شاهزاده کاسپین
۹ دقیقه
شاهزاده کاسپین دومین کتاب از سری داستانهای مشهور "وقایع نارنیا" است که در سال ۱۹۵۱ توسط نویسنده معروف سی. اس. لوئیس به رشته تحریر درآمد. قسمت اول این مجموعه بهنام شیر، جادوگر و کمد لباس در سال ۲۰۰۵ بر پرده سینماها رفت، که در شماره ۴۵ مجله "کلمه" به بررسی آن پرداختیم. اندرو آدامسون که قسمت اول این مجموعه را با موفقیت کارگردانی کرده بود، کارگردانی قسمت دوم را نیز بر عهده داشته است. هزینه ساخت قسمت دوم، تقریباً ۲۰۰ میلیون دلار بوده است.
فیلم در مجموع بسیار خوب و حرفهای ساخته شده است. در تهیه این فیلم قریب به ۲۰۰۰ نفر همکاری کردهاند و از برخی از بهترین استودیوهای موجود در جهان استفاده شده است. گنجاندن دو جنگ تمام عیار و استفاده از ساکنان عجیب سرزمین نارنیا نظیر کوتولهها، پرندهها و موشکورهای جنگجو علیه لشکر شیاطین، همگی باعث شده است فیلم شاهزاده کاسپین جنبهای حماسی پیدا کند. استفاده از جنگلها و کوهستانها و دشتهای وسیع نیوزیلند، لهستان، اسلووانی و جمهوری چک بهعنوان فضای فیلم، این حس را به بیننده القا میکند که فیلم کیفیتی جهانشمول دارد و محدود به مکان و زمان بخصوصی نیست. همین امر باعث شده که این فیلم در مقایسه با قسمت اول، تأثیرگذارتر باشد. تهیهکنندگان فیلم نیز همگی افرادی شناخته شده و حرفهای هستند و موسیقی متن نیز که ساخته هری ویلیامز است، بر موفقیت فیلم افزوده است.
برای درک بهتر فیلم شاهزاده کاسپین لازم است نخست نگاه کوتاهی به فیلم قبلی بیندازیم. ماجرای قسمت اول بهطور خلاصه از این قرار است که در خلال جنگ جهانی دوم چهار فرزندِ نوجوانِ یک خانواده انگلیسی در لندن به خانهای دورافتاده در مکانی دوردست فرستاده میشوند تا از جنگ در امان باشند. این بچهها روزی در حین بازی در آن خانه به کمد لباسی برمیخورند که در واقع یک کمد معمولی نیست، بلکه پای این چهار نوجوان را به دنیایی جادویی بهنام "سرزمین نارنیا" باز میکند: سرزمینی که در آن حیوانات به زبان آدمیزاد سخن میگویند و حاکمش شیری مهربان و قدرتمند است بهنام "اصلان". ساکنان نارنیا برای این چهار نوجوان تعریف میکنند که سرزمینشان را زنی جادوگر بهنام "جادیس" طلسم کرده است و بنابراین زمینشان اکنون زیر لعنت است. جادیس که در قصری یخی سکونت دارد، هر که را با او مخالفت کند تبدیل به سنگ میکند. این حیوانات همچنین تعریف میکنند که رهبر واقعی نارنیا "اصلان" است که فعلاً در تبعید بسر میبرد. چهار قهرمان نوجوان فیلم به حیوانات سرزمین نارنیا کمک میکنند تا از شر نیروی جادویی جادیسِ خبیث رهایی یابند. "اصلان" نیز که سمبولی است از مسیح، برای آزادی و نجات نارنیا خود را تسلیم لشکر جادیس میکند و او را میکشند، ولی پیروزمندانه از مرگ قیام میکند و فیلم سرانجام با پیروزی حیوانات نارنیا به پایان میرسد. چهار نوجوان نیز مجدداً از همان کمد اسرارآمیز به دنیای عادی خود در انگلستان برمیگردند.
