زبان اعتراض و کاربرد آن برای مسیحیان
۱۱ دقیقه
یادم میآید که در برخی از جلسات کلیسایی، رهبر پرستش از ایمانداران درخواست میکرد که غم و ناراحتی خود را پشت در کلیسا بگذارند تا بتوانند با فراغ بال به عبادت خدا بپردازند. استدلال آنان این بود که خداوند را باید با شادی پرستید، از این رو هر نوع غم، ناله و اعتراض، خود به مثابه مانعی قلمداد میگردید که میباید آنها را از خود برانیم. گاه با گروه همراه میشدم اما پس از خروج از کلیسا غمهایم انتظارم را میکشیدند. برای لحظاتی بهخود میقبولاندم که در اوج پیروزی بسر میبرم. ولی دیری نمیپایید که بیرحمی واقعیت بار دیگر در برابرم قد علم میکرد و جز پذیرش آن، پاسخ دیگری را از من مطالبه نمیکرد.
کمکم متوجه میشدم که دچار یک دوگانگی در رفتار و باورهایم شدهام. از خود میپرسیدم آیا خداوند نمیتواند مرا با غمها، ابهامات و سؤالاتِ بیپاسخم تحمل کند؟ آیا تنها زبان گفتگو و راز و نیاز با خدا، زبان حمد و پرستش است؟ آیا میباید برای ابراز بخش قابل توجهی از حیات انسانیمان که همانا اعتراضات و مرثیههای حلناشدۀ درونی است بهدنبال منبعی غیر از خدا باشیم؟ آیا نمیتوان غم و درد خود را در حالتی نیایشگونه نزد خدا ابراز کرد؟
بهتدریج با مطالعۀ عمیقتر کلام خدا متوجه بخشهایی از کتابمقدس شدم که غالباً در مطالعاتمان متوجۀ آنها نمیشویم زیرا که در بیشتر اوقات، صرفاً بخشهای خاصی از کلام خدا را میخوانیم. آنچه که در این مقاله از نظر شما خوانندگان گرامی میگذرد، صرفاً ثمرۀ تحقیقات علمی نیست بلکه حرفِ دل دردآشنایی است که خدای کتابمقدس را در بطن تجربۀ رنج بشری در کلامش میبیند. خدایی که از مواجه شدن با اعتراضات بشر مخلوق خود واهمهای به دل راه نمیدهد، خدایی که زبان میگشاید نه آنکه زبان ببندد. هدف این مقاله آن است که با بررسی زمینههای تاریخی و کتابمقدسی زبان رویارویی و اعتراض، به بررسی کاربرد آن برای مسیحیان در عصر حاضر بپردازد.
زمینۀ تاریخی زبان اعتراض
قوم خدا در عهدعتیق پس از ورود به کنعان، با زمینههای فرهنگی و اعتقادی روبرو شد که پیش از او در میان جوامع ساکن در بینالنهرین رواج داشت. ساکنان بینالنهرین نیز برای عبادت خدایان خود سرودههایی همچون مزامیر داشتند. حتی مصریان نیز سرودههای پرستشی در وصف خدایانشان میسرودند. اما براستی آنها چگونه با خدایان خود صحبت میکردند؟ زبان ارتباطی آنان با خدایان از چه ویژگیهایی برخوردار بود؟ با مطالعۀ مزامیر بینالنهرینی (بابلیان) در مییابیم که آنها همچون اسرائیلیان در هنگام بیماری، حملۀ دشمنان، قحطی و یا طردشدگی بهسوی خدایان خود استغاثه میکردند. جهانبینی بینالنهرینیها سرنوشت بیهدفی را بهتصویر نمیکشید، در واقع همه چیز ریشه در مشیت خدایان داشت. برای بابلیان خشم خدایان سرمنشأ تمام مصیبتها و بحرانها بود. درک ارادۀ خدایان قابل فهم و تفحص نبود. از این رو با درجۀ بالایی از تردید و گیجی میکوشیدند که دل غضبناک یکی از خدایان را که علیه آنها وارد عمل شده بود بهدست آورند. رابطۀ ساکنان بینالنهرین با خدایان خود در وهلۀ اول شکرگزاری (در مواقع کامیابی) و سپس تسکین غضب خدایان بود. آنان از خدای دیگری درخواست میکردند که دل آزردۀ خدای متخاصم به آنها را نرم کند. از این رو برای رهایی از غضب او قربانی میگذراندند. بابلیان میبایست تنها با ترس در انتظار واکنش خدایان خود میبودند و اگر مصیبت رفع نمیشد درمییافتند که گناهی شناخته و یا ناشناخته ریشۀ درد و فلاکت آنهاست و باید سرنوشت خود را که ریشه در ارتباطات درونی خدایان داشت میپذیرفتند.
