گفتگویی در مورد خشم و عصبانیت
۴ دقیقه
۱. معمولا یک نوجوان منبع عاطفی خودش را از کجا تأمین خواهد کرد؟
دوران نوجوانی دوران تعیین هویت است. فرد سعی میکند با الگوبرداری هویت خود را بسازد. برای این مورد از پدر و مادر و یا افراد نزدیک به خود برای همانندسازی و الگوبرداری استفاده میکند. و از طرف دیگر سعی میکند هویت شخصیتی خود را در جامعه شکل ببخشد و به شکل یک فرد مستقل از دیگران با هویت مستقل درآید. طبق نظریۀ روانکاوی رشد وجدان و هویت فرد منوط به وجود رابطۀ محبتآمیز با یک بزرگسال در دوران کودکی است. افراد ارزشهای والدین خود را درونی میسازند، چون دوست دارند که مانند والدین خود باشند و ترس از این دارند که اگر برخلاف ارزشهای آنان رفتار کنند از محبت آنان محروم میشوند. کودکی که از والدین خود محبتی نمیبیند ترسی هم از این ندارد که محبت آنها را از دست بدهد. اگر مسائلی چون احساس امنیت، پاداشها و تنبیههای هماهنگ، روابط محبتآمیز، پذیرش، اجازه انتخاب، آزادی عمل، مطرح بودن و ارزشمند بودن از طرف خانواده تأمین گردد، بدون شک باعث میشود که نوجوان نیازهای عاطفی خودش را از خانواده تأمین نماید.
۲. پس چرا بعضی از نوجوانان این نیازهای عاطفی را از بیرون از خانواده جستجو میکنند؟
اگر نوجوان با برخوردهای ناهنجار از طرف والدین مواجه شود دچار بحران هویت میشود.نباید تعجب نمود که اگر نوجوان این موارد را در خانواده نیابد طبیعتاً جلب منابع دیگری میشود که در بیرون است یعنی ایجاد روابط دوستانه با دیگر نوجوانان. اما این نوجوانان دیگر چه کسانی هستند؟ اگر این افراد شرور و خود دارای بحرانهای درونی باشند بصورت منبع تأمین نیاز در میآیند و این باعث میشود که نوجوان هویت خود را بر اساس مفاهیم اشتباه بنا کند و بصورت یک شخص شرور مخل جامعه پرورش یابد. البته باید به موارد ژنتیکی نیز اشاره نمود که بعضی از رفتارها و عادات منشاء زیست شناختی نیز دارند. ولی بیشتر بحرانها اکتسابی است و از محیط زندگی نوجوان برمیخیزد.
۳. خانواده و اطرافیان با افرادی که روحیه تلخی دارند و همیشه عصبی و خشمگین هستند چه رفتاری باید نشان دهند؟
مهمترین ویژگیهای اشخاص بدخلق و ناآرام «فقدان محبت» و «عدم احساس گناه» است. باید اینگونه افراد را به گرمی پذیرفت. محکومیت، شماتت و سرزنش نه تنها بهبودی ایجاد نمیکند بلکه زخم را عمیقتر و لاعلاجتر خواهد ساخت. این پذیرش باید با روحیه محبت و درک همراه باشد. باید محیطی ایجاد گردد که صمیمی و آرام است. بدینوسیله باید اعتماد اینگونه افراد را بدست آورد. باید آنان بدانند که ما روبروی ایشان نیستیم بلکه در کنارشان هستیم و میخواهیم به آنان کمک کنیم. بهتر است بگوییم آنچه را که فکر میکنیم از آنها محروم بودهاند برایشان فراهم کنیم. باید نسبت به نیازهای آنان حساس باشیم و تلاش کنیم که در جهت رفع نیاز قدم مثبتی برداریم. لازم به تذکر است که اگر خود قادر به انجام این اعمال نیستیم یا اینکه نوجوان آن را از ما قبول نمیکند چون به ما اعتماد ندارد از افراد دلسوز و متعهد دیگری که در این زمینه آگاهی دارند کمک بخواهیم.
۴. در داستان زندگی بهبود متوجه شدیم که خداوند وجود یک انسان عاصی و ناآرام را به خودش جذب میکند و قلبش را لمس میکند و شروع به تغییر درونی او مینماید. آیا این اتفاق معمولی است؟
مطمئناً داستان بهبود داستان معمولی و عادی نیست. شما ببینید که شخصی که مشکلات درونی داشت و یک شخص جامعهستیز بود توانست در ملاقات با عیسی تغییر کند. چرا؟ چون با وجودی مملو از محبت و بدون محکومیت و سرزنش روبرو میشود که میخواهد او را نوازش کند. عیسی چون خود منبع نیکویی و محبت و گذشت است میتواند این را به دیگران که در نیاز به این موارد هستند عطا کند. بدین صورت عیسی اعتماد شخص بحرانزده را جلب میکند و چون آهنربایی او را بسوی خودش جذب مینماید.
۵. چطور اشخاص دیگر نیز میتوانند با خدای حقیقی رو به رو شوند و در نتیجه زندگیشان تغییر کند؟
آشنا شدن با عیسی مسیح و ملاقات با او کار شاق و پردردسری نیست. میتوان با یک اعتراف ساده ولی درونی و قلبی خداوند را طلبید. او حاضر است که به سراغ انسان آید. در مورد بهبود دیدیم که آیه مکاشفه ۳: ۲۰ که در مورد باز کردن در قلب است در او نیروی عجیبی ایجاد نمود. باید قلب را واقعاً خالی نمود و با فروتنی و شکستهدلی در حضور او حاضر شد. یک قلب ساده و بیریا با یک دعای صادقانه و درونی میتواند خدا را به جنبش درآورد. در این اعتراف و ایمان ساده، روحالقدس وارد زندگی و قلب میشود و در اینجاست که شخص توسط فیض روحالقدس شروع به تغییر میکند. البته این تغییر احتیاج به زمان دارد ولی نگرانکننده نیست. ما باید با این تغییر همراهی کنیم و از اتکاء به خود دست برداریم و همه چیز را به او بسپاریم.