بنیهین
۱۲ دقیقه
از مسیحیان بپرسید در مورد شخصیتی چون بیلی گراهام چه نظری دارند، و اکثراً از او به نیکی یاد خواهند کرد. اما عقیدهشان را در مورد بنیهین جویا شوید و خواهید دید که نظرها متفاوت است. برخی معتقدند که بنیهین نیز شایستۀ احترام است، اما برخی دیگر در مورد معجزات او، نبوتهایش، و بهویژه شیوۀ زندگیاش سؤالات زیادی دارند.
بنیهین در مقام واعظ و نویسندهای برجسته
با توجه به دستاوردهای حیرتانگیز بنیهین در خلال خدمت ۳۵ سالهاش، تردید نیست که او بهعنوان یکی از برجستهترین واعظین مسیحی عصر حاضر شایسته احترام است. در جلساتی که او در امریکا و اروپا ترتیب میدهد بهطور متوسط دستکم ده هزار نفر شرکت میکنند، و در کشورهای آسیایی چون هند و فیلیپین میلیونها نفر در جلسات موعظه و شفای او حضور مییابند. در سال ۲۰۰۴ در مجموع بیش از ۲۰ میلیون نفر در جلسات مختلف بنیهین شرکت نمودند. همین که کسی بتواند چنین تعداد عظیمی از مؤمنین را در نام عیسی در یک جا گرد آورد و باعث شود که آنان یک صدا خدا را بپرستند و برای او سرود بخوانند، خود جای تقدیر دارد. بنیهین در این جلسات کتابمقدس را موعظه میکند و سپس مردم را به نجات فرا میخواند. پس از آن نیز زمان مسح و شفا فرا میرسد و تردیدی نیست که برخی از افراد در این قسمت از جلسات لمس خدا را در زندگی خود حس میکنند و عمیقاً تغییر مییابند. برپایی چنین جلسات عظیم و باشکوهی مستلزم وقت، هزینه و نیرو و توان فراوانی است. اینکه بنیهین بهمدت بیش از سه دهه در گوشه و کنار جهان چنین جلساتی را ترتیب داده است بهراستی جای تقدیر دارد. او در سال ۲۰۱۰ نیز تا ماه اکتبر ۱۴ برنامۀ بزرگ در پیش دارد که شامل پنج جلسۀ عظیم شفا در ماه مارس در افریقای جنوبی است. مؤسسه خیریه بنیهین علاوه بر سازماندهی چنین جلسات و کنفرانسهایی، دو یتیمخانه در مکزیک و فیلیپین و یک بیمارستان در کلکتۀ هند را نیز اداره میکند.
بنیهین همچنین به سبب خدمات تلویزیونیاش و نیز کتبی که نوشته است، شایان تقدیر است. او از سال ۱۹۸۳ بهطور پیوسته برنامههای تلویزیونی مسیحی تهیه و پخش کرده است که باعث برکت خیلیها گردیده و بسیاری از افراد از طریق این برنامهها لمس خدا را در زندگی خود تجربه کردهاند. نویسندۀ این سطور خانمی را میشناسد که از نوعی بیماری استخوانی لاعلاج رنج میبرد. این خانم معمولاً به تماشای برنامههای تلویزیونی بنیهین نمینشست، اما روزی احساس کرد که باید چنین کند. بنیهین در آن برنامۀ خاص از مردم خواست به نشانۀ درخواست شفا، صفحۀ تلویزیونهای خود را لمس کنند. این خانم چنین کرد و بهطرزی معجزهآسا شفا یافت.
او همچنین بیش از ده کتابِ پرفروش نوشته است. معروفترین کتابش تحت عنوان "صبحبخیر روحالقدس" بیش از یک میلیون نسخه فروش داشته است. اکثر این کتب راجع به روحالقدس و شفا و قدرت خون مسیح است. بسیاری از مردم از خواندن این کتابها برکت یافتهاند، و این خود جای تقدیر دارد.
