کتابمقدس را درست درک کنیم/۲
۶ دقیقه
نگاهی به علم تفسیر کتابمقدس
در شماره پیشین دیدیم که هدف تفسیر کتابمقدس، دستیابی به "معنی روشن و ساده متن" میباشد. گفتیم که هر خوانندهای میتواند به این معنی دست یابد. اما بر سر راه او دو مشکل قرار دارد: مشکل اول، خودِ خواننده است و مشکل دوم، مسائل و نکاتی است که در کتابمقدس وجود دارد. این هر دو موجب میشود که خواننده نتواند با قطع و یقین بداند که درک و تفسیرش از کلام درست است.
اکنون هر یک از این دو مشکل را دقیقتر بررسی خواهیم کرد. نخست به مسائل مربوط به خواننده خواهیم پرداخت.
ما چه بخواهیم و چه نخواهیم، باید بپذیریم که همه کسانی که کتابمقدس را میخوانند، آن را تفسیر نیز میکنند. بهعبارت دیگر، بسیاری از ما به هنگام خواندن متن، تصور میکنیم که آنچه را میخوانیم، درک نیز میکنیم. در ضمن، تمایل داریم تصور کنیم که "آنچه ما درک کردهایم" دقیقاً همان چیزی است که "مقصود" روحالقدس و نویسنده متن بوده است. بهر حال، ما همواره به هنگام خواندن کتابمقدس، تمام خصوصیات و جنبههای وجود خود را به همراه میآوریم و به متن میپوشانیم، یعنی تجربیات و فرهنگ و قوۀ درک خود را. این باعث میشود که ما کلمات و مفاهیم کتابمقدس را به گونهای خاص (خودمان) درک کنیم. همین امر، موجب میشود که گاه از کتابمقدس، اندیشهها و مطالبی عجیب و غریب استنباط کنیم.
بهعنوان مثال، وقتی کلمۀ "صلیب" را میشنویم، در اثر قرنها فرهنگ و هنر مسیحی، ناخودآگاه به یاد علامت صلیب میافتیم، در حالیکه صلیب خداوند عیسی به احتمال قوی به شکل حرف "تی" لاتین (T) بوده است. یا وقتی دربارۀ پرستش کلیسایی مطلبی میخوانیم، به یاد عمارت بزرگ کلیسا میافتیم که در آن حضار روی نیمکتها بهصورت ردیفهای پشت سر هم نشستهاند. وقتی پولس میگوید:
«آنانی که از آن مسیح میباشند، جسم را با هوسها و شهواتش مصلوب ساختهاند» (غلاطیان ۵:۲۴)، ممکن است بعضی تصور کنند که منظور پولس از "جسم" همان بدن است و پولس راجع به "خواستههای بدن" سخن میگوید. اما کلمۀ "جسم" در قاموس پولس بهندرت به بدن اشاره میکند (خصوصاً در این آیه که ذکر شد)، این واژه به یک بیماری روحانی اشاره دارد که گاه "طبیعت گناهآلود" نیز نامیده میشود. به این ترتیب، ملاحظه میشود که خواننده بدون اینکه بخواهد، به هنگام مطالعه تفسیر نیز میکند و بدبختانه اغلب اشتباه تفسیر میکند.
ما تمایل داریم تصور کنیم که "آنچه ما از کتابمقدس درک کردهایم" دقیقاً همان چیزی است که "مقصود" روحالقدس و نویسنده متن بوده است.
ما همواره به هنگام خواندن کتابمقدس، تجربیات و فرهنگ و قوۀ درک خود را به همراه میآوریم و به متن میپوشانیم .
همین امر، موجب میشود که گاه از کتابمقدس، اندیشهها و مطالبی عجیب و غریب استنباط کنیم .
در مقابل این "تفسیر بد"، "تفسیر خوب" قرار دارد که باید قواعد آن را آموخت. در اینجا تذکر این نکته لازم است که همۀ ما که کتابمقدس را بهصورت ترجمه میخوانیم (و نه به زبان اصلی)، در واقع با نوعی تفسیر سر و کار داریم، زیرا ترجمه بهخودی خود و ضرورتاً نوعی تفسیر است. کتابمقدسی که میخوانید، که نقطۀ آغاز کار شماست، به هر زبانی که باشد، در حقیقت محصول تحقیقات و بررسیهای بسیار است. مترجمین دائماً مجبورند در زمینه معانی واژهها دست به انتخاب بزنند و انتخاب آنان بر درک شما از کتابمقدس تأثیر میگذارد.
بنابراین، مترجمینِ خوب مسأله تفاوت زبانها را در نظر میگیرند، اما این کار سادهای نیست. مثلاً در غلاطیان ۵:۲۴ آیا مترجمین باید کلمه جسم را به همین صورت ترجمه کنند (کاری که در ترجمۀ قدیمی فارسی انجام شده) زیرا این کلمهای است که پولس بکار برده، و درک معنی آن را به عهده خواننده بگذارند تا آن را از کتب تفسیر پیدا کند؟ یا باید به خواننده "کمک" کنند و این کلمه را "طبیعت گناهآلود" یا "طبیعت نفسانی" (مانند ترجمه "مژده برای عصر جدید") ترجمه کنند، زیرا پولس واقعاً منظورش همین بود؟ دربارۀ این موضوع، در مباحث بعدی سخن خواهیم گفت. فعلاً کافی است بدانیم که مسألۀ ترجمه به خودی خود، ما را درگیر کار تفسیر کرده است.
