زمین یخزده، قلبهای آتشین
۴ دقیقه
شاید برای افرادی که سالها از ایران دور بودهاند این صحنهها به فراموشی سپرده شده است و یا آنکه مردم آنقدر درگیر مسائل زندگی خود هستند که میگویند: "بابا، گرفتاری و بدبختی خودمان کم هست که به فکر بدبختی دیگران هم باشیم!"
دوستان، من و شما حق داریم که با مشکلات خودمان دست و پنجه نرم کنیم و درگیر مسائل زندگی خودمان باشیم اما خداوند از ما چیز دیگری میخواهد. برای درک بهتر این موضوع بهتر است به کلام خدا رجوع کنیم تا ببینیم در لابلای آیات کتابمقدس چه تعلیمی در این مبحث داده شده است.
طبق آنچه که در عهدجدید میخوانیم خداوند نسبت به هیچ کس بیتفاوت نیست. برای او فرقی نمیکند که شما زن هستید و یا مرد، مسن و یا جوان، فقیر و یا دولتمند. خداوند به هر یک از ما بهعنوان یک انسان نگاه میکند و محبت و فیض خود را از کسی دریغ نمیکند. اما او از ما هم میخواهد تا نسبت به یکدیگر بیتفاوت نباشیم. بهخصوص در مورد شخص فقیر تأیید بسیاری شده است که برای نمونه میتوانیم در آیات زیر این نکته را بهوضوح ببینیم:
«خوشابهحال کسی که برای فقیر تفکر میکند. خداوند او را در روز بلا خلاصی خواهد داد» (مزمور ۴۱:۱).
«دهان خود را باز کرده به انصاف داوری نما و فقیر و مسکین را دادرسی فرما» (امثال ۳۱:۱۰).
«همسایۀ فقیر نیز از او نفرت دارد اما دوستان شخص دولتمند بسیارند. هر که همسایۀ خود را حقیر شمارد گناه میورزد اما خوشابهحال کسی که بر فقیران ترحم نماید» (امثال ۱۴:۲۱).
همانطور که در کلام خدا میبینیم بسیاری از ما دوست داریم که با دولتمندان و ثروتمندان رابطه داشته باشیم و زیاد از افراد فقیر و محتاج خوشمان نمیآید. خصلت آدمی گرفتن است و به همین جهت سعی میکند با کسانی که میتواند از آنها چیزی بدست آورد در ارتباط باشد. اما خدای ما عکس شخصیت ما را دارد، او میخواهد ما نیز به شباهت او درآییم و در نتیجه بیشتر دهنده باشیم تا گیرنده. همچنین او میداند تا زمانی که بر روی زمین هستیم نمیتوانیم کاملاً شخصیت و ذات او را در بر کنیم بنابراین وعده داده است که، «بدهید که به شما داده خواهد شد.»
یکی از فیلمهایی که بر شخصت ایمانی من تأثیر بهسزایی داشت فیلم "مجوسی چهارم" است. در کتابمقدس گفته شده است که سه مجوسی به دیدار عیسی نوزاد آمدند و هدایای خود را به شاهزاده تازه به دنیا آمده تقدیم کردند. این فیلم، مجوسی چهارمی را به تصویر میکشد که هیچگاه سعادت دیدار مسیح را پیدا نکرد. او در راهش با افراد نیازمندی برخورد کرد و به ناچار هدایایی که برای شاهزاده آسمانی تدارک دیده بود را برای کمک به آنها استفاده کرد. راهی را که چندین هفته میتوانست بپیماید ۳۳ سال به طول انجامید و سرانجام در روزی که مسیح بر تپۀ جلجتا مصلوب شد او به اورشلیم رسید در حالی که دیگر توانی در بدن نداشت. اما در آخرین لحظات زندگیش با مسیح زنده ملاقات میکند و دستان خالی خود را به مسیح نشان میدهد و از اینکه دیگر هدیهای ندارد تا به شاهزاده آسمانی تقدیم کند شرمگین است. و در آن لحظه مسیح به او مینگرد و میگوید: «بیا ای برکت یافته از پدر، و پادشاهیای را به میراث بیاب که از آغاز جهان برای تو آماده شده بود. زیرا گرسنه بودم، به من خوراک دادی؛ تشنه بودم، به من آب دادی؛ غریب بودم، به من جا دادی. عریان بودم، مرا پوشانیدی؛ مریض بودم، عیادتم کردی؛ در زندان بودم، به دیدارم آمدی.» آن مجوسی به مسیح گفت: «سرورم، من هیچگاه سعادت دیدار روی تو را نداشتم چه برسد به اینکه به تو کمکی کرده باشم. من حتی نتوانستم هدایایی که تدارک دیده بودم به تو برسانم.»
مسیح در پاسخ گفت: «آمین، به تو میگویم، آنچه برای یکی از کوچکترین برادران من کردی، در واقع برای من کردی.»
دوستان بیایید در این روزهایی که نزدیک عید باستانی ایرانی است و مردم در تکاپوی خرید لباس نو، مبل نو، ماشین نو... هستند بهیاد آوریم که مسیح در سرما کنار گوشۀ خیابان خوابیده است و جایی ندارد. بهیاد آوریم که عیسی خداوند امروز لباسی برای پوشیدن ندارد و شاید در خانۀ خود تنهاست و کسی به عیادتش نرفته است.