و اما نکتۀ قابل تقدیر دیگر در مورد بنیهین این است که او برای پیروی از مسیح بهای سنگینی پرداخته است. بنیهین ماجرای ایمان آوردن خود را به زیبایی در کتاب "صبحبخیر روحالقدس" شرح داده است. او در سال ۱۹۵۲ در شهر یافای اسرائیل در یک خانوادۀ ارتدوکس مسیحی بهدنیا آمد. پدرش یونانی بود و مادرش ارمنی. والدینش خود را مسیحیانی اصیل میدانستند و هیچ نیازی به توبه نمیدیدند. خانوادۀ بنیهین در سال ۱۹۶۸ به شهر تورنتو در کانادا مهاجرت کردند و در آنجا بود که بنیهین "تولد تازه" را تجربه کرد. اما والدینش از اینکه پسر دو مسیحیِ ارتدوکس لازم دیده "تولد تازه" پیدا کند تا یک مسیحی واقعی باشد، سخت به خشم آمدند. آنان بهشدت در برابر ایمان تازۀ پسرشان موضع گرفتند و او را از رفتن به کلیسا و بهکار بردن نام عیسی در منزل منع کردند. حتی یک روانپزشک را استخدام کردند تا شور و غیرت پسرشان برای عیسای مسیح را درمان کند. بنیهین تحت این شرایط نه تنها در ایمان مسیحی خود رشد کرد، بلکه رفتهرفته به موعظه پیام انجیل پرداخت و واعظی برجسته شد. والدینش نیز پس از شنیدن یکی از موعظات او قلب خود را به مسیح سپردند. اینها همه نشان میدهد که تجربۀ توبۀ بنیهین کاملاً واقعی بود. محال است که پسر والدینی ارتدوکس حاضر باشد بهخاطر مسیح از خانوادۀ خود دست بکشد مگر آنکه واقعاً خدا را تجربه کرده باشد.
معجزات بنیهین
در اینکه بنیهین فردی قابل احترام است تردید نیست، اما اکثر کسانی که فعالیتهای او را میبینند سؤالاتی نیز دارند. یکی از این سؤالات راجع به شفاهایی است که ادعا میشود در جلسات او رخ میدهد. آیا این کار سوءاستفاده از افراد ضعیف و آسیبپذیر و دادن امید واهی به آنها نیست؟ پاسخی منصفانه به این سؤال این است که بنیهین امید "واهی" به مردم نمیدهد، زیرا خدا بهراستی کسانی را در روزگار ما شفا میدهد. یکی دیگر از انتقادات این است که اکثر کسانی که در جلسات بنیهین شرکت میکنند شفا نمییابند، و کسانی که تصور میکنند شفا یافتهاند نیز ادعایشان اغلب توسط پزشکان تأیید نمیشود. اما پاسخ بنیهین به این انتقاد میتواند این باشد که تشویق کردن مردم به شفا خواستن از خدا هیچ مانعی ندارد، و در نهایت این خداست که تصمیم میگیرد کسی را شفا بدهد یا ندهد. خود این واقعیت که برخی در جلسات او شفا مییابند و کسانی نیز که شفا نمییابند از پرستش خدا برکت پیدا میکنند، دلیل کافی بر ارزشمند بودن چنین جلساتی است. با این حال در این مورد نمیتوان پاسخی قانعکننده یافت که چرا بنیهین هم در تعالیم خود و هم در موعظاتش پیوسته تأکید دارد که خدا میخواهد همگان شفا یابند. کتابمقدس به ما میگوید که رنج و زحمت جزئی از نقشۀ خدا برای قوم خود است. خود پولس از "خاری در جسم" صحبت میکند که خدا آن را برنداشت. چنین تأکیدی باعث میشود کسانی که شفا نمییابند خود را به این سبب مقصر بدانند: اگر ارادۀ خدا برای آنان این است که شفا پیدا کنند ولی نمیکنند، یا باید نتیجه بگیرند که ایمانشان ضعیف است و یا اینکه در گناه بسر میبرند.
