بتشبع زنِ احیاشده
۹ دقیقه
من از کوچکی از شنیدن داستان زندگی شخصیتهای معروف کتابمقدس لذت میبردم. چشمهایم را میبستم و سعی میکردم وقایع زندگی آنها را در ذهنم تجسم کنم (هنوز هم گاهی اوقات این کار را میکنم). اما داستان زندگی شخصیتهای نه چندان معروف کتابمقدس نیز به همان اندازه هیجانانگیز است. بتشبع یکی از این شخصیتهاست. اگرچه جزئیات زیادی از زندگی او در کتابمقدس نیامده است، اما همان اندک مطالبی که در مورد او نوشته شده کافی است تا ما را مجذوب وی کند.
بتشبع اغلب به کسی معروف است که باعث لغزش داود شد. اما با نگاهی دقیقتر به این شخصیت کتابمقدس، متوجه خواهیم شد که در پس زندگی او حقایق عمیقتری نهفته، و درسهای مهمی میتوان از او آموخت که محدود به دوره یا مکان و فرهنگ خاصی نیست.
بتشبع در خانوادهای یهودی بهدنیا آمده بود. پدرش الیعام از بزرگان لشگر داود بود و پدربزرگش اخیتوفَل، از مشاوران ارشد داود. شوهرش "اوریای حِتّی" نیز یکی از وفادارترین سرداران داود بود. بنابراین پیداست که بتشبع در دامان خانوادهای پرورش یافته بود که به داود پادشاه ارادت فراوان داشتند، و میتوان نتیجه گرفت که خداترس نیز بودند و در راههای او گام برمیداشتند.
قسمت عمده داستان بتشبع در دوم سموئیل فصل ۱۱ یافت میشود. در ابتدای این فصل میخوانیم که داود، با اینکه بهعنوان پادشاه میبایست همچون تمام دیگر پادشاهان در آغاز سال جدید عازم نبرد میشد، چنین نکرد و آسایش کاخ سلطنتی در اورشلیم را به میدان جنگ ترجیح داد. همین راحتطلبی او، زمینه را برای سقوط اخلاقیاش هموار کرد.
یک روز عصر که بعد از خواب نیمروزی به قصد گردش بر پشت بام کاخ رفته بود، چشمش به بتشبع افتاد که حمام میکرد. ظاهراً بتشبع بسیار نزدیک بود، چون میخوانیم که داود دید «آن زن بسیار نیکومنظر بود.» ممکن است بپرسیم چرا بتشبع در جایی حمام میکرد که سایرین میتوانستند او را ببینند؟ اما اگر دقیقتر مطالعه کنیم، میبینیم نوشته نشده که او بیرون از خانه مشغول شستشو بود. بتشبع احتمالاً در داخل منزل حمام میکرد، و چشمانداز قصر این امکان را به داود میداد که چشمچرانی کند. دقیقتر که بخوانیم، متوجه میشویم که شستشوی بتشبع یک آبتنی معمولی نبود، بلکه او مطابق شریعت پس از عادت ماهیانه غسل طهارت میکرد. اینها همه نشان میدهد که بتشبع، این زن عبرانی، برای احکام خدا ارزش قائل بود و از آنها اطاعت میکرد.
باری، داود بتشبع را میبیند و کسانی را میفرستد تا هویت او را جویا شده، او را به کاخ بیاورند. در این مرحله ظاهراً بتشبع میتوانست با خودداری از رفتن به قصر داود، مانع از گناه شود. اما آیا این زن عبرانی میتوانست از فرمان پادشاه اسرائیل سرپیچی کند؟ آیا او از عواقب چنین سرپیچیای ترسیده بود؟ جزئیات را نمیدانیم. همینقدر میدانیم که داود با او همبستر شد، و او پس از غسل طهارت به خانه خود برگشت (آیه ۴). احتمالاً این واقعه تکاندهنده تا مدتها تن و فکر و روح بتشبع را میآزرد. اما او به محض آنکه متوجه شد در نتیجه عمل داود آبستن است و موجودی زنده در رحم اوست، تصمیم درستی گرفت و موضوع را به داود خبر داد.
داود ترتیبی داد که اوریا، شوهر بتشبع، از میدان جنگ به خانه نزد همسرش برگردد تا بدین ترتیب با همبستر شدن با او، بر گناه داود سرپوش گذاشته شود. اما وقتی نقشهاش به شکست انجامید و اوریا حاضر نشد در شرایطی که اسرائیل در آتش جنگ میسوخت به خانه برگردد، داود دست به عملی هولناک زد و نقشه قتل اوریا را کشید. ترتیبی داد که اوریا به خط مقدم فرستاده شود، تا با کشته شدن او بتواند با بتشبع ازدواج کند. واکنش بتشبع به هنگام شنیدن خبر قتل اوریا نشان میدهد که او بهراستی شوهر خود را دوست داشت و در ماجرای زنای داود صرفاً قربانی شهوت او بود. بتشبع وقتی شنید شوهرش مرده است، بهشدت گریست و برایش ماتم گرفت.
