عیسی و پادشاهی خدا/۴
۱۷ دقیقه
پارسایی نوین و رابطه با پدر
مقدمه
در شمارههای پیش دو بعد از ابعاد حضور پادشاهی خدا را در خدمات عیسی بررسی کردیم. دیدیم که از نظرگاه عیسی پادشاهی خدا در شفاها و آزادی از تسلط ارواح پلید و نیز در آمرزیده شدن گناهکاران جلوهگر میشد. در این شماره، دو بُعد دیگر از ابعاد حضور پادشاهی خدا را به اختصار بررسی خواهیم کرد.
تبدیل درون و پارسایی نوین
آمدن پادشاهی خدا انسان را آزاد میکند و به او این توانایی را میبخشد که زندگی متفاوتی داشته باشد. آمدن پادشاهی خدا و تجربۀ آمرزش الهی انسان را از زندگی خودمحور و اسارت گناه که نتیجۀ آن است، میرهاند و به او توانایی میبخشد که از پارسایی نوینی که محور آن محبت و بخشش است، برخوردار گردد.
عیسی از شاگردان خود انتظار دارد در زندگی خود از کیفیت و مرتبۀ نوینی از پارسایی برخوردار باشند. در متی ۵:۲۰ میخوانیم: «زیرا به شما میگویم، تا پارسایی شما برتر از پارسایی فریسیان و علمای دین نباشد، هرگز به پادشاهی خدا راه نخواهید یافت.» فریسیان مذهبیترین فرقۀ یهود در آن زمان بودند. عیسی بارها بیمهابا این مذهبیون زمانه را بهشدت مورد نکوهش قرار داده بود. آنها همچون قبور سفید شده بودند، با ظاهری بس روحانی و مذهبی، درحالی که درونشان پر از فساد و تباهی بود. آنها پشه را صافی میکردند، ولی شتر را فرومیبلعیدند! پر کاه را در چشم برادر خود میدیدند، اما از تیرآهنی که در چشم خود داشتند، غافل بودند. دهیکِ شوید و جعفری و گشنیز خود را میدادند، اما در زندگی و رفتار آنها از امانت و عدالت و رحمت خبری نبود. ریاکاری بزرگترین آفت این روحانیت و پارسایی مذهبی بود و هنوز هم هست. پس عیسی به شاگردان خود سخت هشدار میدهد که اگر پارسایی و روحانیت آنها برتر از اینها نباشد، هرگز به پادشاهی خدا راه نخواهند یافت.
پارسایی برتری که عیسی بدان نظر داشت در مثل او در انجیل متی ۱۸:۲۱-۳۵ بهروشنی تصویر گردیده است. خادم پادشاه مبلغی معادل چند میلیارد تومان به او مقروض است و چون قادر به پرداخت آن نیست، زندان انتظارش را میکشد. اما او از پادشاه میخواهد که بر او رحم کند و پادشاه هم تمام قرض او را میبخشد! چند لحظه نمیگذرد که همین خادم خدمتگزاری پایینرتبهتر از خود را بهخاطر چند هزار تومان که به او مقروض است به زندان میافکند! پادشاه چون از این امر آگاه میشود، قرض او را دوباره مطالبه میکند و او را به زندان میاندازد. درسی که از این مثل باید گرفت کاملاً روشن است. خدا از سر رحمت، قرض هنگفت پطرس را که مثل در پاسخ به سؤال او آورده شده، بخشیده است. (در زبان آرامی کلمهای واحد برای گناه و قرض وجود دارد.) حال اگر پطرس نتواند قرض به نسبت ناچیز برادر خود را ببخشد، در حقیقت خود را با خادم ناسپاسِ مَثَلِ عیسی برابر میسازد.
