پس مثل ایشان مباشید... /۳
۱۱ دقیقه
تأملی در زمینه موعظه بالای کوه
بخش سوم: خوشابهحالها (ادامه)
در دو شماره گذشته، شروع کردیم به ترجمۀ بحث عمیقی که متفکر انگلیسی معاصر و مسیحی، جان استات، در کتاب خود بهنام «پیام موعظه بالای کوه» مطرح کرده است. جان استات معتقد است که هسته مرکزی این موعظه این است که شهروندان ملکوت یا حکومت خدا باید "متفاوت" باشند: «پس مثل ایشان مباشید...» (متی ۸:۶). در شماره پیشین، بررسی خوشابهحالها را آغاز کردیم و گفتیم که این هشت خوشابهحال باید مجموعاً در زندگی هر فرد مسیحی دیده شود. در آن شماره، سه خوشابهحال نخست را مورد مداقه قرار دادیم؛ در این شماره، به تأمل و تعمق در مورد سه خوشابهحال بعدی (متی ۶:۵-۸) خواهیم پرداخت:
«خوشابهحال گرسنگان و تشنگان عدالت زیرا ایشان سیر خواهند شد. خوشابهحال رحمکنندگان زیرا بر ایشان رحم کرده خواهد شد. خوشابهحال پاکدلان زیرا ایشان خدا را خواهند دید»
گرسنگان وتشنگان عدالت
در سرود "تمجید" مریم، مادر خداوند ما، مسکینان روحانی و گرسنگان روحانی یکی انگاشته شدهاند، و هر دو مورد برکت خدا قرار گرفتهاند، زیرا خدا "گرسنگان را به چیزهای نیکو سیر فرمود و دولتمندان را تهیدست رد نمود" (لوقا ۱:۵۳). این اصلِ کلی، در موعظه خداوند ما بهطور خاص مورد توجه قرار گرفته است. گرسنگان و تشنگانی که خدا سیرابشان میسازد، آنانند که «گرسنه و تشنه عدالت» میباشند. اینگونه گرسنگی روحانی، خصلت تمامی قوم خدا است که هدفشان در زندگی، نه مادی، بلکه روحانی است. مسیحیان همچون خدانشناسان نیستند که جز تعاقب ثروت، دلمشغولی دیگری نداشته باشند. هدفی که مسیحیان واقعی برای خود قرار دادهاند، «اول، طلبیدن ملکوت خدا و عدالت او» میباشد (متی ۳۳:۶).
در کتابمقدس، عدالت دستکم سه جنبه دارد: قضایی، اخلاقی، و اجتماعی.
عدالت قضایی یعنی عادلشمرده شدن، داشتنِ رابطه درست با خدا. در باب دهم رساله رومیان، پولس اشاره میفرماید که یهودیان نیز بهدنبال عدالت بودند، اما به آن دست نیافتند چرا که از راه نادرستی در جستجوی آن بودند. آنان میخواستند «عدالت خود را ثابت کنند»، پس «مطیع عدالت خدا نگشتند»، عدالتی که خودِ مسیح باشد. برخی از مفسرین معتقدند که خداوند ما در این موعظه به این دسته از یهودیان اشاره میکند، اما چنین امری بسیار نامحتمل است، چرا که عیسی آنانی را مورد خطاب قرار میدهد که قبلاً پیرو او شده بودند.
عدالت اخلاقی، آن نوع راستی در خصائل و رفتار است که موجب خشنودی خدا میگردد. بعد از بخش "خوشابهحالها"، عیسی عدالت مسیحیان را با عدالت فریسیان مقابله میکند (آیه ۲۰). عدالت فریسیان تقلیدی ظاهری از فرایض بود؛ عدالت مسیحیان حالتی است که بر قلب و فکر و انگیزههای ایماندار حاکم است. چنین عدالتی است که باید گرسنه و تشنهاش باشیم.
اما اشتباه خواهد بود اگر بپنداریم که معنی کلمه "عدالت" در کتابمقدس فقط به رابطه درست با خدا و نیز برخورداری از خصائل و رفتار خداپسندانه محدود میگردد. عدالت در کتابمقدس فراتر از یک حالت خصوصی و شخصی است؛ این شامل عدالت اجتماعی نیز میگردد. و عدالت اجتماعی، آنگونه که از شریعت موسی و نوشتههای انبیا در مییابیم، عبارت است از کوشش در رهاسازی انسانها از ظلم و ستم، اعتلای حقوق اجتماعی، عدالت و راستی در دادگاهها، درستکاری در معاملات تجاری، و شرافت در امور خانه و خانواده. به این ترتیب، مسیحیان متعهدند که تشنۀ برقراری عدالت در جامعه بشری باشند؛ این موجب رضای خاطر خدایی عادل میباشد.