داستان قسمت دوم
در فیلم شاهزاده کاسپین با اینکه در دنیای واقعی تنها یک سال گذشته است و چهار نوجوان فیلم هنوز در دوران جنگ جهانی دوم بسر میبرند، از زمان دنیای نارنیای فیلم قبل نزدیک به ۱۳۰۰ سال گذشته است. اکنون نسل جدیدی از نارنیاها بهنام "تلمارین" در این سرزمین زندگی میکنند. حیوانات سخنگو اکنون همگی از بین رفتهاند و پادشاهی شیطانی و سنگدل بهنام "میراز" به ناحق بر سرزمین نارنیا حکومت میکند. پادشاه میراز برادرزادۀ نوجوانی دارد بهنام کاسپین که در حقیقت وارث حقیقی تاج و تخت پادشاهی است. اما وقتی همسر میراز برایش فرزند پسری میزاید، پادشاه تصمیم میگیرد کاسپین را به قتل برساند تا پسر خودش بعد از او به سلطنت برسد. معلم خانگی کاسپین از این موضوع باخبر میشود و شاهزاده جوان را فراری میدهد. در حین تعقیب و گریز و دستگیری، کاسپینِ جوان در شیپوری که معلمش به او داده است میدمد و این کار باعث میشود چهار نوجوان قسمت اول نارنیا از وضعیت عادی خود در یکی از ایستگاههای متروی لندن مجدداً به دنیای افسانهای نارنیا کشانده شوند. این چهار نوجوان با آگاهی از وضعیت کاسپین میکوشند به او کمک کرده، شاه میراز را سرنگون کنند و کاسپین را که وارث برحق پادشاهی است به جای او بر تخت سلطنت بنشانند. "اصلان" شیر قدرتمند و مهربان نیز که در این فیلم نسبت به قسمت اول کمتر ظاهر میشود، در پایان به کمک آنها میشتابد. سرانجام فیلم با شکست لشکر پادشاه میراز و مرگ این پادشاه شریر به پایان میرسد و کاسپین قدرت را بهدست میگیرد.
از آنجا که فیلم حاصل کار نویسندۀ متعهد مسیحی سی. اس. لوئیس است، حاوی پیامهای روحانی مسیحی است که لوئیس قصد دارد آن را به زبانی استعاری و تمثیلی مخصوصاً برای کودکان عصر خود بیان کند. لوئیس دنیا را به سرزمین نارنیا تشبیه میکند که زیر لعنت شیطان است. "اصلان" که سمبولی است از مسیح، با قربانی خود بر شرارت پیروز میشود و ساکنین نارنیا را آزاد میسازد. حضور اصلان همواره با ساکنین نارنیاست ولو آنکه آنان او را نبینند، پس نباید اعتماد خود را به اصلان از کف داد.
بهنظر نگارنده سه نکته در فیلم بهوضوح قابل تشخیص است:
وضعیت کنونی دنیای ما
همانطور که گفته شد، در فیلم شاهزاده کاسپین سالیان درازی از دوران طلایی نارنیا سپری شده و در این مدت تغییرات زیادی بهوقوع پیوسته است. بخشهای وسیعی از سرزمین نارنیا که روزگاری جلال و شکوه عظیمی داشت اینک به ویرانه تبدیل شده است. وضعیت فعلی با وضعیت سابق بههیچ وجه قابل مقایسه نیست. ساکنان نارنیای فعلی قومی متفاوتاند، و پادشاهشان نیز فردی ظالم و شرور است. این نارنیای جدید با وضعیت اسفناک آن میتواند نمونهای باشد از وضعیت امروز دنیای ما - دنیایی که به گفته کتابمقدس در شریر خوابیده است و رئیس این جهان یعنی شیطان بر آن حکومت میکند. دنیای امروز نیز مانند سرزمین نارنیا با ریشههای الهی خود قطع رابطه کرده و اعمال خالق جهان و مسیح او را به فراموشی سپرده است و آن را افسانهای بیش نمیپندارد. در قسمتهایی از فیلم میبینیم که کاسپین بهطور پنهانی از معلم خود مطالبی راجع به گذشتۀ سرزمین نارنیا و "اصلان" میشنود، اما پادشاه "میراز" با زنده کردن این خاطرات مخالف است و وجود آن را انکار میکند. در قلمرو او سخن گفتن از تاریخ درخشان گذشته و شخصیت "اصلان" ممنوع است و عواقب وخیمی در پی دارد، درست همانطور که در دنیای امروز پیام انجیل به گوش بسیاری از انسانها افسانهای بیش نیست، و صحبت کردن از مسیح و پیغام نجات در خیلی از کشورها ممنوع است و حتی مجازات مرگ در پی دارد.
سی. اس. لوئیس که خود در بحبوجۀ جنگ جهانی دوم میزیست و وقایع هولناک این دوران را بهچشم دیده بود، بهخوبی میدانست که دوری از خدا چه عواقب وحشتناکی دارد. او دنیایی را میدید که در آن حتی کلیساها با گرفتار شدن در دام تشریفات و مراسم مذهبی از لحاظ روحانی به خواب رفتهاند و در مقابل شرارت واکنشی از خود نشان نمیدهند. اگر در تاریخ نارنیا "اصلانی" وجود داشت که با مرگ و قیام خود بر شریر پیروز شده بود، پس اینک او کجاست؟ چرا واکنشی نشان نمیدهد و اجازه میدهد سرزمین نارنیا بهصورت کنونی درآید؟ این سؤال ما را میرساند به یکی دیگر از پیامهای روحانی فیلم: حضور خدا در جهانی تباه شده.
