متأسفانه در چند دهۀ اخیر آزار و تعرض جنسی نسبت به هر گروه سنی، در همه کشورها بسیار رواج پیدا کرده و حتی کلیساها نیز از آن در امان نماندهاند.
تعرض جنسی ممکن است یک بار اتفاق بیافتد، و یا به شکل مستمر برای مدتی ادامه پیدا کند. تعرض جنسی به اشکال مختلف ممکن است صورت بگیرد و الزاماً نیاز به تماس جسمی نیست. هر نوع بهرهکشی جنسی از یک کودک یا شخص بالغ برای تحریک و لذتجویی تعرض جنسی بهحساب میآید و از نظر قانونی یک جرم محسوب میشود.
فرد خاطی ممکن است از هر گروه، پیشه و سنی باشد، چه مرد، چه زن. مئأسفانه اکثر مواقع فرد خاطی مرد است و از اعضای خود خانواده، مثل پدر، پدر بزرگ، دایی، و یا دیگر آشنایان مثل دوست و همسایه میباشد.
فرد قربانی نیز ممکن است از هر گروه سنیای باشد و متأسفانه با پیشرفت علم و دسترسی سریع و آسان به تفریحاتی همچون پورنوگرافی و مانند آن، سن قربانیان این جنایت حتی به ۵ سال رسیده است.۱
خوشبختانه مؤسسات مختلفی چه در کلیساها و چه خارج از آن بوجود آمدهاند تا با این موضوع برخورد کنند و حتی بازماندگان را پناه می دهند و به شکلهای متفاوت (مثل مشاوره) آنها را پشتیبانی میکنند.
فرد خاطی معمولاً با بکار بردن روشهای مختلف مانند تهدید، خشونت و ایجاد ترس، و گاهی نیز با استفاده از مواد مخدر و یا آرامبخش قربانی خود را مجبور به سکوت و همکاری میکند.
فرد قربانی چه در زمان انجام این جرم و چه پس از آن عکسالعملهای متفاوت نشان میدهد. فریاد زدن، گریۀ شدید همراه با آشفتگی و خشم از جمله عکسالعملهای فرد قربانی است و گاهی نیز سکوت اختیار کرده، در خود فرو میرود. گاهی نیز زمانی که این تعرضات به شکل مستمر ادامه داشته باشد، شخص برای گریز از آن وضعیت، در تخیلات خود وارد دنیایی خیالی، زیبا و بیدرد میشود و در نتیجه از نظر فکری خود را از جسمش جدا میکند تا درد و رنج آن را کمتر احساس کند.۳ تواند به بیماری یا اختلال چند شخصیتی منتهی شود که در روانشناسی مبحثی شناخته شده است.۴ کند. یعنی تماس خود را با فرد خاطی حفظ میکند و در واقع منفعل، پذیرا و مطیع میشود. بنابراین، هر فرد بنا به شخصیتش روشی برای ابراز تلاطمات درونی، و راه مبارزه با آن پیدا میکند. گاهی نیز برخلاف انتظار، فرد قربانی برای کنار آمدن با این موضوع از روش دوستی استفاده می این گسستگی بین فکر و جسم می
تأثیرات کلی آزار جنسی معمولاً به دو گروه تقسیم میشود: جسمی و دیگری احساسی و روانی.
از نظر جسمی، معمولاً این اشخاص نسبت به بدن خود بدبین میشوند و چه بسا نسبت به آن احساس انزجار میکنند. از تغییرات عادی رشد جسمی بیزارند. چندان به سر و وضع خود نمیرسند و یا برعکس بیش از حد به تمیزی اهمیت میدهند چون به این وسیله میخواهند این لکه را از بدنشان پاک کنند. گاهی هم سعی میکنند این بدن را که به آنها خیانت کرده، به شکلهای مختلف تنبیه کنند و بدینسان انواع خودآزاریها بروز میکند مثل زخمی کردن بدن با چاقو و تیغ، سوزاندن بدن با سیگار، کوبیدن سر به دیوار و مانند اینها. همینطور ممکن است مشکلات و اختلالاتی همچون بیاشتهایی عصبی (Anorexia Nervosa) بروز کند.
در بعد احساسی و روانی، معمولاً شخص بازمانده از خود-پندارۀ منفی رنج میبرد و اعتماد به نفس پایینی دارد. خود را آدم بد و بیلیاقتی میداند و در نتیجه احساس شرم و عذاب وجدان دارد. به همین دلیل این اشخاص خودشان را برای اتفاقی که افتاده ملامت میکنند. آنها برای فرار از واقعیت به یک مکانیزم سازشیِ درونی ساختن مسئله متوسل میشوند، و دائماً خود را مورد ملامت و انتقاد قرار میدهند و کلماتی نظیر این به خود میگویند: همهاش تقصیر من بود، من احمقم، من ضعیفم، و امثال اینها. معمولاً این افراد کمالگرایی پیشه میکنند و با انجام دادن هر کاری در حد کمال، در واقع سعی در پوشاندن چیزی میکنند که در درونشان میگذرد. آنها دائم نگران این هستند که دیگران در موردشان چه فکر میکنند. هر انتقادی را در حکم طردشدگی، و خود را بسیار کمارزش میبینند. در چنین شرایطی، فرد بازمانده تنهایی را بیشتر ترجیح میدهد و حتی گاهی به حدی در تنهایی غرق میشود که نسبت به خود نیز احساس بیگانگی میکند، و به دنبال خودِ گمشدهاش میگردد.
