آرامش حقیقی در مسیح
۶ دقیقه
من در یک خانواده پر جمعیت به دنیا آمدم و از کمبود محبت پدرم رنج میکشیدم و با او رابطۀ صمیمی نداشتم. این موضوع باعث شد که روحیه بسیار حساسی داشته باشم. پدرم آنقدر جدی بود که حتی با ما فرزندانش هیچ وقت شوخی و بازی نمیکرد. و ما هر کاری میکردیم که توجه پدرمان را به سوی خودمان جلب کنیم باز هم با بیتوجهی او مواجه میشدیم. بهخاطر این مسائل من کمبودهای زیادی را در زندگیام احساس میکردم مثل کمبود عاطفه و محبت. هر وقت که در مدرسه پدر و یا مادری را میدیدم که فرزندشان دست در دست او به مدرسه میآید غبطه میخوردم و وجود این کمبودها را بیشتر در زندگیام متوجه میشدم و تمام وجودم را احساس حقارت فرا میگرفت. پدرم بیشتر وقتاش را با دوستانش سپری میکرد و برای ما خیلی کم وقت میگذاشت شاید بهتر باشد بگویم اصلاً وقت نمیگذاشت. حتی گاهی اوقات پدرم کاملاً فراموش میکرد که ما به کدام مدرسه میرویم و در چه مقطعی درس میخوانیم. و این مسائل از همان دوران کودکی برای من مثل بار سنگینی بود که نمیتوانستم آن را تحمل کنم و از اینکه میدیدم که همه دوستان هم سن و سال من شاد هستند و من بسیار غمگینام رنج میکشیدم. بهخاطر مسائلی از لحاظ مالی هم خیلی ضربۀ بزرگی خوردیم و این موضوع باعث شد که زندگی سختتری داشته باشیم.
زندگیام به همین صورت گذشت تا اینکه در سن نوجوانی تمام تلاشم را میکردم که درس بخوانم و در درسهایم موفق بودم. فکر میکردم که اگر بتوانم در درسهایم موفق باشم در آینده هم انسان خیلی خوشبختی میشوم البته طرز فکرم درست بود ولی زندگیام مرا به جای دیگر سوق داد. تمام افکارم این بود که زندگی جدیدی را با موفقیت برای خودم شروع خواهم کرد. بهخاطر روحیه حساسی که داشتم رابطهام با خانوادهام روز به روز بدتر میشد و تمام آرزوهایی که داشتم برباد میفت. اگر مشکلی داشتم کسی را نداشتم که بتوانم با او درد و دل کنم و غم و ناراحتیام را با او در میان بگذارم. خودم را تنها و بیکس در این دنیا میدیدم و این موضوع هم باعث رنج من بود. به هیچ کس اعتماد نداشتم و به همه بدبین شده بودم چون زندگیام این دید و بینش را به من داده بود. تمام فکرم درسم بود تا اینکه توانستم به دانشگاه بروم و شبانه روز مطالعه میکردم تا به آرزوهایم برسم. ولی در همان روزهایی که من بهترینها را در افکارم برای خود تجسم میکردم بهخاطر مسائل مالی نتوانستم به تحصیلم در دانشگاه ادامه بدهم. این اتفاق برای من یک شکست بزرگ بود چون من همیشه از همان دوران کودکی منتظر بودم که به دانشگاه بروم و زندگی خوبی را برای خودم شروع کنم ولی با این اتفاق خودم را در آخر ناامیدی میدیدم و تمامی آرزوهایم را نابود شده احساس میکردم. ترس وحالتهای عصبی شدید باعث شد که بیماری پوستی شدیدی بگیرم. و بهخاطر همین موضوع هم بیشتر افسرده شدم و حتی عصبانیت من تشدید شد. ترس از آینده همۀ زندگی مرا در برگرفته بود و نمیدانستم که باید در آینده چه کاری را انجام دهم و چه زندگی را داشته باشم از اینکه زندگی مانند پدرم را ادامه دهم بسیار نگران بودم و میخواستم که تمام تلاشم را انجام دهم که زندگی مثل پدرم نداشته باشم. تمامی این فشارهایی که در زندگی بر من وارد میشد باعث شد که نه تنها با خانوادهام روابطام کمتر شد بلکه با همۀ دوستانم هم قطع رابطه کردم. روزهای خیلی سختی را میگذراندم و حتی شبها نمیتوانستم استراحت کنم و بخوابم و تا نزدیک صبح من بیدار بودم و به زندگیام فکر میکردم. خیلی وقتها به خودکشی فکر میکردم چون باور داشتم که دیگر برایم راه فراری نیست و نمیتوانم که با این زندگی خودم را وقف دهم. در همان روزها بود که پدرم فوت کرد و من از اینکه با او رابطه درستی نداشتم خیلی احساس تقصیر میکردم حتی خودم را در مرگ پدرم مقصر میدانستم چون با او خیلی عصبی برخورد میکردم. تمام وجودم را گناه در بر گرفته بود. دروغ زیاد میگفتم چون میخواستم که کمبودهای خودم را با این دروغها جبران کنم. کینه و خشم همۀ وجودم را فراگرفته بود و حتی به خدا هم کفر میگفتم و از او هم عصبی و خشمگین بودم. به خدا میگفتم که چرا مرا خلق کردی که این همه سختی را در زندگی تحمل کنم پس تو خدای عادلی نیستی.