برخی دیگر در مورد پدیدۀ افتادن مردم در جلسات بنیهین ابراز تردید کردهاند. بنیهین اغلب در جلسات خود مردم را به جلو فرا میخواند و آن وقت دست یا کُت خود را بهطرف آنها تکان میدهد و آنها نقش زمین میشوند. او گاه از مسئولین انتظامات میخواهد چنین افرادی را بلند کنند و بهمحض اینکه بلند شدند، دوباره آنها را به زمین میاندازد. گاهی اوقات نیز به میان جمعیت میرود و با صدای بلند فریاد میزند: «آتش در حال نزول است»، و تعداد زیادی از مردم به زمین میافتند. چنین وقایعی برای کسانی که از دور شاهد ماجرا هستند میتواند عجیب و حتی ناراحتکننده باشد، اما خود کسانی که در این گونه جلسات شرکت داشتهاند شهادت میدهند که قدرت خدا واقعاً حضور داشته و هنگامی که افتادهاند، روحالقدس عمیقاً در آنها کار کرده است. با توجه به اینکه تاریخ کلیسا پر است از وقایع عجیب و غریبی که بههنگام پرستش خدا اتفاق افتاده است، از فریاد کشیدن گرفته تا سخن گفتن به زبانها، باید مراقب بود که خدمت بنیهین را صرفاً به این خاطر که برخی افراد در جلسات او به زمین میافتند مردود نشمرد.
پیشگوییهای بنیهین
یکی از نکات بحثبرانگیز در مورد بنیهین، به دیدگاه الهیاتی او مربوط میشود. او زمانی عقیده داشت که هر یک از سه شخص تثلیث بهنوبۀ خود متشکل از سه شخص دیگر هستند، و بنابراین الوهیت از نُه شخص تشکیل شده است. نیز اینکه آدم قدرت پرواز داشته است! بسیاری از مسیحیان از این عقاید اشتباه او انتقاد کردند و بنیهین در سال ۱۹۹۱ اعلام داشت که در صدد اصلاح دیدگاه الهیاتی خویش است. در اینجا باید پیشزمینۀ آموزشی و فرهنگی بنیهین را در نظر داشت. او هیچگاه به دانشگاه نرفت یا تحصیلات الهیاتی نداشت، بلکه از فرهنگی شفاهی آمده بود که در آن "فکر کردن با صدای بلند" امری طبیعی است. بنیهین احتمالاً هنگام سخن گفتن در مورد تثلیث و آدم، صرفاً افکار خود را با صدای بلند بیان میداشته است، و نه اینکه بخواهد بدعتی را بر دنیا تحمیل کند. بههمین خاطر نیز وقتی متوجه خطا بودن اعتقادات خود شد، آماده بود دیدگاه خود را عوض کند. بنابراین شاید منصفانه نباشد که کل خدمت او را بهخاطر چند اشتباه الهیاتی زیر سؤال ببریم.
اما آنچه که بهراستی جای نگرانی است، پیشگوییهای غلط اوست: پیشگوییهایی نظیر اینکه فیدلکاسترو در دهۀ ۱۹۹۰ خواهد مرد، تمام همجنسگرایان در امریکا حوالی سال ۱۹۹۴ یا ۱۹۹۵ از بین خواهند رفت، بین امریکا و سوریه روابط حسنه ایجاد خواهد شد و دولت ایران تغییر خواهد کرد. چنین پیشگوییهایی به دو دلیل خطرناک است: نخست آنکه کسی که ادعا کند از طرف خدا چیزی در مورد آینده میداند و بعد ادعایش اشتباه از آب در آید بهراستی زیر سؤال است. دوم اینکه اکثر پیشگوییهای بنیهین دقیقاً همان چیزی است که مخاطبین و حامیانش دوست دارند بشنوند. بهعبارت دیگر، میتوان چنین نتیجه گرفت که او، شاید ندانسته، خواسته است از طریق این پیشگوییهای عوامپسند بر میزان محبوبیت خود بیفزاید. البته در این مورد نیز جانب احتیاط را نباید از دست داد. برخی مسیحیان معتقدند که پیشگویی و نبوت خدمت مفیدی است و بهتر است کسی نبوت کند تا اینکه بهخاطر عملی نشدن برخی از نبوتهایش چنین عطایی را کنار بگذارد. با این حال با توجه به سابقۀ بنیهین در این زمینه، و با توجه به تعداد کثیر مخاطبانش، حکیمانهتر آن است که در آینده از چنین پیشگوییهایی بپرهیزد و بابت پیشگوییهای اشتباه گذشته نیز عذرخواهی کند.