از سوی دیگر، سرودههای پرستشی مصریان سرشار از زبان تمجید و ستایش خدایان است. مصریان غالباً حتی به هنگام مواجه شدن با بحران، زبان دیگری اختیار نمیکردند. شکرگزاری مطلق تنها طریق ارتباط مصریان با خدایانشان بود.
زبان اعتراض در قوم اسرائیل
اما در نقطۀ مقابل کاربرد سرودههای بابلیان و مصریان برای خدایان خود، قوم اسرائیل زبان جدیدی را در پهنۀ ارتباط با خدا به کنعانیان معرفی کرد. با مطالعۀ کتابمقدس و بهخصوص کتاب مزامیر در مییابیم که اسرائیلیان تنها به تسکین غضب خدای خویش نمیپرداختند۱ (زبان گفتگوی بینالنهریان با خدایانشان) و همچنین شکرگزاری مطلق نیز اساس ارتباط آنها را با خدا تشکیل نمیداد (زبان گفتگوی مصریان با خدایانشان) بلکه علاوه بر شکرگزاری، اعتراضات، ابهامات و سؤالات خود را نیز به خدای اسرائیل بیواهمه بیان میکردند. برای قوم اسرائیل زبان فریاد و اعتراض بخشی از رابطۀ عهدگونۀ آنها با خدایشان بود زیرا مفاد عهدی که خدا با آنان بسته بود به آنها اجازۀ بیان صادقانۀ اعتراضات خود را میداد. قوم خدا نیز حق داشتند عملکرد خدا را زیر سؤال ببرند. آنها تنها مفعول اعتراضات خدا نبودند. پُل ریکور معتقد است که فریاد و اعتراض به بیعدالتی مصریان، نقطۀ آغاز تشکیل قوم اسرائیل است (خروج ۲:۲۴-۲۵، ۳:۷-۱۰).
برای اسرائیلیان زبان اعتراض میتوانست به صمیمانهترین و صادقانهترین شکل ممکن سؤالات و دردهای نهفته قوم را نزد خدا ابراز کند. برای نمونه، مزمور ۲۲ که یهودیان از آن در هنگام ابتلا به بیماری مهلک و یا حملۀ دشمنان استفاده میکردند، بهخوبی نمایانگر ابراز صادقانۀ تمام ابعاد وجود شخص است. آیات ۱-۵ این مزمور بیانگر اعتراض و سردرگمی مزمورنگار در رابطه با خداست (ابعاد الهیاتی). در آیات ۶-۱۱ نویسنده به توصیف حال و روز زار خود میپردازد (ابعاد روانشناختی) و در آیات ۱۲-۲۱ پیرامون دشمنانش سخن میگوید (ابعاد اجتماعی). در واقع با بهکارگیری زبان اعتراض هیچ یک از عرصههای حیات قوم از معرض تأثیر عمل خدا مصون نمیماند و خدا در همۀ آنها حضوری فعال داشت. مزامیر ۱۳، ۴۲، ۴۳، ۷۷ و ۸۸ همگی بهروشنی رویارویی قوم را با خدا و امکان ابراز ابهاماتشان را بهتصویر میکشند.۲ برای نمونه مزمور ۱۳:۱ و ۲ چنین میگوید: «ای خداوند تا به کی همیشه مرا فراموش میکنی؟ تا به کی روی خود را از من خواهی پوشید؟ تا به کی در نفس خود مشورت بکنم و در دلم هر روزه غم خواهد بود؟» یا در مزمور معروف ۴۲ میخوانیم: «دشمنانم به کوبیدگی در استخوانهایم مرا ملامت میکنند، چون که همه روزه مرا میگفتند: "خدای تو کجاست؟"» در این مزمور و همچنین مزمور ۴۳ مزمورنگار از پریشانی جان خود سخن میگوید و آنها را بیپرده نزد خدا بیان میکند. نیز در مزمور ۷۷:۲ و ۳ میخوانیم: «خدا را یاد میکنم و پریشان میشوم.» آنچه از آیات فوق نمایان است مؤید این حقیقت میباشد که خداوند اجازۀ ابراز گلایهها، ابهامات و غمهایمان را به ما داده است. پر واضح است که تغییراتی که نویسنده آنها را در همین مزامیر تجربه میکند نتیجۀ برخورداری از دیالوگی عاری از سانسور و پردهپوشانی است.