احساس ناتوانی، درماندگی و پرهیز از دیگران، نادیده گرفتن احساسات، و ترس از برخورد مردم، از دیگر تأثیرات آزار و تعرض جنسی است. همچنین اختلال فشار روانی پسآسیبی (Post Traumatic Stress Disorder – یا اضطراب پس از رویداد)، افسردگی، رو آوردن به الکل و یا مواد مخدر، اختلالات شخصیتی و رفتاری، بیاشتهایی، و فکر خودکشی، همه از نشانههای عادی این تجربۀ تلخ است.
همینطور دید فرد نسبت به خود، دیگران و محیط تغییر میکند زیرا نوعی ترس در ناخودآگاه او ایجاد میشود. چنین تجربهای اثر مستقیم روی روابط این فرد با خانواده، فرزندان و دیگران دارد، و شخص دیگر نمیتواند مانند گذشته با دیگران ارتباط ایجاد کند، چون دیگر به آنها اعتمادی ندارد. متأسفانه گاهی خانوادهها به جای نشان دادن احساس همدردی و پشتیبانی، با فرد بازمانده به شکلی تحکمآمیز برخورد میکنند. به یاد داشته باشیم که شخص به اندازه کافی از این موضوع رنج میبرد پس نباید با رفتار خود به درد او بیافزاییم. احساس امنیت و اعتماد فرد بازمانده از بین رفته است، بنابراین به زمان نیاز دارد تا بتواند به زندگی عادی برگردد.
اگر فرد بازمانده مسیحی است، چه بسا ایمانش به چالش گرفته شود. اگر این فرد از پدر خود آسیب دیده، پدر بودن خدا و عادل بودن او برایش زیر سئوال میرود. شاید سئوالات زیادی برای شخص مطرح شود که از جمله: «آیا خدا منو دوست داره؟ اگر دوستم داره چرا اجازه داد چنین اتفاقی بیافته!» اصلاً چطور میشود با چنین پدری ارتباط نزدیک برقرار کرد؟!
گاهی نیز تعالیم کلیسا در خصوص پاکی و قدوسیت و نیز بخشیدن فرد خاطی میتواند فشار روحی زیادی برای شخص بازمانده ایجاد کند. حتی با وجود اینکه شخص میداند که خود مقصر نبوده بلکه مورد تقصیر واقع شده، باز امکان دارد از کلیسا روگردان شود چون نمیتواند بر اساس انتظارات کلیسا رفتار کند.
علائم کلی تشخیص تعرض جنسی در بچهها و نوجوانان
اکنون به چند مورد از علائم کلی تشخیص آزار جنسی اشاره میکنیم. اینها صرفاً برای ایجاد هشیاری در خانوادهها است. در ضمن باید شدیداً تأکید کنم که وجود هر یک از این علائم به خودی خود ثابت نمیکند که شخص مورد آزار جنسی قرار گرفته زیرا بعضی از این علائم میتواند فقط نشانی از کمبود محبت و جلب توجه، و فقط یک علامت هشداردهنده باشد.
کودکان زیر ۵ سال معمولاً تعرض جنسی را به یاد نمیآورند مگر اینکه مسئلهای پیش بیاید و باعث بیدار شدن این موضوع در ذهن آنها شود.
سالهای اول مدرسه
تغییر در فعالیت بچه در مدرسه، بیعلاقگی نسبت به چیزهایی که قبلاً به آنها علاقه داشته، کم شدن تمرکز فکری
بدخوابی، کابوس، راه رفتن در خواب
نارضایتی و پرهیز از تنها ماندن با بعضی از افراد
اطلاعاتی که بچه در مورد مسائل جنسی دارد بیشتر از اطلاعات مورد نیاز برای سن او است. (این نکته بسیار مهم است.)
در سنین نوجوانی
- پرهیز از ورزش
- خجالت بیش از حد و یا منفینگری بیش از اندازه نسبت به تغییراتی که در بدنشان ایجاد میشود.
- بیاشتهایی به علل روحی – عصبی
- مشکلات ارتباطی با دیگران
- رفتارهای پیشبینی نشده، دزدی، اعتیاد، خودآزاری
در اینجا مجدداً باید تأکید کنم که وجود هر یک از این علائم ثابت نمیکند که شخص مورد آزار جنسی قرار گرفته، ولی میتواند علامت هشدار دهنده باشد.
