You are here

چرا زلزله؟

زمان تقریبی مطالعه:

۱۵ دقیقه

 

جهان هنوز تحت تأثیر فاجعۀ زلزلۀ اخیر سونامی است. هنوز چند هفته از این فاجعه نگذشته بود که زلزلۀ دیگری ناحیۀ زرند کرمان را به‌لرزه درآورد و صدها نفر جان خود را در اثر این زمین‌لرزه از دست دادند و بار دیگر واقعۀ شوم بم و عواقب سنگین آن یادآور شد.

در بحبوحۀ این فجایع دردناک معمولاً این سؤال از ذهن انسان‌ها می‌گذرد که چرا این وقایع اتفاق می‌افتد؟ آیا واقعاً خدایی وجود دارد؟ و اگر خدایی وجود دارد چرا اجازه می‌دهد که این همه درد و رنج وجود داشته باشد؟! اگر خدا بر همه چیز مسلط است آیا نمی‌تواند مانع وقوع این وقایع غم‌انگیز شود؟ چرا زلزله؟ خوب است که ما مسیحیان نیز از خود بپرسیم که آیا خداوند در حین این وقایع غیر قابل پیش‌بینی پیامی برای ما دارد؟

بروز برخی از وقایع غم‌انگیز و فجایع موجود در این دنیا نتیجۀ عمل انسان است. به‌عنوان مثال ما نمی‌توانیم خدا را برای جنگ‌ها مقصر بدانیم زیرا جنگ و خصومت، آشکارا نتیجۀ شرارت و گناه بشر است. باید دانست که ما مسیحیان به سرنوشت و جبر اعتقاد نداریم؛ همچنین ایمان نداریم که همۀ وقایع این جهان بر حسب خشنودی خدا و مطابق با میل و ارادۀ او انجام می‌شود. مثلاً اگر کسی مست می‌کند و در حین رانندگی تصادف کرده شخصی را می‌کشد، نمی‌توان گفت ارادۀ خدا بود که این اتفاق بیفتد!

البته خدا اجازه می‌دهد که این اتفاقات به‌وقوع بپیوندد زیرا او به ارادۀ آزادی که به ما انسان‌ها بخشیده احترام می‌گذارد و چون او بر جهان حاکمیت دارد و بر همه چیز قادرست می‌تواند حتی از این وقایع ناخوشایند، برای پیشبرد پادشاهی خود استفاده کند. اما باید بدانیم که بسیاری از وقایع این دنیا مطابق با میل خدا نیست.

با خواندن کتاب ایوب در کتاب‌مقدس به‌خوبی می‌توان نقشۀ خدا را درک کرد. در این کتاب می‌بینیم که چطور بین خدا و شیطان گفتگو و بحثی در می‌گیرد که منجر به وقایع مندرج می‌گردد، ولی خود ایوب نیز تا آخر ماجرا از چون و چرای مصیبت خبر ندارد و علت آن را درک نمی‌کند. اما سؤال این است که آیا ما می‌توانیم مثل ایوب در هر وضعیتی که باشیم به خدا اعتماد کنیم حتی اگر چیزهای بسیار دشوار در زندگی ما پیش آیند؟ آیا از ته دل این را باور داریم که با وجود همۀ وقایع ناگوار زندگی ما، خدا کماکان بر همۀ امور حاکم است؟ این سؤالی بود که ایوب با آن دست و پنجه نرم می‌کرد.

جالب است که ایوب سؤالات بی‌شمار دیگری را هم مطرح می‌کند ولی وقتی که نهایتاً خدا در ماجرا دخالت می‌کند و شروع به پاسخ دادن به پرسش‌های ایوب می‌کند، پاسخ او در واقع طرح سؤالاتی است که ایوب نه تنها هیچ‌گونه پاسخی برای آن‌ها ندارد بلکه این پرسش‌ها او را وادار به درکِ حاکمیت خدا می‌کنند. خدا از او می‌پرسد: «این کیست که با حرف‌های پوچ و بی‌معنی حکمت مرا رد می‌کند؟ حال مثل یک مرد بایست و به پرسش من پاسخ بده. وقتی زمین را بنیاد نهادم تو کجا بودی؟...» (ایوب ۳۸‌:‏۱-۴) و سپس خدا ادامه می‌دهد و به‌طور مکرر از ایوب سؤالاتی می‌پرسد و در نتیجه ایوب متوجه می‌شود که با وجودی که او علت وقایع ناگوار زندگیش را نمی‌فهمد و قادر به درک همه چیز نمی‌باشد اما کماکان خدا بر همۀ امور حاکم است.

