کتابمقدس را درست درک کنیم/۳
۵ دقیقه
نگاهی به علم تفسیر کتابمقدس
(ماهیت کتابمقدس)
در دو شماره گذشته، گفتیم که درک درست کتابمقدس مستلزم مطالعه و کسب مهارتهایی است و با خواندنِ عادی میسر نیست. گفتیم که برای درک معنی "روشن و سادۀ متنِ کتابمقدس" باید به دو مشکل توجه داشت. مشکل نخست، در خودِ خوانندۀ کتابمقدس نهفته است؛ خواننده به هنگام مطالعه کتابمقدس، تجربیات و فرهنگ و قوۀ درک خود را به همراه میآورد و به متن میپوشاند؛ به همین جهت، گاه معانی غریبی از کلام خدا استنباط میکنیم. در این شماره، به مشکل دوم میپردازیم، یعنی به مشکلاتی که ناشی از ماهیت کتابمقدس میباشد.
ماهیت کتابمقدس، یعنی اموری که مربوط به وجود خودِ کتابمقدس میشود، مسائلی را بوجود میآورد که باعث میشود به علم تفسیر نیاز بیابیم. مسأله اینجاست که کتابمقدس هم دارای جنبۀ انسانی است و هم جنبه الهی. پروفسور جرج لاد (Ladd) در این مورد چنین گفته است: "کتابمقدس سخنان خداست که در قالب کلمات انسانی و در طول تاریخ عطا شده است." همین جنبه و ماهیت دوگانۀ کتابمقدس است که نیاز به علم تفسیر را ضروری میگرداند.
کتابمقدس از آنجا که "کلام خداست"، اعتباری ابدی دارد و به همین جهت، با همه انسانها، از هر سن و فرهنگی سخن میگوید؛ انسان باید به آن گوش فرا دهد و از آن اطاعت کند. اما از آنجا که خدا مقدر فرمود که کلامش را در "قالب کلمات انسان" و "در طول تاریخ" عطا کند، لذا هر کتاب در کتابمقدس دارای "ویژگی تاریخی" میگردد؛ یعنی اینکه هر کتاب تابع زبان، زمان، و فرهنگی است که در اصل در آن نوشته شده است. "تنشی" که میان این "اعتبار ابدی" و "ویژگی تاریخی" وجود دارد، علم تفسیر کتابمقدس را ایجاب میکند.
بعضیها معتقدند که کتابمقدس کتابی است صرفاً انسانی و حاوی سخنان انسانها در طول تاریخ میباشد. برای این افراد، تفسیر کتابمقدس فقط محدود به جنبۀ تاریخی آن میشود. آنچه که برای این قبیل افراد جالب است، عقاید مذهبی یهودیان، عیسی و کلیسای اولیه است. آنان در پی این هستند که کشف کنند خودِ نویسندگان کتابمقدس از این نوشتهها چه استنباطی داشتهاند، دربارۀ خدا چه میاندیشیدهاند، و خدا را چگونه درک میکردهاند.
کتابمقدس کلام خداست.
این کلام فقط حاوی سخنان خدا خطاب به انسان نیست.
این کلام در چارچوب زبان و فرهنگ و در قالب وقایع و رویدادهای تاریخی عطا شده است.
خدا برای انتقال کلامش و نوشته شدن آن، از سبکهای ادبی مختلف استفاده کرده است.
برای درک درست و دقیق کتابمقدس، باید دو کار را حتماً انجام داد: نخست باید دید این کلام برای مردم روزگارِ نگارش چه مفهوم و پیامی داشته؛ دوم، همان کلام، امروز برای ما چه پیامی دارد. این علمی است که باید آموخت.
اما از سوی دیگر، کسانی هستند که فقط به اعتبار ابدی کتابمقدس توجه دارند. بهنظر ایشان چونکه کتابمقدس کلام خداست، باید مجموعهای باشد از قضایای الهی که باید به آنها ایمان داشت و احکامی که باید از آنها اطاعت کرد. البته این دسته از افراد، بین این قضایا و احکام دست به انتخاب میزنند، مثلاً مسیحیانی هستند که بر اساس تثنیه ۲۲:۵(متاع یا لباس مرد بر زن نباشد) معتقدند که زن نباید شلوار بپوشد! اما همین افراد، برخی دیگر از احکام همین باب را اطاعت نمیکنند که نمونههایی از آن، عبارتند از آیه ۸ (چون خانۀ نو بنا کنی، بر پشتبام خود دیواری بساز مبادا کسی از آن بیفتد)، یا آیه ۹ (در تاکستان خود دو قسم تخم مکار)، یا آیه ۱۲ (برچهار گوشۀ رخت خود رشتهها بساز).
