تأملاتِ روحانی/۲۲
۵ دقیقه
قبل از خروج بزرگ قوم اسرائیل از مصر، خدا اعلام کرد که خود وی نخستزادگان مصری را به قتل خواهد رساند. حتی در زمانی که خشم خدا علیه مرتدان قومش شعلهور بود، آنانی که متعلق به او و منتخبین وی بودند، نیازی نبود که بترسند. آنها در حمایت بودند، در حمایت خون.
و این چنین بود شبی که بنیاسرائیل خون قربانی فصح را بر قائمهها و سر در خانههایشان مالیدند. خود خدا فرموده بود که ?وقتی که خون را ببینم، از آن خانهها عبور خواهم کرد.? حدود 2000 سال پیش برۀ فصح دیگری قربانی شد که برۀ خدا بود. این قربانی را خود خدا انتخاب کرد تا از طریق او یکبار و برای همیشه گناهان بشریت را پاک کند. جریمه پرداخت شد!
خونی بر صلیب جلجتا ریخته شد. زمان مصلوب شدنش پسر خدا فریاد زد: ?تمام شد? و تا امروز این قدرت را دارد که نجات ببخشد. نه انجام مراسم و تشریفات عبادتی، نه عضویت در کلیسا و نه حتی انجام کارهای نیک ما نمیتواند ما را به آسمان ببرد. رهایی نخواهیم یافت صرفاً به این خاطر که توبههایی کردهایم، یا بقدر کافی ایمان آوردهایم! رهایی خواهیم یافت صرفاً بخاطر خون عیسی! به همین دلیل حتی چشم امید به ایمان خودت نداشته باش، بلکه به عیسی نظر کن.
ممکن است در زندگیات ایامی بیاید که خود نیز ندانی که نجات یافتهای یا نه؟ ایمان تو دچار شک و تردید گردد، شادیات ناپدید شود، اطمینان کامل و یا خون عیسی برایت الفاظی بیش نخواهند بود، زندگی برایت معنایی نداشته باشد؛ دیگر نمیتوانی فراتر از اینها را ببینی یا حس کنی.
خود را تسلی ده: اسرائیلیها نیز نمیتوانستند خون را ببینند. پدر خانواده با خانوادهاش در داخل خانه بودند. اما خون فصح بیرون بر سر در خانهها بود. فقط خدا میتوانست آن را ببیند و این کافی بود!
این مسأله تا به امروز تنها شرط رهایی و نجات است؛ خدا خودش این شرط را قرار داد: ?وقتی که خون را ببینم از آنجا عبور خواهم کرد.? بر روی زانوانت خم شو، ای جان مضطرب و شکاک و ندا کن که ?خداوندا بخاطر آن خون، بر من رحمت فرما. من آن را نمیبینم، اما ای خدا تو میبینی. تو حتی آن را الان میبینی و از گناهان من میگذری و مرا به خاطر خون پسرت که ریخته شد، میبخشی.?
چارلز اسپرجان، ترجمۀ سارا پهلوان (آلمان)
نخست در خودتان آرامش برقرار سازید آنگاه بهتر خواهید توانست در دیگران آرامش پدید آورید. انسانی شکیبا و مملو از آرامش بیشتر از انسانی دانشآموخته که فاقد آرامش است، میتواند به خود و دیگران منفعت برساند.
توماس آکمپیس
بسیاری از اشخاص، متقاعد شدن (الزام) به گناه شخصی را با احساساتی چون احساس حقارت، فقدان اطمینان به نفس و غیره اشتباه میگیرند. درحالی که هرکس که امکان مشاهده زندگی اشخاص را از نزدیک داشته باشد، میتواند ببیند که این قبیل احساسات با متقاعد شدن (الزام) به گناه تفاوت دارد. احساس گناه مبهم و آشفته، شخصیت فرد را نابود میسازد، درحالی که متقاعد شدن به گناه به شخصیت فرد حیات میبخشد. اولی به انسان و دیدگاه دیگران تکیه دارد درحالی که دومی تنها بر دیدگاه خدا متکی است.