در معنایی وسیعتر، نکته اینجاست که وقتی کسی آمرزش سخاوتمند و بیحد و حصر خدا را دریافت میکند، انتظار میرود در او آمادگی نوینی برای بخشیدن دیگران پدید آید. کسی که با خدا بیگانه است، طبیعتاً با همنوع خویش نیز بیگانه خواهد بود. ولی کسی که فیض بیکران خدا را چشیده، باید همین فیض را در روابطش با دیگران نشان دهد. وگرنه قصوری اساسی در او وجود دارد.
اهمیت این موضوع و وخامت وضع کسی که با وجود بخشیده شدن از سوی خدا، از بخشیدن خطای برادر خود ابا میکند، در دعای ربانی کاملاً آشکار است. عیسی به شاگردان آموخت که به پدر چنین دعا کنند: «قرضهای ما را ببخش چنانکه ما نیز قرضداران خود را میبخشیم» (انجیل متی ۶:۱۲). و بلافاصله پس از پایان دعا باز تأکید کرد: «زیرا اگر خطاهای مردم را ببخشید، پدر آسمانی شما نیز شما را خواهد بخشید. اما اگر خطاهای مردم را نبخشید، پدر شما نیز خطایای شما را نخواهد بخشید» (۶:۱۴-۱۵). عیسی برای تأکید هر چه بیشتر، موضوع را هم بهطور منفی و هم بهطور مثبت بیان کرده است، تا هیچ جایی برای تردید باقی نماند. کاملاً روشن است که موضوع بخشیدن خطایای دیگران از چنان اهمیتی در اندیشه و پیام عیسی برخوردار است که نه تنها یکی از مثلهای مهم او در اینباره است، بلکه در دعای ربانی نیز جای مهمی بدان اختصاص یافته. بهعلاوه، از تمام مطالب دعا، این یک موضوع بلافاصله پس از پایان دعا باز مورد تأکید قرار گرفته است! بنابراین، با اطمینان میتوان گفت که از چشم عیسی، آمرزیده شدن از جانب پدر منوط و مشروط به این است که شخص همین رحمت را نسبت به دیگران نشان دهد. چه در غیر این صورت در جهتی مخالف با ماهیت پادشاهی خدا عمل میکند.
معمولاً گفته میشود که در مسیحیت گناه کبیره و صغیره وجود ندارد. این چندان هم درست نیست. بیشک نبخشیدن یکی از گناهان کبیره در مسیحیت است، گناهی که میتواند ما را از آمرزش خدا محروم کند. با نبخشیدن، خود را در جهتی مخالف با جهتگیری بنیادی پادشاهی خدا قرار میدهیم و کار ما همانقدر تکاندهنده و نابخشودنی است که کار خادم ناسپاس مَثَل عیسی.
ولی بخشیده شدن از سوی خدا نه تنها مسئولیتی نوین بلکه توانایی نوینی نیز با خود به ارمغان میآورد. اصولاً وقتی خدا انجام کاری را از ما میخواهد، قدرت انجامش را هم به ما میدهد. آمرزش فراگیر و بیحد و حصر خدا که عیسی برای اسرائیل، بلکه برای همه آدمیان، به ارمغان میآورد، آنها را چنان مدیون خدا میسازد که با پذیرفتن این بخشش و فیض قادر میشوند آنها نیز نسبت به دیگران همان فیض و بخشش را نشان دهند. چون محبت میشویم، میتوانیم محبت کنیم. اگر خدا میبخشد، پس ما هم باید ببخشیم. ما هم باید در همان نوع رابطۀ فیضآمیز با دیگران قرار بگیریم که خدا در رابطه با ما قرار گرفت. تمام تعالیم عیسی در مورد بخشش بر این اصل استوار است که اگر بخشوده شدهاید، باید ببخشید، و نه فقط باید ببخشید بلکه قادر میشوید که ببخشید. چون فیض خدا را پذیرفتی، این فیض توانایی میبخشد تا قرض کوچک برادرت را ببخشی.