بسیاری از وقایع تأسف‌انگیزی که بر روی کرۀ زمین اتفاق می‌افتند نتیجۀ گناه و غفلت بشر است. حتی برخی از وقایع مربوط به محیط زیست نیز ماحصلِ اعمال شریرانۀ انسان است. بسیاری از سیل‌هایی که در کشورهای مختلف رخ داده و باعث مرگ و میر عدۀ زیادی شده در نتیجۀ قطع درختان و جنگل‌های طبیعی است که خود مانع سرازیر شدن سیل به مناطق مسکونی و کشاورزی می‌شوند؛ انسانی که این موانع طبیعی را از بین برده برای بسیاری از فجایع به‌ظاهر طبیعی مقصر است.

اما در مورد وقایع صرفاً طبیعی، به‌خصوص در مورد زلزله‌ها و وقایعی که به‌نظر می‌رسد هیچ عامل انسانی در آن دخالت ندارد، چه می‌توان گفت؟ کلام خدا چه تعلیمی در این‌باره به ما می‌‌دهد؟ بر طبق انجیل متی باب ۲۴، حداقل ۳ دلیل برای چنین فجایع طبیعی وجود دارد و از آن‌ها سه درس می‌توان آموخت:

۱) پایان به‌زودی فرا خواهد رسید (آیات ۳-۱۴)

عیسی در این آیات به قحطی‌ها و زلزله‌ها اشاره می‌کند و در آخر آیۀ ۶ می‌گوید که هنوز پایان فرا نرسیده است. ولی در پایان این متن (آیۀ ۱۴) می‌گوید بالاخره پایان فرا خواهد رسید. پس ما الآن در وضعیتی زندگی می‌کنیم که هنوز پایان فرا نرسیده است؛ ولی طبق سخنان عیسی پایان فرا خواهد رسید. اما وقوع زلزله‌ها چه ربطی به این دارد؟ در آیۀ ۸ می‌گوید که «همۀ این‌ها تنها مانند آغاز درد زایمان است». در واقع اولین درسی که می‌آموزیم این است که زلزله‌ها نشانه‌ای هستند از این‌که پایان به‌زودی فرا می‌رسد. وقتی دربارۀ گناه و شرارت صحبت می‌کنیم اغلب بر این باوریم که گناه عمدتاً بر اعمال انسان اثر می‌گذارد.

اما بر طبق کتاب‌مقدس، گناه و سقوط انسان، بر روی طبیعت هم اثر گذاشته است. وقتی آدم و حوا گناه کردند، زمین به‌سبب گناه آنان ملعون شد. کلام خدا به آدم می‌گوید: «تمام ایام عمرت از آن با رنج خواهی خورد. خار و خس نیز برایت خواهد رویانید و سبزه‌های صحرا را خواهی خورد» ( پیدایش ۳:‏۱۷).

پولس در رومیان باب ۸ هم به مطالبی شبیه این اشاره می‌کند؛ در آیۀ ۲۰ می‌گوید: «خلقت تسلیم بطالت شد» و در آیۀ ۲۱ اصطلاح دیگری را به‌کار می‌برد و می‌گوید که خود خلقت نیز در بندگی فساد هست. واقعیت این است که وقوع این زلزله‌ها نیز برپایۀ همین اصل می‌باشند. همچنین همین زلزله‌ها حقیقت دیگری را نیز بازگو می‌کنند که قرار است همه چیز تبدیل شود. در رومیان باب ۸ آیۀ ۱۹ می‌گوید که جهان خلقت با اشتیاق تمام منتظر ظهور پسران خداست و در آیۀ ۲۱ می‌گوید: «که خود خلقت نیز از بندگی فساد رهایی خواهد یافت و در آزادی پر جلال فرزندان خدا سهیم خواهد شد». و بالاخره می‌گوید که ما می‌دانیم که تمام خلقت تا هم‌اکنون از دردی همچون درد زایمان می‌نالد. پس پیام زلزله تنها این نیست که گناه روی طبیعت و جهان خلقت اثر گذاشته بلکه این زلزله‌ها به ما یادآوری می‌کنند که این وقایع مانند شروع درد زایمان هستند.

