کتابمقدس دربارۀ سرزمین اسرائیل چه میگوید؟/۲
۶ دقیقه
همۀ مسیحیان معتقدند که نقشۀ عالی خدا جهت نجات انسان از طریق عیسی مسیح برای همگان میباشد چه یهود و چه غیر یهود. اما در مورد اینکه کتابمقدس دربارۀ سرزمین فلسطین چه میگوید، عقاید مختلفی وجود دارد و از دیدگاههای مختلف میتوان به این موضوع نگریست و آن را تفسیر کرد.
هیئت تحریریۀ کلمه خود را متعهد میداند که تصویر منصفانهای از این موضوع به خوانندگان ارائه دهد. در حقیقت برای آنکه خواننده به نتیجۀ درستی برسد میبایستی جنبههای دیگر قضیه را بررسی کند و بسنجد.
از این جهت در صدد هستیم که در شمارههای آینده نظریۀ محققین و آن دسته از نویسندگان مسیحی را که از دیدگاههای متفاوتی به این موضوع نگاه میکنند چاپ کنیم.
مقدمه
خطر حمله به عراق و حملات دیگر به یهودیان جهانگرد در کنیا و همچنین انتحارات حملهای در خود اسرائیل به ما مجدداً یادآوری میکند که موضوع برخوردهای فلسطین و اسرائیل مهمترین و پرخطرترین مشکل جهان است. در این موقعیت خطیر و حساس، مسیحیان باید نظر خود را در مورد سرزمین اسرائیل دقیقاً بررسی کنند.
در شمارۀ قبل به بررسی این موضوع پرداختیم که عهد جدید عبارت سرزمین را بهطور تحتالفظی تفسیر نمیکند و بنظر میرسد که میتوان همراه با نویسنده رساله به عبرانیان بر این عقیده بود که "سرزمین" برای مسیحیان، آن وطن نیکوتر یعنی وطن سماوی هست (عبرانیان ۱۱:۱۶). در این شماره به بررسی سؤال دوم میپردازیم، اینکه، "آیا تشکیل دولت اسرائیل در سال ۱۹۴۸ و به تبع آن بازگشت هزاران تن از اسرائیلییان به ارض موعود، تحقق نبوتهای عهد عتیق بوده است؟"
در عهد عتیق نبوتهای زیادی در مورد بازگشت یهودیان به اسرائیل ذکر شده است. آیات مذکور در بابهای ۳۶ و ۳۷ حزقیال، آیاتی هستند که در این رابطه بیشتر بدانها استناد میکنند. بهعنوان مثال: "و به ایشان بگو خداوند یهوه چنین میفرماید: اینک من بنیاسرائیل را از میان امتهایی که به آنها رفتهاند گرفته، ایشان را از هر طرف جمع خواهم کرد و ایشان را به زمین خودشان خواهم آورد" (حزقیال ۳۷:۲۱). اگر چه قسمتهایی دیگر نیز هست که به آنها ارجاع میکنند. نظیر حزقیال ۱۱، ارمیا ۲۹:۱۰-۱۴ و زکریا ۸:۱-۸، ۱۰:۶-۱۰.
با خواندن این مطالب طبیعتاً این سؤالات مطرح میشود که، "آیا این آیات پیشگویی بازگشت یهودیان از اسارت در بابل است؟ آیا این آیات مربوط به بازگشت یهودیان در سال ۱۹۴۸ میباشد؟ یا اینکه به هر دو واقعه اشاره میکند؟" از آنجایی که کتابهای اشعیا، ارمیا، حزقیال و زکریا نبی در حول و حوش زمان تبعید یهودیان نوشته شده است، میتوان چنین تصور کرد که این پیشگوییها در درجه اول مربوط به بازگشت یهودیان از تبعید میباشد. برخی از مسیحیان و محققان کتابمقدس معتقدند که این آیات به بازگشت مجدد یهودیان به سرزمین موعود اشاره دارد و عقاید آنها مورد احترام میباشد اما به عقیدۀ نویسنده این سطور چنین بنظر میرسد که تفسیر این محققین در سه مورد سؤال برانگیز است:
نکتۀ اول این است که معمولاً نبوتهای کتابمقدس تحقق چندگانه ندارند. بهعنوان مثال ما انتظار نداریم که، "شهر صور دوباره خراب شود و محل پهن کردن دامهای ماهیگیران گردد"، چون این پیشگویی قبلاً به تحقق رسیده است (حزقیال۲۶:۱-۵). بههمینگونه انتظار نداریم که "خادم رنجدیده" بار دیگر ظهور کند تا گناهان ما را بردارد (اشعیا ۵۳) چرا که در مسیح این پیشگویی به تحقق پیوست.
نکتۀ دوم آن است که اگر بازگشت یهودیان در سال ۱۹۴۸ را تحقق این نبوتها فرض کنیم، چگونه میتوانیم آن بُعد روحانی را که عهد عتیق به این پیشگویی میدهد، توجیه کنیم؟
حزقیال نه تنها در خصوص بازگشت یهودیان بلکه در مورد اتحاد قوم نیز سخن میگوید (۳۷:۲۲) و اینکه یک شبان خواهند داشت (۳۷:۲۴) و طاهر خواهند شد (۳۶:۲۵)، بدانها دل تازه داده خواهد شد (۳۶:۲۶)، به شناختی نوین از خدا دست خواهند یافت (۳۷:۱۳-۱۴) و خدا با آنها عهد سلامتی خواهد بست که عهدی جاودان خواهد بود.