با توجه به اطراف خود نیز میتوانیم به نیاز به تفسیر پی ببریم. بهعنوان مثال، با نگاهی ساده به کلیساهای معاصر، به روشنی درک خواهیم کرد که تمامی "معانی روشن و ساده" متن کتابمقدس، برای همه به یک اندازه روشن و واضح نیست. جالب است که آنانی که با استناد به اول قرنتیان ۱۴:۳۴-۳۵ تعلیم میدهند که زنان باید در کلیسا ساکت بمانند، اعتقادی به تکلم به زبانها و نبوت برای امروز ندارند، در حالیکه اینها درست در همان متنی آمده که سکوت زنان را عنوان کرده است. همچنین آنانی که براساس اول قرنتیان ۱۱:۲-۱۶ تأکید میکنند که زنان نیز میتوانند مانند مردها دعا و نبوت کنند، اغلب نفی میکنند که زنان باید با سرِ پوشیده دعا و نبوت کنند (در حالیکه این امر در همان متن تعلیم داده شده است).
به نظر عدهای، کتابمقدس "به روشنی تعلیم میدهد" که تعمید آب باید با فرو رفتن در آب صورت گیرد؛ عدهای دیگر نیز اعتقاد دارند که تعمید اطفال را میتوان از کتابمقدس اثبات کرد. همچنین تعلیم "امنیت ابدی نجات یافتگان" و تعلیم مربوط به احتمال "از دست دادن نجات" هر دو در کلیسا موعظه میشود، اما هیچگاه نه بهوسیله همان شخص! اما پیروان هر دو عقیده ادعا میکنند که عقیدهشان در کتابمقدس "به روشنی" تعلیم داده شده است.
حتی در میان مسیحیانی که از نظر الهیاتی اعتقادات درستی دارند، گاه عقاید عجیبی شیوع پیدا میکند. بهعنوان مثال، عقیدهای که میان پروتستانهای آمریکا، خصوصاً کریزماتیکها، بهشدت شایع شده، اعتقاد به ثروت و تندرستی است. به عقیدۀ اینان، انجیل تعلیم میدهد که ارادۀ خدا برای ایمانداران، موفقیت در امور مالی و مادی است! یکی از طرفداران این نوع "انجیل"، در آغاز کتاب خود میگوید که تصور ما از کلام خدا مهم نیست؛ مهم آن است که کلام واقعاً چه میگوید. بهعبارت دیگر، او در پی رسیدن به "معنی روشن و ساده" کلام است.
ما وقتی پی میبریم که شخصی "معنی روشن" سوم یوحنا ۲ را کامیابی و توفیق مالی میداند، متعجب میشویم. این آیه میفرماید: «ای حبیب دعا میکنم که در هر وجه کامیاب و تندرست بوده باشی، چنانکه جان تو کامیاب است.» اما این آیه واقعاً هیچ ارتباطی به موفقیت مالی ندارد. از این قبیل سوءتفسیرها بسیار رخ میدهد. پس این سؤال پیش میآید که آیا اینگونه افراد واقعاً به دنبال "معنی روشن و واضح" هستند یا نه؛ یا شاید منظورشان از معنی روشن و واضح متن، آن چیزی است که خودشان در نظر دارند، تا به این وسیله بتوانند عقاید نادرست خود را به کرسی بنشانند.
با توجه به تمام این تنوعها و اختلافات، چه داخل و چه خارج کلیسا، و با توجه به اختلافاتی که حتی در میان مفسرین و دانشمندان کتابمقدس وجود دارد که قاعدتاً از قواعد تفسیر باخبرند، جای تعجب نیست که عدهای معتقد باشند که اصلاً لازم نیست کتابمقدس را تفسیر کرد، فقط باید آن را خواند. اما همانطور که قبلاً گفتیم، این راه حل درستی نیست. در نقطه مقابل"تفسیر بد"، "تفسیر خوب" قرار دارد نه کنار گذاشتن تفسیر؛ تفسیر خوب، تفسیری است مبتنی بر قواعد شعور و قوه درک متعارف.
هدف ما از این سری مقالات صرفاً این نیست که قواعدی بدست دهیم تا خواننده بتواند به "معنی روشن و ساده" دست پیدا کند، تازه آن هم "روشن و ساده" از نقطه نظر ما! هدف ما این است که حساسیت خواننده کتابمقدس را بالا ببریم تا مشکلات مربوط به علم تفسیر را درک کند، علل وجود نظرات مختلف را بداند، بتواند با شعور متعارف در مورد این نظرات قضاوت کند و خصوصاً بتواند تفسیرهای "خوب" و "نه چندان خوب" را از یکدیگر تشخیص دهد و نیز علل "خوب بودن" و"خوب نبودن" آنها را بداند.
در شمارۀ بعدی، ضمن اشاره به مقوله "ماهیت کتابمقدس"، به مسائلی که خود کتابمقدس در امر تفسیر پیش میآورد، توجه خواهیم کرد.