لازم به یادآوری است که زبان اعتراض صرفاً مختص کتاب مزامیر نیست و انبیای بزرگی همچون اشعیا، ارمیا، یونس و حبقوق همگی اعتراض و ابهامات خود را به خدا ابراز کردند و از او توضیح میخواستند. کتابهای ایوب و جامعه نیز بهوضوح در برابر پاسخهای ساده و قشری ایستادگی میکنند و درد و اعتراض خود را نزد خدا بیان میکنند.
زبان اعتراض در زندگی و خدمت عیسی مسیح
عیسی شریک پرسشها، شکها و عدم قطعیت انسان شد و به وضعیت بشر از درون پاسخ گفت (عبرانیان ۲:۱۸). کتاب عبرانیان بهوضوح گواه آن است که مسیح در ایام زندگانی خویش با فریادها و اشکها مسئولات خود را نزد خدا بیان میکرد (عبرانیان ۵:۷). او همچون خادم رنجبری که کتاب اشعیا بهتصویر میکشد شریک فریادها و نالههای انسان شد تا در آنها رنج بشری را عمیقتر تجربه کرده بتواند انسان را احیایی واقعی نماید (اشعیا ۴۹:۱-۷ و ۵:۴-۹ و ۵۳:۱۰-۱۲). مسیح در باغ جتسیمانی نزد پدر خویش فریاد برآورد و بر صلیب درد و واگذاشتگی خود را همچون تجربۀ مزمور ۲۲ شنوانید. او تجربۀ غیبت خدا را با فریاد خویش پاسخ داد. در واقع فریاد عیسی نسبت به عدم حضور خدا، نمایانگر ناله و فریاد کل خلقت است (رومیان ۸:۲۲). پولس رسول نیز در دوم قرنتیان ۱:۸ از فشارهای سخت و توانفرسای خود سخن میگوید. فریاد شهیدان مسیحی نیز در مکاشفه ۶:۱۰ یادآور فریاد مزمور ۱۳ (تا به کی؟) است. باید بهصراحت اذعان داشت که در سراسر کتابمقدس حتی یک نمونه یافت نمیشود که زبان اعتراض در آن نکوهش گردد چرا که آن جزیی از حیات طبیعی انسان است.
آیا میتوان چنین ادعایی داشت که کلیسا دیگر در عصر حاضر بدین زبان نیازی ندارد؟ پر واضح است که با توجه به کاربرد مستمر این زبان در عهدعتیق و عهدجدید چنین رویکردی خاماندیشانه است. اما برای سهولت درک کاربرد این زبان، عملکرد و نقش آن را به سه بخش تقسیم میکنیم.
۱- زبان اعتراض و کاربرد الهیاتی آن
واقعیت آن است که ما در جهانی بسر میبریم که در آن ایمان مسیحی دائماً در معرض ضربات و لطمات گوناگون قرار میگیرد. ایمانی که گاه دیگر خدا را در نزدیکی خود نمیبیند، ایمانی که به فریاد در میآید، ایمانی که کوبیده میشود. کلام خدا بهوضوح مجال بروز چنین ایمانی را بهتصویر میکشد. ایمانی که از واقعیتهای دردناک زندگی نمیگریزد بلکه در بطن آنها نمایانگر خدای کتابمقدس است. زبان اعتراض به نقد ریشهای الهیاتی میپردازد که در آن پیروزی مسیحی نه به شکل اصیل و کتابمقدسی آن بلکه بهصورتی سطحی و عاری از واقعیت معرفی میشود. زبان اعتراض مسیحیان را از ریا و دوگانهباوری نجات میدهد و به آنها کمک میکند تا هدف و نقشۀ خدا را در تمامیت آن درک کنند.
۲- زبان اعتراض و کاربرد روانشناختانۀ آن
این زبان به ما کمک میکند تا دعایی صادقانه را نزد خدا ابراز کنیم زیرا خداوند ما را با تمامیت آنچه هستیم میپذیرد. عهد خدا با انسان به معنای ایجاد نظام تک قطبی و تکگویی نیست. به دیگر سخن، زبان اعتراض زبان تعلق است. تنها آن هنگام که خود را به دیگری متعلق میدانیم، میتوانیم به او اعتراض کنیم. میتوانیم به خود جرأت دهیم تا بجای عقبنشینی و یا سکوتی دردآور، خشم درون خود را بیرون ریزیم. زبان اعتراض به ما یاری میرساند تا از دروننگری رنجآور رها شده حتی به مدد اعتراض و فریاد، با دیگری (خدا) ارتباط برقرار کنیم. زبان اعتراض تداعیکنندۀ این حقیقت است که میباید با حقیقت مواجه شد و نه از آن گریخت.
