پیـام راستیـن، پیـام دروغیـن
۷ دقیقه
تشخیص اسکناسهای جعلی
یکی از دوستان، در سفری توریستی، از یک موزه جرمشناسی دیدن کرد. میگفت: ما را با چند توریست دیگر در سالنی جمع کردند و یکی از مأموران شروع کرد به صحبت در باره اسکناسهای جعلی. در حین این صحبت، روی پردۀ بزرگی که در سالن وجود داشت، فیلمی هم در این مورد نشان میدادند. در قسمتی از فیلم انواع مختلفی از دلارهای تقلبی روی پرده آمد و راوی فیلم از تماشاچیان درخواست کرد که سعی کنند اسکناسهای تقلبی را مشخص کنند. در میان آن همه اسکناس، تنها یکی از آنها حقیقی بود. واقعاً کار بسیار سختی مینمود، زیرا همۀ آنها ظاهراً عین هم بودند. مأموری که در این مورد برای ما سخن میگفت، به شرح و توضیح هر یک از آن اسکناسها پرداخت. تازه آنجا بود که فهمیدیم فرق کجاست و کدامیک از آنها حقیقی و کدامها تقلبی هستند. در پایان این گزارشِ سمعی و بصری، وقتی برای پاسخگویی به سؤالات داده شد. یکی از اولین سؤالاتی که مطرح شد، این بود: از نظر زمانی، چقدر طول میکشد تا یک مأمور پلیس بخوبی یاد بگیرد که سریعاً اسکناس حقیقی را از جعلی تشخیص دهد؟ جواب این سؤال چنین داده شد: "ما وقت خود را روی این امر تلف نمیکنیم که به مأموران خود تعلیم دهیم چطور اسکناسهای تقلبی را بشناسند. ما بخش اعظم دورۀ خود را صرف این میکنیم که آنها اسکناسهای حقیقی را بشناسند. زیرا وقتی که حقیقی را بشناسند، شناختن تقلبیها دیگر کاری بسیار راحت خواهد بود."
معلمین جعلی!
گویا پطرس نیز در باب دوم رسالۀ دوم خود، به یک چنین کاری دست میزند؛ او میکوشد معلمین حقیقی کلام را معرفی کند تا معلمین دروغین انگشتنما شوند. زمان نگارش رسالۀ دوم، دوران آخر زندگی پطرس است. پطرس اهمیت امر رهبری در کلیسا را بخوبی احساس میکند. در واقع، اگر دقت کنیم خواهیم دید که چطور نامه اول خود را با مسألۀ شبانی گله خدا به پایان میرساند. در این بخش از رساله دوم، با علم به این حقیقت که زمان کوتاه است و آینده نامطمئن، موضوع معلمین دروغین را به پیش میکشد. در دنیایی که پر از چیزهای تقلبی است، وقتی که به صفحات کتابمقدس نگاه میکنیم، با چیزهای حقیقی و اصیل روبرو میشویم؛ و نیز با معلمین حقیقی. در این متن پطرس بر سه صفت بارز و مشخص معلمین حقیقی انگشت میگذارد.
پیام راستین در باره شخصیت مسیح
معلم حقیقی پیام صحیح و راستین را تعلیم میدهد؛ و تعلیم صحیح، بر دو جنبه از حقیقت استوار است: شخص عیسی مسیح، و کار او.
مسیح کیست؟ هیچکس بهتر از خود او نمیتواند به این سؤال پاسخ دهد: «کسی که مرا دید، پدر را دیده است» (یوحنا ۱۴:۹). ادعای عجیبی است، اینطور نیست؟ ما انسانها احتیاج داریم که خدا را بشناسیم و او آمده است که او را به ما بشناساند. اما در کنار این ادعا، عیسی کارهایی انجام میداد که تنها خدا قادر به انجام آنها بود؛ او اقتدار خود را بر طبیعت، در شفای امراض، و در بخشیدنِ گناهان نشان داد، کاری که فقط خدا میتوانست انجام دهد.
مسیح ادعاهای عجیب زیادی کرد. پطرس این ادعاها را درک کرده بود؛ او درک کرده بود که عیسی واقعاً کیست. ما نیز وقتی به مسیح ایمان میآوریم، در واقع بر این مطلب صحه میگذاریم که او آقا و ارباب زندگی ما است و باید سکان زندگی ما را بدست گیرد؛ قبول میکنیم که او فرزند خدا است و انسان شد؛ میپذیریم که او هم خدا بود و هم انسان؛ ایمان میآوریم که او برای نجات بشر به دنیا آمده بود و از این رو بر روی صلیب، مرگی واقعی را بخاطر ?من? متحمل شد. اینها همه تعالیمِ اساسی کتابمقدس هستند.
معلمین دروغین و پیامشان در مورد شخصیت مسیح
ولی در رابطه با معلمین دروغین چطور؟ ایشان را از چیزهایی که انکار میکنند، میتوان بهتر شناخت تا چیزهایی که تأئید میکنند. ببینید پطرس در مورد آنها چه میگوید: «لکن در میان قوم انبیای کذبه نیز بودند چنانکه در میان شما هم معلمان کذبه خواهند بود که بدعتهای مهلک خواهند آورد و آن آقایی را که ایشان را خرید، انکار خواهند نمود» (دوم پطرس ۲:۱). میدانید تعلیم غلط ابتدا کجا را مورد هدف قرار میدهد؟ تعلیم غلط تمامیت و اقتدار کلام خدا را انکار میکند، اینکه این کلام واقعاً کلام خدا است؛ حضور روحالقدس را در زندگی مؤمنین انکار میکند؛ انکار میکند که کلیسا بدن زندۀ خداوند است و مسیحیان اعضای بدن او میباشند؛ بر اهمیت کار صلیب خط بطلان میکشد و اثر آن را در زندگی مردم هیچ میشمارد؛ و بالاتر از همه، اولوهیت عیسی مسیح را رد میکند. معلمین دروغین با انکار این حقایق، ماهیت واقعی خود را بر همه آشکار میسازند.
