You are here

فیض عظیم

Estimate time of reading:

۸ دقیقه

 

Amazing Grace

۲۵ مارس ۲۰۰۷ مصادف بود با دویستمین سالگرد لغو قانون برده‌داری در انگلستان. دو قرن پیش در چنین روزی قانونی به‌تصویب رسید که به موجب آن خرید و فروش انسان‌ها به‌عنوان برده - صنعتی که سودی سرشار نصیبِ امپراتوری بریتانیا ‌کرده بود - رسماً جرم محسوب گردید. سردمدار این حرکت تاریخی، یک ایماندار مسیحی بود به‌نام ویلیام ویلبرفورث که برای رسمیت یافتن چنین قانونی نزدیک به ۳۰ سال سرسختانه مبارزه کرد و تا رسیدن به هدف از هیچ تلاش و کوششی باز نایستاد. آرزوی ویلبرفورث این بود که تا قبل از مرگ، لغو نظام برده‌داری را به چشم خود ببیند.

موضوع فیلم "فیض عظیم" (Amazing Grace) نیز همین واقعیت تاریخی است و تلاش‌های ویلبرفورث جهت متوقف کردن تجارت برده را به‌تصویر می‌کشد.

یک مسیحی در میدان سیاست

ویلبرفورث در سال ۱۷۵۹ متولد شد. او که فارغ‌التحصیل کالج سنت جرج در کمبریج بود، در ۲۱ سالگی به عضویت مجلس انتخاب شد، ولی پس از تجربه ایمان به مسیح و مطالعه عهدجدید شغل خود را رها کرد تا به‌طور تمام‌وقت خدا را خدمت کند. چندی نگذشت که تحت تأثیر دو تن از دوستانش، انقلابی در درون ویلبرفورث جوان پدید آمد. این دو نفر، یکی ویلیام پیت بود که از خودِ ویلبرفورث جوان‌تر بود و بعدها جوان‌ترین نخست‌وزیر انگلستان شد. پیت به ویلبرفورث توصیه کرد صدای خود را برای دو چیز بلند کند: یکی برای پرستش خدا و دیگری برای تغییر جهان. پیت این دو را جدای از هم نمی‌دانست، بلکه معتقد بود که پرستش خدا می‌تواند به دگرگون شدنِ جهان بینجامد. و اما دومین شخصی که در شکل‌گیری شخصیت و تفکر ویلبرفورث نقشی مهم ایفا کرد، کشیشِ او جان نیوتن بود. خود نیوتن زمانی کاپیتان یکی از کشتی‌های انتقال برده بود، اما پس از ایمان آوردن به مسیح این کار را رها کرد و به خدمت کلیسا روی آورد. نیوتن قریب به ۲۰۰ سرود روحانی برای کلیسا تصنیف کرده بود. معروف‌ترین‌ این سرودها، سرود "فیض عظیم" بود که نیوتن آن را با الهام از شرایط رقت‌‌بارِ بردگان در کشتی‌های حمل برده سرایید و عنوان فیلم هم از همین‌جا گرفته شده است. جان نیوتن به ویلیام می‌گوید: «خدا برایت کاری را در نظر گرفته است که باید آن را به پایان ببری و آن، مبارزه بر ضد برده‌داری است.»

برده‌داری قسمت مهمی از اقتصاد کشور بود. بر اساس اسناد تاریخی، امپراتوری بریتانیا در اوایل قرن هیجده در زمینه برده‌داری و تجارت آن در سطح جهانی طلایه‌دار بود. کشتی‌های انگلیسی محصولات اروپایی را به آفریقا که کانونِ تجارت برده بود منتقل می‌کردند و سپس این محصولات به‌همراه بردگان به آمریکا فرستاده می‌شد و برده‌ها در آنجا به فروش می‌رسیدند. شرایط نگهداریِ بردگان سیاه‌پوست در طول این سفرهای دریایی به‌راستی رقّت‌انگیز بود. آنان همگی در غل و زنجیر نگاه داشته می‌شدند و بسیاری از آن‌ها در طول سفر بر اثر بیماری و شرایط غیربهداشتی جان می‌باختند. تخمین زده‌اند که از ۱۰ میلیون برده‌ای که به کشتی‌های حمل برده فرستاده شدند، در حدود دو میلیون نفر جان خود را در طول راه از دست دادند. اما این تجارت برای انگلستان بسیار سودآور بود.

ویلیام ویلبرفورث در پیِ تشویق‌های دو دوست خود تصمیم گرفت برضد نظام بردگی قد علم کند، و به همین جهت واردِ عرصه سیاست شد. ویلبرفورث به‌اتفاق گروه کوچکی که عبارت بودند از همسرش، چند تن از دوستان و برخی از اعضای مجلس، تلاش بی‌وقفه‌ای را برای لغو برده‌داری آغاز کرد. بااینحال او و هم‌قطارانش خود را با کوهی از مشکلات و موانع روبرو دیدند. بسیاری از افراد قدرتمند و بانفوذ سعی داشتند به‌طرق مختلف مانع از کار آن‌ها شوند زیرا عقیده داشتند که لغو برده‌داری تأثیر مخربی بر اقتصاد انگلیس خواهد داشت.

