رمز ازدواج موفق / ۲
۱۴ دقیقه
در درس گذشته اهمیت ازدواج و خانواده از دیدگاه کتابمقدس و همچنین معانی و مفاهیم ازدواج را بررسی کردیم. در این مقاله به بررسی نقش زن و مرد در خانواده مسیحی و همچنین اهداف ازدواج میپردازیم.
نقش مرد در رابطه با همسرش چیست؟
براساس افسسیان ۵:۲۳و ۲۵-۳۳ میتوان نقش مرد در خانواده مسیحی را که مانند نقش مسیح در کلیساست، در قالب هشت مورد زیر تعریف کرد:
۱- سرپرستی و نظارت
سر بودن مرد بدون سر بودن مسیح معنی و مفهوم خود را از دست میدهد. بنابراین بهتر است نخست ببینیم سر بودن مرد چه چیزی نیست؟ سر بودنِ مرد اولاً به این معنا نیست که شوهر رئیس زنش است. شوهر نباید اراده خود را بر زن تحمیل کند. دوم، بهمعنای پیروزی مرد در مبارزه نیست. مرد نباید فکر کند که چون جسماً قویتر است، پس پیروز است. کتابمقدس به هیچ وجه فرهنگ مردسالاری را ترویج نمیدهد. در پیدایش میخوانیم که خداوند زن را از دنده مرد که کنار قلبش بود بهوجود آورد. این حکمت الهی و سمبولی بود از اینکه هر دو در نظر خدا مساوی هستند و فقط نقشهایشان متفاوت است. اگر خدا حوا را از استخوانی از سر آدم میگرفت شاید میشد اینطور برداشت کرد که زن باید حاکم باشد. یا برعکس، اگر حوا را از استخوان زیر پای آدم میآفرید شاید گویای این بود که زن باید ضعیف و ذلیل شود. اما زن را از کنار قلب مرد آفرید.
مرد بهعنوان یک رهبر و راهنما در شرایط حساس به خانواده جهت میدهد و بر خانواده سرپرستی و نظارت دارد. البته او باید این نکته را در نظر بگیرد که در این مقام نیز هرگز نباید زور بگوید. اقتدار مرد همواره تحتِ اقتدار مسیح قرار دارد که سر اوست، و توسط مسیح کنترل میشود. مرد همیشه باید به مسیح جوابگو باشد، و خارج از اراده او نمیتواند کاری انجام دهد.
سالمترین روش در خانواده، توافق است. یعنی زن و شوهر باید در مورد موضوعی خاص با هم صحبت کنند و به نتیجه و توافق برسند. برای رسیدن به توافق نباید عجله کرد، بلکه باید مرحله به مرحله پیش رفت و حاضر به پرداخت بها بود. البته خانواده گاه ممکن است در مورد برخی تصمیمگیریها نتواند به تصمیم نهایی دست یابد و در این صورت مرد بهعنوان هدایتکننده و جهتدهنده و سکاندار خانواده، تصمیم لازم را خواهد گرفت. در چنین وضعیتی زن باید به همسرش بگوید که من تو را بهعنوان سر خانواده قبول دارم و تو در نقش شوهر این مسئولیت را داری که تصمیم نهایی را بگیری. پس این حق را داری که با الهام گرفتن از مسیح، تصمیم لازم را اتخاذ کنی و من نیز مطیع خواهم بود. معمولاً زمانی که زن و مرد به توافق نمیرسند کار به درگیری و جدایی کشیده میشود. اما اگر این روش را پیاده کنیم، جلوی بسیاری از اختلافات گرفته میشود.
۲- رهاننده و محافظ (آیه ۲۳)
همانطور که مسیح محافظ و نجاتدهنده کلیسا است، شوهر نیز باید در مواقع خطر و بههنگام مشکلات محافظ همسرش باشد. مرد باید طوری در اقتدار روحانی قدم بردارد که زن بتواند به او تکیه کند. زن بهطور ذاتی دوست دارد به مردِ خود تکیه کند و او را حامی خویش بداند. بنابراین مرد باید از همسرش همچون ظرف شکننده و با ارزش مواظبت کند.