درست مثل ناله و درد مادری که می‌خواهد بچه‌ای به‌دنیا آورد، زلزله‌ها نیز به ما یادآوری می‌کند که پایان جهان فرا خواهد رسید و همه چیز عوض خواهد شد و گناه و شرارت از میان برداشته خواهد شد و آسمانی جدید و زمینی جدید به‌وجود خواهد آمد. زلزله به ما یادآوری می‌کنند که همۀ آن چیزهایی که بر روی زمین است، گذراست. بعضی از مردم طوری زندگی می‌کنند که گویی می‌خواهند تمام ابدیت را روی این زمین زندگی کنند. ولی واقعیت این است که پایان نزدیک می‌شود. و همچنین پولس می‌گوید: «نه تنها خلقت بلکه خود ما نیز که از نوبر روح برخورداریم در درون خویش ناله بر می‌آوریم در همان حال که مشتاقانه در انتظار پسرخواندگی یعنی رهایی بدن‌های خویش هستیم» (آیه ۲۳).

ما همۀ برکات خدا را در این زندگی و بر روی این زمین به‌دست نمی‌آوریم. بیشتر این برکات برای ابدیت محفوظ است. نکتۀ جالب این آیه، اشاره به "رهایی" بدن‌های ما است. بله، ما به شفای الهی ایمان داریم. ولی حتی آن‌هایی را که خدا شفا می‌دهد دوباره مریض می‌شوند و سرانجام می‌میرند. ما منتظر آن بدن‌های تازه‌ای هستیم که خدا برای ما فراهم می‌کند، بدن‌هایی که هرگز بیمار نمی‌شوند.

برای کسانی که در این زندگی مفلوج هستند وعدۀ خدا این است که روزی فرا خواهد رسید که خدا به آن‌ها بدن‌های جدیدی خواهد داد. و در اول قرنتیان باب ۱۵ دربارۀ این بدن‌های تازۀ ما صحبت می‌کند: «آنچه که فساد‌پذیر هست فسادناپذیری را در برخواهد کرد». پس دوستان عزیز این زلزله‌ها به ما یادآوری می‌کند که آینده‌ای بسیار عالی در انتظارمان هست. در عین حال که ناله برمی‌آوریم، با اشتیاق در انتظار آن روزی هستیم که در آینده فرا خواهد رسید و ابدیت را در حضور خدا سپری خواهیم کرد.

۲) بی‌ایمانان باید توبه کنند (آیات ۳۶-۳۹)

دوم اینکه، زلزله‌ها هشداری است برای این که بی‌ایمانان باید توبه کنند. منظور از به‌کار بردن اصطلاح ایماندار و بی‌ایمان چیست؟ منظور از این عبارات کسانی نیست که به خدا ایمان دارند یا کسانی که به خدا ایمان ندارند. کتاب‌مقدس به ما تعلیم می‌دهد که همۀ ما انسان‌ها طبیعتی گناه‌آلود داریم، از خدا دور شده‌‌ایم و از نظر روحانی مرده‌ایم. به‌همین دلیل اولین نیاز ما این است که گناه ما آمرزیده شود. بنابراین مهم نیست که از چه دین و چه زمینه‌ای آمده باشیم. وقتی خدا به این دنیا نگاه می‌کند، ما را به‌عنوان مسیحی، مسلمان، یهودی و غیره نمی‌بیند. او فقط دو گروه از مردم را می‌بیند، آن‌هایی که هنوز در گناه هستند و آن‌هایی که گناهانشان آمرزیده شده است. پس وقتی که به ایمانداران اشاره می‌کنیم، منظور کسانی هستند که آمرزش گناهان را با ایمان آوردن به مسیح به‌دست آوردند و بی‌ایمانان کسانی هستند که هنوز در گناه زندگی می‌کنند و احتیاج به بخشایش گناهان خود دارند. عیسی در انجیل متی ۲۴‌‌:۳۹ عبارتی به‌کار می‌برد که دقیقاً آن چیزی است که در ۲۶ دسامبر سال گذشته اتفاق افتاد. در این آیه به طوفان اشاره می‌کند و می‌گوید: «طوفان آمد و همه چیز را با خود برد». آیا به‌وضوح نمی‌توان دید که این اتفاقات در حقیقت هشدارهایی است از طرف خدا؟ درست مانند ساعت شماطه‌داری که می‌خواهد ما را از خواب غفلت بیدار کند!