معلمین دروغین و پیام شقاق و جدایی
معلمین دروغین حتماً به سراغ "بدعتهای مُهْلِک" میروند. لغت بدعت گرچه در عمل بیشتر معنی کیش و روش منحرف را به خود گرفته، لیکن در اصلِ لغت یعنی "انتخاب کردن، نظر خود را روی چیزی قرار دادن." معلمین دروغین در مقابلِ تعلیمِ حقیقی، تعلیمی دیگر قرار میدهند و ایمانداران را با انواع و اقسام سخنها و دلیلها بر آن میدارند که از بین این دو، آن را بپذیرند که ایشان مطرح میکنند. بدین ترتیب است که شقاق و جدایی وارد کلیسا میشود. بر اساس غلاطیان ۵:۲۰، شقاق یکی از میوههای جسم است. معلمین دروغین اغلب دنیای بیایمان و انسانهای محتاج به نجات عیسی را رها کرده، در جمع ایمانداران میگردند و با مخدوش کردنِ حقیقت، سعی میکنند میان ایمانداران جدایی بوجود آورند. آنها دوست دارند که مردم بیشتر اطراف شخص آنها جمع شوند تا اطراف خداوند عیسی.
پیام راستین دربارۀ صلیب
پیام راستین مسیح، پیام صلیب نیز هست. برای داشتن رابطه صحیح با خدا لازم است گناهکار بودن خود را درک کنیم و جهت دریافتِ بخشش، به پای صلیب عیسی بیاییم و کاری را که خدا برای ما و در حق ما انجام داده است بپذیریم، کاری که هیچ کس دیگری قادر نبود انجام دهد. بدون صلیب عیسی مسیح برای انسان، داشتن رابطه صحیح با خدا ممکن و میسر نیست. صلیب چارچوبی است برای روابط گوناگون ما در زندگی؛ برای رابطه زن و شوهر در ازدواج، رابطه کارمند و کارفرما، رابطه بین ما و دولت.
چارچوب زندگی امروز من و شما چیزی جز صلیب عیسی نیست.
پطرس خود در مقابل خویش چنین صلیبی را داشت. عیسی به پطرس گفته بود که در راه او شهید خواهد شد. پطرس یاد گرفته بود که چطور با صلیب زندگی کند. در باب شانزدهم انجیل متی، بعد از اعتراف پرشکوه پطرس، عیسی با شاگردان خود از مرگ خود صحبت کرد و به ایشان گفت که باید به اورشلیم برود و در آنجا رنج بکشد، کشته شود، و روز سوم برخیزد. اما پطرس فوراً به میان میپرد و چنین مضمونی را بیان میدارد: «نه! من نمیگذارم چنین اتفاقی بیفتد. این فکر اصلاً با برنامۀ زندگی من جور در نمیآید. اصلاً باور ندارم که زندگی با تو به چنین جایی بینجامد.» و عیسی نه تنها به پطرس، بلکه به دیگر شاگردان و به ما نیز این سخن را میگوید: «اگر کسی خواهد متابعت من کند، باید خود را انکار کرده، و صلیب خود را برداشته، از عقب من آید» (متی ۱۶:۲۴). صلیب، چارچوبی است برای زندگی ایماندار! پیام راستین، شامل عیسی مسیح است و او نیز مصلوب.
معلمین دروغین و وعدۀ زندگی خوش و مرفه!
ولی در رابطه با این معلمین دروغین چطور؟ موضع آنان در رابطه با صلیب چه بود؟ معلمین دروغین اغلب پیام را با نتیجۀ آن اشتباه میگیرند، طوری که نتیجۀ پیام، تبدیل به خودِ پیام میشود. بعضی اینطور تعلیم میدهند و میگویند: "میدانید، خدا از شما میخواهد که آسمان را در روی همین زمین تجربه کنید. خدا برای شما زندگی خوب و شاد و عالی میخواهد. این چیزی است که او برای تو تدارک دیده است." ولی این پیام از آن پیام راستین بسیار دور است. پطرس در مقابل خود صلیبی داشت. او درک کرده بود که عیسی صلیب را طریق حیات برای انسانها میداند و ایشان را بسوی آن فرا میخواند. در باب یازدهم عبرانیان با فهرست بلندبالایی از مؤمنینی روبرو هستیم که با مرگ و شکنجه و عذاب روبرو گشتند، و در عین حال قهرمانان ایمان نامیده شدند. بله، پیام راستین شامل مسیح و صلیب او است.
بیایید فریب فکرها و فلسفههای مختلف را نخوریم. حقیقت چیزی ذهنی نیست، بلکه بسیار عینی است. حقیقت چیزی است که هیچ وقت عوض نمیشود؛ اصول کلام خدا غیرقابل تغییر است. لازم است که از شبانانی که در لباس میش به گله میزنند، برحذر باشیم. معلمین حقیقی پیام راستین را تعلیم میدهند، پیام مسیح و صلیب را.