتواند صحیح باشد، یا به برخی اشکالات و تناقضهای ظاهری در بعضی از قسمتهای کتابمقدس اشاره میکنند. اما از آنجا که این تناقضها و اشکالات ظاهری در پرتو تفسیر صحیح کتابمقدس قابل پاسخگویی میباشند، طبیعی است که بگوییم هیچیک از این دو دلیل برای اثبات تحریف کتابمقدس کافی و منطقی نمیباشد.
اما از جنبه مثبت، دلایل بسیاری وجود دارد که ثابت میکنند کتابمقدس اصالت خود را حفظ کرده است. نخستین و مهمترین دلیل، این است که اگر کتابمقدس را خدا عطا کرده تا از طریق آن، انسان رستگاری ابدی را بیابد، خودِ او نیز بر حفظ آن نظارت میکند. اعتقاد به تحریف کتابمقدس، بهطور غیرمستقیم به این معنی است که خدایی که کلامش را برای رستگاری بشر عطا کرده، توانایی کافی برای حفظ آن را ندارد و اجازه میدهد کلامش به دست اشخاص نااهل بیفتد و تحریف شود. آیا اساساً چنین فرضی درست است؟ آیا کلام خدا اینقدر برای او بیارزش است؟ آیا خدا نسبت به کلام خود اینقدر بیتفاوت است؟ بهعبارت بهتر، باید گفت که اعتقاد به تحریف کتب آسمانی، درواقع کفر به خداست.
اصالت و اعتبار عهدعتیق
علاوه بر غیرتی که خداوند نسبت به حفظ کلام خود دارد، او همواره مردانی را داشته و دارد که در این زمینه غیور بودهاند. بهعنوان مثال، حضرت موسی که اولین کسی بود که کلام خدا را بهصورت نوشته دریافت کرد، در حفظ آن بسیار غیور و متعصب بود و نمیتوان پذیرفت که آن مرد خدا، اجازه تحریف کلام خدا را داده باشد. جانشین او، حضرت یوشع نیز به اندازه موسی به کلام خدا علاقه داشت و عشق میورزید. در ابتدای رسالتش، هنگامی که میخواست قوم اسرائیل را در مقام جانشین موسی رهبری کند، خدا به او فرمود: «این کتاب تورات از دهان تو دور نشود، بلکه شب و روز در آن تفکر کن تا بر حسب هر آنچه در آن مکتوب است، متوجه شده، عمل نمایی» (یوشع ۱:۸). به این ترتیب، میتوان یقین داشت که تورات در زمان موسی و یوشع نمیتوانسته تحریف شده باشد.
بعد از روزگار این دو مرد خدا نیز همواره کاهنان و انبیای خداترسی بودهاند که نسبت به تورات عشقی وافر داشتهاند. نمیتوان تصور کرد که همۀ کاهنان و انبیا در یک زمان، به فساد کشیده شدهاند و متحداً تصمیم به تحریف تورات گرفتهاند. مهمتر از این این است که قوم اسرائیل و برخی از کاهنان ایشان، وقتی از تورات و کتب انبیا نااطاعتی میکردند، انبیا همواره با اشاره به تورات، ایشان را توبیخ میکردند و آنان را به اطاعت از تورات فرامیخواندند. اگر کسی تورات را تحریف کرده بود، این انبیای خداترس حتماً در پیام و کتاب خود، به این موضوع اشاره میکردند.
مهمتر از همه اینکه خودِ خداوند ما عیسی مسیح، تورات و صُحُف انبیا را بهطور کامل تأئید فرمود و خود را تحقق بخشندۀ آنها میدانست. اگر تورات و کتب انبیا در دورهای پیش از ظهور مسیح تحریف شده بود، حتماً مسیح آن را تذکر میداد. رسولان خداوند ما مسیح نیز با نقلقول از عهدعتیق، بر درستی و اعتبار آن صحه گذاردند.
