پاس سخن دوست / ۵۰
س: سلام. من تازه ایمان آوردهام، ولی روح شریر در من وارد شده و مدام این سؤال را به ذهنم میآورد که از کجا معلوم است اسلام از مسیحیت برتر نباشد؟
ج: برادر یا خواهر گرامی،
کلام خدا میفرماید هیچکس جز به روح مقدس الهی نمیتواند به عیسی مسیح خداوند اقرار و اعتراف کند (اول قرنتیان ۱۲:۳). اگر مسیح را چون خداوند و منجی خود پذیرفتهاید پس ایمانتان بر اساس کلام خدا است (رومیان ۱۰:۹). پس روح شریر نمیتواند بر کسی که به عیسی مسیح ایمان آورده و از روح خدا تعمید یافته حاکم شود. مضافاً اینکه روحی که خدا در ما نهاده بزرگتر است از روحی که بر این جهان حاکم است. اینکه گفتید روح شریر در شما وارد شده درست نیست. ما انسانیم و فکر میکنیم، و چون فکر میکنیم پس شک نیز میکنیم. اینکه شک میکنیم گناه نیست چرا که شک ما را وامیدارد بیشتر در خصوص ایمانمان تحقیق و تفحص کنیم. اما اگر شک را بر ایمانمان برتر بشماریم و آن را جایگزین ایمانمان کنیم دچار مصیبت و گناهی بزرگ شدهایم. مبنای ایمان ما نه شک و تردید بلکه کلام استوار و ابدی خدا است. لطفاً به این نصیحت پولس رسول به تیموتائوس توجه کنید: «اما تو در آنچه آموخته و بدان ایمان آوردهای پایدار باش، چرا که میدانی آنها را از چهکسان فراگرفتهای، و چگونه از کودکی کتب مقدّس را دانستهای که میتواند تو را حکمت آموزد برای نجاتی که از راه ایمان به مسیحْ عیسی است» (دوم تیموتائوس ۳:۱۴-۱۵). پس در ایمان به مسیح استوار باشید. کلام خدا را بخوانید و با دیگر ایمانداران دعا کنید تا در ایمان قوت بیابید و رشد کنید. ما نیز برایتان دعا میکنیم. با آرزوی توفیق. "کلمه"
س: سلام و خسته نباشید. میخواستم بپرسم اگر یک مسیحی بخواهد با فردی مسلمان ازدواج کند و علاقه آنها به هم تا حدی باشد که شرایط یکدیگر را بپذیرند و قبول کنند که به عقاید یکدیگر احترام بگذارند آیا میتوانند با هم ازدواج کنند؟
ج: برادر یا خواهر گرامی،
دوست عزیز، بهطور کلی دو شخص برای ازدواج باید در چهار زمینه با هم تفاهم اساسی داشته باشند: در زمینۀ فکر، احساس، روحانیت و مسائل فیزیکی. ازدواج را میشود به یک صندلی تشبیه کرد که هر یک از این چهار بُعد یکی از پایههای آنند. اگر این پایهها با هم تناسب نداشته باشند نمیشود بر آن صندلی نشست و سقوط میکند. روحانیت و مذهب فقط باور ذهنی و انتزاعی نیستند که قلمرو خاص خود را داشته باشند و تأثیری بر امور زندگی ما نگذارند. چنانکه میدانید هر دو مذهب مسیحیت و اسلام بر بسیاری از حوزههای زندگی پیروانشان تأثیرگذارند. بهعنوان مثال، در حیطۀ مذهب، نگرش اسلام را در نظر بگیرید که صلیب مسیح را که بنیان ایمان مسیحی است نفی و انکار میکند. حال شما بهعنوان یک مسیحیِ واقعی چطور میتوانید با کسی که پیرو چنین مذهبی است زندگی کنید؟ ممکن است بگویید ما به عقاید هم احترام میگذاریم که صحیح نیز هست و باید به عقاید هم احترام بگذاریم ولی تجربه ثابت کرده که باورهای مذهبی، اغلب انسانها را وامیدارند که رو در روی هم قرار بگیرند چرا که برخی از آنها حقیقت را نفی میکنند. مسائل فرهنگی و آیینهای ازدواج و مسائل حقوقی و تربیت فرزندان و روشهای عبادت نیز از دیگر مشکلات و پیامدهای ازدواج دو فرد از مذاهب مختلف هستند که میتوانند بنیان یک زندگی مشترک را جداً تهدید کنند.
