پدری دیگر، خانهای دیگر
۴ دقیقه
چنین کاری را مسیح در حق ما انجام داد. او آمد تا وضعیت و موقعیت روحانی کسانی را که او را میپذیرند، تغییر دهد. برای این کار، او آن وظیفهای را که انسان از انجامش قصور ورزید، به انجام رساند. او "انسان کامل" شد. او "انسانیت" را به کمال رساند. او معیار کامل انسانیت گردید. او معیارهایی را که بشر در این جهان رایج ساخته، وارونه کرد. او معیار سلطهجویی، تکبر و بزرگی، و خودمحوری را با فروتنی و افتادگی و خدامحوری جایگزین ساخت. از آنجا که او بهخاطر تولد خاص خود، در واقع آفرینشی جدید بهحساب میآید، گویی "آدم" دوم است، آدمی دیگر. او مانند آدم نخست، سَرِ نسلی جدید بهشمار میآید. آنانی که او را بپذیرند، از نسل تباهشدة آدم و حوا خارج شده، به نسل جدید او پیوند میخورند. اینان از معیارهای جدید این "آدم دوم" پیروی خواهند کرد، از معیار فروتنی، افتادگی، محبت به خدا، و محبت به انسانها. در این نسل جدید، آنها دیگر فقیر و بدهکار نخواهند بود، بلکه از ثروت آن "سر نسل" برخوردار خواهند شد.
تولد در خانهای نو...
انسان "بدهکار" وقتی این چنین بهسوی این "ثروتمند نیکوکار" میآید و عنان زندگی خود را به دست او میسپارد، از ثروت او بهرهمند میشود و بهخاطر وابستگی به او، خودش هم ثروتمند میگردد. انسان تباهشده از نسل آدم، وقتی اینچنین بهسوی "آدم دوم"، این سرنسل جدید میآید، از نسل قبلی خود کنده و به نسل جدید پیوند میشود.
این تغییر در موقعیت فرد را مسیحیت "تولد تازه" مینامد، تولدی از بالا. فرد در اثر ایمان و سرسپردگی به مسیح، در خانوادهای جدید از سر نو مولود میشود (یوحنا ۳:۳). در جایی دیگر، خداوند ما عیسی، این پدیده را انتقال از موت تا به حیات نامید. او فرمود: «آمین، آمین، به شما میگویم هر که کلام مرا بشنود و به فرستنده من ایمان آورد، حیات جاودانی دارد و در داوری نمیآید، بلکه از موت تا به حیات منتقل گشته است» (یوحنا ۵:۲۳).
اما ممکن است بپرسید که این امر در عمل چگونه در زندگی شخص اتفاق میافتد؟ نمیدانیم! اما میدانیم که میشود! خداوند عیسی فرمود: «باد هر جا که میخواهد میوزد و صدای آن را میشنوی، لیکن نمیدانی از کجا میآید و به کجا میرود. همچنین است هر که از روح مولود گردد» (یوحنا ۳:۸). تولد تازه را روحالقدس در زندگی انسان انجام میدهد. این کار روح است. مانند وزش باد، چگونگی آن را نمیدانیم، اما اثر و نتیجه آن را حس و مشاهده میکنیم. این یک راز است، اما ثمراتش واقعی و ملموس است.
فقط در مسیحیت...
این تجربه عالی و با شکوه در هیچ فلسفه و مکتب و دین دیگری یافت نمیشود، زیرا همه آنها تعلیم میدهند که انسان باید با تلاش و کوشش خود به خدا برسد. اما در راه عیسای ناصری، این خدا است که بهسراغ انسان میآید و او را که در نهایت ذلت و خواری بهسر میبرد، نجات میدهد و به او حیات روحانی جدیدی میبخشد. در واقع خدا او را به مرتبهای دیگر از قلمرو روحانی ارتقا میدهد، کاری که با معیارها و روشهای این جهان میسر نیست. پولس رسول این تحول و دگرگونی را چنین توصیف میفرماید: «خدا ... ما را نیز که در خطایا مرده بودیم، با مسیح زنده گردانید... و با او برخیزانید و در جایهای آسمانی در مسیح عیسی نشانید» (افسسیان ۲:۴-۶).
تغییر تابعیت، تغییر گذرنامه!
تولد تازه با اصلاح اخلاق تفاوت دارد. همه ادیان و مکاتب معنوی انسان را تشویق میکنند که در منش و رفتار خود تغییر و تحولی بهوجود بیاورد تا شخصی متعالی و فرهیخته گردد. مسیحیت هم انسان را به این امر تشویق میکند. اما آنچه که تولد تازه نامیده میشود، مقولهای است متفاوت. تولد تازه یعنی ترک تابعیت کشور شیطان و پذیرفتن تابعیت کشور خدا؛ یعنی منتقل شدن از قلمرو مرگ ابدی به قلمرو زندگی جاوید (یوحنا ۵:۲۳)؛ یعنی رهایی یافتن از قدرت تاریکی و منتقل شدن به ملکوت پسر خدا (کولسیان ۱:۱۳)؛ یعنی تغییر گذرنامه!
این تجربهای است روحانی که با جایگاه انسان در حضور خدا سر و کار دارد. ما برای تغییر گذرنامه و دریافت تابعیت کشور خدا، نیاز نداریم که ابتدا تغییر رفتار بدهیم و اخلاقیات خود را اصلاح کنیم. تغییر رفتار و اخلاقیات وقتی صورت میگیرد که تغییر تابعیت داده باشیم. شخص گناهکار همانگونه که هست، خود را به آغوش مسیح میاندازد، چون قدرت تغییر خود را ندارد. مسیح به او تولدی تازه میدهد، در خانهای جدید، با پدری جدید. در این خانوادة نو، شخص شروع به رشد میکند، شروع میکند به آموختن منش و رفتار جدیدی که درخور این خانواده جدید و این کشور نوین است. گرچه ممکن است ظاهراً رفتار شخص در بعضی موارد شبیه رفتاری باشد که در قلمرو شیطان داشت، اما بههرحال او عضو خانواده الهی است. اگر در این خانواده و در این کشور بماند، قطعاً رفتارش نیز تغییر یافته، اصلاح خواهد شد.
چقدر باید خدا را برای این کاری که بهرایگان در زندگی ما انجام میدهد، شکر کنیم. هللویاه!