۳- زبان اعتراض و کاربرد اجتماعی آن
گاه رابطه با خدا صرفاً در قلمرو تجربیات معنوی و روحانی بهگونهای تعریف میشود که خدا دیگر در عرصۀ جامعه و روابط اجتماعی جایگاهی ندارد. گاه ممکن است چنان از خدا سخن گوییم که گویی او نسبت به مظالم اجتماعی و بیعدالتیها بیتفاوت است. در کلام خدا بارها شاهد اعتراض معترضین (کتب انبیا و مزامیر) به بیدادها، استبداد و استثمار هستیم. زبان اعتراض به مسیحیان کمک میکند تا ارتباط خود را با جوامع دردمندی که از ظلم بهستوه آمدهاند از دست ندهند. این زبان مخالف هر نوع دوگانه باوری است که در آن مسئولیت کلیسا تنها به نجات روح مردم محدود میشود. کلیسا با شریک شدن در فریاد عدالتخواهی جامعه، خدا را بهگونهای اصیل به جهانی میآورد که در آن گویی خدا غایب است. زبان اعتراض زبان ارتباط با دردهای جامعه است.
چند سخن پایانی
فرزندی که از محبت والدین خود مطمئن است میداند که میتواند با احترام مسئولات دلش را برای پدر و مادر خود بازگو کند و از آنها گله نماید. همسری که از عشق شریک زندگیش یقین دارد، میداند که میتواند در بستری امن، نیازهای حلناشدۀ وجودش را به او بگوید. بله، زبان اعتراض پردهها را کنار میزند تا ارتباطی با معنا و همه جانبه، با محبوب صورت پذیرد. اعتراض در بردارندۀ ابهامات، گلایهها، سؤالات بیپاسخ و بیان همۀ فشارهای درونی و بیرونی است. این زبان به ما کمک میکند هیچ عرصهای از وجودمان با خدا بیگانه نباشد.
هدف زبان اعتراض آن نیست که ما را بهتلخی کشاند تا در مقابل خدا و متعاقباً یکدیگر جبهه گیریم. اعتراضی که به روابط ما ضربه زند، خلاف اصالت کاربرد این زبان در کتابمقدس است. مراد از زبان اعتراض غرغر و شکایت نیست، چرا که آنها بهوضوح در کلام خدا نکوهیده شدهاند. این زبان فریاد عدالتخواهی است، فریاد حقیقت است، فریاد درد احساس عدم حضور خداست. این زبان به ما کمک میکند تا "خود" باشیم و تنها آن زمان میتوانیم دیگران را نیز در درد و رنج خاصشان بپذیریم. لازم به تذکر است که بحث ما پیرامون صحت و یا غلط بودن محتوای اعتراضاتمان نیست، بلکه هدف ابراز درد است و چه فضایی پذیرندهتر از حضور خدا میتوان برای آن یافت.
خوانندگان گرامی، شاید با خواندن این سطور چنین تصور کنید که زبان اعتراض در نقطۀ مقابل زبان شکرگزاری قرار میگیرد، اما در واقع اینگونه نیست. تا زمانی که در این جهان بسر میبریم، زبان اعتراض مکمل زبان حمد و ثنای خداست. نگارنده بر این باور است که کلیسا هنوز راه طولانی را برای ابراز شکر و سپاسی در خور نام قدوس خدا در پیش دارد. اما در قیاس با اندک حرکتی که برای بهکارگیری زبان حمد و شکر برداشته، قدمهای بسیار ناچیزی را در راه تجلی زبان اعتراض پیموده است. ایمانداران باید بتوانند غم و درد نهفتۀ خود را برای لحظاتی حتی در سکوت نزد خدا ابراز کنند. هیچ یک از این دو زبان نباید برای دیگری قربانی شوند. زبان اعتراض به ما کمک میکند تا غمهای خود را پشت در کلیسا نگذاریم بلکه آن را نزد خدایی بریم که درد و اعتراضمان به اندازۀ شکرگزاریهایمان برایش ارزشمند است.
۱برای قوم اسرائیل غضب الهی نمایانگر واکنش طبیعی خدای قدوس آنها نسبت به گناه بود. انتظارات اخلاقی یهوه از قوم اسرائیل برخلاف انتظارات خدایان بینالنهرینی کاملاً مشخص بود.
۲شایان ذکر است که محققین کتابمقدس بر این باورند که مزامیر، الهیات منظوم قوم اسرائیل است و نباید آنها را صرفاً سرودههای منفرد قلمداد کرد.