در دنیا هستند کسانی که با وجود موانع و شکست‌ها، همچنان به تلاش خود ادامه می‌دهند زیرا یقین دارند که آنچه می‌کنند درست و برحق است. ویلبرفورث چنین شخصی بود. او با خود عهد کرده بود که: «تا برده‌داری متوقف نشود راحت نخواهم نشست». فیلم به‌وضوح نشان می‌دهد که ویلبرفورث تا رسیدن به هدف با چه مشکلاتی دست و پنجه نرم می‌کرد و چه مسیر پرتلاطمی را پشت سر می‌گذاشت. ولی مقصد و هدفِ ارزشمند، سفر را نیز ارزشمند می‌سازد. تلاش‌های خستگی‌ناپذیرِ ویلبرفورث و یارانش سرانجام سبب شد که مجلس بریتانیا در ماه مارس سال ۱۸۰۷ فرمانِ لغو برده‌داری را صادر کند. بااینحال تنها در سال ۱۸۳۳ بود که لایحه‌ای تصویب شد که به موجب آن تمام بردگان در امپراتوری بریتانیا می‌بایست آزاد می‌شدند. سه روز پس از تصویبِ این لایحه، ویلبرفورث چشم از جهان فروبست.

مایکل آپتد که کارگردانی است باتجربه، در این فیلم زندگی ویلبرفورث را با دقت و وسواسِ فراوان به‌تصویر کشیده است. او می‌گوید: «لغو برده‌داری نقطۀ عطفی در تاریخ بریتانیاست. قصد من این بوده که فیلمی بسازم که نشان دهد چگونه در سیاست هم می‌توان قهرمان بزرگی بود.» استیفن نایت نویسندۀ فیلمنامه نیز عزم راسخِ ویلبرفورث و پشتکارِ او را تحسین می‌کند.

پیام فیلم از طریق زندگی ویلبرفورث

• همدردی به تنهایی کافی نیست. پیام فیلم ویلبرفورث روشن است. از بی‌تفاوتی و منفعل بودن باید گریخت و همدردی نیز به تنهایی کافی نیست. اگرچه انجیل به‌طور مستقیم به موضوع برده‌داری نپرداخته و به آن حمله نکرده است (در واقع پولس می‌نویسد که غلامان باید مطیع اربابان خود باشند)، اما مسیحیت با اصول و احکام خود آشکارا بر برده‌داری خط بطلان می‌کشد. کلام خدا به ما می‌گوید که انسان، چه سیاه و چه سفید، به شباهت خدا آفریده شده‌ و از این رو نباید بر اساس رنگ پوست مورد تبعیض قرار بگیرد. ویلبرفورث برای این اصل برابریِ انسا‌ن‌ها ارزش زیادی قائل بود. در واقع او برای تمام مخلوقات خدا ارزش قائل است، و به‌عنوان مثال در ابتدای فیلم می‌بینیم که آشکارا با شلاق زدن اسبی که بر زمین افتاده مخالفت می‌کند. ویلبرفورث که در ابتدا می‌خواست در لباس روحانیت به خدمت خدا و خلق او بپردازد، خیلی زود متوجه شد که در عرصۀ سیاست هم می‌توان وسیله‌ای در دست خدا بود و منشاء تغییر شد. فیلم "فیض عظیم" برای آنانی که فکر می‌کنند تنها در چارچوب کلیسا می‌‌توان خدا را خدمت کرد و جامعه را تغییر داد، دارای این پیام است که یک مسیحی متعهد در هر عرصه‌ای می‌تواند بر جامعه تأثیر مثبت بگذارد. خدمت خدا محدود به مکان و شغل خاصی نیست. هر شخص در هر منصب و مقامی، چنانچه اجازه دهد می‌تواند وسیله‌ای باشد در دستان توانای خدای قادر مطلق.

• تأثیرگذاری بر جامعه. عیسی ‌مسیح به این خاطر فرمود شما نور و نمک جهان هستید که نور و نمک در هر جا که نمایان شوند، منشاء تغییر خواهند بود. زندگی ویلبرفورث نشان می‌دهد که نباید مسیحیانی منفعل و بلا‌استفاده باشیم. چند وقت پیش از یکی از خادمین معروف خدا جمله جالبی شنیدم. او می‌گفت: «خدا اول در درون ما کار می‌کند، بعد برای‌مان کاری انجام می‌دهد، و در آخر از طریق ما کاری انجام می‌دهد». این گفته به‌وضوح در مورد ویلبرفورث صادق است. او به‌عنوان فردی مسیحی به هیچ وجه نمی‌توانست نسبت به برده‌داری که در اطراف او در جریان بود، بی‌تفاوت بماند. فردِ مسیحی باید در جهان اطراف خود تغییر به‌وجود آورد. یک مسیحی نباید بیرون از دنیای واقعی زندگی کند. ویلبرفورث می‌دانست که بر طبق هدف الهی باید نظامِ شرورانۀ تجارت برده را ریشه‌کن سازد، ولی این را نیز می‌دانست که برای رسیدن به هدف باید قوی و متعهد بود و بنابراین از وارد شدن به میدان سیاست نهراسید. ویلبرفورث ترکیبی بود از یک مسیحی هدفمند و یک سیاستمدارِ ماهر.