۳- محبت فداکارانه (آیه ۲۵)
مرد باید آنقدر همسرش را دوست داشته باشد که حاظر باشد بهخاطر عشق به او در صورت لزوم جانش را فدا کند. در این رابطه میتوان مارگرت همسر اسقف حسن دهقانی تفتی را مثال زد. این زن و شوهر که نمونهای زنده برای زوجهای جوانِ امروز هستند، سالها با محبت و عشق در کنار هم زندگی کردهاند. در سالهای اول انقلاب ایران متأسفانه چندین بار به این خانواده سوءقصد شد. در یکی از این حوادث، فردی در حالی که اسقف دهقانی و همسرشان در تختخواب خوابیده بودند به طرف اسقف شلیک میکند. اما مارگرت بهناگاه متوجه میشود و بیدرنگ خود را روی اسقف میاندازد تا گلوله به ایشان اصابت نکند. البته به فیض خدا هر دوی آنها از این سوءقصد جان سالم بدر بردند. عیسی مسیح نیز که خود نمونه کاملی برای ما بر جای گذاشت میگوید: «کسی محبت بزرگتر از این ندارد که جان خود را بهجهت دوستان خود بدهد» (یوحنا ۱۵:۱۳)، و یا در اول یوحنا ۳:۱۶ میخوانیم: «از این امر محبت را دانستهام که او جان خود را در راه ما نهاد و ما هم باید جان خود را در راه برادران بنهیم».
۴- تقدیس و کمال (۲۶ و ۲۷)
درست همانطور که مسیح کلیسای خود را از طریقِ کلام خود تقدیس میکند و به کمال میرساند، مرد نیز باید با استفاده از راهنماییهای مفید از کلام خدا، به همسرش کمک کند تا او به کمال برسد. او باید خانوادهاش را کمک کند تا به سمت تقدس پیش روند. البته منظور این نیست که تنها مردها باید به نصیحت کردن و پند و اندرز دادن به زنها بپردازند، بلکه این امر باید دو طرفه باشد.
۵- تعلق خاطر (۲۸-۳۰ و ۳۳)
در آیات ذکر شده چندین بار تأکید شده است که مرد باید از همسرش مثل بدن خودش مراقبت و توجه بهعمل آورد. شوهر باید زن را از آن خود بداند و هر آنچه را که برای خود طالب است برای او نیز بخواهد. همانطور که در متی ۷:۱۲ میخوانیم این قانون طلایی کتابمقدس است. در این عشق و محبت، من و تو معنا ندارد. مرد هیچگاه نباید همسرش را جدای از خود بداند.
۷- توجه و مراقبت (۲۹)
«زیرا هیچکس هرگز جسم خود را دشمن نداشته است بلکه آن را تربیت و نوازش میکند، چنانکه خداوند نیز کلیسا را». در واقع میتوانیم این قسمت را به مورد سوم مرتبط بدانیم.
۸- پرداخت بها برای پیوند (۳۱ و ۳۲)
مرد برای پیوستن به همسر خود باید از تمامی وابستگیهای قبلی جدا شود. او باید همسر خود را مهمتر از والدینش و حتی در آینده مهمتر از بچهها بداند. همسر هر مردی باید بعد از عیسی مسیح مهمترین شخص در زندگی او باشد.
نقش زن در رابطه با شوهرش چیست؟
در افسسیان نقش مرد بیشتر مورد بررسی قرار گرفته است، و پولس درمورد زنها تنها به ذکر دو توصیه اکتفا کرده است. به عقیده من اگر زنها همین دو توصیه را بهدرستی رعایت کنند، همه چیز بهخوبی پیش خواهد رفت.
۱- اطاعت از شوهر بهعنوان کسی که نمایندۀ مسیح است (۲۲-۲۴)
کدام مرد است که اگر زنش از او اطاعت کند او را دوست نداشته باشد و به او محبت نکند؟ به همین ترتیب، کدام زن است که اگر شوهرش او را محبت کند حاضر نباشد با تمام وجود از او اطاعت کند؟ بنابراین اطاعت و محبت لازم و ملزوم یکدیگرند.
