تأملاتِ روحانی/۱۲
۱ دقیقه
مزمور آفتاب
خداوند محبوب متعال، ای قادر مطلق
ای که حمد، جلال، عزت و هر دعای خیری از آن توست،
ای بلندپایهترین که جمله ثناها مر ترا سزاوار است،
و هیچ کس شایسته نیست که نامت را بر زبان آرد.
سپاس مر ترا پروردگار من، با تمامی موجودات تو،
بالاتر از همه، برادر آفتاب
که بخشنده روز است و ما را به نور خود منور میسازد.
و او زیباست و درخشان، با شکوهی فراوان،
که به تو میماند ای بلندپایهترین همگان.
سپاس مر ترا پروردگان من، بهخاطر خواهر ماه و اختران،
که جملگی را روشن و گرانبها و خوبرو،
تو در آسمان آفریدهای.
سپاس مر ترا پروردگار من، بهخاطر برادر باد
و نسیم و ابر و هوای خوش و همه گونه هوا
که با آنها تو به مخلوقات روزی میرسانی.
سپاس مر ترا پروردگار من بهخاطر خواهر آب
که چه مفید است و گوارا، گرانبهاست و ناب.
سپاس مر ترا ای پروردگار من، بهخاطر برادر آتش
که با آن شب را روشن ساختهای؛
او دلکش است و شادیبخش، ستبر است و نیرومند.
سپاس مر ترا پروردگار من، بهخاطر خواهر ما، زمین
که ما را روزی میدهد و مؤید میدارد،
و میوههای گوناگون با گلها و ریاحین الوان ببار میآورد.
سپاس مر ترا پروردگار من، بهخاطر آن کسانی که در راه عشق تو
میبخشایند و بیماری و آلام را بر خود هموار میسازند.
خجستهاند آنانی که با آرامش، آلام را تحمل میکنند،
زیرا به دست تو، قادر متعال، تاج بر سر خواهند نهاد.
سن فرانسیس آسیزی
قیام و بهار
شعری از شاعر مسیحی، سپهر، بهمناسبت عید قیام
بهاران آمد و عالم همه یکسر گلستان شد نگر کن بلبل عاشق بسوی باغ و بوستان شد
زمین پوشیده شد از گل بهمثل فرش کاشانی نمای باغ را بنگر عجب سنبل فراوان شد
زمین نو شد ز فروردین درین میلاد عطر گل بیا اردیبهشتش بین که صد لاله نمایان شد
ز کوچه باغ شهر ما نسیم کاهگِل آمد زمین بوسید باران را اسیر اشک باران شد
فغان عاشقان طی شد ز سرمای زمستانی بهار آمد، بهار آمد، زمان عشق یاران شد
بگستر بلبل عاشق بساط عیش پنهان را در این محفل دمی بنگر مکان ماه رویان شد
به محراب می و ساقی نماز عشق بر پا کنبه قبر خالیاش بنگر که حاجتبخش مستان شد
ز چشم نافذ شیطان نشد یکدم بشر پنهان قیام از مردگانش بین که خار چشم شیطان شد
در عیسی روزگار نو بود ممکن به مشتاقان قیامش در همه عالم دوای درد انسان شد
چند سخن از توماس آ. کمپیس، عارف مسیحی قرن پانزدهم
سعی کن در تحمل ضعف و خطاهای دیگران شکیبا باشی. تو نیز ضعفها و قصورات بسیاری داری که دیگران باید تحمل کنند. اگر تو نمیتوانی تبدیل به شخصی شوی که میخواهی، چگونه میتوانی انتظار داشته باشی که دیگران آن چیزی باشند که تو میخواهی؟ ما خواهان کمال در دیگران هستیم، در حالی که خطاهای خودمان را تصحیح نمیکنیم... روشن است که چرا ما در مورد همسایگان خود همان ملاکهایی را بکار نمیگیریم که در مورد خودمان بکار میگیریم.
اشخاص بسیاری هستند که ملکوت آسمانی عیسی را دوست دارند، اما اشخاص کمی هستند که صلیب او را حمل میکنند. اشخاص بسیاری هستند که خواهان تسلی عیسی هستند، اما اشخاص کمی هستند که آماده تحمل زحمات میباشند. اشخاص بسیاری هستند که حاضرند در میز او شرکت کنند، اما اشخاص کمی هستند که در روزه او شرکت میجویند. همه میخواهند با او شاد باشند، اما اشخاص کمی هستند که آمادهاند تا برای او رنج بکشند... یقیناً واژه ?تاجر مسلک? واژهای مناسب برای اشخاصی است که همواره بدنبال تسلی روحانی هستند. کسانی که همواره در مورد سود و منفعت خود میاندیشند، خود را دوست دارند و نه مسیح را.
آن کس که به تمجید و سرزنش دیگران وقعی نمینهد، از آرامش قلبی عمیقی برخوردار است و آن کس که وجدانی پاک دارد، در آرامش و رضای خاطر خواهد بود. شما در اثر تمجید دیگران، بهتر نمیشوید و بهخاطر سرزنش دیگران هم بدتر نمیگردید. زیرا شما هر آنچه که هستید، هستید؛ هر چه در مورد شما گفته شود، در نهایت، این خدای تفحصکنندة دلهاست که میداند شما واقعاً چه هستید.