مگر آنکه هر دو ایمان و باورهای مذهبیشان را ترک کنند و نه چون مسیحی و یا مسلمان بلکه بهعنوان دو انسان فاقد دین و مذهب با هم ازدواج کنند که آنهم خود مشکل دیگری است. پس چه از لحاظ روحانی و چه از بُعد روانشناسی و اجتماعی و اخلاقی بهتر آن است که افراد همکیش و مذهب با هم پیمان ازدواج ببندند و دوران زندگی مشترک را در صلح و آرامش بهسر ببرند. برخی نیز بهقصد ازدواج با فردی از مذهب دیگر تغییر مذهب میدهند که این نیز بسیار خطرناک و بیپایه و اساس است. چرا که ایمانشان نه بر اساس تحقیق و تفحص در کلام خدا بلکه بر مبنای وابستگیِ احساسیشان به فرد دیگری است. و بهمجرد آن که مشکلی بینشان بهوجود بیاید ایمانشان نیز بر باد میرود. ایمان فرد مسیحی باید نه بر وابستگی عاطفی و احساسی، بلکه بر کلام خدا استوار باشد. جای شک نیست که در بین پیروان سایر ادیان نیز چون مسیحیان هم انسانهای نیک یافت میشود و هم انسانهای بد، و نمیتوان صرفاً انسانها را بر مبنای باورهای مذهبی و موروثیشان سنجید، ولی حقایق را نیز نباید نادیده گرفت. میدانیم که این موضوع برای ما که از زمینۀ اسلام به مسیحیت ایمان آوردهایم مشکل بزرگی است و محدودیت در انتخاب نیز به مشکلات دامن میزند، اما لطفاً دعا کنید و از دیگر مسیحیان حکیم و روحانی مشورت بطلبید. و از خداوند بخواهید فرصتی مناسب برای آشنایی با فردی مناسب را برایتان فراهم آورد. و اگر فردی از مذهبی دیگر را نیز میشناسید برای او دعا کنید تا خداوند عیسی مسیح، نه بهخاطر ازدواج او با شما، بلکه بهخاطر نیاز آن فرد به نجات مسیح، خود را بر او مکشوف کند. به او بشارت دهید و تشویقش کنید که ایمان خود را بر مبنای کلام خدا استوار کند و اگر خواست و ارادۀ خدا و شرایط شما با هم منطبق شد آنگاه میتوانید به زندگی مشترک فکر کنید.
س: سلام. من در مورد نقش دعا و حکمت خدا سؤال داشتم. چرا وقتی برای موضوعی دعا میکنیم و جواب نمیگیریم میگوییم حکمت و خواست خدا چنین نبوده است. پس نقش دعا چیست؟ اگر قرار است حکمت خدا انجام شود، دیگر چرا دعا کنیم؟ آیا مثلاً باید عطیه شفا دادن را داشته باشیم تا وقتی برای کسی دعا میکنیم آن شخص شفا پیدا کند؟ منظور از اراده خدا چیست؟
ج: برادر یا خواهر گرامی،
نقش و عملکرد آغازینِ دعا در زندگی مسیحی نه برآورده ساختن احتیاجات ما بلکه ایجاد ارتباط با خدا است. در دعا، روح و فکر و وجود ما در چارچوبِ ارتباطی روحانی با خدا رابطه برقرار میکند و احیا میشود. در واقع دعا احیاکنندۀ روح و روان ما است. چنانکه کتابمقدس میفرماید خدا خود را متعهد ساخته که به نیاز فرزندانش پاسخ بدهد. اگرچه خدا برخی مواقع در طول زمان به دعایی پاسخ میدهد، و ممکن است ما از اینکه زمان طولانی شده بیقرار و مأیوس شویم، اما پدر ما به وعدههای خود امین است و ما را فراموش نمیکند. خدا حکمت را نیز با گشادهدستی و بزرگواری به آنان که در روح و راستی از او بطلبند عطا میکند. او هیچ محدودیتی برای اعطای حکمت و فهم به فرزندانش قائل نیست. و اما موضوع شفا. همانطور که خود نیز واقفید منبع شفا خدا است و خواست او برای فرزندانش نیز جز این نیست. اما این نکته را نیز در نظر بگیرید که ما هنوز به مرحلۀ کمالی که خدا برایمان در نظر گرفته نرسیدهایم. مشکل اینجا است که برخی مسیحیان فکر میکنند همه چیز تمام شده و به کمال رسیده است. واقعیت این است که کار خدا در ما هنوز به کمال نرسیده و چنانکه پولس رسول میفرماید روزی به کمال خواهد رسید و همه به جلال آراسته خواهیم شد. برخی در این رهگذر مرحلهای از بهبودی و شفا را الآن تجربه میکنند و بسیاری دیگر مثل خود پولس رسول در آیندهای پرجلال. ولی مطمئن باشید که اگر خدا شفای کنونی را به ما عطا نکند حتماً قدرت تحمل آن بیماری و مشکل را میبخشد. همچنین امید به آیندهای پرجلال را در دل ما مینهد. دوم قرنتیان ۵:۱-۵ (نمیدانم که خود در مشکلاید یا نگران کسی دیگر هستید، اما من خود از تجربههای بسیار گذشتهام. یکی از دوستان مسیحیام چند سال پیش سکتۀ مغزی کرد و هنوز نیز خود را به زور حرکت میدهد اما با ایمان به آیندهای پرجلال چشم دوخته است. پس آنچه مینویسم بر اساس کلام خدا و از روی تجربه است نه خیالات واهی).
عطیۀ شفا نیز همانطور که از اسمش پیدا است وسیلهای است برای ظهور قدرت خدا و تقویت ایمان کلیسا. هرچند آنچه که موجب جاری شدن شفا است نه عطا بلکه ایمان است. کوران و افلیجان و جذامیان را بهیاد بیاورید که محض ایمان به مسیح نزدیک شدند و از او شفا یافتند. در پایان به ذکر این نکته بسنده میکنم که ارادۀ خدا برای ما نجات و سلامتی است. او میخواهد که ما به فیض و رحمت و محبت او چنگ بزنیم و چون فرزندانش در حضور او زندگی کنیم.