به همین معناست که عیسی میگوید: «بهرایگان یافتهاید، بهرایگان نیز بدهید». اگر بهرایگان یافتهای، قادر خواهی بود بهرایگان هم بدهی. و به همین معناست که شاگردان و پیروان مسیح نمک و نور جهانند. آنها چیزی را به دنیا میدهند که دنیا از آن برخوردار نیست. آنها خمیرمایهای تازه و کیفیتی نوین را به دنیا وارد میکنند که میتواند تمام دنیا را مخمر کند. از آنجا که خدا زندگی شاگردان را لمس میکند و فیض او بدان وارد میشود، این زندگی شکلی تازه به خود میگیرد.
از اینروست که عیسی انتظار دارد شاگردان او پارسایی و اخلاقیاتی برتر از فریسیان داشته باشند. او در واقع الگوی رفتاری تازهای به اسرائیل عرضه میکند که متناسب با مرحلۀ جدید رابطۀ آنها با خداست، مرحلهای که همانا مرحلۀ تجربۀ آمرزش خدا و آزادی از اسارت است. این الگوی رفتاری نوین در انجیل لوقا ۶:۳۶ فرموله شده است: «پس رحیم باشید چنانکه پدر شما رحیم است.» سخن عیسی بهواقع صورتبندی تازهای است از لاویان ۱۹:۲ که محور تفکر فریسیان و اخلاقیات آنان بود: «مقدس باشید زیرا که من یهوه خدای شما قدوس هستم.» فریسیان این تقدس را صرفاً بهعنوان جدایی از آنچه نامقدس و ناپاک است تعبیر میکردند و در نتیجه بر اطاعت از شریعت، خصوصاً احکامی که یهودیان را از غیریهودیان جدا میساخت، و نیز بر دوری از هر ناپاکی و نجاست آئینی، تأکید مینمودند. البته این از آن سبب نبود که همۀ آنها شرور بودند یا میخواستند با تلاش خود رستگاری را تحصیل کنند، بلکه این واکنش و راهحل آنان، برای آماده کردن راه خداوند و تفقد او از اسرائیل بود.
در نقطۀ مقابل این طرز تلقی فریسیان، عیسی قدوسیت خدا را در مواجهه با قومی که از همین قدوسیت شدیداً قاصر آمده بودند در رحمت و بخشایش او میدید، و یگانه اخلاقیات متناسب با چنین وضعی را اخلاقیاتی مبتنی بر رحمت میدانست. پس او اصل قدوسیت را در قالب اصل رحمت ریخت و آن را محور اخلاقیات خویش ساخت. دعوت او از کسانی که پادشاهی خدا را میپذیرفتند این بود که زندگی و روابط خود را بر اصل اساسی رحمت بنا کنند، چه این از ابعاد بنیادی و لاینفک آن پادشاهی بود که او برای اسرائیل، و بهواقع برای تمام بشر، به ارمغان آورده بود.
انجیل متی ۵:۴۳-۴۸ مؤید این موضوع است. در این قسمت اصل رحمت بهشکلی متفاوت آمده است: «پس شما کامل باشید چنانکه پدر آسمانی شما کامل است» (۴۸). ولی اگر به آیات قبلی نگاه کنیم، درمییابیم که در اینجا نیز عیسی کمال خدا را در این میبیند که او «آفتاب خود را بر بدان و نیکان میتاباند و باران خود را بر پارسایان و بدکاران میباراند» (۴۵). پس از شاگردان خود میخواهد تا همین کمال را در محبت کردن به دشمنان خود نشان دهند. در این صورت است که آنها فرزندان خلف پدر آسمانی خود خواهند بود.
همین تفاوت میان الگوی رفتاری فریسیان و الگوی رفتاری عیسی سبب شده بود آنها با او به مخالفت برخیزند. این دو اصل متفاوت اخلاقی به موضعگیریهای متفاوتی در قبال موضوعات مختلف منجر میگشت:
• الگوی رفتاری فریسیان ایجاب میکرد که روز شبات را با سختگیری هرچه بیشتر نگاه دارند. ولی الگوی عیسی میگفت که مقررات شبات نباید مانع از اعمال مبتنی بر رحمت باشد. برعکس، روز خدا بهترین روز برای ظهور چنین اعمالی است. پس در شبات شفا میداد.
