سیر اندیشه در دنیای الهیات مسیحی ۱۴
۷ دقیقه
کارل بارت و الهیات نئو ارتودکسی
در شماره گذشته، به بررسی جریان فکری لیبرالیزم در مذهب پروتستان پرداختیم. دیدیم که چرخی که لوتر به حرکت در آورد، مآلاً سبب گردید که گروهی از علمای الهی پروتستان، بهتبع جریان فکری عصر خرد، خاصه از قرن نوزدهم، دیدگاههای خاصی را در زمینه الهیات مطرح سازند که اهمّ آنها عبارت بودند از: شک به مسائل مافوق طبیعی مسیحیت؛ اعتقاد به خطاپذیر بودن کتابمقدس و نه مکاشفه منحصر بهفرد الهی؛ اعتقاد به مسیح بهعنوان یک معلم اخلاق و نه پسر یگانه خدا؛ اعتقاد به قدرت بشر به نیل به درجات بالاتر تکامل اخلاقی و اجتماعی؛ اعتقاد به قدرت انسانِ با فرهنگ برای ادراک خدا از طریق تفکر و تجربه؛ و انکار ضرورت کفاره برای نجات.
اما جریان فکری لیبرالی، با همآوردخواهی نیرومندانۀ کارل بارت در قرن بیستم روبرو شد. اما پیش از ارائه مقاله، لازم میداند توجه خوانندگان گرامی را بار دیگر به این نکته جلب نماید که مندرجات این مقاله صرفاً یک بررسی تاریخی و عقیدتی است؛ ایمان و اعتقاد مسئولین مجله، ایمانی انجیلی (conservative) است که تمامیت کتابمقدس را الهامی، مکاشفهای و مصون از خطا میداند.
کارل بارت
کارل بارْت ۱۹۶۸-۱۸۸۶ Karl Barth یکی از برجستهترین علمای الهی قرن بیستم و یکی از بزرگترین متفکرین تمام اعصار میباشد. آثار او، در کنار آثار آگوستین، آکوئیناس، و کالوَن، هرگز فراموش نخواهند شد.
الهیات بارت از اغتشاش فکریایی نشأت گرفت که در طول جنگ جهانی اول و پس از آن، بر اروپا سایه افکند. کشتار ده میلیون نفر در جنگی میان ملل "تنویر یافتۀ" اروپایی، ضربه مهلکی بود بر پیکر تفکر مدرن و خوشبینانه به خرد انسانی. پیام خوشباورانه و سادهلوحانۀ الهیات لیبرالی که ادعا داشت که انسان به کمک خرد خود، به بالاترین درجات کمال خواهد رسید، بهناگاه خود را در قعر ورشکستگی یافت. بارت نوشته است که در یکی از روزهای ماه اوت ۱۹۱۴، نام ۹۳ متفکر آلمانی را جزو حامیان سیاست جنگطلبانۀ قیصر آلمان خوانده که نام تمام استادان او در علوم الهی نیز در آن بهچشم میخورد. کارل بارت که دیگر قادر نبود الهیات لیبرالی را بپذیرد، بر آن شد تا پیام خدا را کشف کند.
خدایی کاملاً متفاوت
بارت برای یافتن پاسخ، به کتابمقدس رجوع کرد، خصوصاً به نوشتههای پولس رسول. در اوایل سال ۱۹۲۰، او به سه نتیجه رسید:
خدای کتابمقدس با خدایی که متألهین لیبرال معرفی میکنند، کاملاً متفاوت است. موضوع کتابمقدس مذهب یا اخلاقیات انسان نیست، بلکه " خدا بودنِ خدا، ...، خدایی متفاوت،... وجود مطلق و منحصر بهفرد او، و قدرت و ابتکار عمل او در رابطهاش با انسان میباشد."
در تفکر الهیاتی، باید چرخشی ۱۸۰ درجهای صورت گیرد تا خدا و کلامش در جایگاه متعالی خود قرار گیرند.
هر گونه الهیات طبیعی، نادرست و کذب است. انسان بهتنهایی قادر به شناخت و درک خدا نمیباشد. در این خصوص، تنها راهی که در مقابل انسان قرار دارد، اتکا به مکاشفه خدا، و بر شخص و کار عیسی مسیح، پسر خدا، میباشد.
