You are here

کاترین کولمن

زمان تقریبی مطالعه:

۱۲ دقیقه

"به معجزه ایمان دارم، چون به خدا ایمان دارم"

کسی نمی‌توانست کاترین کولمن (۱۹۰۷-‏‏‏‏۱۹۷۶) را به تنبلی متهم کند. این زن خستگی‌ناپذیر به‌مدت سی سال جلسات عمومی شفا برپا می‌کرد و هزاران نفر در این جلسات شرکت می‌جستند. اکثر این جلسات سه ساعت، گاه تا پنج ساعت، به‌طول می‌انجامید. کاترین کولمن در تمام این مدت مدام سر پا بود و حتی لحظه‌ای نمی‌نشست. او در شهر پیتسبرگ واقع در ایالت پنسیلوانیا، سالن دو هزار نفریِ "کارنگی" را به‌مدت ده سال هفته‌ای سه بار مملو از جمعیت می‌کرد. در شهر لس‌آنجلس به‌مدت بیست سال هر ماه قریب به هفت هزار نفر در جلسات شفایی که در سالن "شراین" (Shrine) ترتیب می‌داد شرکت می‌کردند. در سفرهایش به شهرهایی جدید، تعداد جمعیت از این هم بیشتر می‌شد. در سفری که در سال ۱۹۵۲ به شهر آکرون واقع در ایالت اوهایو انجام داد، افسران پلیس محلی در کمال حیرت خود را با ۱۸ هزار شرکت‌کننده مشتاق روبرو دیدند که همگی آمده بودند کاترین کولمن را ببینند. او علاوه بر جلسات عمومی موعظه، در رادیو نیز چهره‌ای شناخته شده بود. در واقع او برنامه‌های رادیویی خود را از سال ۱۹۴۶ آغاز کرد. بعدها از طریق تلویزیون نیز با میلیون‌ها نفر ارتباط برقرار کرد، هم در برنامه‌های مخصوص خودش نظیر "ایمان شما و ایمان من" یا "من به معجزه اعتقاد دارم"، و هم در شبکه‌های تلویزیونی سراسری. کاترین کولمن در فاصله بین جلساتی که ترتیب می‌داد و برنامه‌های رادیویی و تلویزیونی‌اش، ده کتاب معروف نیز نوشت و دو بنیاد مسیحی، یکی در آمریکا و دیگری در کانادا، به نام خود تأسیس کرد. این زن پرکار در سال ۱۹۷۶ در سن شصت و هشت سالگی درگذشت.

معجزات

کاترین کولمن تا سال ۱۹۴۶ صرفاً یکی از هزاران واعظ سیار در آمریکا بود. در یکی از جلساتی که در شهر فرانکلین در ایالت پنسیلوانیا ترتیب داده بود، زنی شهادت داد که در حین گوش دادن به موعظه کاترین از غده‌ای سرطانی شفا یافته است. کاترین کلمن در این باره می‌گوید: «شفای این زن بدون آنکه دست بر او نهاده شود یا دعای خاصی برای او شود اتفاق افتاد. این زن همانطور که در بین جمعیت نشسته بود و به موعظه‌ای که به قدرت روح‌القدس می‌کردم گوش فرا می‌داد، شفا یافت». کاترین کولمن کماکان به موعظه انجیل ادامه داد و بر این واقعیت تأکید می‌ورزید که مهم‌ترین شفا همانا نجات روح بشر است. اما اکنون اسم او به‌عنوان کسی که خدا از طریقش کارهای معجزه‌آسا انجام می‌دهد بر سر زبان‌ها بود.

در جلسات کاترین چهار نوع معجزه صورت می‌گرفت. یکی معجزۀ "کلام نبوتی": او به‌هنگام موعظه ناگاه به امراض مختلفی که برخی از شرکت‌کنندگان از آن رنج می‌بردند اشاره می‌کرد و می‌گفت خدا می‌خواهد از آنها شفا یابند. دوم شفای جسمانی بود، سوم شفای روح مردم و نجات آنها، و بالاخره معجزۀ چهارم این بود که وقتی دعا می‌کرد، مردم در روح بر زمین می‌افتادند.