آیات فوق تنها آیاتی نیستند که در آن‌ها عیسی مسیح دربارۀ فجایع طبیعی صحبت می‌کند. در انجیل لوقا باب ۱۳ آیات ۱-۵ عده‌ای نزد عیسی آمده در مورد دو فاجعه از او سؤال می‌کنند که مسبب یکی از آن‌ها انسان و دیگری یک فاجعۀ طبیعی بود. در ماجرای اول، پیلاطس فرماندۀ رومی عده‌ای را به قتل رسانیده بود. و دیگری کشته شدن هجده نفر بر اثر فرو ریختن یک برج بود. آیا می‌توان این را فاجعۀ طبیعی اسم گذاشت؟ به یک معنا بله، کسی این برج را منفجر نکرده بود. وقتی مردم از عیسی پرسیدند چه کسی در این موارد مقصر است؟ جواب عیسی حاکی از این است که به هر حال زمان داوری برای همه فرا می‌رسد و الآن زمان توبه است، الآن زمان آن است که از گناهان خود برگردیم و آمرزش گناهان را بیابیم.

سی اس. لوئیس استاد برجستۀ دانشگاه آکسفورد در کتاب خود در مورد درد و رنج می‌گوید: «درد و رنج بلندگوی خداست، خدا در اوج لذات در گوش ما نجوا می‌کند. در وجدان‌مان با ما سخن می‌گوید. ولی در درد و رنج‌های ما، او فریاد می‌زند. درد و رنج بلندگوی خداست برای اینکه جهان ناشنوا را از خواب بیدار کند». آیا صرفاً اتفاقی و تصادفی است که دو زلزله، در بم و زلزلۀ اخیر سونامی در یک روز و به فاصلۀ تنها یک سال اتفاق افتاد؟ فقط مردم آسیا در این فاجعه گرفتار نشدند، صدها نفر از مردم از نقاط مختلف اروپا در آن سواحل خوش می‌گذراندند، می‌خوردند و می‌نوشیدند. خدا از این وقایع استفاده می‌کند تا انسان‌ها را از خواب بیدار کند.

ما در دنیایی زندگی می‌کنیم که بسیاری از مردم این حرف‌ها را رد می‌کنند و ایمان ما را به تمسخر می‌گیرند. آن‌ها معتقدند که از دو هزار سال پیش، از زمانی که این آیات نوشته شده‌است، هیچ اتفاقی نیفتاده است. خیلی جالب است که پطرس شاگرد عیسی در دوم پطرس باب ۳ دقیقاً دربارۀ این تمسخرها صحبت می‌کند. گویی او می‌دانست که در این روزها کسانی خواهند بود که ایمان ما را استهزا خواهند کرد. پطرس می‌گوید که این اشخاص سه چیز را از یاد می‌برند. اول اینکه وقتی می‌گویند «از زمانی که پدران ما به‌خواب رفتند، همه چیز همان گونه است که از بدو آفرینش بود»، اشتباه است. زیرا که این اولین باری نیست که خدا به‌وسیلۀ آب جهان را نابود کرد. خدا قرن‌ها پیش به‌وسیلۀ طوفان همۀ جهان را به‌غیر از یک خانواده نابود کرد. پس مردم نباید تعجب کنند از اینکه داوری خدا دوباره و به‌زودی می‌آید. دوم اینکه، مردم فراموش می‌کنند که هر چند این ایام برای ما دو هزار سال گذشته ولی خدا ورای زمان و مکان است. «یک روز همچون هزار سال است و هزار سال همچون یک روز» (آیۀ ۸). و سوم اینکه مردم فراموش می‌کنند که خدا فراموش نمی‌کند. پس چرا داوری نمی‌آید؟ زیرا خدا در برابر ما بردبار است. او مثل مردم فراموشکار نیست، ولی می‌خواهد مردم بیشتری توبه کنند و ایمان آورند (آیۀ ۹). پس در حین واقعیت داوری خدا، فیض و رحمت او را می‌بینیم. همانطور که ارمیاء می‌گوید به‌خاطر محبت عظیم خداست که ما تلف نشدیم (مراثی ارمیا ۳‌:‏۲۲).