زندگی خصوصی بنیهین
و اما بهجرأت میتوان گفت که نگرانکنندهترین جنبۀ زندگی بنیهین، به موضوع پول مربوط میشود: اینکه چطور چنین پولی بدست میآید، و چگونه هزینه میشود. بنیهین در جلسات خود مدت زمان قابل توجهی را به درخواست اعانه اختصاص میدهد. چنین درخواستی بهخودی خود مانعی ندارد. طبیعی است که برپایی جلساتی به عظمت جلسات بنیهین و انجام سفرهای مکرر همگی خرج دارد. آنچه سؤالبرانگیز است این اشارۀ تلویحی است که هر چقدر کسی بیشتر بدهد، احتمال وقوع معجزه در زندگیاش بیشتر میشود. بهعنوان مثال او در "مرکز مسیحی اورلاندو" واقع در فلوریدا که زمانی شبانی آنجا را برعهده داشت چنین گفته است: «… انسانها بهخاطر ندادن زیر لعنت هستند… میدانید زیر لعنت بودن یعنی چه؟ یعنی این که نمیتوانید شفا پیدا کنید، نمیتوانید آزاد شوید…»[1]
بهکارگیری چنین شیوهای برای جمعآوری اعانه بههیچ وجه صحیح نیست. کسانی که بهراستی محتاج شفا هستند با شنیدن این سخنان چارهای جز پرداخت اعانه نمیبینند. بهعلاوه در کتابمقدس هیچ ارتباط روشنی بین دادن و دریافت شفا وجود ندارد. عیسای مسیح بههنگام شفا دادن مردم هیچگاه به موضوع پول اشاره نمیکرد بلکه تنها لازمۀ شفا را ایمان میدانست. البته بنیهین میگوید که دادن پول خود نشانۀ داشتن ایمان است، اما در این مورد نیز در کتابمقدس ارتباط روشنی بین ایمان و پول وجود ندارد و در واقع در اعمال ۸: ۱۸- ۲۴ بهوضوح میبینیم که خدا را نمیشود با پول خرید. بهعلاوه بنیهین نمیداند که آیا کسانی که اعانه میدهند شفا خواهند یافت یا خیر. درستتر آن است که او صادقانه بهخاطر هزینههای خدمات خود از مردم درخواست اعانه کند، تا اینکه دادن اعانه را بهوقوع معجزه در زندگیشان مرتبط سازد.
با اینحال در مؤثر بودن شیوههایی که بنیهین برای جمعآوری اعانه بهکار میگیرد تردیدی نیست. تخمین زده میشود که مؤسسۀ خدماتی او سالیانه بین ۹۰ تا ۱۰۰ میلیون دلار درآمد دارد. اینکه خود بنیهین از این مبلغ چه مقدار دریافت میکند بهدرستی مشخص نیست، اما درآمد سالیانه او را بین نیم تا یک میلیون دلار تخمین میزنند. آنچه کاملاً آشکار است این است که بنیهین زندگی بسیار مرفه و تجملاتیای دارد: خانهای عظیم در کالیفرنیا مقابل دریا دارد که ارزش آن را ۱۰ میلیون دلار برآورد کردهاند، هواپیمایی خصوصی دارد که هزینۀ نگهداری آن بیش از ۱۰۰ هزار دلار در ماه است. بهترین اتومبیلها را سوار میشود و در مسافرتهایش در بهترین هتلها اقامت میکند.