در مورد معجزاتی که در جلسات کاترین کولمن رخ می‌داد صدها شهادت وجود دارد که در اینجا به ذکر چند نمونه اکتفا می‌کنیم. «در یکی از این جلسات، دختر جوانی نشسته بود که از بیماری پوستی هولناکی رنج می‌برد. کاترین کولمن او را به نام خواند و بیماری‌اش را توصیف کرد. به‌محض اینکه این دختر از جا برخاست تا به جلو برود، اتفاقی عجیب رخ داد. او و دوستانش بی‌اختیار به گریه افتادند، فریاد می‌زدند و می‌لرزیدند. هنگامی که آن دختر به‌جلو نزد کاترین کولمن رسید، از ناراحتی پوستی‌ هیچ خبری نبود. دوستانش به‌سوی منبر دویدند و همگی پرستش‌کنان عیسی مسیح را به‌عنوان خداوند، نجات‌دهنده و دوست خود پذیرفتند.»1

تونیا رید (Tonya Reed)، مشاوری مسیحی اهل پیتسبرگ، در مورد یکی از جلسات کاترین کولمن که در سال ۱۹۷۲ در آن شرکت کرده بود چنین می‌نویسد: «خیلی‌ها را دیدم که از صندلی چرخ‌دار بر‌خاستند و به راه افتادند. کورانی را دیدم که بینایی خویش بازیافتند، کرانی را که توانستند بشنوند، و گروه کثیری را که در این جلسه به عیسی مسیح ایمان آوردند...»

زنی چهل و هشت ساله به‌نام دلورز ویندر (Delores Winder) به یک بیماری استخوانی نادر مبتلا بود و پزشکان از او قطع امید کرده بودند. یکی از دوستانش او را به‌ تماشای یکی از برنامه‌های تلویزیونی کاترین کولمن دعوت کرد. اما خانم ویندر آنچه را دید به‌هیچ وجه نپسندید. او می‌گوید: «از آنچه دیدم بسیار منزجر شدم. من اعتقادی به شفا نداشتم و در آن زمان تصور می‌کردم این معجزات تلویزیونی ایمان مسیحی را مضحکه ساخته‌اند». اما وقتی این زن با شور و حرارت در حال دعا بود و ملتمسانه از خدا می‌خواست به او نشان دهد که پس از مرگش چه کسی از فرزندان او مراقبت خواهد کرد، اسم کاترین کولمن را شنید. بنابراین با اینکه هنوز در مورد او سؤظن داشت، در همان حالت بیماری به یکی از جلسات کاترین رفت. این خانم در حین موعظه کاترین کولمن رؤیایی از عیسی مسیح دید و در مورد آینده فرزندانش آرامش‌خاطر یافت. همین آرامش‌خاطر برای خانم ویندر کافی بود، بنابراین از آنجا که به معجزه و شفا اعتقادی نداشت برخاست تا آن جلسه را ترک کند. او می‌نویسد: «دوستم مرا بلند کرد تا از آنجا برویم اما ناگهان متوجه مردی شدم که کنار من ایستاده بود. او گفت: "دارد در شما اتفاقی می‌افتد." جواب دادم: "پاهایم به‌شدت می‌سوزد و در حال مرگم. می‌خواهم هر چه زودتر از این مکان بروم."» اما آن شخص می‌دانست که خانم ویندر دارد شفا می‌یابد و بنابراین او را تشویق کرد که به‌جای ترک جلسه، به‌ جلو نزد کاترین کولمن برود تا برایش دعا شود. خانم ویندر در ادامه می‌‌نویسد: «وقتی از منبر پایین ‌آمدم دیگر نه به عصا نیاز داشتم و نه لازم بود کسی زیر بازویم را بگیرد. من شفا یافته بودم!» خانم ویندر اکنون بیش از هشتاد سال دارد و هنوز به هر جا می‌رود در مورد شفای خود شهادت می‌دهد.2

اکثر کسانی که کاترین کولمن برای‌شان دعا می‌کرد در روح نقشِ زمین می‌شدند. یک کشیش کاتولیک در‌ مورد دوستی که او را به یکی از جلسات کاترین کولمن برده بود چنین می‌نویسد: «خانم کولمن به‌طرف او رفت و او بی‌اختیار به زمین افتاد. این اولین بار بود که می‌دیدم کسی در روح بر زمین می‌افتد. البته او آسیبی ندید و فوراً بلند شد.»