اما منظور از اینکه زن باید از شوهرش اطاعت کند دقیقاً چیست؟ اطاعت به این معنا نیست که زن حکمِ برده را دارد و شوهر ارباب اوست. زن پیچ و مهرهای در دست شوهر نیست که او هر طور بخواهد آن را بچرخاند. زن به هیچ وجه نوکر و خدمتکارِ مرد نیست که موظف باشد مثل عروسک کوکی بدون هیچ چون و چرایی از شوهرش اطاعت کند. بلکه اطاعت کردنِ زن بدین معناست که زن رهبریِ شوهرش را به نمایندگی از مسیح بپذیرد. یعنی کمک کند تا مرد در جایگاه رهبر، نقش خود را بهخوبی اجرا کند. اطاعت باید از روی میل و عشق باشد نه از روی اجبار و ترس. اطاعت ثمره عشق است.
۲- احترام به همسر بهعنوان کسی که نمایندۀ مسیح است
احترام به شوهر در واقع پذیرش سلسله مراتب الهی است. زن باید همیشه به شوهرش افتخار کند و به مقام و شخصیت او در خانواده احترام بگذارد. زن باید چه در جمع و چه در تنهایی به همسرش احترام بگذارد و این را به فرزندان نیز یاد دهد.
اهداف ازدواج مسیحی
میگویند تنها گنجی که براستی باید در جستجویش بود و جستنِ آن به زحمتش میارزد، هدف است. ازدواج موفق ازدواجی است که اهداف روشن و مشخصی داشته باشد و زوجین مصمم باشند برای رسیدن به آن هدف تلاش کنند. خدا نیز از مقرر داشتن نهادِ ازدواج اهدافی دارد که در اینجا به برخی از آنها اشاره میکنیم:
۱- خدا ازدواج را برای ایجاد و ابراز عشق و دوستی مقرر کرده است. پیدایش ۱:۲۷؛ پیدایش ۲:۲۳
خدا محبت است و از آنجا که انسان را نیز بهصورت خود آفریده است، انعکاس محبتش را در او نیز بهوجود آورده است. خدا انسان را برای ابراز عشق و دوستی خلق کرد. انسان موجودی است که ذاتاً باید محبت شود و محبت کند. خدا این نیاز را در ما بهوجود آورده و ازدواج فرصتی است برای ابراز آن. ضربالمثلِ خطرناکی وجود دارد که میگوید: «آنجا که ازدواجی بدون عشق صورت بگیرد، حتماً عشقی بدون ازدواج در آن رخنه خواهد کرد.» خدا انسان را موجودی مشارکتی خلق کرده و نقشه خدا از همان ابتدا این بوده است که زن و شوهر علاوه بر اجرای وظایف زناشویی، دوستان صمیمی یکدیگر باشند.
یادم میآید یک بار دختر بزرگمان که در آن زمان دو سال بیشتر نداشت در اتاقِ کار من مشغول عروسکبازی بود. او با وجود اینکه عروسکش را خیلی دوست داشت بعد از نیم ساعت بازی با عروسک، با عصبانیت آن را به گوشهای از اتاق پرتاب کرد و با ناراحتی پیش من آمد. از او پرسیدم که چرا این کار را کرد. در جواب گفت: «این همه به او گفتم که دوستش دارم اما او حتی یک بار هم جواب مرا نداد و نگفت که او هم مرا دوست دارد». این ماجرا مرا به فکر فرو برد: حتی کودکی خردسال هم میتوانست در رابطه با موضوع عشق و محبت بین انسان و عروسک تفاوتی ببیند. دختر من فهمیده بود که عروسک نمیتواند جوابگوی نیاز او برای محبت باشد، و به همین جهت بهسراغ پدرش آمده بود. خداوند نیز میخواهد زن و مرد پاسخگوی نیاز یکدیگر به محبت کردن و محبت شدن باشند.
۲- هدف از ازدواج رهایی از تنهایی و مصاحبت و شراکت زوجین در تمامی جنبههای مختلف زندگی است. پیدایش ۲:۱۸ ؛ جامعه ۴:۹-۱۲
وقتی زن و شوهر در همه جنبهها با هم شراکت داشته باشند به هدف ازدواج رسیدهاند. خدا از همان ابتدا گفت که خوب نیست انسان تنها بماند. اگر فقط حضور خدا برای انسان کافی بود هیچگاه نمیگفت که خوب نیست او تنها باشد. انسان نباید در تصمیمگیریهای مهم زندگی و در رویارویی با مشکلات و سختیهای زندگی تنها بماند. او به شریکی نیاز دارد که بتواند کمکش کند تا در زندگی رشد کند. حتی خوب نیست که در عبادت و خدمت خداوند تنها بماند. اگرچه موضوع خدمت یک امر شخصی است، اما حتی در این مورد هم احتیاج به حامی و شریک داریم. به همین خاطر بود که مسیح شاگردان را دو به دو برای خدمت میفرستاد. خوب نیست که انسان به هنگام نیاز برای درد و دل و بیان رازهای درونی خود، تنها بماند. انسان گاه در فشارهایی قرار میگیرد که احتیاج دارد خودش را خالی کند و چه کسی بهتر از شریک زندگیاش که در واقع محرم اوست. و سرانجام خوب نیست که انسان برای ابراز عشق تنها بماند. اگر انسان کسی را نداشته باشد که به او عشق بورزد و متقابلاً از او محبت ببیند، دچار مشکل روحی خواهد شد.