عزیزان، ما در مورد خدایی صحبت نمی‌کنیم که آن دور دست‌ها نشسته و فقط منتظر است که ما را تنبیه کند. او خدای محبت است. او خدایی است که به‌سوی ما می‌آید. او واقعیت درد و رنج را می‌داند و تجربه کرده است. او فریاد مردم را می‌شنود و با محبت دستش را به‌سوی ما دراز می‌کند. او واقعیت درد و رنج را می‌شناسد؛ و واقعیت مرگ و جدایی را می‌داند. او فرزند خود را در راه گناهان ما داد؛ وقتی عیسی بر روی صلیب به‌خاطر من و شما می‌مرد، به‌سوی خدا فریاد زد که چرا مرا وا گذاشتی؟ اما همین عیسی از مردگان برخاست و اکنون پر از جلال است و این قدرت را دارد که با ما در دردها و رنج‌هایمان همدردی کند.

او در دوران زندگیش بر روی زمین همۀ این تلخی‌ها را تجربه کرد. به‌همین خاطر است که ما ایمان داریم که خدا منبع همۀ تسلی‌ها است. پیام خدا در این روزها فقط پیام داوری نیست که مردم باید توبه کنند. بلکه پیام فیض و رحمت است که خدا تا پایان جهان به‌تأخیر انداخته است. پطرس چنین ادامه می‌دهد: «اما روز خداوند چون دزد خواهد آمد» و سپس به توضیح آنچه که اتفاق خواهد افتاد می‌پردازد. پس نیاز به توبه را نباید به تعویق انداخت. همانطور که کلام خدا می‌گوید: «امروز روز نجات است».

۳) ایمانداران باید مشغول کار باشند (آیات ۳۲-۴۶)

سومین چیزی که زلزله‌ها به ما یاد می‌دهند این است که ایمانداران باید مشغول کار باشند. وقتی دربارۀ تمام این وقایع فکر می‌کنیم و به واقعیت داوری می‌اندیشیم و صبر خدا را نظاره می‌کنیم تا عدۀ بیشتری توبه کنند، می‌بینیم که به‌عنوان ایمانداران، مسئولیتی خطیر بر عهده داریم که این پیام را با دیگران در میان بگذاریم و مردم را هشدار دهیم.

در قلب خود چقدر دلسوزی و شفقت برای مردم حس می‌کنیم که قبل از اینکه روز داوری فرا برسد به آن‌ها هشدار دهیم؟ عیسی به ما فرمان می‌دهد که به تمام عالم برویم و این مژده را اعلام کنیم. او به ما می‌گوید که ما نمک این جهان هستیم و باید در این دنیای تاریک نور باشیم تا خدا از طریق ما صحبت کند.

حال واکنش ما در مقابل این پیام چیست؟ در مرحلۀ اول باید پیام خداوند را بپذیریم و توبه کنیم. به‌واسطۀ این ایمان گناهان ما آمرزیده می‌شود و به وضعیت تازه‌ای منتقل می‌شویم. دوستان، باید بدانیم که ما خود سرنوشت‌مان را تعیین می‌کنیم. هیچ معلم مذهبی و فیلسوفی نمی‌تواند بگوید که بعد از مرگ چه رخ خواهد داد. ولی عیسی می‌تواند؛ چون تنها اوست که از مرگ برخاسته. ما از فردا خبر نداریم اما می‌توانیم تصمیم بگیریم که ابدیت را در کجا سپری کنیم.

اما واکنش دوم مربوط به کسانی است که به مسیح ایمان دارند. این افراد باید مسئولیت خود را در امر هشدار دادن به دیگران جدی بگیرند. در حزقیال می‌خوانیم که ما ایمانداران مانند دیده‌بانان هستیم. و خدا می‌گوید که اگر شما که دیدبان هستید به شریر در مورد راه‌های گناه‌آلودش هشدار ندهید، آن مَرد در گناهانش خواهد مُرد ولی خون او را از دست شما خواهم طلبید. من مطمئنم که یکی از چیزهایی که به پولس انگیزه می‌داد همین بود. او می‌گوید: «زیرا نمی‌توانم از بابت بشارت انجیل فخر کنم. چرا که ناگزیر از آنم؛ بلکه وای بر من اگر بشارت ندهم!» (اول قرنتیان ۹‌:۱۶). انجیل پیامی است که ما باید به دیگران بدهیم. دعای من این است که در کلیساها روحیه‌ای تازه برای بشارت به‌وجود آید و به مدد خدا در این وظیفۀ خود با امانت رفتار کنیم.

