گفتگویی در مورد کینه و انتقامجویی
۴ دقیقه
مصاحبه با کشیش میلتن دانیال
۱) خیلی از ما انسانها پر از نفرت و کینه هستیم و به دنبال فرصتی برای انتقام میگردیم مثل زندگی آقای علی، شما چه صحبتی برای این گونه افراد دارید؟
باید ریشهیابی کنیم که این نفرت و کینه از کجا بوجود میآید و اطلاع داشته باشیم که دوران کودکی نقش بسیار مهمی در شکلگیری شخصیت ما دارد. مخصوصاً در ضمیر ناخودآگاه ما کمبودها و بعضی موارد دیگر که در زمان کودکی ما اتفاق افتاده است منجر به عقدههای خاصی میشود که نمیتوانیم به آنها برسیم. به عنوان مثال اگر زورگویی به ما شده یا اگر مورد خاصی بوده که نمیتوانستیم صدای خود را به جایی برسانیم و با آن بجنگیم، وقتی که رشد میکنیم و در سن نوجوانی قرار میگیریم در آن سن بحرانی به کارهایی دست میزنیم که فکر میکنیم به وسیلۀ آنها میتوانیم عقدههای دوران کودکی را خالی کنیم. منجمله شیشه شکستن و ... یا کارهای مختلف دیگر و این باعث میشود که عقدههای خود را به صورت انتقام خالی کنیم و انتقام بگیریم. احساس میکنیم که خیلی راحت میشویم، اتفاقاً برعکس است، انتقام کار راخرابتر میکند و برای همین است که کلام خداوند خیلی زیبا میفرماید که: انتقام از آن من است. من میتوانم انتقام بگیرم شما انتقام نگیرید. وقتی که میگوید شما انتقام نگیرید یعنی اگر نفرت داریم از آن دست بکشیم.
۲) بعضی وقتها فکر میکنیم که خداوند را با کارهای خوبمان و صدقه دادن راضی نگاه میداریم و این کارها را مرهمی بر روی عذاب وجدانمان میدانیم،ولی باز زندگی ما عوض نمیشود و هیچ آرامشی نداریم. چرا؟
به نظر من قوانین در همه جا هست. یک سری قوانین انسانی وجود دارد و یک سری قوانین خدایی و ما به صورت انسان میخواهیم که با روش و قوانین ساخته دست خودمان جلو برویم. همانطور که در سؤالاتان فرمودید ما کارهایی میکنیم که وجدان خودمان را آرام نگاه داریم و یا پوششی برای راحتی وجدانمان درست میکنیم مثل صدقه دادن، نیکوکاری،و به قول معروف ثواب کردن. ولی صحبت اینجاست که آیا کارهایی که انجام میدهیم یک نوع نیکوکاری است یا نه و سؤال اینجاست که آیا مثلاً با صدقه دادن و نیکوکاری میشود این کار را کرد و چه اتفاقی میافتد. بعد از مدتی که این کارها را مرتب انجام میدهیم، این راحتی وجدان برای ما عادی میشود. وجدان عادت میکند به این مسئله،درنتیجه هیچ چیز در زندگیمان عوض نمیشود. ولی اگر از طرف دیگر نگاه کنیم شخصیتی وجود دارد به نام عیسی مسیح که میتواند نه از طریق قانون انسانی بلکه از طریق محبت و کلامش ما را کمک کند و در پوشش جدیدی قرار دهد که آن میتواند ما را عوض کند.
۳) ما چطور میتوانیم به این افراد که وجودشان پر از کینه و انتقام است، کمک کنیم؟
باز به نظر من بهترین مثال خود خداوند ما عیسی مسیح است. چرا که عیسی مسیح چون یک انسان به دنیا آمد.وقتی که عیسی مسیح را مصلوب میکردند او میتوانست انتقام بگیرد و حتی در پای صلیب مردم به او میگفتند که اگر میخواهی خودت را آزاد بکن چرا خودت را آزاد نمیکنی. در اصل میبینیم عیسی مسیح در آنجا نمیخواست انتقام بگیرد، نمیخواست کینه داشته باشد برعکس فریاد میزند که پدر اینها را ببخش. در جواب شما و کمک به این افراد ما باید با ملایمت و در محبت خداوندمان عیسی مسیح این عزیزان را دوست داشته باشیم و در ثانی به این عزیزان بگوییم که با کینه و نفرت جلو رفتن، به جایی نمیرسند.
برعکس اگر به استاندارد زندگی خودمان همان انسان واقعی، یعنی عیسی مسیح نگاه کنیم میبینیم که در اوج سختیها، نفرتها، کینهها و زخمها او میبخشید و بخشش را به این عزیزان یاد بدهیم البته زمان خواهد برد و طول خواهد کشید ولی مطمئن هستم که خدا کمک خواهد کرد.
۴) همان طور که دیدیم خداوند زندگی آقای علی را از عمق فساد، نفرت، کینه و خیلی چیزهای دیگر بیرون آورد. این خداوند برای دوستانی که هنوز در دلشان نفرت و کینه و حس انتقامجویی است، چه پیغامی دارد؟
فکر میکنم که پیغام اول خداوند برای این گونه افراد این است که اولاً آنها را خیلی دوست دارد و این موضوع که آنها را خیلی دوست دارد، ما را به سوی پیغام دومش که همان صلیب خود باشد هدایت میکند و روی صلیب است که نه فقط عیسی مسیح رابطۀ ما را با خود خدا، برقرار میکند ( رابطهیی که بر اثر گناه تیره و تار شده بود و یک دیوار جدایی را به وجود آورده بود ) بلکه رابطۀ بین ما انسانها را نیز شفا میبخشد. عیسی مسیح با آغوشی باز منتظر این افراد است. تا آنها را در آغوش بگیرد و محبت کند. او به خاطر گناهان ما بر روی صلیب رفت تا وقتی که ما به او ایمان بیاوریم گناهان ما آمرزیده شود، عدالت خدا بر روی صلیب برقرار شد و این فکر میکنم که عدالت بزرگی است برای همۀ افراد.