پنطیکاست: مسیح در مؤمنین!
۳ دقیقه
اگر بخواهیم اعیاد کاملاً مسیحی را مشخص کنیم، بهنظر من دو عید از همه مهمترند: عید قیام (که جمعهالصلیب را نیز شامل میشود) و عید پنطیکاست. عید میلاد (۲۵ دسامبر) در اصل عید میلاد میترا، الهه ایرانی بود که در روم جشن گرفته میشد و وقتی حکومت روم به مسیحیت گروید، این عید تبدیل به یک عید مسیحی گردید ولی در اصل چنین نبود، چون اساساً میلاد مسیح نمیتوانسته در زمستان رخ داده باشد.
مرگ و قیام مسیح فقط یک بار در تاریخ رخ داد و سرنوشت بشریت را تغییر داد.
این واقعه دیگر هرگز تکرار نشد. کلام خدا میفرماید: «به این اراده مقدس شدهایم، به قربانی جسد عیسی مسیح، یک مرتبه فقط» (عبرانیان ۱۰:۱۰).
اما رویداد دیگری در حیات مسیحیت نخستین رخ داد. این رویداد پنطیکاست بود، رویدادی که به زندگی روزمرۀ ایمانداران مربوط میشود. اگر رویداد قبر خالی و عروج مسیح به آسمان میبایست فقط یک بار رخ دهد، واقعۀ پنطیکاست باید دائماً و در هر جا در زندگی ایمانداران تکرار شود.
پنطیکاست یعنی مسیح در مؤمنین. او فرمود: «شما را یتیم نمیگذارم، نزد شما میآیم» (یوحنا ۱۴:۱۸). پولس نیز میفرماید: «مسیح در من زندگی میکند» (غلاطیان ۲:۲۰) و «مسیح در شما و امید جلال است» (کولسیان ۱:۲۷). روحالقدس یعنی حضور مسیح در زندگی ما بهگونهای غیرقابل رؤیت. دنیا او را نخواهد دید (یوحنا ۱۴:۲۰-۲۳). به این ترتیب، وقتی او وعده داد که تسلیدهنده را بفرستد، در واقع بهنوعی دربارۀ خودش سخن میگفت: «و من به شما راست میگویم که رفتن من برای شما مفید است زیرا اگر نروم، تسلیدهنده نزد شما نخواهد آمد» (یوحنا ۱۶:۷).
«و اینک من هر روزه تا انقضای عالم همراه شما میباشم» (متی ۲۸:۲۰).
اما تأثیر پنطیکاست در زندگی انسان چیست؟ پنطیکاست یعنی ادامه کار مسیح. بعضی میگویند که پنطیکاست یک یادآوری است، و البته درست است. اما قطعاً چیزی بیش از این هم هست. بعضی میگویند که پنطیکاست تکلم به زبانهاست. ما قطعاً این را انکار نمیکنیم، اما زندگی مسیح بر روی زمین چیزی بیش از تکلم به زبانها بود. او محبت کامل و واقعی را به ارمغان آورد و زندگی خود را فدای دیگران ساخت (یوحنا ۱۵:۱۳ و اول قرنتیان ۱۳:۱-۳). باید بیشتر راجع به مسیح بیاموزیم؛ اگر چنین کنیم، بیشتر راجع به پنطیکاست خواهیم آموخت. پنطیکاست یعنی مسیح در مؤمنین. با سه رویداد، این گفته را توضیح میدهیم.
رویداد نخست به آدم و حوا مربوط میشود، زمانی که سقوط کرده بودند. ایشان میبایست عواقب گناه خود را متحمل شوند و با مرگ روبرو گردند، زیرا رابطهای میان حیات و گناه وجود ندارد. اما حتی در این نخستین فاجعۀ بشری در تاریخ، خدا کار عجیبی میکند؛ او مانند یک خادم عمل میکند. نخستین کار فروتنانه را بر زمین خدا انجام داد. او از پوست حیوانات، پوششی برای آن دو ساخت. خدا نخواست که فرشتگان این کار را بکنند. او میخواست خودش آنان را در بدبختیشان یاری دهد. بعدها، مسیح را بر روی زمین میبینیم، مکاشفۀ الهی در حالت فروتنی. باز در اینجا خدا بهعنوان خادم عمل میکند؛ او به جذامیان دست میزند، به انسانها خدمت میکند، و پای شاگردان را میشوید. و بالاخره، مسیح را در کلیسایش میبینیم، در میان کسانی که او را لمس کردهاند. باز در اینجا، او با فروتنی "خدمت" میکند. به گفتۀ رساله اول قرنتیان، «خدمتها انواع است اما خداوند همان» (اول قرن ۱۲:۵). در اینجا، باز مسیح را میبینیم که کلیسایش را فروتنانه توسط روحش خدمت میکند. روح او ما را مجهز میکند تا خدمت کنیم، خدمت به انسانها.
این خدمت از طریق عطایای روحالقدس تحقق میپذیرد. عملهای مختلفی وجود دارد، اما یک خدا همه را در ایمانداران بهوجود میآورد (اول قرن ۱۲:۶). لازم نیست که هر ایمانداری از همۀ آنها برخوردار باشد. جوهر پنطیکاست یعنی مکشوف شدن مسیح در قومش، قومی که اعمال مسیح را انجام میدهند (یوحنا ۱۳:۳۴-۳۵). او ما را مجهز میکند تا یکدیگر را خدمت کنیم (اول پطرس ۴:۱۰ و غلاطیان ۶:۲). عطایا باعث میشود که راحتتر یکدیگر را خدمت کنیم، نه اینکه راحتتر به آنچه که داریم فخر کنیم. مرکز همۀ اینها، الگوی مسیح است که باز به شکل انسان ظاهر شده است. اما این بار، این شکل انسانی آنانی هستند که به او تعلق دارند، تعلقی چنان واقعی که باعث میشود هم در اقتدار او شریک شویم و هم در فروتنیاش.
در واقع، پنطیکاست فقط یک خاطره نیست. پنطیکاست یعنی زندگی و سکونت مسیح در ایمانداران. مسیح حیات خود را یک بار در جلجتا و قبر خالی متجلی ساخت و بار دوم در ریزش روحالقدس در پنطیکاست، واقعهای که باید دائماً تکرار شود.