بهدنبال ستاره
۱ دقیقه
من مجوسی هستم
- به کجا چنین شتابان؟
- بهدنبال ستاره.
- کدام ستاره؟
- ستارهای که در پیشاپیش ما میرود.
- به کجا؟
- به بیتلحم عزیز
- چرا؟
- او میآید، پادشاه یهود
عمانوئیل
همان کودکی که از روحالقدس است
همان کودکی که از باکره متولد میشود.
در بیتلحم یهودیه
- تو کیستی؟
- من مجوسی هستم.
من یافتهام ستاره را
من خواهم یافت ستارگان روی زمین را
در سرزمینم
من مجوسی هستم.
خدا مرا گفت
بروم بهدنبال ستاره
بهدنبال ستارگان سرزمینم
سرزمینم پر از ستارگان خواهند شد
من مجوسی هستم.
و ستاره میایستد
در بیتلحم
آنجایی که کودک بود
و ستارهشناسان مجوسی
در پوست خود نمیگنجند
و همۀ مجوسیان گنجایش
پوست خود را نخواهند داشت.
- چرا؟
- چون خدا گفت
برو
برو، بهدنبال ستاره
برو.
شهریار شفیقی
آغاز عشق
مژده بادا بر تـو ای انسان، که عشـق آغاز شد
نـور باریدست و هنگــام نیـاز و راز شـد.
مریم ترسان بخوان، چون حضرت اعلی رسید
یوسف نــالان زمـان دستک و آواز شــد.
باکــره آبستن از مهــر خـدا بـر آدمیست
قوت روحالقدس در جسم انسان، راز شد.
آسمــانها بــاز و آواز ملائک مـیرســد
چون مسیحـا آمد و عشق پدر ابــراز شد.
مار میلرزد به خود، فصل تباهی نیست شد
نــام فرزنــد خـدا بر ما طنینانــداز شد.
اینک ای زندانیـانِ موت و غم شـادی کنید
چونکه عیسی آمد و درهای زندان باز شد.
بـالی از امیــد و بـالی هم ز ایمـان و یقین
مهـر انجیل مسیحـا، فرصت پـرواز شــد.
دستهایت را بــرافراز و بخوان نام پسـر
مژده بادا بر تو ای انسان که عشق آغاز شد.
کیوان
شـاکـریــم از تــو پــــدر، ای اولیــن
بهتــرین خالــق گیتـی، آخریــن
برنهـــادی روح خــــود در آن جنیــن
در محقــر آخــوری، آن نازنیــن
چــون بـهدنیـا آمـد عیسی این چنیــن
بهتـرین است پـور تو در عالمیـن
بـود او کلام و جسـم گردیـد بـر زمیـن
خون پاکش ریخت در پیمان نوین