−−−−−−−−−−−−−−−−−−−−−−−−−−−−−−−−−−−−−−−−−−−−−−−−−−−−−
 

منظومۀ تسونامی۱

طبیعت، انسان و خدا

فهم و ادراک در طبیعت نیست،

نتوان بی‌خطر به دنیا زیست.

لرز دریا به‌نام «سونامی»،

کرد ایجاد وحشتی آنی.

گشت امواج حمله‌ور آنسان

که فرو ریخت بر تو کوهستان!

گشت نابود هر چه بُد یکسر،

چه عمارت، چه جانور، چه بشر.

ساحل پرشکوه چند استان،

گشت یک آن بدل به گورستان!

کودک و مرد و زن، غنی و فقیر،

موج دریا گرفت و بُرد به زیر.

از بشر سیل اشک شد جاری،

ناله و ماتم و غم و زاری،

«سری لانکا»۲ به شکل مرجان بُد،

گوهر اشک بینوایان شد!

 

کرّ و فرِ علوم انسانی،

ناتوان ساخت زور «سونامی».

تو به چشم خود اگر بینی،

در طبیعت بود قوانینی.

آن قوانین نظام هستی هست،

نتوان در حیات از آن‌ها رست.

نظم خلقت ندارد استثنا،

این بدانند مردم دانا.

آفرینش به‌سوی رشد رود،

پست و بالا و گرم و سرد شود.

زین تحوّل زمین گَهی لرزان

می‌شود، سنگ و گِل ندارد جان.

جنبش کوه و جملۀ امواج،

هر چه پیش است می‌کند تاراج؛

آدمی گر در آن زمان و مکان

شد گرفتار، می‌سپارد جان.

نظم و قانون خلقت است به کار،

غیر آن از خدا امید مدار.

 

ذات خالق به خشم و قهر مبین،

قدرتش در محبت است عجین.

بود حاضر خدای در طوفان!

جذب می‌کرد درد و رنج به جان.

اشک می‌ریخت اشک همدردی،

رنج می‌بُرد بهر هر فردی.

 

 

هر کجا رنج و درد و سختی هست،

مرگ و میر است و شوربختی هست،

ذات باری در آن میان باشد،

قدرت کبریا نهان باشد.

قدرت او به جز محبت نیست،

در محبت، قصاص صحبت نیست.

 

راه او در جهان بود یاری،

نه مکافات بلکه دلداری.

مهر خالق به هر کجا تابان،

این چنین است معنی ایمان!

 

قدرتش در محبت است کز آن،

شعله‌ای در نهاد ما پنهان.

با خدا گر دلت شود دمساز،

زندگی شود شکوفا باز.

 

هر زمان درد و رنج آید پیش،

مهربانی عیان شود کم و بیش.

گر محبت ز دیده پنهان بُد،

اندر این فاجعه نمایان شد.

 

آشکارا عواطف انسان

شد شکوفا چو لاله در بستان،

در عمل شد پدید همدردی،

ناامیدی برفت و دلسردی.

 

چه بسا مال و جان فدا کردند،

خودپرستی ز خود رها کردند.

بر شکسته‌دلان امید دمید،

لشکر یأس منهدم گردید.

 

مهربانیست مرهم دل‌ها،

با محبت جهان بود برپا.

فاجعه کرد آدمی مبهوت،

با تحیر برفت سوی سکوت.

راز خلقت ز دیده پنهان بود،

سه دقیقه جهان سکوت نمود!

 

 

 

                                  ح. ب. دهقانی‌تفتی، ژانویه ۲۰۰۵، انگلستان

 

۱«ت» تلفظ نمی‌شود، کلمه‌ایست ژاپنی به معنی امواج طولانی و پی در پی که در اثر زلزله دریا به‌وجود می‌آید.

۲ جزیرۀ «سری لانکا» که به شکل مروارید است تشبیه به قطره اشک شده است.