در ذهن بسیاری از مسیحیان این سؤال پیش میآید که آیا زندگی به این شیوه شایستۀ کسی است که خود را پیرو عیسایی میداند که جای سرنهادن نداشت، چه رسد به کسی که بهطور تمام وقت در خدمت اوست؟ بااینحال پیش از آنکه در مورد زندگی خصوصی بنیهین عجولانه قضاوت کنیم باید به یاد داشته باشیم که هیچ چیز گناهآلودی در زندگی او وجود ندارد. برخلاف برخی دیگر از واعظین برجسته که متأسفانه به دام گناهان جنسی افتادهاند، بنیهین مردی اهل خانواده است و زندگی پاکی دارد. ممکن است برخی بگویند داشتن چنین زندگی مرفهی که با پول اعاناتِ افراد بیمار و بیبضاعت تأمین شده است خود گناه است. اما در این مورد نیز نباید جانب احتیاط را از دست داد. درست است که تأکید کلی کتابمقدس این است که مسیحیان باید زندگی سادهای داشته باشند، اما بههنگام داوری در مورد دیگران باید مراقب بود. بهویژه در مورد بنیهین باید به سه دلیل مراقب بود: او در مورد هواپیمای خصوصیاش گفته است که اگر در سفرها از آن استفاده نکند، خیلی زود از پا خواهد افتاد. چنین ادعایی با توجه به برنامۀ کاری فشردۀ بنیهین چندان دور از حقیقت نیست. دوم اینکه بنیهین تنها رهبر مسیحیای نیست که در ناز و نعمت زندگی میکند. واقعیت این است که، درست یا نادرست، شیوۀ زندگی اکثر رهبران مسیحی در خلال دو هزار سال گذشته با شیوۀ زندگی اعضایشان فرق داشته است. بنابراین اینکه صرفاً بخواهیم بنیهین را به این خاطر مقصر بدانیم غیرمنصفانه است. و بالاخره نکتۀ سومی که باید در نظر داشت، پیشینۀ فرهنگی بنیهین است. در فرهنگهایی چون یونان و ارمنستان در پی ثروت بودن به هیچ وجه گناه نیست، و برخلاف آنچه بهعنوان مثال در هند میبینیم اینطور نیست که ریاضتکشی فضیلت اخلاقی ویژهای بهحساب آید. ضمناً نباید فراموش کرد که بنیهین در چارچوب فرهنگ امریکای شمالی پرورش یافته است که معتقد است کسی که سخت کار کند حق دارد از دسترنج خود لذت ببرد. البته این بدان معنا نیست که باید با ارزشهای چنین فرهنگهایی همعقیده باشیم، اما باید بپذیریم که تمام مسیحیان تا اندازهای تحت تأثیر فرهنگی هستند که در آن پرورش یافتهاند.
بااینحال کتابمقدس آشکارا میگوید که خادمین خدا باید ”به دور از ملامت“ باشند (اول تیموتائوس ۳: ۲)، یعنی طوری زندگی کنند که کسی نتواند بر آنان خرده بگیرد. روشن است که بنیهین در این زمینه شهادت خوبی از خود بر جای نگذاشته است، و دنیای بیایمان و نیز بسیاری از مسیحیان دلائل فراوانی برای ملامت کردن شیوۀ زندگی او یافتهاند.
احترام آری، اما…
نکات زیادی در مورد بنیهین قابل احترام و تقدیر است: شهامت او به هنگام ایمان آوردن به مسیح، شور و غیرتش برای خدمت، خدمات شفا و آزادی، برنامههای تلویزیونی مسیحی و کتب پربرکتی که نوشته است، و استقامت و پایداری و روحیۀ خستگیناپذیری که دارد. ای کاش میشد مقاله را همین جا به پایان برد، اما واقعیت این است که سؤالات زیادی نیز در مورد بنیهین در اذهان باقی است: در مورد معجزات او، نبوتهایش، و شیوۀ زندگیاش. همانطور که اشاره شد، هیچ یک از این سؤالات نباید باعث شود کلِ خدمت بنیهین زیر سؤال رود. نباید عجولانه در مورد دیگران داوری کرد. اما برای خود بنیهین و برای جهان مسیحیت چه نیکوتر میبود اگر او ”به دور از ملامت“ میزیست.
[1] Justin Peters thesis on Benny Hinn, found at http://www.cbc.ca/fifth/main_miracles.html accessed 2nd December, 2009.