نگاهی دوباره به خود
۳ دقیقه
نوروز از راه میرسد و با خود چیزی را به ارمغان میآورد که نمیتوان نسبت به آن بیتفاوت بود. و آن "تغییر" است. نوروز که همراه با فصل بهار است تغییر را به دیدگاه انسانهایی میآورد که در کنار این طبیعت زندگی میکنند و طبیعت جزئی از زندگی آنها است. بدیهی است که طبیعت از ما جدا نیست بلکه بسیار نزدیک ماست و ما هر روز آن را میبینیم و خود را با آن نزدیک احساس میکنیم زیرا مانند ما قسمتی از خلقت صانع بزرگی است که آن را چنین زیبا و پرشکوه آفریده است.
از سوی دیگر به عید قیام میرسیم که خود حقیقت عالی دیگری است که صحبت از یک دگرگونی شگرف در تاریخ رابطه خدا با انسان میکند. عیسیمسیح پیروزمندانه از مرگ برمیخیزد و انسان را نیز در این رستاخیز ظفرمندانه خود شریک میسازد. این هم خود تغییر و دگرگونی است، زیرا کلام خدا مینویسد:
«پس چونکه در موت او تعمید یافتیم با او دفن شدیم تا آنکه بههمین قسمی که مسیح به جلال پدر از مردگان برخاست، ما نیز در تازگی حیات رفتار نماییم. زیرا اگر بر مثال موت او متحد گشتیم، هر آینه در قیامت وی نیز چنین خواهیم شد». (رومیان ۶:۴)
اینجا نیز صحبت از تازگی و طراوت در زندگی انسانی است که اسیر طبیعت کهنه خود بود . بر طبق کلام خدا طبیعت کهنه که گناه را بندگی میکرد در صلیب عیسی با او مصلوب میگردد و در قیامش با او برخیزانیده میشود و نتیجه این عمل، حیاتی دوباره و تازه است که انسان آن را بواسطه عمل مسیح دریافت میکند.
مسئله اصلی در این تغییر این است که تغییر طبیعت تغییری خودخواسته نیست بلکه طبیعت بهطور اتوماتیک به این تغییر تن میدهد و دخالتی در آن ندارد. هر چقدر هم که زمستان سرد و طوفانی بوده باشد، باز نگاهی به بهار داریم که بالاخره خواهد آمد و این سرما را کنار خواهد زد و دیگران را از لذت این حضور برخوردار خواهد ساخت.
ولی در انسان چگونه است؟ موجودی که در آفرینش برتر از بقیه مخلوقات بهحساب آمده است با تغییر چگونه روبرو خواهد شد؟ آیا انسان نیز بهراحتی تن به تغییر و تحول میسپارد؟ آیا ماهیت انسان نیز بهطور خودکار به استقبال تغییر میرود و خواهان دگرگون شدن است؟ آنانی که به سقوط انسان معتقد نیستند و او را موجودی ذاتاً نیک محسوب میکنند بر این اعتقادند که گذشت زمان درخشندگی انسان را تیره و کدر کرده است و برای حل این مشکل باید تلاش نمود تا این تیرگیها را چون پردهای کنار زد.
اینگونه اشخاص معتقدند که با فراهم آوردن امکاناتی چون زندگی خوب، کار، تحصیلات و اصلاحاتی در زمینه تربیت و خانواده میتوان موجب تغییر این موجود برتر شد. ولی آنچه امروزه به عینیت در جوامع پیرامون خود میبینیم نشانگر این است که انسان بیش از هر موجود دیگری در مقابل تغییر ماهیت مقاومت میورزد و حتی اصلاحاتی در عرصههای مختلف زندگی او نمیتواند ماهیت درونی او را متحول کند و از او موجودی دیگر بسازد. این عدم تغییر و یا ناتوانی جهت تغییر، سبب بروز مشکلاتی میگردد که او را بسوی یکنواختی و در آخر به پوچی و بیهودگی سوق میدهد.
قیام پیروزمندانه مسیح از مردگان پاسخی قاطع و تکاندهنده به مشکل تغییر و تحول در انسان است.
آنچه که باید همیشه بهیاد داشته باشیم این حقیقت بزرگ است که در قیام مسیح با اصلاحات حاشیهای روبرو نیستیم بلکه با انسانی که در صلیب مسیح با او میمیرد و بعنوان یک خلقت جدید دوباره از مرگ برمیخیزد. یک تحول بنیادی و یک تولد تازه که از مرزهای محدود بشریت برای اصلاح فراتر میرود و او را بعنوان موجودی "متولد شده از خدا" تثبیت میکند. "اصلاح" جای خود را به "تولدی دیگر" میسپارد و این تولد بهطور خودکار اتفاق نمیافتد بلکه انسان آگاهانه میتواند آن را رد کند و یا بپذیرد. ایمان به کار او بر صلیب و قیام پیروزمندانه او ما را به سوی این تغییر بنیادی سوق میدهد.
ممکن است تازه ایمان باشیم یا سالها از ایمانمان گذشته باشد ولی یک مسیحی همیشه با این سؤال مواجه است که آیا حقیقتاً در این صلیب و قیام مسیح شریک شده است یا خیر؟
نوروز باستانی و همچنین قیام شکوهمند مسیح خداوند را به همه شما خوانندگان گرامی تبریک عرض میکنیم. باشد که فرارسیدن نوروز باستانی و عید قیام انگیزهای باشد برای نگرشی دوباره به خودمان و به "تغییر" که در اثر کار مسیح در ما انجام شده است.