۳- یکی از اهداف ازدواج، رسیدن به آرامش و آسایش روحی و روانی و جسمی است. اشعیا ۳۲:۱۷ و ۱۸ و فیلیمون آیه ۷
«و عمل عدالت سلامتی و نتیجۀ عدالت آرامی و اطمینان خواهد بود تا ابدالاباد. و قوم من در مسکن سلامتی و در مساکنِ مطمئن و در منزلهای آرامی ساکن خواهند شد» (اشعیا ۳۲:۱۷ و ۱۸).
خانواده مسیحی باید جایی باشد که انسان در آنجا احساس راحتی کند و آرام و قرار بگیرد. در بین ما ایرانیها مرسوم است که کفشهایمان را قبل از ورود به خانه در میآوریم. فلسفه این کار این است که گرد و غبار و کثافات و مشکلات و درگیریهای محیط بیرون را باید در همان بیرون از خانه نگاه داشت. خانه مکانی است که باید در آن قوتی تازه گرفت تا بتوان برای محیط بیرون و درگیریهای آن آماده بود.
۴- هدف ازدواج تکمیل شدنِ زوجین و تلفیقِ خصوصیات اخلاقی متضاد است. متی ۱۹:۶
در متی ۱۹:۶ در مورد زن و مردی که با هم پیمان ازدواج بستهاند چنین میخوانیم: «از آن پس دیگر دو نیستند بلکه یک تن میباشند.» زن و شوهر از دو جنس مخالف و دارای روحیات، احساسات و خصوصیاتِ کاملاً متفاوتاند، و بااینحال میتواند در چارچوبِ ازدواج مکمل یکدیگر باشند.
۵- یکی از اهداف مهم ازدواج حفظ قداست نهادِ خانواده و اجتناب از گناه است. عبرانیان ۱۳:۴ و اول قرنتیان ۷:۱۴
خانواده مسیحی نهاد مقدسی است. هدف از ازدواج این است که خانواده مسیحی در این قداست رشد کند. آنچه باعث میشود اساس خانواده از هم فرو بپاشد، ناپاکی و گناه است. خدا چنین مقرر داشته است که نیازهای جنسی تنها از طریق ازدواج برآورده شود. بنابراین برقراری رابطۀ جنسی با شخصی خارج از ازدواج، زنا محسوب میشود و از نظر کلام خدا مردود است. البته قداست تنها محدود به مسائل جنسی نمیشود، بلکه در تمام ابعاد باید رعایت شود و نباید در خانواده مسیحی گناهانی چون دروغ، دزدی، شکایت، خشونت، درگیری، و افکار و سخنان ناپاک وجود داشته باشد.