نکتۀ بسیار مهم این است که در حدود سال ۱۹۴۷، در یکی از غارهای دریای مرده در فلسطین، طومارهایی کشف شد که متعلق به قرن اول پیش از میلاد میباشند. این طومارها شامل تمام کتب عهدعتیق بهغیر از کتاب استر هستند. مطالعه این طومارها نشان داد که متنی که امروز از عهدعتیق در دست ماست، عیناً آن متنی است که لااقل تا قرن اول پیش از میلاد موجود بوده است. به این ترتیب، با تأئیدی که خداوند ما مسیح بر عهدعتیق گذارد و کشف این طومارها که متعلق به دورۀ پیش از ظهور اوست، این یقین حاصل میشود که عهدعتیقِ موجود عیناً همان متنی است که توسط موسی و انبیا نوشته شده است.
اصالت و اعتبار عهدجدید
کتب عهدجدید در زمان رسولان مسیح نوشته شد و بلافاصله در تمام خاورمیانه، اروپا و شمال آفریقا انتشار یافت و تکثیر شد. حال، اگر کسی ادعا کند که عهدجدید تحریف شده، باید بتواند بگوید که چه کسی آنها را تحریف کرده است. آیا رسولان؟ مسیح خود کتابی ننوشت، درنتیجه، رسولان نمیتوانستند نوشتههای او را تحریف کنند. اما آیا میتوان تصور کرد که رسولان نوشتههای خود را تحریف کرده باشند؟ شاید کسی بگوید که نوشتههای رسولان را دیگران بعد از مرگ ایشان تحریف کردند. در جواب باید گفت که کتب عهدجدید که نوشتۀ رسولان مسیح است، چه در زمان خودِ ایشان و چه بعد از ایشان بهطور گسترده در نقاط مختلف نسخهبرداری و تکثیر شد؛ بسیار غیرمنطقی است که تصور کنیم تمام رهبران مسیحیت، در تمام نقاط جهان، در یک لحظه، متحداً تصمیم گرفته باشند که انجیل را تحریف کنند. اگر کسی در یک نقطهای دست به چنین کاری میزد، طبیعتاً روزی بقیه متوجه این مسأله میشدند و موضوع برملا میشد. تازه، نسخی که از قرون اولیه مسیحیت در نقاط مختلف بدست آمده، همه یکسان و مشابه هستند.
تحریف با چه انگیزهای؟
بهغیر از همۀ اینها، سؤالی که پیش میآید این است که اساساً چه انگیزهای برای تحریف کتابمقدس میتوانسته وجود داشته باشد؟ معمولاً گفته میشود که رهبران مسیحیت کتابمقدس را تحریف کردند تا اعمال نادرست خود را توجیه کنند. اگر کسی بخواهد برخلاف احکام کلام خدا رفتار کند، نیازی ندارد آن را تحریف کند؛ کافی است آن را بهگونهای وارونه تفسیر کند. مگر در تمام طول تاریخ کلیسا، رهبرانی نبودهاند که برخلاف دستورات انجیل رفتار کردهاند؟ آیا آنها انجیل را تحریف کردند؟ یا وقتی در قرن یازدهم و دوازدهم، کلیسا برخلاف دستور مسیح، اقدام به جنگهای صلیبی کرد، آیا فرمایش مسیح را در مورد محبت به دشمن و بخشش ایشان، تحریف کرد؟ نه! دستور مسیح در جای خود محفوظ بود و مردم برخلاف آن عمل میکردند.
انسان وقتی در مقابل پیام انجیل قرار میگیرد، یا باید آن را بپذیرد، یا آن را رد کند. آنانی که آن را رد میکنند، دلایل مختلفی میآورند. مسأله تحریف کتابمقدس یکی از این دلایل است. «اما هرگاه کسی پیام انجیل را رد میکند، علت اصلی این است که تاریکی را بیشتر از روشنی دوست میدارد» (یوحنا ۳:۱۹-۲۱). «واقعیت پرشکوه این است که کلام خدا زنده و مقتدر است و قادر است به تمام کسانی که در مقابل آن فروتن میشوند، حیات جاوید عطا کند و این حیات در پسر خدا، عیسای مسیح است» (اول یوحنا ۵:۱۱). آمین.