مسیحیت و مسئلۀ انحصارگرایی
۶ دقیقه
هرگاه با مدافعان همجنسگرایی به مناظره مینشینم اغلب متهم به نوعی انحصارگرایی میگردم که به گفته آنها عیسی در شکل گیری آن نقشی ندارد. اغلب به انجمنی دعوت میشوم که از مدافعان شیوه زندگی همجنسبازان هستند.
آنان همیشه براین نکته صحه میگذارند که مسیحیان با برشمردن این شیوه زندگی بعنوان گناهی غیرقابل قبول، نوعی انحصارگرایی را در تفکر خود ایجاد نمودهاند که دقیقاًبه ضد روح پذیرا، دعوت کننده و باز و مثبت عیسی مسیح است.
اتهامات مخالفان این شیوه زندگی عبارت است از قرائت گزینشی بخشهای محدودی از عهدعتیق و شریعتگرا بودن که به معنای عدم درک فیض خداست که شامل همه اشخاص در هر وضعیتی میگردد. آنها مرتباً به من گوشزد میکنند که ما همه گناهکاریم پس دیگران هیچ حقی ندارند که شیوه زندگی ما را منحرف قلمداد کنند.
حال باید دید که آیا این نگرش و شیوۀ تفسیر درست است ؟ منظور از انحصارگرایی چیست؟ آیا عیسی با هر نوع انحصارگرایی مخالف بود؟
وقتی به زندگی عیسیمسیح مینگریم در بسیاری از اوقات او را فردی پذیرای دیگران میبینیم. او به مطرودین جامعه یهودیت نوعی از بخشش و مشارکت و دوستی را ارزانی میداشت، که برای رابیهای یهود بیسابقه بود. اما از جهت دیگر عیسی بیشتر از یهودیان هم عصر خود انحصارگرا بود. برای مثال او از اتحاد سیاسی با هرود آنتیپاس که سر یحیی تعمیددهنده را از تن جدا کرد، سرباز زد (لوقا۱۳:۳۲). عیسی اجازه نداد که مکاتب و یا ایدئولوژیهای دیگر جانشین خدا گردد. او همچنین از سازش مفاهیم حکومت خدا با هر یک از فرقههای یهود امتناع ورزید.
قرن اول میلادی صحنه تاخت و تاز تفکرات و ایدئولوژیهای گوناگون بود. مذاهب رمزی و رومی-یونانیو اشاعه فرهنگی آنها بسیار متداول بود. یهودیت نیز که اغلب بعنوان یک پیکره همگون قومی و مذهبی تلقی میگردد، درواقع در بطن خود حاوی رویکردها و ایدئولوژیهای مختلف بود. از جمله گروههای مختلف یهود میتوان به انزواگریان و اسنها، جنبشهای رهاییبخش (غیوران) و همچنین طرفداران نگرش سلطنت و پادشاهی (هیرودیان) اشاره کرد. علاوه بر این گروهها نباید از تأثیر نهادهای مهم فریسیان و صدوقیان بسادگی گذشت.
عیسی چگونه با این تنوع خط مشیها روبرو میشد؟ اگر تنها این دو گروه متأخر را درنظر بگیریم، میبینیم که عیسی هیچگاه با گروه صدوقیان و شورای سنهدرین که در احاطه آنها بود، درنیامیخت. پیام و جنبش عیسی با تفکر آنان بکلی متفاوت بود و هرگاه بحثی بین عیسی و صدوقیان درمیگرفت، و عیسی از آنان و نقش مؤثرشان در میان یهودیان فاصله میگرفت. اما این فریسیان بودند که در ایجاد ارتباط متقدم بودند نه عیسی زیرا که آنها مفاهیم اعتقادی مشابهی با عیسی داشتند که از آن جمله میتوان، اعتقاد به مشیت الهی ، تباهی بشر درگناه، قیامت مردگان و وجود فرشتگان و دیوها اشاره کرد.
عیسی گفت:« آنچه به شما گویند نگاه دارید و به جا آورید اما مثل آنها نباشید»( متی ۲۳:۳). صدوقیان چنین مفاهیم مشترک اعتقادی با عیسی نداشتند و عهدجدید به ما نمیگوید که عیسی درباره حکومت خدا با آنها سخن گفت.
اما عیسی تنها با صدوقیان اینگونه برخورد نکرد. ما هیچگاه نمیبینیم که عیسی با دو گروه متنفذ سیاسی یعنی غیوران و هیرودیان نیز همفکر گردد. به همین ترتیب ذکری از اسنها که در یهودیت قرن اول از جایگاه والایی برخوردار بودند و کشف طومارهای دریای مرده اطلاعات وسیعی از آنها در اختیارمان میگذارد، در عهدجدید موجود نیست.
برخلاف گرایش کنونی برخی از کلیساهای امروز، عیسی با هیچیک از ایدئولوژیهای غالب عصر خود سازش نکرد. او راه خود را تنگ و باریک ودشوار خواند، راهی که با جاده فراخ و آسانی که به هلاکت ختم میشد، در تضاد بود (متی۷:۱۳-۱۴). او آمدن خود را همسو با پدید آمدن صلح و آرامش تعریف نکرد بلکه آنرا به شمشیری تشبیه نمود که قطع و جدایی به بارمیآورد (متی۱۰:۳۴). جدایی که در آن حتی اعضای خانواده بضد یکدیگر بپا میخیزند(لوقا۱۲:۵۳).