زندگیام به همین صورت پیش میرفت تا اینکه یک روز که در حال عوض کردن شبکههای ماهوادهای بودم به شبکهای برخورد کردم که در مورد عیسی مسیح صحبت میکرد. و میگفت که عیسی مسیح خداوند است و او قادرِ که زندگی شما را عوض کند. او قادر است که زندگی شما را که پر است از غم و ناآرامی با شادی و آرامشاش پر سازد. در آن زمان خیلی به این موضوعات توجه نکردم چون فکر میکردم که این مسائل تبلیغات است. ولی شبی که خیلی در مشکلاتم غرق شده بودم و احساس میکردم دیگر راهی برایم وجود ندارد به یاد صحبتهایی افتادم که در آن شبکه دیده بودم. همان لحظه دعا کردم و زانو زدم و گفتم خدایا اگر تو وجود داری خودت در زندگی من وارد شو و زندگی مرا عوض کن. همان طور که زانو زده بودم گریه میکردم و از خدا میخواستم که وجود مرا دربربگیرد. به خدا میگفتم که خدایا ای عیسی مسیح اگر تو واقعاً وجود داری بیا و مرا از تمام این مشکلاتم رهایی بده. آن زمان بود که حضور پر از آرامش خداوند را در خودم احساس کردم خداوند مرا دربرگرفته بود و مرا با نور خودش روشن ساخته بود. با گریه خداوند را شکر میگفتم و این بار با تمام گریههایی که کرده بودم این گریه تفاوت داشت چون همراه یک آرامش الهی بود آرامشی که هیچ وقت آن را تجربه نکرده بودم. یک گرمای بسیار عجیب وارد بدن من شد و تمامی وجودم را فرا گرفت. آنقدر شادی در من قرار گرفته بود که ناخودآگاه شروع کردم به دست زدن و با شادی خدا را پرستش کردم.
من خداوند را ملاقات کردم و او زندگیام را عوض کرده بود. از آن روز به بعد خداوند من را و زندگیام را در دستهایش قرار داد و من روابطام با خانواده و دوستانم تغییر کرد. شادی و آرامشی در من قرار گرفته بود که دیگر عصبانیت جایی نداشت. بیماریهایم را هم خداوند شفا بخشید. آنقدر اشتیاق داشتم که کتاب مقدس را بخوانم که در اینترنت آن را پیدا کردم و از آن کپی گرفتم و نه تنها خودم میخواندم بلکه به دوستانام میدادم که آنها هم این کلام زندۀ خداوند را مطالعه کنند. به آنها میگفتم که خداوند چقدر زیبا زندگی مرا عوض کرده است و او قادر است که زندگی شما را هم عوض کند.
خداوند نیکو و عظیم است و او خدای قادر مطلق است. مشکلات زندگیام همه تمام نشده است ولی این بار با چشمهای خداوند به این مشکلات نگاه میکردم و اراده خداوند را در زندگیام میطلبیدم.
اکنون خدا را شکر میکنم که فرزند خداوند هستم و او پدر من است و به من توجه دارد توجهای که هیچ وقت در زندگی نداشتم ولی خداوند مرا دوست دارد و نمیگذارد که دیگر احساس تنهایی و تقصیر همه زندگی مرا فرو بگیرد. چون خداوند با من است پس هیچ وقت تنها و ناامید نخواهم بود. چون آرامش حقیقی را در خداوند پیدا کردم.
عزیزانی که داستان زندگی مرا مطالعه کردید اگر شما هم شرایطی که من داشتم را دارید بدانید که خداوند عیسی مسیح شما را دوست دارد و او میخواهد وارد زندگی شما شود و آرامش و شادی واقعی را به شما عزیزان تقدیم کند.
رامین
8 |
HOTBIRD |
K14 |
TRANSPONDER |
11470MHz Vertical Polarisation |
DOWNLINK FREQ |
27.5MSym/sec |
SYMBOL RATE |
5/6 |
FEC |
برنامههای تلویزیونی کلمه (شفای شکستهدلان) هر هفته در شبکۀ ماهوارهای محبت در زمانهای قید شده در جدول زیر پخش خواهد شد
یکشنبه | ۲۲:۳۰ | به وقت ایران | |
دوشنبه | ۰۵:۳۰ | ۱۳:۰۰ | به وقت ایران |
چهارشنبه | ۲۲:۳۰ | به وقت ایران | |
پنجشنیه | ۰۵:۳۰ | ۱۳:۰۰ | به وقت ایران |