کلیسا، قوم خدا
۴ دقیقه
مفهوم قوم خدا یکی از مفاهیم محوری در کلام خداست. در تاریخ نجات و عملکرد مقتدرانۀ الهی، جامعهای برگزیده پذیرای فیض و مکاشفۀ پر جلال الهی است؛ خدا خویشتن را در بطن حیات جمعی گروهی از انسانها آشکار میسازد. خدا طبق وعدۀ خود، قومی را از ابراهیم بهوجود میآورد و شریعت خود را به آن میبخشد. خدا همواره با این قوم بهعنوان یک کلیتِ یکپارچه عمل میکند. ایمان یک فرد باعث برکت قوم و گناه یک شخص نیز موجب مجازات تمام قوم میگردد.
در عهدجدید نیز خدا برکات و وعدههای خود را به کلیسا و قوم برگزیدهاش میدهد و فرد با قرار گرفتن در جامعه نوین الهی، نجات خدا را با همه غنای آن تجربه میکند. البته تجربه نجات و تولد تازه، تجربهای فردی است که هر شخص منفرداً آن را تجربه میکند؛ اما هرگونه توضیح و تبیینی از این تجربه، بدون درنظر داشتن کلیسا و قوم برگزیده الهی، نابسنده خواهد بود. خداوند هرآنچه را که دارد، به کلیسایش میبخشد، نه به افراد مجزا. وی به کلیسا رسولان و انبیا و مبشرین و معلمین و شبانان را بخشیده است. عطایای روحالقدس در کلیسا و در بطن حیات جمعی آن متجلی میشود.
خدا حکمت گوناگون خود را بر ریاستها و قدرتها توسط کلیسایش آشکار میسازد. انجیل نیز از همان ابتدا در کلیسا و توسط کلیسا موعظه میشود، در کلیسا تعبیر و تفسیر میگردد و از گزند حملات و انحرافات مصون میماند. حیات روحانی حقیقی تنها در بطن حیات جمعی کلیسا و در مشارکت با ایمانداران دیگر و در سهم متقابلی که هر یک از اعضا در بنای یکدیگر دارند، میتواند حاصل شود.
اما امروزه در جهان مسیحیت، با وجود سنت دو هزار سالۀ کلیسایی و وجود آموزهای مدون در مورد کلیسا (چه در کلیسای کاتولیک، و چه در کلیساهای پروتستان و ارتودکس)، شاهد عدم توجه کافی به این آموزه یا نادیده گرفتن برخی از وجوه و ابعادِ مهم و اساسی آن هستیم. چنین بهنظر میرسد که مفهوم کلیسا و حیات جمعی آن دیگر یکی از ارکان اساسی و بنیادین تجربۀ مسیحی معرفی نمیشود و در بسیاری از موارد، مسیحیتی بدون کلیسا و عاری از هرگونه تعهد به بدن زنده مسیح موعظه میشود. غافل از اینکه هرگونه نادیده انگاشتن حیات جمعی کلیسایی و گریز و انصراف فرد از داشتنِ مشارکتی زنده با سایر ایمانداران، چشمپوشی از بخشی اساسی از تعهد ایماندار به مسیح است. امروزه بسیاری از مسیحیان تجربه نجات خود را امری کاملاً فردی و خصوصی میدانند و نسبت به هیچ کلیسایی احساس تعهد نمیکنند.
این اشخاص ضعفها و قصورات کلیساهای مختلف، مشکلات اعضا و پایین بودنِ سطح روحانیت آنان، وجود معیارها و قوانین خاص کلیسایی، انضباط کلیسایی و مسائل مشابه را دلایلی برای عدم مشارکت در حیات کلیسایی و توجیهی برای عدم وفاداری خود به کلیسایی خاص ذکر میکنند.
یکی از دلایل وجود چنین نگرشی نسبت به کلیسا، غالب شدن روحیه فردگرایانه بر تفکر بسیاری از مسیحیان است. بهطور کلی، تفکر غالب در جوامع غرب، فردگرایی و ارجح دانستن نفع خود بر نفع جمع میباشد. تأثیر این نگرش بر تفکر بسیاری از مسیحیان باعث شده تا شریک شدن در حیات کلیسایی را منوط به ارزیابی سود و زیان حاصل از آن نمایند. این اشخاص درک نمیکنند که کلیسا نمیتواند الزاماً آنگونهای باشد که ایشان میخواهند و اینکه آنان متعلق به کلیسا هستند و نه کلیسا متعلق به آنان.
تفکر فردگرایانه همچنین به آنان اجازه نمیدهد تا دریابند که تجربه نجات مسیحی تجربهای است که مفهوم واقعی خود را در بطن حیاتِ بدنِ زندۀ مسیح، یعنی کلیسا، مییابد و هویت فرد مسیحی جدا از هویت جمعی وی بهعنوان فردی از اعضای بدن مسیح ناقص و نابسنده است. هر گونه برداشت فردگرایانه از مفهوم نجات مسیحی و عدم درک صحیح آموزه کلیسا مانعی جدی در برابر رشد روحانی فرد میگردد و چشمان او را در برابر وظایفی که نسبت به سایر اعضای بدن دارد و برکاتی که میتواند از ایشان نصیب او میگردد، میبندد. این همان چیزی است که پولس "تمییز ندادن" بدن مینامد.
بدیهی است که نجات مسیحی دارای ابعادی فردی نیز میباشد؛ هر فرد بهخاطر اعمال و سخنان و انتخابهایش در برابر خدا پاسخگو خواهد بود. اما این حقیقت نباید باعث نادیده گرفتن یکی از آموزههای اساسی کتابمقدس، یعنی آموزه کلیسا، بشود. امروزه در بسیاری از کلیساها عدم توجه جدی به مفهوم کلیسا و عدم تعهد و وفاداری به آن، تبدیل به پدیدهای نگرانکننده شده است.
یکی از توانآزماییهایی که برابر کلیسای معاصر قرار گرفته است، بازنگری و درک صحیح آموزه کلیسا و توجه به بُعدِ اجتماعی تجربه نجات میباشد. مبارزه با نگرش فردگرایانه یکی از ساحتهایی است که کلیسا باید در آن به مبارزه بپردازد تا "همشکل این جهان" نشود. هرگونه تسامح و آسانگیری در این مورد منجر به مسخ و تحریف معنای نجات مسیحی و حیات جمعی قوم خدا میشود و نجات مسیحی را به تجربهای کاملاً فردی و رازورانه که عاری از هرگونه تعهدی نسبت به جامعه الهی میباشد، تبدیل مینماید. پس بیایید دگرباره به تعلیم کتابمقدس در مورد قوم خدا و کلیسا توجه نماییم و اهمیت جامعه الهی و ضرورت شراکت در حیات جمعی قوم خدا و مسؤولیتها و وظایف خود را نسبت به کلیسا مورد بازنگری قرار دهیم تا حقیقتاً آن نوع مسیحیانی باشیم که کلام خدا میخواهد.