پس از پایان دوران ماتم، داود بتشبع را به خانه خود برد و به عقد خویش درآورد. بتشبع پسری برای او زایید، اما میخوانیم که «کاری که داود کرده بود در نظر خداوند ناپسند آمد» (دوم سموئیل ۱۱:۲۷). خدا از طریق ناتان نبی کراهتِ عملِ داود را به او متذکر شد. داود توبه کرد، و ناتان به او اطمینان داد که خدا گناهش را بخشیده و او را نخواهد کشت، اما پسری که بتشبع برایش زاییده است خواهد مرد.
یک بار دیگر بتشبع را میبینیم که، این بار در سوگ فرزند، به ماتم مینشیند. از آنجا که بتشبع از اوریا فرزندی نداشت، این اولین فرزند او بود، و بیتردید از دست دادنش برای او بسیار دردناک بود. بتشبع به احتمال زیاد میدانست که ناتان نبی از جانب خدا با داود صحبت کرده است، و شاید میدانست که مرگ فرزندش مجازاتی از طرف خداست. او احتمالاً نگران این موضوع نیز بود که حال که فرزندی که زاییده مرده است، آیا داود همچنان او را نزد خود نگاه خواهد داشت؟ بااینحال با وجود تمام این مصیبتها و نگرانیها، در هیچ جا نمیبینیم که بتشبع روحیهای تلخ پیدا کرده باشد و خدا یا داود یا حتی خودش را بهسبب این بلایا مقصر دانسته باشد. او دردمند بود، اما در اوج درد و رنج نیز آنچه را درست بود انجام میداد. رفتار و نگرش بتشبع در خلال مصیبتها، رفتار و نگرشی شایسته بود.
روشن است که طرز برخورد بتشبع در برابر مصیبتهای مکرری که ناخواسته متحمل شده بود، از نظر خدا پنهان نماند. این زن، مصیبتِ حتک حرمت شدن، از دست دادن شوهر، و از دست دادن یگانه فرزندش را بهخوبی تاب آورده بود بیآنکه واکنش تلخی از خود نشان دهد. او در هر مورد تنها کاری را که درست بود، انجام داد. بنابراین خدا نیز به این زنِ زجرکشیده نظر لطف نشان میدهد و او را احیا میسازد. در فصل ۱۲ آیه ۲۴ میبینیم که نه تنها داود او را از کاخ نراند، بلکه خداوند سلیمان را به وی عطا کرد، و میخوانیم که «خداوند او را دوست داشت.» پس از بهدنیا آمدن سلیمان، خداوند ناتان نبی را میفرستد تا بگوید که نام این طفل "یدیدیا" یعنی "محبوبِ خدا"ست. بدین ترتیب بتشبع اطمینان یافت که پسر دومش به سرنوشت پسر اول دچار نخواهد شد، زیرا که خود خدا سخن گفته بود و بر فرزند او مهر تأیید زده بود. چه تسلی زیبایی! خداوند ماتم بتشبع را به شادی تبدیل کرد، و بدین ترتیب روند احیای او آغاز شد. این احیا از هر لحاظ کامل بود: خداوند پس از سلیمان سه پسر دیگر نیز به داود بخشید، ولی در نهایت این سلیمان، پسر بتشبع بود که بهعنوان پادشاه اسرائیل جانشین داود شد. تصورش را بکنید که چقدر باید برای بتشبع باعث افتخار و مایه شادی باشد که ببیند پسر نخستزادهاش پادشاه اسرائیل شده است.
در خلال وقایع بعدی زندگی بتشبع میبینیم که دست احیاکنندۀ خداوند همچنان بر اوست. وقتی یکی دیگر از پسران داود بهنام ادُنیا کوشید بجای داود پادشاه شود، ناتان نبی به بتشبع مشورت میدهد که چگونه جان خود و سلیمان را برهاند، و به او اطمینان میبخشد که سلطنت از آنِ سلیمان خواهد بود زیرا که خود خداوند چنین مقرر داشته است (اول پادشاهان ۱ و ۲). ناتان میگوید که داود قسم خورده است سلیمان جانشین او خواهد بود. انتخابِ داود و حمایت ناتان نبی و صادوق کاهن از سلطنت سلیمان نشان میدهد که سلیمان از خدا پیروی میکرد، و اینکه مادرش بتشبع او را پسری خداترس تربیت کرده بود. پس از به تخت رسیدن سلیمان نیز میبینیم که چگونه بتشبع در دربار پسرش دارای عزت و احترام است و بر دست راست او مینشیند (اول پادشاهان ۲:۱۹). بتشبع که احتمالاً زمانی در اسرائیل انگشتنمای مردم بود، حال در برابر تمام اسرائیل عزت یافته بود. اما از همه این افتخارات بزرگتر، زمانی است که نام او را در شجرهنامه عیسی مسیح میبینیم. در انجیل متی در شجرهنامه عیسی تنها از پنج زن اسم برده شده است، و بتشبع یکی از آنهاست. چه افتخار بزرگی! خدا ماتم بتشبع را به شادی و خفت و خواری او را به بزرگترینِ افتخارات تبدیل کرد.