جلسات کاترین کولمن به‌راستی دیدنی بود. از تعداد انبوه شرکت‌کنندگان که بگذریم، باید از دستۀ سرایندگان یاد کرد که تعدادشان معمولاً ۲۵۰ نفر بود و به‌زیبایی سرود می‌خواندند. خود کاترین کولمن همواره در حالی که لباس زیبایی بر تن داشت به پشت منبر می‌رفت. او اغلب قبل از آغاز موعظه سرود می‌خواند. خانم کولمن دوست نداشت کسی در حین موعظه او باعث حواس‌پرتی دیگران شود، بنابراین مأمورین انتظامات وظیفه داشتند کودکانی را که گریه می‌کردند یا افرادی را که به هیجان ‌آمده، فریاد می‌کشیدند یا با صدای بلند به زبان‌ها صحبت می‌کردند، آرام کنند یا به بیرون هدایت‌شان نمایند. کاترین کولمن اغلب پس از موعظه شرح می‌داد که خداوند در بین جماعت در حال انجام چه کاری است، و افراد مختلف را یک به یک به اسم می‌خواند. بدین ترتیب معجزات آغاز می‌شد.3

اتهاماتی غیر منصفانه

در اینکه هزاران نفر از طریق خدمات کاترین کولمن شفا یافته‌اند و زندگی‌های‌شان لمس شده است تردیدی نیست.4 اما از آنجا که او یک زن بود و معجزه می‌کرد، از سوی انجمنی که معتقد بود رهبری کلیسا تنها خاص مردان است و معجزه نیز امری نادر است آماج انتقادات مختلف قرار گرفت. این واقعیت نیز که آخرین زن معروفی که در آمریکا دست به معجزه می‌زد، یعنی ایمی مکفرسون (Aimee McPherson) (۱890-‏‏‏‏‏۱944) پایان خوبی نداشت و رسوایی‌ به‌بار آورد، کمکی به شهرت کاترین کولمن نکرد. کسانی که با خدمت او مخالف بودند در پی بهانه‌ای می‌گشتند تا وی را بی‌اعتبار سازند. آنچه عاقبت به دست‌شان بهانه داد، ازدواج اشتباه کاترین کولمن بود. او در یکی از جلسات بشارتی‌اش در دهه ۱۹۳۰ عاشق مبشر جوانی شد به‌نام وال‌تریپ (Waltrip)، که متأسفانه همسر و دو پسر داشت. وال‌تریپ به‌خاطر کاترین همسر خود را طلاق داد، و کاترین کولمن در سال ۱۹۳۸ در کمال خشم و ناباوری کلیسا و دوستانش با او ازدواج کرد. اما این دو هیچ گاه نتوانستند خدمت موفقی داشته باشند چون این موضوع که وال‌تریپ زن اول خود را طلاق داده بود همه جا باعث سرافکندگی‌شان می‌شد. کاترین کولمن سرانجام دریافت که ازدواجش با وال‌تریپ گناه بوده است و در سال ۱۹۴۴ از او جدا شد، اما از آن پس تا به امروز که بیش از ۳۰ سال از مرگ او می‌گذرد منتقدان هنوز هم از این موضوع علیه او استفاده می‌کنند و می‌کوشند به این خاطر تمامی خدمت او را زیر سؤال ببرند.

اما چنین قضاوتی منصفانه نیست. وال‌تریپ، این جوان خوش‌سیما و فریبنده، در شرایطی وارد زندگی کاترین کولمن شد که کاترین جوانی 27 ساله بود و از آنجا که پدرش را به‌تازگی در یک سانحه تصادف از دست داده بود، از لحاظ روحی و عاطفی بسیار آسیب‌پذیر بود. بنابراین می‌توان درک کرد که چرا کاترین بی‌درنگ عاشق وال‌تریپ شد. با این حال این ازدواج به‌راستی کاری اشتباه بود و خود کاترین نیز این موضوع را کاملاً قبول داشت. او با اعتراف به این که ازدواجش در نظر خدا گناه بوده است، به رابطه خود با وال‌تریپ خاتمه داد و تا پایان عمر مجرد باقی ماند تا زندگی‌اش به‌طور کامل وقف خدا باشد. محکوم کردن تمام زندگی خدمتی او به‌خاطر یک خطای عشقی قدری غیرمنصفانه است.