لوتر همین مفهوم را با صلابت خاص خود، چنین تشریح میکند: "امر خدا به تو این نیست که بهگوشهای بخزی یا به بیابان پناه ببری، بلکه این است که به همان جامعهای بشتابی که از آن آمدهای، و دستها و پایهایت، بلکه تمام بدنت را تقدیم کنی و هر آنچه را که در اختیار و در توان داری، بهخطر بیندازی." او ادامه داده، میگوید که آنچه مورد نیاز است، "آن گرسنگی و تشنگی برای عدالت است که هیچ چیز قادر به منحرف ساختن یا متوقف نمودنش نیست، عدالتی که توقع و نگرانی چیزی جز برقراری و حفظ راستی را ندارد و هر چه را که مانع نیل او به این هدف باشد، ناپسند میدارد. اگر نمیتوانی تمام جهان را کاملاً دیندار سازی، آنگاه آنچه میتوانی بکن."
برای پیشرفت در زندگی مسیحی، شاید رازی بزرگتر از گرسنگی اصیل و باطنی وجود نداشته باشد. کلام خدا بارها و بارها به گرسنگان وعده میدهد که خدا «جان آرزومند را سیر گردانید و جان گرسنه را از چیزهای نیکو پر ساخت» (مزمور ۹:۱۰۷). اگر پی بردهاید که رشدتان کند است، آیا علتش کور بودن اشتهایتان نیست؟ ماتم داشتن برای گناهان گذشته کافی نیست، باید که گرسنۀ عدالت برای آینده باشیم.
اما در این زندگی، گرسنگی بهطور کامل برطرف نخواهد شد و تشنگیمان بهطور کامل سیراب نخواهد گردید. درست است که برکاتِ موعود در "خوشابهحالها" را خواهیم یافت، اما وقتی یک بار گرسنگیمان رفع شد، باز گرسنه خواهیم شد! حتی وعدۀ عیسی مبنی بر اینکه «هر که از این آب بنوشد، هرگز تشنه نخواهد شد»، فقط زمانی جامه عمل میپوشد که دائماً از آن آب بنوشیم (یوحنا ۴:۱۳ و ۱۴). مراقب آنانی باشید که ادعا میکنند که به کمال رسیدهاند، آنانی که بیشتر به تجربیات گذشته چشم دوختهاند تا به تحولات و رشد آینده!
گرسنگی و تشنگی برای عدالت، همچون سایر خصائص مندرج در "خوشابهحالها"، حالتی دائمی در شاگردان عیسی است، دائمی بهاندازۀ مسکنت در روح، حلیم بودن، و ماتمی بودن. فقط زمانی که به آسمان برسیم، «دیگر هرگز گرسنه و تشنه نخواهیم شد»، زیرا فقط در آنجا است که مسیح، شبان ما، ما را به «چشمههای آب حیات راهنمایی خواهد نمود» (مکاشفه ۷:۱۶ و ۱۷).
علاوه بر این، خدا وعده داده که روزی را برای داوری مقرر فرموده که در آن، عدالت پیروز خواهد شد و ناراستی مغلوب خواهد گردید، و بعد از آن، «آسمانهای جدید و زمین جدید خواهد بود که در آنها عدالت ساکن خواهد بود» (دوم پطرس ۳:۱۳). برای استقرار نهایی این نوع عدالت نیز ما باید گرسنگی بکشیم؛ اما یقیناً سرخورده و ناامید نخواهیم شد.
حال اگر به آنچه که تا بهحال از نظر گذراندیم، نظری بیفکنیم، مشاهده خواهیم کرد که چهار خوشابهحال نخست، پیشرفتی روحانی با منطقی استوار دارد. هر گام به گام بعدی منتهی میشود؛ هر گام مستلزم گام پیشین است. در گام نخست، باید "مسکین در روح" باشیم؛ باید ورشکستگی کامل روحانی خود را در حضور خدا بپذیریم.
در گام بعدی، باید برای علتِ این فقر و مسکنت، "ماتم" کنیم، یعنی برای گناهانمان، و نیز برای طبیعت فاسد و سقوطکردهمان، و برای حاکمیت گناه و مرگ بر این دنیا. در گام سوم، باید "حلیم" باشیم، یعنی نسبت به دیگران، فروتن، مهربان و ملایم باشیم و اجازه دهیم که فقر و مسکنت روحانی ما (که آن را پذیرفته، و برایش ماتم داریم)، رفتار ما را با مردم و نیز با خدا تنظیم کند. و گام چهارم، باید "گرسنه و تشنه عدالت" باشیم. چه سودی دارد که گناه خود را اعتراف کنیم و بر آن ماتم نماییم، و واقعیت وجود خود را در حضور خدا و مردم بپذیریم، اما در همین حالت متوقف بمانیم؟ اعتراف به گناه باید منجر به گرسنگی برای عدالت گردد.