در سال ۱۹۲۷، او نخستین مجلد از اثر خود بهنام "خلاصه اصول اعتقادات مسیحی" را منتشر ساخت تا عقاید الهیاتی خود را عرضه نماید. اما چون پی برد که برخی از عقاید خود را بر فلسفه اگزیستانسیالیستی بنا کرده است، آن را یک شکست تلقی کرد. لذا عنوان آن را تغییر داد و آن را "اصول اعتقادات کلیسا" نامید و کوشید تا تمام الهیاتش را بر این عقیده استوار نماید که مکاشفه خدا برتر از هر عامل دیگری است و به هیچ اندیشه بشری وابسته و متکی نیست. او در بارۀ این کتاب گفته است: " هر نکتهای را که میتوانست کوچکترین تشابهی را میان الهیات مسیحی و فلسفه اگزیستانسیالیستی بر قرار سازد، قطع کردم. "
"اصول اعتقادات کلیسا"
کتاب "اصول اعتقادات کلیسا" عظیمترین اثر بارت میباشد. محقق معاصر، هربرت هارتول (Herbert Hartwell) در مقدمهای که بر آثار بارت نگاشته است، پنج ویژگی بارز در آن را اینچنین جمعبندی میکند.
کلام خدا
برای بارت، وظیفه الهیات ارائۀ تفسیری درست از کتابمقدس است؛ بههمین جهت، نوشتههای الهیاتی او تماماً بر تفسیر و تأویل کتابمقدس استوار میباشد. او مطلقاً مایل نبود کار خود را از نقطه دیگری جز کتابمقدس آغاز کند. بارت گرچه متفکری بزرگ و دقیق بود، بر این امر اصرار میورزید که انسان فقط زمانی قادر به کشف حقایق کلام خدا است که فیض خاص آن را از خدا دریافت کرده باشد.
مسیحشناسی
آثار بارت کاملاً "مسیحشناختی" است، بدین معنی که در تمام آموزهها، مسیح نقطه آغاز میباشد. همه چیز برای او آفریده شده؛ او آغاز و پایان است. بارت مایل نیست حتی در بارۀ شخصیت دوم تثلیث سخن گوید چرا که در کتابمقدس چنین اصطلاحی بهکار نرفته است. او فقط در بارۀ عیسی مسیح سخن میگوید. چنین تأکیدی تناقضی با جایگاه "کلمۀ خدا" ندارد، زیرا برای بارت "کلمه خدا" همان عیسی مسیح است.
حرکت اندیشه
برای بارت، مقولههای نظیر "ایمان، امید، و محبت" وجود ندارد، مگر آنکه جامۀ عمل بپوشند. در نظر او، اندیشه و عمل باید همواره توأم باشند؛ به همین دلیل، اندیشه همواره در حال حرکت است. بارت هرگز از یک اندیشه کلی و انتزاعی شروع نمیکند تا به مسائل خاص برسد، بلکه همیشه از مسائل خاص شروع میکند و به کل میرسد. او میگوید: "کل بدون جزء وجود ندارد... هیچ حقیقتی بهصورت عام و بدون زمان وجود ندارد؛ مطابق کتابمقدس، تمامی حقایقْ اعمال خاص خدا هستند، اعمالی که خصوصیاتی ابدی دارند و همه زمانها را در بر میگیرند، اما در ضمن، خصوصیتی دنیایی-زمانی و ملموس نیز دارند."
عینیت و تاریخیت
عینیت یعنی وجود واقعیت خارج و مستقل از انسان، و آن واقعیت خدا است، تثلیث است، و خدا-انسانی است بهنام عیسی مسیح و عمل مصالحۀ او. این واقعیت عینی است که زندگی هر انسانی را تعیین و تحت تأثیر قرار میدهد.
تاریخ پیش از آفرینش، از ازل آغاز میشود. برای انسان، تاریخ از زمانی شروع شد که خدا عزم کرد که انسانها را در عیسی مسیح، بر اساس عهد فیض، برگزیند. در نظر بارت، تاریخ واقعی همین است، و سایر بخشهای تاریخ، ضمیمه و الحاقیهای بر این حقیقت میباشند.