یکی دیگر از انتقاداتی که اغلب به‌درستی علیه واعظینی که دست به معجزه می‌زنند عنوان می‌شود، زندگی تجملاتی و پر زرق و برق‌شان است. به‌عنوان مثال می‌دانیم که بنی‌هین در قصری ۱۰ میلیون دلاری زندگی می‌کند و یک هواپیمای خصوصی هم دارد! خبرنگاران و دشمنان بارها کوشیدند کاترین کولمن را به تجمل‌گرایی متهم کنند، اما موفق نشدند. او البته زندگی مرفه‌ای داشت، اما حقوق و مزایایی که از بنیاد خود دریافت می‌کرد کاملاً مشخص و روشن بود و فرد مادی‌گرایی نبود. یک بار او را متهم کردند به اینکه در منزل خود جواهراتی قیمتی پنهان کرده است. کاترین کولمن به روزنامه‌ها تلفن کرد و از آنان خواست بیایند و خانه‌اش را بگردند، اما هیچ کدام نیامدند!

اتهامات غیرمنصفانه دیگری نیز علیه کاترین کولمن عنوان می‌شد. مسیحیان ضد کاریزماتیک او را متهم کردند به این که روح‌القدس را از عیسی مسیح برتر می‌داند. کاترین کولمن گرچه در دامان کلیساهای متدیست و بابتیست پرورش یافته بود، اما در سال ۱۹۴۶ تجربه‌ای بسیار ملموس از روح‌القدس پیدا کرد و در همان سال بود که اولین شفا در جلسات او اتفاق افتاد. بنابراین عجیب نیست که از آن پس موضوع اکثر موعظاتش روح‌القدس بود. او روح‌القدس را "بهترین دوست" خود و "بزرگ‌ترین آموزگار" می‌خواند، و تمام معجزاتی را که در جلساتش صورت می‌گرفت به‌درستی به قدرت روح‌القدس نسبت می‌داد. تأکید او بر روح‌القدس کار اشتباهی نبود زیرا تعلیم کتاب‌مقدس آشکارا این است که در زمانی که پدر و پسر در آسمان هستند، روح‌القدس است که مستقیماً با انسان‌ها در ارتباط است (نگاه کنید به یوحنا ۲۶:‏۱۵ و ۱۴:‏۱۶).

یکی دیگر از اتهاماتی که به ناحق به کاترین کولمن زده می‌شود این است که پیروان مرام کاتولیک را در جلسات خود می‌پذیرفت، و پیروان ادیان مختلف در جلساتش شفا می‌یافتند. مخالفان کاترین کولمن از این طریق می‌کوشند نتیجه بگیرند که تعالیم او منحصراً کتاب‌مقدسی نبود، و در نتیجه معجزاتش محل تردید است. کاترین کولمن به‌راستی نیز پیروان مرام کاتولیک و مریدان سایر ادیان را در جمع خود می‌پذیرفت، و خدا نیز آنان را لمس می‌کرد. واکنش درست مسیحی در قبال این کار این است که خدایی را که پدر تمام امت‌هاست به این خاطر بستاییم نه اینکه خدمت کسی را به این دلیل زیر سؤال ببریم.

اتهامی پیچیده‌تر که علیه خانم کولمن عنوان می‌شود این است که جلساتش در مردم امیدی واهی ایجاد می‌کرد که به‌زودی نقش بر آب می‌شد. کاترین کولمن خود بهتر از هر کسی می‌دانست که هزاران نفر، بیمار به جلساتش می‌آمدند و در همان حالت بیماری نیز جلسات او را ترک می‌کردند. دکتر نولن (Nolen) که در جلسات مینیاپلیس، یکی از مأمورین انتظامات بود در این باره می‌نویسد: «همچنان که در گوشۀ سالن می‌ایستادم و بیماران نگون‌بختی را می‌دیدم که نومید و مأیوس آنجا را ترک می‌کردند، یعنی تمام بیماران زمین‌گیری را که هنوز در صندلی چرخ‌دار بودند و والدین غمگینی را که فرزندان معلول خود را به‌طرف آسانسورها حرکت می‌دادند، آرزو می‌کردم خانم کولمن هم در کنارم بود و چنین صحنه‌هایی را می‌دید».5 اما واقعیت این است که کاترین کولمن هرگز به کسی وعده نداد که حتماً شفا خواهد یافت. او صرفاً می‌دانست که برخی شفا خواهند یافت. خانم دلورز ویدرز که قبلاً اشاره کردیم یکی از این نمونه‌هاست. اما آیا کاترین کولمن می‌بایست از ترس اینکه مبادا در مردم امید واهی ایجاد شود هیچ جلسه‌ای ترتیب نمی‌‌داد؟ شیوه عیسی مسیح و رسولان چنین نبود. حتی آن بیمارانی نیز که شفا نمی‌یافتند اکثراً شهادت می‌دادند که جلسات او را نه با یأس و نومیدی، بلکه با ایمانی تازه‌ به حیات جاودان ترک می‌کردند. شهادت‌های بسیاری وجود دارند در مورد کسانی که گرچه مستقیماً در جلسات او لمس نشدند، اما زندگی‌شان در نتیجه آنچه شنیدند دگرگون شد.