در نیمه دومِ بخشِ "خوشابهحالها"، یعنی چهار مورد آخر، بهنظر میرسد که موضوع بحث بیشتر معطوف به رابطهمان با مردم است تا با خدا. شکی نیست که "رحمکنندگان" به مردمان رحمت نشان میدهند و "صلحکنندگان" میکوشند انسانها را با یکدیگر آشتی دهند و "زحمتکشان و جفادیدگان" نیز از سوی انسانها مورد اذیت و آزار قرار میگیرند. بنابراین، بسیار محتمل است که صفا و صداقتی نیز که در اصطلاح "پاکدل" بازگو شده، به حالت و رابطه ما با همنوعانمان مربوط گردد.
رحمکنندگان
"رحم" یا رحمت، بهمعنی شفقت نسبت به انسانهای نیازمند است. ریچارد لنسکی (Richard Lenski) رحمت و شفقت را بهگونهای مفید از "فیض" متمایز میسازد: "کلمه elos (رحمت) همواره به آنچه که در دردها، بدبختیها، و فلاکتها مشاهده میکنیم، مربوط میشود، یعنی به نتایج گناه؛ اما charis (فیض) همیشه به گناه و عصیان مربوط میشود. اولی باعث آسودگی است و دومی موجب آمرزش؛ اولی التیام و شفا و کمک را بهارمغان میآورد، و دومی پاکی و احیا را."
عیسی مشخص نمیکند که شاگردانش به چه کسانی باید رحمت نشان دهند. او هیچ اشارهای نمیکند که آیا منظورش در وهله اول، رحمکردن به آنانی است که گرفتار بلا و بدبختی شدهاند، مانند مسافری که از اریحا به اورشلیم میرفت و گرفتار راهزنان شد و مورد "دلسوزی" سامری نیکو قرار گرفت؛ یا گرسنگان و بیماران و مطرودین اجتماع که خودش دائماً یاریشان میداد؛ یا آنانی که به ما بدی میکنند و عدالت مجازاتشان را میطلبد و رحمت، بخشایشان را. نیازی نبود که عیسی شرح بیشتری بدهد. خدای ما خدای رحمت است و دائماً رحمت نشان میدهد؛ شهروندان ملکوت نیز باید رحمت نشان دهند.
دنیا البته بیرحم است و کلیسا نیز هرگاه که آلوده به دنیا شده است، چنین بوده است. دنیا ترجیح میدهد چشمانش را بر دردها و ستمهای مردمان ببندد. برای دنیا، انتقام شیرین است و بخشش و گذشت، در مقایسه با آن، حالتی است پست و زبون. اما آنانی که رحم میکنند، رحمت خواهند یافت؛ «بر ایشان رحم کرده خواهد شد.» همین حقیقت در باب بعدی متی نیز بازتاب مییابد: «زیرا هر گاه تقصیرهای مردم را بدیشان بیامرزید، پدر آسمانی شما، شما را نیز خواهد آمرزید» (متی ۶:۱۴).
علت آن این نیست که ما میتوانیم بهخاطر رحم کردن به دیگران لایق رحمت شویم، و بهخاطر بخشیدن دیگران شایسته آمرزش الهی گردیم؛ ما قادر نخواهیم بود رحمت و بخشایش الهی را جز از طریق توبه بهدست آوریم، و نمیتوانیم ادعا کنیم که از گناهانمان توبه کردهایم، اگر نسبت به گناهان "دیگران" بیگذشت و بیرحم باشیم. هیچ چیز نمیتواند ما را به بخشیدنِ دیگران سوق دهد، جز آگاهی از این حقیقت حیرتانگیز که خودمان نیز بخشیده شدهایم. هیچ چیز، جز اشتیاق ما به بخشیدنِ دیگران، نمیتواند ثابت کند که مورد بخشش خدا قرار گرفتهایم. بخشیدن و بخشیده شدن، رحم کردن و مورد رحمت قرار گرفتن: اینها بهگونهای جداییناپذیر بهیکدیگر وابستهاند، همان نکتهای که عیسی در حکایت غلام ناسپاس تشریح فرمود (متی ۱۸:۱۸-۳۵).
اگر بخواهیم در قالب اصطلاحات "خوشابهحالها" سخن بگوییم، این "حلیمان" هستند که "رحمکنندگان" میباشند. زیرا حلیم بودن یعنی اینکه در حضور دیگران بپذیریم که "ما" گناهکاریم؛ رحمکردن یعنی نشان دادنِ رحمت و شفقت به دیگران، چرا که "ایشان" نیز گناهکارند.