حالا چطور میتوان به چنین افرادی کمک کرد؟
هیچوقت اهمیت «گوش دادن» را فراموش نکنید. گوش دادن به دردهایی که عزیزانمان کشیدهاند آسان نیست. به آنها فرصت لازم را بدهید تا بتوانند حرف بزنند. احتمالاً چنین اعترافی با گریه توأم است و شما بهعنوان شنونده باید همدردی خود را نشان دهید. گاهی گفتن چنین جملهای: «متأسفم که چنین تجربۀ دردناکی داشتی!» کمک میکند تا فرد خود را در محیطی امن احساس کند و این خود باعث بهبودی خواهد بود.
رازدار باشید. متأسفانه ما انسانها در این قسمت خیلی ضعیف هستیم. مثلاً بارها شنیدهایم که «من به فلان شخص (شاید حتی یکی از رهبران کلیسا) رازی را گفتم و بعد آن را از دیگران شنیدم!» متأسفانه یکی از دلایلی که بسیاری حاضر به صحبت در مورد چنین اتفاقاتی نیستند ترس از عدم رازداری است بخصوص از جانب ایمانداران مسیحی! بیایید خودمان را در این قسمت تقویت کنیم. البته در برخی مواقع موضوع مرگ و زندگی در میان است و باید اقدامی کرد، ولی حتی این اقدام هم باید با اطلاع فرد انجام گیرد.
هیچوقت فرد بازمانده را محکوم نکنید بلکه پشتیبان او باشید. در کلام خدا یک نمونه از پشتیبانی برادری از خواهرش را میبینیم. جزئیات دردناک این واقعه در اول سموئیل باب ۱۳ آمده است. رابطه امنون و تامار گویای افکار نادرست و انحرافی فرد خاطی است، و نیز شرایط احساسی، عاطفی و فکری شخص بازمانده را نشان میدهد. تلاش تامار برای برخورد منطقی بیهوده بود. او نه تنها از نظر جنسی آزار دید بلکه از نظر روحی طرد شد و احترام و آبرویش نیز بر باد رفت. در این آیات نقشههای غیر اخلاقی فرد خاطی به تصویر کشیده شده و نیز آزار و زجر روحی و جسمی شخص بازمانده را میبینیم. شخصی که مورد آزار جنسی قرار میگیرد حتماً احتیاج به پشتیبان دارد. ما ایمانداران میتوانیم قدم بسیار مهمی برداریم، و بهعنوان بدن مسیح پشتیبان محکم و خوبی برای فرد بازمانده باشیم.
نکته مهم دیگر این است که باید فرد بازمانده را باور کنیم. او باید کاملاً احساس کند که باورش کردهایم. ابشالوم حرفهای تامار را باور کرد.
به فرد بازمانده فرصت بدهید تا بتواند با احساسات و عواطفش کنار بیاید. برخی سریعتر و راحتتر با این موضوع روبرو میشوند و کنار میآیند و برخی دیگر وقت بیشتری نیاز دارند. شفای احساسات جریحهدار شده نیاز به گذشت زمان دارد. بهعنوان نمونه اگر زنی متأهل از سوی فردی مورد تعرض جنسی قرار بگیرد، ممکن است تا مدتها نتواند با شوهرش رابطه جنسی داشته باشد، چون هر نوع تماس بدنی یادآور آن اتفاق دردناک است. بنابراین باید به بازماندگان وقت کافی داد.
فرد بازمانده حتماً نیاز به مشاوره خواهد داشت. مخصوصاً افرادی که مدتهای طولانی مورد تعرض بودهاند، روح و روانشان چنان عمیق زخم خورده که بهآسانی نمیتوانند از آثار آن رهایی یابند. بنابراین حتماً به مشاوره احتیاج دارند.
در خاتمه، روی سخن من با شما خواننده عزیز است. اگر شما یکی از این قربانیان هستید و سالها این بار را بر دوشهای خود حمل کردهاید، و حتی فکر کردهاید که شاید خدا هم صدای گریههای شما را نشنیده، و رهایتان کرده است، بدانید که او هنوز هم شما را دوست دارد. پس قدم جلو بگذارید و با یک مشاور یا فردی که به او اعتماد دارید صحبت کنید. این بار را به تنهایی حمل نکنید. کمک لازم را دریافت کنید و اجازه دهید خداوند شما را از عذاب وجدان و درد آزاد کند.
در شماره آینده به پایان این سلسله مقالات میرسیم و به مسائلی مانند زندگی پس از طلاق و ازدواج مجدد والدین خواهیم پرداخت.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] بر اساس آمار سازمان Rapeand Sexual Abuse Support Centre
[2] در سالهای اخیر روانشناسان به جای کلمه «قربانی»، استفاده از کلمه «بازمانده» را به دلیل مفهوم مثبتی که دارد، ترجیح میدهند.
[3] یعنی فرایندی که از طریق آن برخی اندیشهها و احساسات پیوند خود را با هشیاری و شخصیت از دست میدهند و به صورت مستقل عمل میکنند - Dissociation
[4] Multiple Personality Disorder – اختلال شخصیتی چندگانه - که امروزه به DID معروف است.