You are here

محل سکونت خدا کجاست؟

Estimate time of reading:

۶ دقیقه

 

در روزهای مبارک میلاد مسیح‌، تفکر ما دربارۀ معنی ظهور مسیح در جسم و مقصود آن می‌باشد. مقاله‌ای که از نظرتان می‌گذرد، این معنا را از بُعدی خاص مورد توجه قرار می‌دهد.

سلیمان‌، آن دانای گرانقدر، به هنگام گشایش هیکل اورشلیم‌، این کلمات را خطاب به خداوند بر زبان آورد:‌ «اینک فلک و فلک‌الافلاک تو را گنجایش ندارد، تا چه رسد به این خانه‌ای که من بنا کرده‌ام‌» (اول پادشاهان ۸:‏۲۷).

خدا فراسوی همه چیز است‌. چگونه می‌توان او را در یک عمارت محدود ساخت‌؟ سلیمان به خوبی درک کرده بود که هیکل (معبد مقدس اورشلیم‌) خانه‌ای است نه برای خدا بلکه برای آنانی که دعا می‌کنند؛ خانه‌ای است برای انسانها نه برای کسی که بالاتر از تمامی آسمانهاست‌.

پس چه خانه‌ای و چه عبادتگاهی به او تقدیم می‌کنیم‌؟ آیا می‌کوشیم خدای ابدی را در یک عبادتگاه جای دهیم‌؟ یا در یک کلیسا؟ یا در مجموعه‌ای از اعتقادات‌؟ یا در نوعی مذهب‌؟ یا در ترکیبی از مذاهب‌؟ مذاهب در حکم عبادتگاه‌هایی هستند که انسانها ساخته‌اند تا خدا را عبادت کنند. هر نوع نظام عبادتی شبیه به عمارتی است که برای او می‌سازیم و او را دعوت می‌کنیم تا در آن ما را ملاقات کند. اما هیچ مذهبی‌، مکان مناسبی برای خدا نیست‌، همانگونه که هیچ عبادتگاهی محلی مناسب برای سکونت خدا نیست‌. تمامی اینها گرچه بسیار مذهبی هستند، اما ساخته و پرداختۀ انسانها می‌باشند. مذهب و نظام‌های عبادتی گرچه خوب و بسیار مهم‌اند، اما مکان مناسبی برای سکونت خدا نیستند. سلیمان‌، آن دانای گرانقدر این را درک کرده بود!

در تاریخ بشریت‌، مکرراً شاهد تلاش انسانها برای محدود کردنِ خدا در یک عبادتگاه‌، یک کلیسا، یک مجموعۀ اعتقادات‌، یک مذهب یا ترکیبی از مذاهب هستیم‌. اما خدا هیچگاه تبدیل به جزئی از یکی از اینها نخواهد شد.

اما آیا این به آن معنی است که خدا خارج از حیطۀ درک انسان قرار دارد؟ آیا خدا فقط در عالم تجرید قرار دارد؟ یقیناً نه‌! او خودش این مشکل را حل می‌کند. او همانقدر که از عالم هستی فراتر و غیرقابل درک است‌، همانقدر نیز در زندگی و در اَشکال واقعیت انسانی حضور دارد. او قابل دسترسی است‌. مهم‌تر از این‌، او در تاریخ بشری حضور دارد. این به آن معناست که او در حوزۀ وجود، قابل تشخیص است‌. او وجودی دور و مبهم نیست‌. نمی‌توان گفت که "خدا شاید وجود داشته باشد و شاید وجود نداشته باشد." از مسألۀ اطاعت از او نیز نمی‌توان طفره رفت‌. خدا خود را در دنیای ما چنان واقعی نمایانده است که نمی‌توان او را نادیده گرفت‌. او خود را در زمان‌های مشخص و مکان‌های مشخص‌، آشکار ساخته‌، به همین جهت‌، قابل درک می‌باشد.

خدا سَروَرِ واقعیت است‌، واقعیت در زندگی انسان و در تاریخ‌. کلام خدا و تجلی او، مسائلی واقعی هستند. تنها "اما"یی که وجود دارد، این است که او از "صنعت دست انسان‌" بدور است‌، چه عمارت باشد، چه مذهب‌. او نحوۀ ظاهر شدن و تجلی خود را خودش تعیین می‌کند. این واقعیتی است که انسانها اغلب قادر به پذیرفتنش نیستند.
اما خدا چه شیوه‌ای را برای ظاهر کردن و تجلی خود انتخاب کرد؟ او موجودی زنده خلق کرد. نخستین روش تجلی او، آدم بود. او به‌صورت خدا آفریده شد. او محل سکونت روح خدا بود (پیدایش ۱:‏۲۶ و ۲:‏۷). وقتی آدم بر روی صحنه ظاهر شد، نشان داد که چیزی به‌نام ارادۀ آزاد وجود دارد؛ بنابراین‌، جایی برای نااطاعتی نیز بود.

