تبـعۀ آسمان
۵ دقیقه
اما ما مسیحیان در مورد آسمان مشکلی داریم و آن این است که آسمان را فقط مربوط به آینده میدانیم. البته صحیح است که ما در آینده به آسمان خواهیم رفت، ولی کلام خدا موضوع را از زاویۀ دیگری نیز میبیند.
یکی از زیباترین قسمتهای عهدجدید در مورد آسمان فیلیپیان ۳:۲۰-۲۱ میباشد. پولس رسول در این آیات، مبحث زندگی مسیحی را با استناد به زندگی خود به پایان میبرد، اما زمانی که میخواهد استدلال خویش را به اوج برساند، موضوع آسمان را مطرح میکند. بله، زندگی ما با آسمان به اوج خود میرسد.
وطن ما در آسمان است
نکته مهم در این آیه کلمۀ "است" میباشد. پولس رسول نمیگوید که ما فقط در آینده "تبعۀ آسمان " خواهیم بود، بلکه از همین الان تبعه آسمان هستیم. این تعلیم یکی از اساسیترین مفاهیم کلام خداست، زیرا که به تجدید حیات و تولد دوباره مربوط میگردد. این افتخار و نقطه تعالی یک مسیحی است که تبعۀ آسمان باشد (کولسیان ۱:۱۳ و افسسیان ۲:۴-۶).
برای کلیسای فیلیپی که با مشکلات درگیر بود، این سؤال پیش میآمد که چطور با وجودِ بودن در جایگاههای آسمانی، باز مشکلات وجود دارد؟ درک این موضوع برای امروز ما نیز مشکل است. ما به این دلیل که با اعمال خود مدارکی کسب کردهایم، تبعۀ آسمان نیستیم. ما میتوانیم بصورت قانونی تبعۀ یک کشور دیگر شویم، ولی همان انسان سابق باقی خواهیم ماند. این مفهوم این موضوع در عهد جدید نیست. ما به این دلیل تبعۀ آسمان هستیم که تولد دوباره یافتهایم. ما مبلغی پرداخت نکردیم و این کار یک معاملۀ قانونی نبود. ما یک خلقت جدید هستیم. این مسأله به طور جدی یک مسیحی را از غیر مسیحی جدا میسازد.
مسئولیتی خطیر
در اینجاست که ما به عنوان تبعۀ آسمان، مسئولیت خطیری را بر دوش خود داریم. ما به قلمرو دیگری تعلق داریم، پس اعمال ما باید کاملاً متفاوت از اعمال مردم این دنیا باشد. آنانی که با این موضوع جدی برخورد نمیکنند، باید این را بدانند که تبعیت ما در حال حاضر تحقق یافته است. در تعلیم عهدجدید هر شخصی به یکی از این دو ملکوت تعلق دارد: ملکوت آسمان - ملکوت دنیا. یا به عبارتی دیگر، ملکوت خدا - ملکوت شیطان. پولس رسول و دیگر نویسندگان عهدجدید از شیطان به عنوان خدای این جهان نام میبرند. آنان از قدرتهای جهانداران هوا و ملکوت تاریکی سخن میگویند. بالاتر و برتر از اینها ملکوت خدا یا ملکوت روشنایی و نور است. هیچ وجه مشترکی بین این دو قلمرو نیست. هر کس که به یکی تعلق ندارد، متعلق به دیگری است. ما تحت حکومت متفاوتی از دیگران هستیم.
مهمترین وجه از وجوه یک ملکوت یا پادشاهی، پادشاه است، یعنی رأس و رئیسی که ما باید نسبت به او وفاداری داشته باشیم. پولس در آیات قبلی افرادی را مثال میآورد که خدای ایشان شکم ایشان است، یعنی اینکه آنها طبق امیال، شهوات و لذات خود زندگی میکنند. وفاداری آنها به این مسائل است؛ و وقتی که وفاداری ما در جایی باشد، در نتیجه وقت، پول و نیروی ما صرف آن خواهد شد. عیسی مسیح در موعظه سر کوه فرمود هرجا گنج شماست، دل شما آنجاست. هر کس در زندگی خود بزودی خواهد دانست که خدای او کیست.
حقوق اتباع آسمان
نکته مهم بعدی در بارۀ ملکوت، عنوانی است که ما از آن برخوردار میگردیم. به عنوان تبعۀ یک کشور، ما دارای عناوین و حق و حقوقی خواهیم بود که اشخاص غیر تبعه فاقد آن هستند. بعنوان تبعۀ ملکوت خدا ما حق این را داریم که شنوندۀ او باشیم. امکان رفتن به بارگاه او و حق صحبت با او را داریم. میتوانیم از او درخواست کنیم که ما را در اوج تنگی مدد کند. نویسنده مزامیر چه زیبا میگوید: «از اقصای جهان تو را خواهم خواند هنگامی که دلم بیهوش میشود. مرا به صخرهای که از من بلند تر است هدایت نما» (مزمور ۶۱:۲).
هر حکومتی در این جهان این انتظار را از اتباع خود دارد که وظایف خود را بدانند و به آن عمل کنند؛ چقدر بیشتر ملکوت آسمان این انتظار را از ما دارد. پس دانستیم که وقتی پولس رسول میفرماید که وطن ما در آسمان است، در حقیقت این را به ما گوشزد میکند که باید شایستۀ این مقام باشیم و با رفتار و اعمال خود دیگران را نیز به این ملکوت عالی و پرجلال هدایت کنیم.
تبدیل بدن فانی ما
بگذارید نکته دیگری را تذکر دهم که امید یک مسیحی است، امیدی که باعث حرکت به جلوست. پولس رسول اعلام میکند که ما در دنیایی زندگی میکنیم که ما را دشمن خود میداند، دنیایی که توسط شیطان کنترل میشود. تمام نیروها علیه ما بسیج شدهاند؛ نه تنها این بلکه ما خودمان نیز کامل نیستیم. پولس در پایان باب ۳ از رساله فیلیپیان این را عنوان میکند. بله ضعفهایی هست که ما را متأثر میسازد؛ خود بدن ما که تحلیل و ضعف را در خود دارد و عاقبت به مرگ منتهی خواهد شد.
این جایگاه ما در این جهان است: محاصره شده در میان دشمنان و خطرات از خارج و داخل. با این اوصاف چه فایدهای دارد که ما بگوییم تبعۀ آسمان هستیم؟ اما در اینجاست که پولس رسول میفرماید که ما به منجی و خداوندمان عیسی چشم میدوزیم که قادر است این بدن حقیر را تغییر شکل دهد و بصورت بدن پرجلال خود در آورد، بدنی فناناپذیر و نورانی. این تسلی غایی و نهایی ماست. پادشاه بازخواهد گشت و تمام قدرتهای تاریکی را نابود خواهد ساخت.