• الگوی رفتاری فریسیان میگفت که باید مطابق با قوانین طهارت کاهنان غذا خورد. اما الگوی عیسی میگفت که باید بهگونهای غذا خورد که منعکسکننده و نشاندهندۀ رحمت خدا باشد. پس با گناهکاران همسفره میشد.
• الگوی رفتاری آنان بر دادن دهیک از همه چیز تأکید میکرد، با این اعتقاد که با وقف کردن دهیک هر چیز، تمام آن تقدیس میشد. اما الگوی عیسی در راستای پیام انبیا، بر عدالت و رحمت و امانت تأکید میکرد.
• الگوی آنها بر محبت نسبت به اسرائیلی پارسا و نفرت نسبت به دشمنان اسرائیل اصرار میورزید. اما الگوی عیسی بر محبت حتی نسبت به دشمنان اسرائیل تأکید میگذاشت.
همین تأکید در "حکم تازۀ" محبت که در انجیل یوحنا ۱۳:۳۴ آمده، و نیز بهطور تلویحی در قانون طلایی انجیل متی ۷:۱۲ یافت میشود: «با مردم همانگونه رفتار کنید که میخواهید آنان با شما رفتار کنند». البته این برای یهودیان حکمی کاملاً تازه نبود. برای مثال رابیهای یهودی نیز تعلیم میدادند که «آنچه را خود از آن نفرت داری نسبت به همنوع خود انجام نده. این تمام شریعت است و مابقی صرفاً توضیح آن». در نوشتههای دیگر یهود، بیانات مثبتتری نیز یافت میشود. در دوم خنوخ ۶۱:۱، یکی دیگر از کتب دینی یهود، آمده است: «همانگونه که انسان برای روح خود از خدا مسئلت میکند، باید که برای هر انسان دیگری نیز چنین کند». نیز نامۀ آریستئاس ۲۰۷ میگوید: «چنانکه آرزو داری هیچ بدی بر تو واقع نشود بلکه از چیزهای خوب برخوردار گردی، با اتباع خود نیز بر مبنای همین اصل رفتار کن... زیرا خدا با خیرخواهی و کرامت خود همۀ آدمیان را به سوی خویش میکشد».
اما عیسی بهنحوی که در یهودیت کاملاً بیسابقه بود، حکم محبت و بخشش را محور اخلاقیات خویش ساخت. بهعلاوه او بدین حکم عمقی تازه بخشید و محبت به دشمنان را مورد تأکید قرار داد.
زندگی نوین چون فرزندان خدا
یکی از مهمترین ابعاد پادشاهی خدا که عیسی برای پیروان خود به ارمغان آورد، رابطهای نوین با خدا بود. برای یهودیت خدا در وهلۀ اول، خداوندگار عالم بود. چنانکه مزمور میگوید: «تمامی اهل زمین از خداوند بترسند؛ جمیع سکنۀ ربع مسکون از او بترسند. زیرا که او گفت و شد؛ او امر فرمود و قایم گردید» (مزمور ۳۳:۸-۹). او آفرینندۀ تمام جهان و صاحب زندگی و مرگ است. حرمت و اطاعت تنها حالت شایسته در نزدیک شدن به اوست. البته این کماکان جزئی لاینفک از رابطۀ انسان با خدا در انجیل است، ولی مرکز و قلب آن نیست. برای پیروان عیسی خدا در وهلۀ اول "پدر" است.
