کتابمقدس را درست درک کنیم/۹
۵ دقیقه
نگاهی به علم تفسیر کتابمقدس
قسمت هشتم و آخر: پیشفرضهای الهیاتی مهم در امر تفسیر (ادامه)
مرور کلی
و بالاخره به آخرین قسمت سلسله مقالات علم تفسیر کتابمقدس رسیدیم. در طول این مقالات، کوشیدیم گوشههایی از مبحث علم تفسیر را به زبانی ساده بازگو کنیم. گفتیم که هر کسی که دست به خواندن کتابمقدس میزند، ناخودآگاه آن را پیش خود تفسیر هم میکند؛ به همین جهت، برای هر خوانندۀ کتابمقدس واجب است که اصول تفسیر درست را در حد امکانات خود بیاموزد. خواننده باید توجه داشته باشد که وقتی کتابمقدس را مطالعه میکند، فرهنگ و طرزفکر خود را در درک آن دخالت میدهد.
اما فرهنگ و طرزفکر ما تفاوت زیادی با فرهنگ زمان نگارش کتابهای کتابمقدس دارد. پس برای ما بسیار ضروری است که پیشینههای تاریخی، فرهنگی، و اجتماعی دوران کتابمقدس را بشناسیم و به کمک اینها، بکوشیم بهتر درک کنیم که نویسندگان کتابمقدس در آن زمان چه میخواستند بگویند و خوانندگان آن روزگار، از نوشتههای آنها چه درک میکردهاند. کوشش برای درک معنای روشن و اولیۀ کتابمقدس، "تأویل" نامیده میشود.
برای انجام تأویل، باید ابتدا باب و بعد کتابی را که آیه یا آیات مورد نظر در آن قرار دارد، بهدقت خواند تا مقصود اصلی نویسنده تا حد امکان درک شود. در این مرحله، بسیار مهم است که بدانیم نویسنده استدلال و مطلب خود را چگونه ارائه میدهد. مطالب هر کتابِ کتابمقدس معمولاً یک خط استدلال مشخص را دنبال میکند.
برای درک پیام و مقصود نویسنده، باید این خط استدلال را پیدا کرد. سپس باید تحقیق کرد که شرایط تاریخی و سیاسی و اجتماعی و فرهنگی زمان نگارش کتاب مورد نظر چگونه بوده است تا به این ترتیب، درک ما از مقصود نویسنده دقیقتر گردد. بعد از آن، باید معنی لغات دشوار و اصطلاحات نامأنوس را پیدا کرد. با انجام این کار، درک درستتری از معنی اولیه و روشن متن میتوان بهدست آورد.
اما بههنگام برداشتنِ این گامها، باید دائماً چند پیشفرض را مدنظر داشته باشیم. در دو شماره گذشته، به توضیح این پیشفرضها پرداختیم. گفتیم که یک مسیحی نخست باید ایمان داشته باشد که کتابمقدس از الهام خداست. سپس باید معتقد باشد که کتابمقدس بطور کلی کتابی است واضح و انسانِ تولدتازهیافته میتواند آن را درک کند.
سوم اینکه باید دانست که خدا کلام خود را با درک انسان انطباق داده، یعنی اینکه کلام خود را طوری به بشر داده که برایش قابل درک باشد؛ از اینرو برخی حقایق روحانی در قالب اصطلاحات انسانی بیان شده، طوری که برای او قابل درک باشد.
چهارم، مطابق اصل "مکاشفۀ تدریجی"، میدانیم که اوج مکاشفه خدا در فرزندش عیسای مسیح و در نتیجه در عهدجدید یافت میشود. طرح نجات ابدی انسان، شخصیت خدا و تثلیث و اصول اخلاقی زندگی مسیحی در عهدجدید بهصورت روشنتری آشکار شده است. و پنجم باید دانست که کتابمقدس را باید به کمک خودش تفسیر کرد؛ یعنی اینکه هر جا که نکتهای مبهم بهنظر میآید، باید آن را در پرتو قسمتهای واضح و روشن تفسیر کرد.
و اینک، در آخرین بخشِ این سلسله از مقالات، به سه پیشفرض دیگر هم اشارهای گذرا خواهیم کرد.