از زندگی بتشبع چه درسهایی میتوان یاد گرفت؟ او چه اشتباهاتی کرد و کارهای درستش چه بود که بتوان در زندگی از آنها پند گرفت؟
اولین درسی که میشود از زندگی بتشبع آموخت این است که اگر خود را با وضعیتی مواجه میبینیم که میتواند به گناه خودمان یا دیگران منجر شود، اگر حتی کوچکترین روزنهای برای فرار از آن وضعیت وجود دارد، آن را از دست ندهیم. بتشبع وقتی به قصد داود پی برد، چه بسا چنین روزنهای برای فرار داشت، اما از آن استفاده نکرد. ممکن است از عواقب این امر میترسید؛ ممکن است از اینکه پادشاه اسرائیل او را زیبا یافته، احساس خوبی داشت و اجازه داد وسوسه بر او غالب آید. علت را نمیدانیم. اما حتی اگر کوچکترین فرصتی برای فرار از وضعیتی که به گناه میانجامید وجود داشت، میبایست او نیز همچون یوسف فرار را بر قرار ترجیح میداد و عواقب این تصمیم را به دست خدا میسپرد.
البته گفتنش آسان است. چه بسا ما نیز بارها در وضعیتی قرار گرفتهایم که میدانیم به گناه میانجامد، و اندک فرصتی داشتهایم که تصمیم درستی بگیریم، ولی در عوض تسلیم ترسها و ضعفهایمان شدهایم. به قدرت خودمان البته نیز ترس و ضعف بر ما چیره خواهد شد، اما اگر از طریق دعا و تفکر در کلام از قدرت خدا تغذیه کرده باشیم، برای مقابله با هر نوع پیشامدی آماده خواهیم بود.
دومین درسی که میتوان از بتشبع آموخت، چگونگی برخورد او در رویارویی با سختیهاست. بتشبع بهراحتی میتوانست اجازه دهد که تلخکامی بر او چیره شود. از نگاه دنیا، او خیلی چیزها را از دست داده بود و کاملاً حق داشت که تا پایان عمر روحیهای تلخ داشته باشد و خودش، داود، یا حتی خدا را مقصر بخواند. بهجرأت میتوان گفت که بتشبع در هیچ کدام از مصیبتهایی که برایش پیش آمد - حتک حرمت توسط داود، آبستن بودن و انگشتنمای مردم شدن، از دست دادن شوهر، و از دست دادن فرزند اول- مقصر نبود. اما او گرچه مورد ظلم واقع شده بود، هیچگاه زبان به نفرین یا ملامت کسی نگشود. در عوض، نگاهش به خدا بود و کماکان در طریقهای او گام برمیداشت، و این شیوه زندگی را به فرزند خود سلیمان نیز آموخت. همین رویه مثبت باعث شد خدا او را تفقّد کرده، احیا نماید.
ما نیز امروز ممکن است به ناحق مورد ظلم واقع شویم. ممکن است در مصائب و مشکلاتی گرفتار بیاییم که دیگران بر ما تحمیل کردهاند و مسبب آن بودهاند. شاید کسانی ما را آزردهاند، حقمان را ضایع کردهاند، یا احساساتمان را جریحهدار نمودهاند. شاید تشنۀ انتقام هستیم و زمین و زمان را بهخاطر سرنوشت خود نفرین میکنیم. در اینگونه مواقع، بتشبع را از یاد نبریم. درست همانطور که خدا درد و رنج بتشبع را دید و بر او نظر لطف افکند، امروز نیز نگاه او بر شکستهدلان است. ممکن است روند احیا و التیام مدتها به طول بیانجامد؛ ممکن است تمامی ابعاد کار خدا را به چشم خود نبینیم، اما امید به خدا را نباید از دست داد زیرا او عاقبت بر رنجدیدگان نظر میافکند و آنانی را که بر او توکل کنند، احیا میسازد. بنابراین بیایید همصدا با سراینده مزمور بگوییم: «ای که تنگیهای بسیار و سخت را به ما نشان دادهای، رجوع کرده ما را زنده خواهی ساخت؛ و برگشته، ما را از عمقهای زمین بر خواهی آورد. بزرگیِ مرا مزید خواهی کرد و برگشته، مرا تسلی خواهی بخشید» (مزمور ۷۱:۲۰-۲۱).