البته قوم اسرائیل نیز آگاه بودند که خدا پدر آسمانی ایشان است. او اسرائیل را به فرزندی پذیرفته بود و بهعنوان پدر نیازهای ایشان را فراهم آورده، از آنها مراقبت میکرد. در مقابل، بهعنوان پدر انتظار داشت اسرائیل او را اطاعت و احترام کند. در خروج ۴:۲۲-۲۳ خدا در سخنانش به موسی، به اسرائیل بهعنوان پسر خود اشاره میکند: «به فرعون بگو خداوند چنین میگوید: اسرائیل پسر من و نخستزادۀ من است. و به تو میگویم پسرم را رها کن تا مرا عبادت نماید، و اگر از رها کردنش ابا نمایی، همانا پسر تو، یعنی نخستزادۀ تو را میکشم». هوشع ۱۱:۱-۱۱ این رابطۀ پدر- فرزندی را به لطیفترین شکلی بیان مینماید: «هنگامی که اسرائیل طفل بود، او را دوست داشتم و پسر خود را از مصر خواندم ... من راه رفتن را به افرایم تعلیم دادم و او را به بازوها برداشتم ... ایشان را به ریسمانهای انسان و به بندهای محبت جذب نمودم و به جهت ایشان مثل کسانی بودم که یوغ را از گردن ایشان برمیدارند و خوراک پیش روی ایشان نهادم ... ای افرایم چگونه تو را ترک کنم و ای اسرائیل چگونه تو را تسلیم نمایم؟ ... دل من در اندرونم منقلب شده و رقتهای من با هم مشتعل شده است».
ولی اسرائیل بهخوبی آگاه بود تا چه حد از این ایدهآل بهدور افتاده است. شکستن عهد خدا سبب شده بود خدا اسرئیل را ترک گوید. تاریخ چند صد سالۀ اسارت و مظلومیت زیر سلطۀ قدرتهای بیگانه، این واقعیت و احساس دوری از خدا را هرچه بیشتر تقویت میکرد. پس اسرائیل منتظر زمانی بود که رابطۀ خدا با قومش بهشکلی بنیادی احیا گردد. یکی از کتب دینی یهود بهنام "پنجاههها" که در دورۀ بین دو عهد به نگارش درآمده این انتظار را بهخوبی به تصویر میکشد. نویسندۀ این کتاب از زبان موسی برای نسل آیندۀ خود چنین دعا میکند: «ای خداوند، بگذار رحمت تو شامل حال قومت گردد و برای ایشان روحی راست بیافرین و مگذار روح بلیعار (یکی از نامهای شیطان در یهودیت) بر آنها حکم براند تا نزد تو بر ایشان اتهام زند و آنان را از هر طریق پارسایی گمراه سازد». سپس خدا با اشارۀ تلویحی به حزقیال ۳۶ در پاسخ میگوید: «آنها نزد من بازگشت خواهند کرد ... و من روحی مقدس برایشان خواهم آفرید، و ایشان را طاهر خواهم ساخت تا از آن روز به بعد و تا به ابد دیگر به من پشت نکنند و من آنان را چون پدر خواهم بود و آنان مرا چون پسر و ایشان جملگی پسران خدای زنده خوانده خواهند شد» (پنجاههها ۱:۲۰).
پیام عیسی دربارۀ آمدن پادشاهی خدا بهمعنی حضور نیرومند خدا در میان قوم بود. او آمده بود تا قوم خود را ملاقات کرده ایشان را برهاند. در عیسی و موعظه و خدمات او میزان نوینی از حضور خدا در دسترس قوم قرار گرفته بود. بهعلاوه این رابطۀ نزدیک با خدا بهطور خاص در شناخت او بهعنوان پدر متبلور میشد. عیسی خدا را بهعنوان پدر آشکار میکرد (لوقا ۱۰:۲۲). این مکاشفۀ نوین از حضور و نزدیکی خدا بهعنوان پدر، به کسانی که به پیام عیسی پاسخ مثبت میدادند این امکان را میبخشید که کیفیتی نوین از رابطه با خدا را تجربه کنند. این پاسخ مثبت را عیسی ایمان مینامید. و این ایمان به عالیترین درجه در خطاب "اَبا" در دعا جلوهگر میشد.