توافق میان آموزهها
توافق میان آموزههای کتابمقدس به این معنی است که به هنگام تفسیر آیه یا آیاتی از کتابمقدس، باید به تعلیمی که در آن زمینۀ بخصوص در کتابمقدس آمده توجه داشت؛ بعبارت دیگر، معنایی که از یک آیه اخذ میکنیم، نباید با کل تعلیم کتابمقدس در آن زمینه مغایرت داشته باشد. بهعنوان مثال، اگر آیهای را در خصوص شخصیت مسیح بررسی میکنیم، معنای این آیه باید سازگار باشد با تعلیمی که در کل کتابمقدس در این مورد آمده است. نمیتوان گفت که در یک آیۀ بخصوص، نکتهای در خصوص الوهیت یا بشریت مسیح گفته شده که مغایر با سایر آیات کتابمقدس در این زمینه میباشد.
یگانگی معنای کتابمقدس
بعضی تصور میکنند که کتابمقدس مانند پیانو یا ویولن است و هنرمند میتواند هر قطعهای را که میخواهد، بر روی آن اجرا کند. این عده بر این باورند که از یک آیه خاص میتوان معانی مختلفی استخراج کرد. چنین پنداری بطور خاص در میان کسانی وجود دارد که میکوشند برای تمامی مطالب و رویدادهای کتابمقدس، معنایی تمثیلی قائل شوند، معنایی که فراسوی مفهوم روشن و ساده آنهاست. بهعنوان مثال، ممکن است کسی بخواهد ماجرای استر و مردخای را بصورت تمثیلی تفسیر کند و بگوید استر مظهر کلیساست و الیآخر. اما ممکن است کس دیگری همین ماجرا را با تمثیل دیگری تفسیر کند. باید دانست که معنی و تفسیر اولیه این ماجرا همانی است که در کتاب آمده، یعنی یک رویداد تاریخی است و برای عبرت ما و تشویق ما به استواری در خدمت نوشته شده است. درست نیست که با تمثیلی کردن این ماجرا، معانی گوناگون از آن استخراج کرد.
عدهای دیگر از مسیحیان چنین عقیده دارند که هر روز که کتابمقدس را میخوانند، خدا از آیات آن برای هدایت آنها در مسائل روزمرهشان استفاده میکند. مثلاً ممکن است ایمانداری قصد سفر داشته باشد اما نداند آیا این سفر مطابق ارادۀ خدا هست یا نه. او در حین مطالعه کتابمقدس، در اعمال باب ۱۳ میخواند که کلیسای انطاکیه، پولس و برنابا را به سفر بشارتی فرستاد. با خواندن این آیه، این ایماندار احساس میکند که ارادۀ خدا اینست که او به این سفر برود. اما یک ایماندار دیگر ممکن است از همین آیات، برداشت و احساس دیگری بکند. به این ترتیب، برای کتابمقدس معانی مختلفی قائل شدهایم. باید دانست که چنین روشی درست نیست.
کاربرد و تفسیر
هدف کتابمقدس، تعلیم و تنبیه و اصلاح و تربیت ایمانداران میباشد (دوم تیموتاؤس ۳:۱۶). به همین جهت، میتوان با جرأت گفت که هدف غایی تفسیر، کاربرد است؛ یا هدف تعلیم، اطاعت است. هدف کتابمقدس، گذاشتنِ تأثیری نیرومند بر زندگی خوانندگانش میباشد.
گرچه برای هر قسمت از کتابمقدس فقط یک معنی وجود دارد، معنایی که با مطالعه و بررسی دقیق متن میتوان درک کرد، اما همین قسمت ممکن است پاسخگوی مسائل متعددی باشد. نتیجۀ عملی یا کاربردی که یک واعظ از این متن میگیرد، بستگی به اهداف موعظه دارد. اما هنگامی که واعظ میخواهد از یک متن، درسی عملی بگیرد، هیچگاه نباید معنای اولیه و اصلی متن را از نظر دور بدارد. بعبارت دیگر، درسهای عملی که از یک متن گرفته میشود، نباید با معنای اولیه و روشن آن متن در تضاد باشد.
پایان