درسی که از زندگی کاترین کولمن می‌توان آموخت، اهمیت داشتن ایمانی ساده، جدی و متعهد است. عطای "کلام نبوت" یا "شفا" که کاترین کولمن از آن بهره داشت به همگان داده نشده است. اما همگان می‌توانند هر عطای دیگری را که خدا به آنها داده است با ایمانی ساده، جدی و متعهد به‌کار ببرند. سادگی ایمان کاترین کولمن به‌خوبی در عبارتی که بر سنگ قبرش حکاکی شده نمایان است: «من به معجزه ایمان دارم چون به خدا ایمان دارم». همین ایمان ساده بود که او را بر آن داشت به مصاف مخاطرات رود و ببیند خدا چه خواهد کرد. این ایمان ساده کاترین کولمن با وقف و سرسپردگی کامل همراه بود. شاید دنیا او را زن مجردی می‌دانست که از تحصیلات یا مهارت خاصی برخوردار نیست، اما او همین وجود ناقابل خود را به‌ خدا سپرد تا از وی استفاده کند. راز موفقیتش نیز در همین بود. کاترین کولمن برای آنکه در این ایمان ساده همچنان وقف شده و متعهد بماند، نیاز به جدیت و پشتکاری شجاعانه داشت. هنگامی که دختری جوان و مجرد بود و در شهرهای دورافتاده غرب آمریکا جلسات شفا ترتیب می‌داد، دلایل زیادی داشت که مثل هر زن جوان دیگر یک زندگی عادی‌ در پیش گیرد و تن به مخاطره ندهد. اما او با جدیت بر طبق ایمان ساده‌ای که داشت عمل کرد. پس از ازدواجِ اشتباهش با وال‌تریپ نیز دلایل زیادی داشت که خدمت را به‌کلی کنار گذارده، خود را زنی شکست‌خورده تلقی کند. اما بی‌درنگ از این گناه توبه کرد و با جدیت به دعوتی که حس می‌کرد از جانب خدا دارد ادامه داد. همچنین هنگامی که خدمتش گسترش یافت و رفته رفته با سؤظن مطبوعات و بهانه‌جویی برخی مسیحیان مواجه شد، هیچ‌گاه میدان تهی نکرد بلکه تا پایان عمر به‌طرزی خستگی‌ناپذیر به موعظه و دعا برای بیماران ادامه داد. امروزه اسم کاترین کولمن مترادفِ معجزه و شفاست، اما در واقع معجزۀ اصلی چنین ایمانی است که در نهایت همه ما را تشویق می‌کند دورۀ خود را وفادارانه به کمال برسانیم.

−−−−−−−−−−−−−−−−−−−−−−−−−−−−−−−−−−−−−−−−−−−−−−−−−−−−−−−−−−

پاورقی:

1 به نقل از Nick Ittzes، رجوع کنید به:

http://www.angelfire.com/oh2/spiritsong/notprogram.html

2 خانم دلورز ویندرز اکنون مؤسسه خدماتی خود را دارد:

www.deloreswinder.com

3 برخی از جلسات کاترین کولمن در Youtube موجود است.

4 برای نمونه‌های بیشتری از اینگونه معجزات می‌توانید به مجله تایم مراجعه کنید.

5 نگاه کنید به کتاب "نهضت کاریزماتیک"، نوشته جان رایس.

*Photos courtesy of Kathryn Kuhlman Foundation