نخست اینکه عیسی خودْ خدا را "ابّا" خطاب میکرد. "ابّا" معادل کلمۀ "بابا" در فارسی است. به کار بردن این کلمه بیانگر وجود صمیمیت و نزدیکی میان فرزندان با پدرشان بود. به کار بردن این کلمه در مخاطب قرار دادن خدا در دعا، در یهودیت زمان مسیح کاملاً بیسابقه و تکاندهنده بود. بهعلاوه، عیسی نه تنها خودش خدا را "بابا" خطاب میکرد، بلکه به شاگردانش نیز آموخت که او را "بابا" بخوانند (غلاطیان ۴:۶؛ رومیان ۸:۱۵). دعای معروفی که او به شاگردان آموخت احتمالاً با همین خطاب شروع میشد.
بهطور خلاصه، عیسی با ظاهر کردن آشکار "پدر" در کلام و اعمال خود، این ایمان پویا را در پیروان خود ایجاد میکرد که آنها براستی فرزندان محبوب خدا هستند. این شناخت تجربی نوین بر همۀ ابعاد زندگی پیروان او سایه میافکند.
۱) تشخیص این حقیقت که شخص فرزند خداست، اطمینانی پرنشاط از سهیم شدن در نجات آینده برای فرزند خدا به ارمغان میآورد. شاگردان عیسی نیک میدانند که ارادۀ پدرشان این نیست که هیچ یک از آنها از دست برود (انجیل متی ۱۸:۱۰ و ۱۴). هرچند آنان گلۀ کوچکی متشکل از اشخاص فقیر و مطرود بیش نیستند که عضویتشان در خانوادۀ خدا وضعشان را حتی وخیمتر میکند، ولی لازم نیست ترسان باشند زیرا خشنودی پدرشان این است که پادشاهی را به آنها عطا کند (انجیل لوقا ۱۲:۲). در اینجا عیسی به پیروان خود اطمینان میدهد که وعدۀ خدا در دانیال ۷:۲۷ در حق آنها انجام خواهد شد: «پادشاهی و سلطنت و حشمت حکومتهایی که زیر تمامی آسمانهاست به قوم مقدسان حضرت اعلی داده خواهد شد؛ پادشاهی آنان پادشاهی جاودانی خواهد بود و جمیع حکومتها آنها را خدمت و اطاعت خواهند کرد». این اطمینان از رستگاری تا آنجاست که شاگردان میتوانند مطمئن باشند که خدا روزهای مصیبت سخت را که در جهان روی خواهد داد بهخاطر رستگاری آنها کوتاه خواهد کرد تا آنها بتوانند تا به پایان استوار بمانند (انجیل مرقس ۱۳:۱۳ و ۲۰).
۲) اطمینان از فرزند خدا بودن احساس امنیتی عمیق برای زندگی روزمره به شاگرد عیسی میبخشد. پدر آسمانی همۀ احتیاجات فرزندانش را میداند و آنها را برآورده میسازد (انجیل متی ۶:۸ و ۳۲). نیکویی این پدر حد و مرزی نمیشناسد (انجیل متی ۵:۴۵). هیچ کس و هیچ چیز برای او کم ارزش نیست. او حتی به فکر پرندگان آسمان و سوسنهای صحرا نیز هست، چه رسد به فکر فرزندانش (انجیل متی ۶:۲۵-۳۴). توجه و مراقبت این پدر بهطور خاص شامل حال کوچکترینها میشود. در آسمان، فرشتگان نگهبان "این کوچکان" همیشه روی پدر را میبینند (انجیل متی ۱۸:۱۰)، یعنی در صف اول پرستندگان و نزدیکتر از همه به خدا هستند!