• تلاش مستمر و خستگی‌ناپذیر. زندگی ویلبرفورث نمونه بسیار خوبی است از جدیت و تلاشِ مستمر و خستگی‌ناپذیر یک مسیحی. شیطان همیشه در تلاش است تا مانع از آن شود که ایمانداران در جامعه و در ارزش‌های اخلاقیِ آن تغییر ایجاد کنند. قانون برده‌فروشی با اینکه قانونی شرورانه و ضدانسانی بود، هواداران فراوان داشت. انسان‌های قدرتمندی بودند که از راه فروش بردگان و استثمار آنان به ثروت هنگفتی دست یافته بودند، و طبعاً می‌کوشیدند جلو لغو این قانون را بگیرند. اما ویلبرفورث کسی نبود که میدان مبارزه را ترک کند. او مصمم بود که عدالت سرانجام باید پیروز شود. قانون برده‌داری به‌راحتی متوقف نگردید. سردمدار این مبارزه حدود ۳۰ سال برای رسیدن به آن مبارزه کرد. پیام او به ما این است که از شکست‌ها و ناکامی‌ها نباید ترسید و میدان را نباید خالی کرد. گذشت زمان نیز ویلبرفورث را دلسرد نکرد، بلکه او تا به آخر جنگید و با رسیدن به هدف جام پیروزی را به چنگ آورد.

• پیام تشویق. فیلم "فیض عظیم" می‌تواند مشوق کسانی باشد که در گوشه و کنار جهان علیه ظلم و بی‌عدالتی‌ در حال مبارزه‌اند، نظیر کسانی که علیه سقط‌جنین مبارزه می‌کنند و یا خواهان پایان جنگ‌ و استقرار صلح‌اند. فیلمْ الهام‌بخش تمام کسانی است که در دفاع از حقوق ضعفا و مظلومان جهان سخن می‌گویند، آنانی که در پیِ سیر کردنِ گرسنگان‌اند، برای متوقف کردنِ سوءاستفاده انسان از طبیعت مبارزه می‌کنند، و خواهان حفظ سیارۀ زمین و محیط زیست هستند. پیام این است که امید را نباید از دست داد و دلسرد نباید شد. رسیدن به هدف ممکن است سال‌ها به درازا بکشد، اما عاقبت به‌ثمر خواهد ‌نشست.

آیا برده‌داری حقیقتاً دو قرن پیش به پایان رسید؟

آیا پس از گذشت دو قرن، دیگر اثری از برده‌داری نیست؟ واقعیت دردناک این است که وضعیت امروز به مراتب نگران‌کننده‌تر از گذشته است. درست است که برده‌داری رسماً در اکثر کشورهای جهان لغو گردیده و بر اساس قانون ۱۹۴۸ حقوق بشر ممنوع است، ولی به انواع مختلف هنوز در دنیای امروز رواج دارد. بر طبق آمارهای جهانی، امروزه در حدود ۱۲ میلیون نفر به انحاء مختلف در دنیا به بیگاری گرفته می‌شوند و تعریف "برده" در موردشان صدق می‌کند. نظام بردگی نه تنها ریشه‌کن نشده، بلکه در قالبِ چهره‌هایی جدید همچنان گستاخانه در جوامع امروزی عرض‌اندام می‌کند. زنانِ اروپای شرقی در کشورهای اروپای غربی به روسپیگری واداشته می‌شوند، کودکان در کشورهای غربِ آفریقا ‌ربوده می‌شوند و به‌عنوان سرباز و کارگر و فاحشه مورد سوءاستفاده قرار می‌گیرند. برخی از آن‌ها در سایت‌های اینترنتی به ثروتمندان غرب فروخته می‌شوند، و گاه حتی اعضای بدن‌شان خرید و فروش می‌گردد! بسیاری از افراد در آمریکای جنوبی در ازای مبلغی ناچیز در زمین‌های کشاورزی به بیگاری گرفته می‌شوند و یا در معادن در حال جان‌ کندن‌اند. آری، در کمال تأسف باید گفت معضل برده‌داری و بسیاری دیگر از مفاسد اجتماعی هنوز باقی است. به همین جهت بر ما ایمانداران است که چون ویلبرفورث رسالت خود را جدی گرفته، برای این دنیای شرارت‌زده نور و نمک باشیم و منشاء تغییر گردیم.