پل تورنیه
هنگامی که جوان بودم، فکر میکردم برخی اصول از این جهت که در کتابمقدس نوشته شدهاند، حقیقت دارند. با گذشت سالیان متمادی، پس از مطالعات گستردۀ اجتماعی، نگرشم در این مورد تغییر یافت و به این نتیجه رسیدم که برخی اصول از این جهت در کتابمقدس وجود دارند، چون حقیقت دارند. این اصول برای همه انسانها صرفنظر از اینکه آنان کتابمقدس را قبول داشته باشند یا نه، حقیقت داشته و مفیدند.
تام مینری
هنگامی که به تاریخ مینگرید، متوجه میشوید که چرا مسائل روحانی با سوءظن و حتی گاهی با دشمنی آشکار مردم روبرو میشود. زیرا در عمل، در بسیاری از موارد، روحانیت به عصبیت تبدیل شده است، یا در دامان خودپرستی غلطیده، یا به شکل خودنمایی در آمده، یا فرد رفتارهای خشونتآمیز از خود نشان داده است. چگونه چنین اتفاقاتی افتاده است؟ اگر بخواهیم پاسخ کوتاهی به این سؤال بدهیم، باید بگوییم هنگامی که پیام انجیل را نادیده میگیریم و خودمان اصولی را بهعنوان مرجع و ملاک بنیادین روحانیتمان تعیین میکنیم، خودمان را بهعنوان پیام کتابمقدس میانگاریم که روحانیتمان باید براساس آن شکل گیرد ... روحانیت حقیقی یا روحانیت مسیحی نه بر خویشتن بلکه بر فردی دیگر یعنی بر عیسی استوار است.
یوجین پترسون
بهاران آمد و عالم همه یکسر گلستان شد
نگر کن بلبل عاشق بسوی باغ و بُستان شد
زمین گلخانه گل شد چو نقش فرش کاشانی
نمای باغ را بنگر عجب سنبل فراوان شد
زمین نو شد ز فروردین درین میلاد عطر گل
بیا اردیبهشتش بین که صد لاله نمایان شد
ز کوچه باغ شهر ما نسیم کاهگل آمد
زمین بوسید باران را اسیر اشک باران شد
فغان عاشقان طی شد ز سرمای زمستانی
بهار آمد بهار آمد زمان عشق یاران شد
بگستر بلبل عاشق بساط عیش پنهان را
در این محفل دمی بنگر مکان ماه رویان شد
به محراب می و ساقی نماز عشق برپاکن
به ?قبر خالیاش? بنگر که حاجتبخش مستان شد
ز چشم نافذ شیطان نشد یک دم بشر پنهان
قیام از مردگانش بین که خار چشم شیطان شد
در عیسی روزگار نو بُوَد ممکن به مشتاقان
?قیامش? در همه عالم دوای درد انسان شد
سپهر
?من نور جهان هستم? این سخن بنیانگذار مسیحیت است. آه چه سخن پرشکوهی! و این کلام امروزه هنگامی که انسان از ظلمت گستردهای که بر جهان حاکم است آگاه میشود، چقدر پرشکوهتر بنظر میرسد! و او به ما گفت: ?بگذارید نور شما بر مردم بتابد? ... اگر کسی از من بپرسد از ایام کوتاهی که از عمر من باقی مانده است، بیش از هر چیز دیگری دوست دارم چه کاری انجام دهم، پاسخ من این خواهد بود: ?من دوست دارم نور من بر دیگران بتابد، حتی اگر این نور بسیار کوچک باشد، و همانند کبریتی یک لحظه در ظلمت بدرخشد و آنگاه خاموش شود ...?
مالکوم موگریدج
توبه کردن همیشه اقدامی دشوار است و هر چقدر آن را به تأخیر میاندازید دشوارتر میشود.
ساموئیل جانسن
انسان با گناه خویش میتواند وجود خویشتن را زائل سازد یعنی آنچه را که برروی زمین بیش از هر چیز دیگری شبیه خدا است.
آ.تاوزر