۳) اطمینان از رستگاری و احساس امنیت به شاگرد مسیح این توانایی را میبخشد تا با آنچه نیز در ارادۀ خدا غیرقابل پیشبینی است، شجاعانه روبرو شود. شناخت "پدر" و اطمینان به محبت او برای روبهرو شدن با هر وضعی کافی است. بهخصوص تحمل رنج و زحمت در پرتو آگاهی از مقام فرزندی کیفیت تازهای پیدا میکند. برای کسی که فرزند خداست، حتی مرگ رنگ و بوی دیگری به خود میگیرد. اگر حتی یک گنجشک نیز بدون خواست "پدر" بر زمین نمیافتد، چقدر بیشتر زندگی فرزند خدا که باارزشتر از هزاران گنجشک است در دستهای امن و نیرومند پدر است (انجیل متی ۱۰:۲۹-۳۰).
۴) تجدید این رابطۀ پدری به طبع در کیفیت نوینی از اطاعت فرزندان منعکس میشود و این خود پایه و اساس اخلاقیات انقلابی جامعۀ پیروان عیسی را تشکیل میدهد. این وضع نوین قوم خدا در قالب مفهوم بنیادی برخورداری از دلی تازه توصیف میگردد. اخلاقیات عیسی نه تنها مستلزم برخورداری از دلی تازه است، بلکه در عین حال، تحقق این وعدۀ دیرینه را نوید میدهد (انجیل مرقس ۱۰:۲-۱۲؛ ۷:۱۴-۲۳؛ انجیل متی ۱۲:۳۳-۳۵؛ در مقایسه با تثنیه ۳۰:۶؛ ارمیا ۳۱:۳۱-۳۴؛ و حزقیال ۳۶:۲۵-۳۰) فرزند خدا بودن، و در اطاعت شایستۀ یک فرزند زیستن، جز با برخوردار شدن از دل تازه میسر نیست. پس برخورداری از مقام و زندگی یک فرزند خدا، حاکی از برخورداری از دلی تازه نیز هست.
خاتمه:
خدا به ابراهیم وعده داد که او و نسل او را برکت خواهد داد و از طریق او این برکت به همۀ اقوام جهان خواهد رسید. هدف خدا از انتخاب قوم اسرائیل رستگاری و برکت تمام جهان بود. این برکت ابراهیمی از طریق مسیحای اسرائیل به تمام جهان میرسد. عیسی با اعلام نزدیک آمدن و در دسترس قرار گرفتن پادشاهی خدا کار احیا و بازسازی اسرائیل را آغاز کرد و آنانی را از این قوم که پیام او را پذیرفتند و شاگردی او را در پیش گرفتند به نوری برای همۀ جهانیان تبدیل کرد. آنچه او با زندگی و خدمات خود آغاز کرد و با مرگ و قیام خود به نقطۀ اوج، هرچند نه کمال نهایی، رسانید، امروز در دسترس همۀ ما قرار دارد. امروز پادشاهی خدا به همۀ ما بسیار نزدیک است. امروز میتوانیم با یک قدم ایمان بدان داخل شویم و با قدمهای بعدی از همۀ مواهب و برکات عالی آن برخوردار گردیم. امروز پادشاهی خدا برای ما شفا از بیماریها و آزادی از چنگال قدرتهای اهریمنی به ارمغان میآورد. امروز خدا با رحمت و محبت خود بهسراغ انسان گمشده از هر نژاد و زبان و فرهنگ آمده است تا گناهان او را ببخشد و او را نجات بخشد. امروز تجربۀ بخشایش الهی میتواند آن تحول درونی را در ما بهوجود آورد که ما نیز بتوانیم همچون او آنانی را که بر ما بدی روا میدارند ببخشیم. امروز پادشاهی خدا برای همۀ ما ایرانیها رابطهای نوین با خدا به ارمغان دارد، رابطهای که دیگر نه بر ترس بلکه بر شناخت محبت پدرانۀ خدا استوار است. امروز خدا میخواهد پدر ما باشد.