اما وقتی آدم دوم‌، یعنی مسیح‌، بر صحنه ظاهر شد، نشان داد که چیزی به‌نام ارادۀ آزاد و نیز اطاعت وجود دارد. به‌عبارت دیگر، مسیح با زندگی‌، کفاره و قیام خود، تحققِ کاملِ تجلی خدا بر انسان می‌باشد. اما انسان چه سهمی در این میان دارد؟ سهم انسان این است که یا راه آدم را در پیش گیرد یا راه مسیح را. برای ما چیزی جز انتخاب میان این دو نمانده است‌؛ بقیه را مسیح مدتها پیش انجام داده است‌.

چقدر انسان در طول تاریخ کوشیده با برپاکردنِ عبادتگاه‌ها، از این واقعیت بگریزد، به این امید که بتواند خدا را در عمارت خاصی ملاقات کند. سلیمان می‌دانست که هیچ بنایی بر روی زمین قادر به تحقق این مقصود نیست‌. حتی خیمۀ اجتماع نیز که در آن موسی حضور خدا را تجربه می‌کرد، فقط سایه‌ای بود از امور آینده‌. خیمۀ اجتماع محل سکونت خدا نبود، بلکه محلی بود برای دریافت مکاشفۀ الهی‌. قوم اسرائیل به هنگام کوچ‌، آن را برمی‌چیدند.

در انجیل‌، در یک بخش خاص‌، این "سایه‌" جامۀ تحقق می‌پوشد. اشاره‌ای تحت‌اللفظی به این "سایه‌" (خیمۀ اجتماع‌) به‌طور واضح در انجیل یوحنا ۱:‏۱۴ یافت می‌شود:‌ «کلمه جسم گردید و میان ما ساکن شد.» کلمۀ یونانی که برای "ساکن شدن‌" بکار رفته‌، در اصل به معنی "خیمه زدن‌" می‌باشد. این در واقع اشاره‌ای است به خیمۀ اجتماع در بیابان‌. خیمۀ زمان موسی فقط یک مظهر یا سَمبول بود. این خیمه‌، در قالب اصطلاحات امروزی‌، محل "مصاحبه‌" بود نه محل سکونت‌. اما تحقق کامل این سکونت‌، در مسیح صورت گرفت‌. حتی در مسیح هم باز خدا نادیدنی است‌، اما در او کلام خود را آشکار می‌سازد (یوحنا ۱:‏۱۴-۱۸). روح خدا با حیات بشری در هم‌آمیخت و به این ترتیب‌، مسیح مکانی شد که در آن خدا و انسان یکجا گرد آمدند و محل ملاقات واقعی فراهم آمد. مسیح آن مکانی است که خدا می‌خواهد با انسان ملاقات کند.

زمانی که مسیح در مقابل کاتبان و فریسیان اعلام داشت که «این قدس را خراب کنید که در سه روز آن را برپا خواهم نمود»، گفته‌اش بسیار تحریک‌آمیز نمود. بعدها وقتی یکی از شاگردان‌، این امور را ثبت می‌کرد، درک کرد که مسیح دربارۀ خودش سخن گفته بود، دربارۀ مرگ و قیامش (یوحنا ۲:‏۱۹-۲۱). اما کاتبان و فریسیان او را به مرگ سپردند. آنها اینگونه سخن گفتنِ مسیح را دربارۀ هیکل‌، کفر می‌شمردند. اما کفر نبود؛ او داشت فقط به معنی واقعی هیکل به‌عنوان یک "سایه‌" (یا نمونه‌) اشاره می‌کرد. بعدها مکشوف شد که آنانی که در خداترسی زندگی می‌کنند، هیکل خدا هستند (اول قرنتیان ۳:‏۱۶ و ۱۷ و دوم قرنتیان ۶:‏۱۶ و ۱۹). اگر بخواهیم زندگی ما محل سکونت خدا شود، باید با او ملاقات کنیم‌، در غیر اینصورت‌، گناه خدا را از زندگی ما دور نگه خواهد داشت‌. این همان پیغامی است که ارمیا به قوم اسرائیل داد:‌ «طریق‌ها و اعمال خود را اصلاح کنید و من شما را در این مکان ساکن خواهم گردانید. به سخنان دروغ توکل منمایید و مگویید که "هیکل یهوه‌، هیکل یهوه‌، هیکل یهوه اینست‌"» (ارمیا ۷:‏۳ و ۴). بنابراین‌، سؤال مهمی که باید به آن پاسخ بدهیم‌، این است‌:‌ آیا حاضرید مکان مقدس بشوید؟ آیا آماده‌اید با خدای زنده ملاقات کنید؟ با رفتنِ به مکان‌های مقدس‌، نمی‌توان از این سؤال طفره رفت‌.

هیکل اورشلیم روزی ویران شد، اما خدا بی‌خانه نماند. او فوق از آسمانهاست‌. اما در عین حال‌، آنقدر متواضع است که مایل است در قلب انسان ساکن شود، در قلب‌هایی نظیر قلب تو و قلب من‌. فقط کافی است که او را به داخل دعوت کنیم‌. مهم نیست کی هستیم و چه ارزشی داریم‌. خدا خواهانِ معبدِ زنده است نه معابد بی‌روح‌!

ترجمه از انگلیسی‌