نیاز زمان حاضر
تمامی عناصر ایمان و اعتقاد مسیحی، نظیر کلام خدا، مکاشفه، مصالحه، و غیره، همگی واقعی هستند و عمل ادامهیابندۀ خدا میباشند. خدا دائماً در حال عطا کردن است و بشر دائماً در حال دریافت. برای آنکه کتابمقدس تبدیل به "کلام خدا" گردد، باید عمل مکاشفه صورت گیرد. مکاشفه عملی است دائمی. اگر شخص عمل مکاشفه الهی را دریافت نکند، کتابمقدس برای او تبدیل به "کلام" خدا نخواهد شد. انسان امروز نیز به مکاشفه خدا از طریق کتابمقدس نیازمند است.
نگرشی جدید بر برگزیدگی
عقاید بارت در مورد نجات، در تفکر مسیحی کاملاً جدید بود. در نظر او، خدا پیش از آفرینش، مقدر فرمود که بشر در عیسی مسیح برگزیده شود، یعنی در کسی که در آن واحد، هم برگزیده بود و هم رد شده. ژان کالوَن قبلاً پیشگزیدگی دوگانه را تعلیم داده بود که بهموجب آن، خدا اقلیتی را برای نجات، و اکثریتی را برای هلاکت برگزیده بود؛ اما طبق نظر بارت، خدا عمیقاً انسان و خلقت را مورد تأئید قرار میدهد. او نجات الهی را جزئی از نقشه ازلی خدا پیش از آفرینش میبیند (افسسیان ۴:۱)، نه نقشهای که خدا از روی ناچاری، بهخاطر گناه انسان طرحریزی کرد.
این عقیده بارت، او را در معرض اتهام "یونیورسالیزم" قرار داد (اعتقاد به اینکه همه انسانها سرانجام نجات خواهند یافت). اگر خدا همه را در مسیح برگزیده است، پس همه نجات خواهند یافت. سؤالات دیگری نیز از این دست در مورد عقاید بارت از سوی مسیحیان انجیلی (محافظهکار) مطرح است که بارت به آنها بهگونهای کامل پاسخ نمیدهد، یا لااقل پاسخش برای ما مسیحیان انجیلی قانعکننده نیست.
الهیات نئو ارتودکسی
واکنشی که کارل بارت در مقابل جریان فکری الهیات لیبرال نشان داد، او را جزو پیشگامان حرکت فکری دیگری در حوزۀ الهیات قرار داد که به الهیات نئو ارتودکسی معروف است. متفکرین دیگری نظیر امیل برونر، بولتمَن، تیلیش، راینهولد نیبور، و ریچارد نیبور، از چهرههای برجسته این نهضت میباشند. این جریان فکری، طیفی گسترده را شامل میشود و متفکرین وابسته به آن، هر یک دیدگاه خاص خود را دارد و نمیتوان الهیات منسجمی تحت عنوان الهیات نئو ارتودکسی تدوین کرد.
اما بهطور خلاصه، الهیات نئو ارتودکسی بر این عقیده اصرار دارد که خدا فرابود و متعال است و بشر فقط زمانی میتواند به شناخت او دست یابد که او خودش خود را آشکار سازد؛ و خدا خود را در وهله اول، از طریق عیسی مسیح مکشوف کرده است؛ اما او خود را در رویدادهای "تاریخ نجات" نیز مکشوف ساخته است و کتابمقدس صرفاً شهادتی است بر این رویدادها. نئو ارتودکسها در این نکته با لیبرالها توافق دارند که کتابمقدس سندی است انسانی، قصور پذیر و خطاپذیر. اما معتبر است چونکه خدا مقدر فرموده که خود را از طریق آن بر بشر مکشوف سازد و در ضمن وسیلهای است که از طریق آن میتوان با خدا در مسیح ملاقات کرد. نئو ارتودکسها همچنین تأکید زیادی بر گناهکار بودنِ طبیعت بشری میگذارند و تنها راه نجات را ایمان به مسیح میدانند.
بهطور خلاصه، متفکرین نئو ارتودکس معتقدند که کتابمقدس بهخودی خود کلام خدا و مکاشفه کامل او نیست، بلکه زمانی تبدیل به کلام خدا و مکاشفه او میشود که انسان از طریق آن، با خدا ملاقات کند. از این رو، متفکرین نئوارتودکس برای تجربه اگزیستانسیلی انسان با خدا اهمیت زیادی قائلند. اما همانطور که در آغاز بحث گفتیم، ما مسیحیان انجیلی این دیدگاهها را نمیپذیریم.