۶- یکی از اهداف والای ازدواج، رشد در زمینۀ خدمات پرثمر و مفید است. اعمال ۱۸:۲۶ و رومیان ۱۶:۳-۵
ازدواج یک رابطه پویا و پیشرونده است. هدف اصلی ازدواج عبارت است از خلاق بودن. بهعبارت دیگر، اگر زن و مرد میخواهند در روابط زناشویی خود موفق باشند، باید خلاق باشند. محبت ذاتاً خلاق است. اگر زوجین فقط بخواهند برای رسیدن به علایق شخصی خود تلاش کنند عشق و علاقه آنها نسبت به هم خیلی زود راکد خواهد شد و خستگی و سردی در روابطشان بوجود خواهد آمد. گاهی اوقات ممکن است فکر کنید عشق و علاقه به این خلاصه میشود که دو نفر زیر درخت بنشینند و دست همدیگر را بفشارند و با عشق و علاقه به همدیگر خیره شوند. البته اینها هم بسیار زیبا است، اما باید بدانیم که نمیتوانیم تا آخر عمر به همدیگر خیره شویم و زندگی را در رویاها بنا کنیم. البته باید تلاش کرد که این دوران ادامه پیدا کند، اما نمیشود تنها به همینها اتکا کرد. باید بدانیم که ما به هم پیوند زده شدهایم و باید برای یکدیگر و نیز برای افرادِ پیرامونمان مفید باشیم. یکی از عجیبترین حقایق زندگی این است که اگر انسان فقط در پیِ کسبِ شادی و رضایت برای خودش باشد، بزودی افسرده میشود. اگر فقط برای خواستههای خود زندگی کنید، دیر یا زود دچار خستگی و کسالت خواهید شد. اما وقتی کار مفیدی برای دیگران انجام میدهید، احساس شادی خواهید کرد.
زن و شوهر با داشتن چنین هدفی فرصت پیدا میکنند که محبت الهی را در خدمت به دیگران منعکس سازند. یک دانشمند امور اجتماعی میگوید که هیچ ازدواجی نمیتواند به رشد کامل برسد مگر اینکه طرفین برای رسیدن به هدف مشخصی که در حیطۀ خودشان نیست تلاش کنند و تمام وجودشان را با یکدلی و اتحاد جهت نیل به آن هدف وقف نمایند.
۷- تولید مثل و تعلیم و تربیت فرزندان در مسیر خداپرستی و اخلاقیات صحیح جرو اهداف ازدواج است. پیدایش ۱:۲۸؛ یوشع ۲۴:۱۵ را با مزامیر ۱۲۷ و ۱۲۸ مقایسه کنید.
من این هدف را ضعیفترین هدف میدانم، چون بعضی از زوجها هستند که توانایی بچهدار شدن ندارند و یا حتی با توافق یکدیگر تصمیم میگیرند که اصلاً بچهدار نشوند. این هدف مثل مابقی اهداف پایدار نیست. پس از بزرگ شدنِ بچهها، در نهایت این زن و شوهر هستند که برای هم باقی میمانند.
اما آن دسته از زوجهایی که بچهدار میشوند باید بدانند که هدف خدا این است که والدین بچههای خود را مطابق اصول صحیحِ اخلاقی در خداترسی تربیت کنند. به یاد دارم که خواهر تاکوش که همسرِ برادرم اسقف هایک هوسپیان است همیشه میگفت که ما نمیتوانیم وسایل زندگی نظیر یخچال و تلویزیون و مبلمانمان را با خود به آسمان ببریم، ولی لااقل میتوانیم بچههایمان را به آسمان ببریم. البته موضوع تربیت موضوع مفصلی است که در این بحث نمیگنجد.
۸- مهمترین هدف ازدواج جلب رضامندی خدا و جلال دادن نام اوست. امثال ۱۸:۲۲ و اول قرنتیان ۱۰:۳۱ و افسسیان ۳:۱۵
میتوان کسانی را که ازدواج میکنند به سه گروه تقسیم کرد:
گروه اول کسانی هستند که میخواهند هوسهایشان از طریق ازدواج برآورده شود. آنها برای رسیدن به آرزوهای خود ازدواج میکنند.
گروه دوم ازدواج میکنند تا محیط مناسبی برای همسر خود ایجاد نمایند. این گروه میخواهند دیگری را خوشحال کنند، و بنابراین هدفشان والاتر است.
اما گروه سومی نیز هستند که میخواهند از طریق ازدواج خود، خدا را خوشحال کنند. آنها میخواهند در تمام قسمتهای زندگی رضامندی خدا را تحصیل کنند. ازدواج اینگونه افراد بسیار مبارک است. وقتی خدا در همه چیز سرِ خانه باشد، همه چیز در انتظام و زیبایی به پیش خواهد رفت. چنین خانهای همان مکان آرامی خواهد بود که در نکته سوم بررسی کردیم.
به فیض خدا در شماره آینده در مورد تشخص هدایت و انتخاب صحیح در ازدواج مسیحی بحث خواهیم کرد. مطالبِ شماره بعدی بویژه برای کسانی که در آستانه ازدواج هستند مفید خواهد بود.