اما واقعیت اینست که کتابمقدس، مجموعهای از قضایای اعتقادی یا احکام عبادی و اخلاقی نیست؛ کتابمقدس مجموعۀ دستورات و سخنان خدا خطاب به انسان نیست. اگر چنین بود، بسیاری از مسائل آسان میشد. گرچه چنین قضایا و احکامی به نوعی در کتابمقدس وجود دارد، اما خوشبختانه خدا مقدر نفرمود که با این روش با انسان سخن بگوید. او مقدر کرد که حقایق ابدی خود را در موقعیتهای خاص و رویدادهای تاریخ بشر به انسان آشکار سازد. این امر، باعث امیدواری انسان است. درست بهخاطر اینکه خدا بر آن شد که در چارچوب تاریخ واقعی بشر با او تکلم کند، میتوانیم اطمینان داشته باشیم که این کلمات همواره در تاریخ "واقعی" ما نیز با ما تکلم خواهد کرد، همانگونه که در تمام طول تاریخ کلیسا کرده است.
این واقعیت که کتابمقدس دارای جنبهای انسانی است، باعث دلگرمی است؛ اما در ضمن، مشکلی نیز ایجاد میکند که علم تفسیر را ضروری میسازد. در این زمینه باید به دو نکته توجه داشته باشیم:
کتابمقدس خطاب به افراد واقعی، در اوضاع و شرایط متفاوت و در طول ۱۵۰۰سال نوشته شده؛ لذا به زبان قابل فهمِ آنان و در چارچوب فرهنگ آن روزگار نگاشته شده است. بهعبارت بهتر، کلامی که خدا امروز به ما میفرماید، در وهلۀ اول، کلام خدا برای "آنها" بوده است. اگر قرار بود آنها این کلام را درک کنند، میبایست در قالب رویدادها و زبانی باشد که برای "آنها" قابل درک باشد. حال، مشکل این است که ما امروزه از آن روزگار و از طرز فکر آنان بسیار فاصله داریم. این دلیل مهمی است برای فراگیری علم تفسیر. اگر قرار است حکم خدا در مورد پوشیدن لباس مردانه برای زنان یا برای ساختن دیوار بر پشتبام، امروز برای ما هم صادق باشد، لازم است نخست پیببریم که این حکم برای شنوندگان آن روزگار چه مفهومی داشت و اساساً چرا چنین حکمی به آنان داده شد.
لذا خواننده یا پژوهشگر امروزی باید دو کار انجام دهد: نخست باید درک کند که کلام "به آنان در آن روزگار" چه گفته؛ و دوم، باید بیاموزد که درک کند که همان کلام "امروز به ما" چه میگوید. ما در دنبالۀ این سلسله مقالات، در خصوص این دو کار بحث خواهیم نمود.
یکی از مهمترین مسائل مربوط به جنبۀ انسانی کتابمقدس این است که خدا برای آنکه کلام خود را برای انسانها در هر شرایطی قابل فهم سازد، از کلیۀ سبکهای ادبی موجود استفاده کرد. به همین جهت، در کتابمقدس شاهد سبکهای ادبی از این قبیل میباشیم: داستانسرایی، تاریخ، احکام قضایی، انواع شعرها، امثال، وحیهای نبوتی، معما، زندگینامه، نامه، وعظ، و مکاشفه.
برای درک پیام کلام خدا "برای مردم روزگار کهن"، باید قواعدی را که خاصِ هر یک از این سبکهای ادبی است، آموخت. پیام کلام خدا "امروز برای ما" اغلب برحسب سبک بهکار رفته، فرق میکند. بهعنوان مثال، باید بدانیم یک مزمور که اغلب اوقات خطاب "به خدا" نوشته شده، چگونه تبدیل به کلام خدا خطاب "به ما" میگردد؛ باید بدانیم سبک مزامیر چه تفاوتی با سبک احکام قضایی دارد، یعنی احکامی که مخصوص فرهنگ و شرایطی است که دیگر موجود نیست؛ باید بدانیم این احکام قضایی چه تفاوتی دارند با احکام اخلاقی که همیشه معتبرند.
نتیجهای که از تمام این بحث میگیریم، این است که برای درک درست کتابمقدس، باید ابتدا دقیقاً درک کنیم که این کلام برای شنوندگان آن زمان چه پیام و مفهومی داشته است. اما اینکه این کار را چگونه میتوان انجام داد، مسألهای است که در شمارههای بعدی به آن خواهیم پرداخت.