عیسی قدم به قدم در موعظه سرکوه خود برتضاد تعلیم خود با دیگر مکاتب تأکید مینمود.« نمیتوان خدا و پول را با یکدیگر خدمت کرد» (متی۲۴:۶) و اگر شخصی با بیتفاوتی با ماهیت پویای حکومت خدا روبرو گردد از عواقب ویرانگر آن در امان نخواهد بود. برای نمونه آنان که فکر میکردند با عیسی بسر میبرند، خدا را خارج از دایره تعلق به او یافتند و خداوند به آنها فرمود:« هرگز شما را نمیشناسم» (لوقا۱۳:۲۳-۳۰).
کلیسای اولیه نیز همچون عیسی توجه خاصی به اعتقادات (آموزه) و روابط و مشارکت خود داشت. اشخاصی که با تعالیم منحرف خود بر جداییها دامن میزدند از کلیسا اخراجمی شدند. پولس انجیلی غیر از انجیل عیسی را به هیچ وجه نمیپذیرفت (غلا۱:۶-۱۰) و با مروّجان آن به شدیدترین نحو برخورد میکرد (فیل۳:۲). رسالات شبانی، دوم پطرس و یهودا گویای غیرت کلیسای اولیه در پاک نگاه داشتن ایمان خود است. درواقع به استثنای نامه فلیمون، سایر نوشتههای عهدجدید بر حفظ تعالیم عیسی و رسولان و منزه نگاه داشتن کلیسا از هر نوع تعلیم و مشارکت غلط تأکید میورزند.
انجیلی که عیسی معرفی میکرد عامل ایجاد بحران بود. بحرانی که با شنیدن، تشخیص دادن، تصمیم گرفتن، پیروی و درواقع درنتیجه کنار نهادن بیچون چرای هر انتخاب دیگری غیر از عیسی آغاز میگشت. نجاتی که عیسی مردم را به آن دعوت میکرد با تورات، سنت مشایخ و دیدگاههای هلنیستی تعریف نمیشد. تنها معرف و تفسیرکنندة آن خود عیسی بود.
اما آنچه که امروز بعهده ماست آن است که شناخت صحیحی از عیسی مسیح عرضه داریم. ایرینوس میگوید ریشه همه بدعتها در معرفی غلط عیسی مسیح جای دارد (کتاب علیه بدعتها). اولین و مهمترین وظیفه ما آنست که نگاه عمیقی بر شخصیت و عملکرد عیسی مسیح بیندازیم. بلی ما با تمام قلب خود باور داریم که مرگ مسیح ما را موظف میگرداند که به حمایت از بشریت درهم شکسته بپا خیزیم و با شفقت و محبت بر آلام بیپایان انسانها مرحم نهیم. بلی باید انسانی را که همچون خدا خلق شده پذیرفت. اما باید بدانیم که خاستگاه چنین جهتگیری و تفکری در عدالت و محبت خداست و جدا از آن وجود ندارند. درواقع مشکل از آنجا آغاز میگردد که نگرشهای تکثرگرایی، تنوع باوری و شمولگرایی را فینفسه و بصورت خودکار ارزشهای مسیحی قلمداد کنیم.
اما هیچ یک از نگرشهای فوق نه در کتابمقدس و نه در هیچ اعتقادنامهای به عنوان آموزه معرفی نمیگردند و همه آنها میباید در تبعیت از اصل ایمان نقش خود را ایفا کنند، نه آنکه جایگزین ایمان گردند.
امروزه در عصری که انضباط کلیسایی رو به انحطاط گام برمیدارد و غیرت برای حفظ حقایق بنیادی انجیل و تقدس ایمان رفته رفته رنگ میبازد، در روزگاری که دیگر لزوم تعلیم ایمان به فرزندانمان بیمعنا شده و بیتفاوتی در زندگی روحانیمان ریشه دوانده است، میبایست که برای نگاهداری آنچه خدا به ما سپرده است و برای حفظ هویت واقعی مسیحیمان که بدون آن در کوتاه مدت در چنگال آموزههای گوناگون حل میشویم، از هرنوع آموزه غلطی پرهیز نماییم.
پلورالیزم نه تنهاباایمان انجیل سازگاری ندارد بلکه با آن مغایرست. کلیسا باید به نقش منتقد چالشگونه خود نسبت به اعتقادات گوناگون پیرامونش برگردد و ندای محبت و شفقت آن برای نجات فرهنگها به گوش رسد و به حیات خود در بطن فرهنگها ادامه دهد. برماست که بین هنجارهای جامعه و هنجارهای باارزشتر کلیسا تمایز قائل شویم. شهر خدا را نمیتوان با شهر انسانی جایگزین نمود. باید مال قیصر را به قیصر رد نمود، زیرا که تعهد بزرگتر ما به خداست. باشد که کلیسا از هر نوع تلفیق عقیدتی غلطی با پلورالیزم آزاد گردد تا خدا را جلال داده و قداست شهادت خود را حفظ نماید.
نویسنده: جیمز ادواردز، ترجمه: روبرت آسریان