پاکدلان
بهکار بردن کلمۀ "دل" در اصطلاح پاکدلان، بلافاصله روشن میسازد که عیسی به چه نوع پاکی اشاره میکند، همانگونه که کلمات "در روح" مشخص میسازد که او چه نوع مسکنت و فقری را مد نظر داشته است. "مسکینان در روح" آنانی هستند که از لحاظ روحانی فقیرند، و بهاین شکل، از آنانی که از لحاظ مادی فقیر هستند، متمایز میگردند. پس به این ترتیب، "پاکدلان" را باید از چه کسانی متمایز ساخت؟
تفسیر متداول برای این آیه این است که پاکدل بودن اشاره به پاکی درونی میکند، به خصوصیت آنانی که از لحاظ معنوی و اخلاقی پاک شدهاند، نه از نجاسات شرعی. در این مورد آیات بسیاری در کتابمقدس، خصوصاً در مزامیر یافت میشود. میفرماید که «کیست که به کوه خداوند بر آید و کیست که به مکان قدس او ساکن شود؟ او که پاکدست و صافدل باشد» (مزمور ۲۴:۳ و ۴). بنابراین، داود که میدانست خدایش «به راستی در قلب راغب است»، دعا کرد که «ای خدا دل طاهر در من بیافرین و روح مستقیم در باطنم تازه ساز» (مزمور ۵۱:۱۰). عیسی این نکته را در مجادلاتی که با فریسیان داشت، مورد اشاره قرار داد و ایشان را بهخاطر وسواسی که به پاکی و طهارت ظاهری و شرعی داشتند، سرزنش فرمود.
«همانا شما ای فریسیان بیرون پیاله و بشقاب را طاهر میسازید ولی درون شما پر از حرص و خباثت است» (لوقا ۱۱:۳۹)؛ ایشان «چون قبور سفید شده میباشند که از بیرون نیکو مینمایند لیکن درون آنها از استخوانهای مردگان و سایر نجاسات مملو» است (متی ۲۳:۲۵-۲۸).
این تأکید بر پاکی درونی و اخلاقی، در نقطه مقابل پاکی ظاهری و طهارت شرعی و منسکی، قطعاً با کل روح موعظه بالای کوه همخوان است، موعظهای که طالب عدالت قلبی است، نه عدالت شرعی. در چارچوب خصوصیات سایر خوشابهحالها، بهنظر میرسد که "پاکدلی" به یک معنا، به روابط ما اشاره میکند. پروفسور تاسکر (Tasker) پاکدلی را بهمعنی "برخورداری از فکری بسیط، یعنی بیآلایش و ساده و نیامیخته، در مقابل افکار متضاد و متناقض" میداند. در اینصورت، پاکدلی یعنی داشتن دلی بیغل و غش و صمیمی؛ این تعلیم راه را برای موضوع "چشم بسیط" در باب بعدی (۶:۲۲) میگشاید.
بهعبارتی دقیقتر، از "پاکدلی"، منظور بیریایی، صداقت، و یکی بودنِ ظاهر و باطن است. در آیههایی که در بالا از مزمور ۲۴ نقل کردیم، "پاکدست و صافدل" کسی است که «جان خود را بهبطالت ندهد و قسم دروغ نخورد» (مزمور ۲۴:۴). بهعبارت دیگر، شخص پاکدل در رابطهاش با خدا و با انسانها، بهدور از هر نوع ناراستی و نادرستی است. پاکدل کسی است که بینهایت صادق و صمیمی و بیریا است. زندگی خصوصی و اجتماعی او، در حضور خدا و مردم شفاف است. قلبش، افکارش، و انگیزههایش، خالص است و با کجی، انگیزههای پنهانی، و رذالت آمیخته نیست. ریا و تظاهر و ارائه ظاهری فریبکارانه نزد او ناپسند است؛ تزویر و فریبی در او نیست.
اما چند نفر از ما زندگی خصوصیاش با زندگی اجتماعیاش یکی است؟ ما همیشه در معرض این وسوسه قرار داریم که به اقتضای موقعیتهای مختلف، ماسکهای متفاوتی بهچهره بزنیم و نقش دیگری بازی کنیم. این کارْ راستی نیست، بازی کردن نقش است؛ ریاکاری و دورویی محض است. بعضی از مردم چنان خود را در طنابها و کلافهای دروغ و تزویر میپیچند که خود نیز دیگر قادر نیستند تشخیص دهند کدام بخش از وجودشان واقعی است و کدام بخش، تزویر و ریا است. در میان انسانها، فقط عیسی مسیح بود که بهگونهای مطلق پاکدل و کاملاً بهدور از ریا و تظاهر و تزویر بود.
فقط پاکدلان خدا را میبینند، اکنون با چشم ایمان، در آینده در جلالش، زیرا فقط انسانهای صادق و بیغل و غش میتوانند صورت درخشنده کسی را ببینند که در نورش، ظلمتِ فریب نابود میشود، و در آتششْ تزویر و ریا میسوزد.
ترجمه: آرمان رشدی
(ادامه دارد)