عهد جدید بهوضوح تعلیم میدهد که این بُعد روحانی بازگشت یهودیان به ارض موعود تحقق یافته است، اما نه در سال ۱۹۴۸ بلکه با اولین ظهور عیسی مسیح بر عرصۀ این جهان. بدینسان یوحنا ۱۰:۱۶ در مورد اتحادشان تحت رهبری مسیح سخن میگوید (همان کس که در نقطۀ مقابل شبانان بیوفای مذکور در حزقیال ۳۴ قرار میگیرد.) عبرانیان باب ۹میگوید که چگونه سقوطکردهگان طاهر خواهند شد؛ یوحنا باب ۷ در مورد عیسی سخن میگوید که آب زنده است و از بطن ایمانداران جاری میشود؛ و یوحنا باب ۱۰ که میگوید چگونه پیروان عیسی صدای او را خواهند شناخت؛ عبرانیان ۱۳ نیز از عهد جاودانی خدا با قوم خود سخن بهمیان میآورد.
سومین نکته این است که عهد جدید نه تنها از بازگشت یهودیان به سرزمین اسرائیل سخنی بهمیان نمیآورد بلکه نبوتها و سمبلهای عهد عتیق را نیز از آنِ مسیحیان میداند. تنها اشاره عیسی به "سرزمین" این است که، "خوشا بهحال حلیمان زیرا ایشان وارث زمین خواهند شد." خود عیسی مصلوب شدن را به رهبری بر یک جنبش ملیگرایی ترجیح داد، جنبشی که مصمم بود "سرزمین" را از سلطۀ رومیان آزاد کند.
پولس، پطرس و یوحنا هیچگونه اشارهای به بازگشت یهودیان نمیکنند و همانطور که دیدیم، تمامی تأکید عهد جدید بر یکی شدن آنها بهعنوان قوم خدا است؛ قومی متشکل از یهود و امتها که نه برای موطنی زمینی بلکه برای آسمان انتظار میکشند. بهعلاوه پولس نیز در افسسیان در خصوص امتها و یهودیان چنین احساسی دارد و دیوار معبد قدیمی اورشلیم را که عامل جدایی امتها از یهودیان بود، سمبل شریر میخواند که توسط مسیح ویران شد "تا مصالحه کرده، از هر دو یک انسان جدید در خود بیافریند" (افسسیان ۲:۱۵). این عقیده که خدا دگرباره بخواهد دیوار جدایی و دشمنی را در معبدی نوین بازسازد، با تفکر پولس بیگانه بهنظر میرسد.
هرچند پولس بر این باور است که خدا همچنان برای یهودیان برنامههایی دارد، و در رومیان باب ۱۱ بحث میکند که حتی در روزگار خود او "بقیتی (بازماندگانی) از یهودیان" نجات یافته بودند، اما تأکید میکند که آنها نیز چون دیگران محض فیض خدا نجات یافتهاند و بس. و بهروشنی نشان میدهد که در انتظار نجات یهودیان بیشتری است - "لکن بقیه اسرائیل نجات خواهند یافت" (۹:۲۶). در خصوص معنای آیۀ ۲۶ میان مفسرین بحث و گفتگوی بسیار است، اما نکتۀ کلیدی برای ما این است که در این آیه، از بازگشت یهودیان به سرزمین موعود ذکری بهمیان نیامده است. پولس نگران نجات روحانی آنان است نه بازگشتشان به ارض موعود!
پس میتوان گفت که به آسانی نمیتوان این ادعا که تشکیل دولت اسرائیل در سال ۱۹۴۸ و به تبع آن بازگشت هزاران تن از اسرائیلییان به فلسطین، تحقق نبوتهای عهد عتیق بوده است را پذیرفت. به سه دلیل عمده:
الف)چنین بهنظر میرسد که نبوتهای عهد عتیق در خصوص بازگشت یهودیان به اسرائیل، پس از بازگشتشان از اسارت بابل به تحقق پیوست؛ و معمولاً نبوتهای کتابمقدس تحقق چندگانه ندارند.
ب) نبوتهای عهد عتیق واقعۀ بازگشت را به مثابه احیای روحانی میدانستند، اما این احیای روحانی بهیقین در سال ۱۹۴۸ بهوقوع نپیوست؛ آنگاه که جنگ و کشتار در جریان بود و در میان یهودیانی که به اسرائیل بازگشته بودند، اثری از بیداری روحانی به چشم نمیخورد. هر چند عهد جدید به تأکید بسیار، ظهور اولیۀ عیسی مسیح را واقعهای عمیقاً روحانی میداند.
ج) و در نهایت، عهد جدید در خصوص بازگشت یهودیان به سرزمین اسرائیل چیزی نمیگوید. بهعلاوه چنین سمبل مذهبی و ظاهری، با مفهوم روحانی آن بیگانه است.
در شمارۀ آینده به سؤال سوم که، "آیا واقعه تاریخی ۱۹۴۸ پیشدرآمدی است بر بازگشت نهایی مسیح؟" جواب میدهیم و چنانکه اشاره شد در شمارههای بعدی دیدگاه دیگر مسیحیان و محققان را بررسی خواهیم کرد.