حضور خدا
لابد این سؤال معروف را شنیدهاید که «اگر خدایی هست پس چرا در جهان این همه بیعدالتی و ظلم و جور وجود دارد؟» با اینکه در جهان ما ظاهراً شریر قدرت را در دست دارد و از حضور خدا خبری نیست، یکی از پیامهای اصلی قسمت دوم نارنیا این است که حضور فعال شریر در جهان بهمعنی عدم حضور خدا نیست. وجود پادشاهی ظالم که حقیقت را در سرزمین نارنیا سرکوب میکند نتیجۀ غفلت "اصلان" یا عدم لیاقت او در حکمرانی نیست، بلکه خود ساکنان اولیه نارنیا اجازه دادهاند در طول سالیان دراز دشمنان بر آنان چیره شوند. "اصلان" با اینکه در شاهزاده کاسپین چندان ظاهر نمیشود، ولی "لوسی" کوچکترین فرد از چهار نوجوان نشانههایی از او را حس میکند. لوسی حتی یک بار در خواب به وضوح "اصلان" را میبیند که مشتاق است آنها را در راهی که میروند هدایت کند.
وقتی دخترک از "اصلان" میپرسد که آیا دیگران نیز او را خواهند دید، "اصلان" در جواب میگوید که همه قادر به دیدن او نخواهند بود، مسلماً نه همان اول. دخترک از "اصلان" میخواهد که خودش را به خواهر و برادران بزرگترش نشان دهد چون حرف او را باور نخواهند کرد. همینطور هم میشود. وقتی لوسی خواب خود را برای بقیه تعریف میکند، هیچ کدام حرفش را باور نمیکنند!
فیلم بیانگر این واقعیت است که حضور زندۀ خدا برای همگان آشکار و محسوس نیست، اما از این که جهان ظاهراً رو به تباهی است نمیتوان نتیجه گرفت که خدا کنترل خود را از دست داده است. آنانی که در قلبشان خدا را باور دارند، نشانههای او را خواهند یافت و صدای او را خواهند شنید. خدا حتی در اوج بحرانها و ناملایمات خود را بر آنانی که با دل و جان او را بطلبند آشکار خواهد ساخت. "اصلان" که در پایان فیلم خود را بر همگان ظاهر میسازد، خواهان این است که قهرمانان فیلم از همان اول هدایت او را تشخیص دهند ولو آنکه به چشم او را نبینند. فیلم نشان میدهد که عدم این تشخیص خود سبب مشکلات زیادی میشود.
به گفته یکی از منتقدین فیلم، اگر قسمت اول وقایع نارنیا قربانی شدن مسیح و رنجهای او را بهزبان استعاره بیان میکند، قسمت دوم این مجموعه یعنی شاهزاده کاسپین حضور مسیح را در زندگی امروز ما بهتصویر میکشد.
زندگی با ایمان
در این جهانِ تباهشده چگونه باید زندگی کرد؟ چگونه میتوان تغییر ایجاد نمود و باعث بازسازی و احیا شد؟ تنها پاسخ این است: "با ایمان". در کتابمقدس چهار بار تکرار شده است که «مرد عادل به ایمان زیست خواهد کرد». در نارنیا، نشانههای تغییر را نخست در افرادی میتوان دید که باور دارند عصر طلایی گذشتۀ نارنیا یک افسانه نیست، بلکه واقعیت دارد. این افراد سعی میکنند حتی با وجود خطرات، این خاطرات را زنده نگه دارند و اجازه ندهند گذر زمان آنها را محو کند. اینان کسانیاند که ایمان دارند "اصلان" در گذشته آنان را نجات داده و با مرگ و قیام خود پیروزی را به آنان هدیه نموده است، و معتقدند نباید با ترس از شاه میراز و لشکر عظیم و مسلح او به اعماق جنگلها رفت و خود را مخفی کرد، بلکه باید از خواب تحمیلی بیدار شد و به لشکر شرارت حمله نمود. به همین ترتیب، تنها افرادی خواهند توانست در جامعه منشاء بیداری و احیا باشند که قربانی مسیح بر صلیب را باور دارند و در جایی که حضور خدا بهظاهر برای بسیاری ملموس و دیدنی نیست، با ایمان و اعتماد از او پیروی میکنند و زندگی خود را تسلیم او میسازند. تنها چنین افرادی قادرند در برابر شریر بایستند.
بسیاری از منتقدین بر این باورند که هالیوود در این چند سال اخیر رویکردی تازه نسبت به مسائل روحانی داشته و آثاری بر پرده سینما فرستاده است که دارای مضامین مسیحی است. تازهترین خبرها حاکی از آن است که کمپانیهای معروف فیلمسازی نظیر والت دیسنی طرح ساختن تمامی مجموعه هفتگانه وقایع نارنیا را در برنامه آینده خود دارند و هم اینک سازندگان در حال فیلمبرداری سومین قسمت این مجموعه هستند. باید خدا را برای این رویکردهای جدید در جهان سینما شکر نمود و دعا کرد که هنر فیلمسازی نیز در مسیح دگرگون شود و بیش از پیش با مطرح نمودن مفاهیم مسیحی بر پرده سینما، بر بینندگان و بهویژه بر قشر جوان تأثیر مثبت بر جای نهد.