You are here

نگاهی به موضوع دیرخشمی

زمان تقریبی مطالعه:

۱۱ دقیقه

 ممکن است شما هم به انسان‌هایی برخورد کرده باشید که از تندخویی رنج می‌برند و به قولی در زبان عامیانه می‌گوییم فیوزشان سریع از جای خود می‌پرد! چنین افرادی بر خشم و غضب خود کنترل و تسلطی ندارند. همچنین ممکن است با افرادی نیز برخورد کرده باشید که دیر خشمگین می‌شوند و یا به قولی در خشم آهسته‌اند. چنین افرادی بر خشم خود کنترل دارند و آن را به‌خوبی مهار می‌کنند. شما جزو کدامیک از این افراد هستید؟ و آیا از مزیت‌ها و آسیب‌های چنین خصوصیتی در خود آگاهید؟

هدف من در این مقاله بررسی و شکافتنِ معضل خشم و عصبانیت نیست. هدف، خصوصیت قابل تحسینِ "دیر خشمی" است. نه تنها تجربه، بلکه کتاب‌مقدس نیز نشان می‌دهد که ما باید جزو افرادی باشیم که در خشم آهسته‌اند و به آن مجال پیشرفت و خرابی را نمی‌دهند. در طول این مقاله نکاتی را بر خواهم شمرد که می‌تواند به ما کمک کند تا دیرخشمی را به‌عنوان یکی از خصوصیات تحسین‌شدۀ کتاب‌مقدس بپذیریم و آن را به کمک روح‌القدس در خود پرورش و تقویت داده و از برکات و مزایای آن بهره ببریم.

دنیای ما دنیای تحریک‌کننده و جدال‌برانگیزی است و به ما همه گونه توجیهات ارائه می‌دهد و قانع‌مان می‌کند که باید خشمگین شویم، واکنش‌های آنی و سریع از خود نشان دهیم و آن را نکوهش نکنیم. عادت می‌کنیم که خیلی زود از کوره در رویم و کنترل خود را از دست بدهیم. گویی دنیا به ما دیکته می‌کند که آرام نباشیم. از طرفی دیرخشمی را به معنای بی‌عرضه‌گی، ضعف و کم جرأت بودن می‌پذیریم و انسانی را که دارای چنین خصوصیتی است، شکننده و آسیب‌پذیر تفسیر می‌کنیم. البته موضوع صحبت من خشم عادلانه و مقدس نیست که ما باید داشته باشیم، همچنان که خدا نیز از گناه و بی‌عدالتی خشمگین می‌شود. منظورم خشمی است غیرقابل توجیه، منفی و ویران‌کننده. خشمی که با انگیزه‌های منفی هدایت می‌شود و ثمری جز کینه‌توزی، نزاع و خرابی به بار نمی‌آورد. بگذارید چند آیه را در رابطه با موضوع دیرخشمی مورد بررسی قرار دهیم و نتایجی را از آن استخراج نماییم.

۱-‏‏‏‏‏‏ دیر خشمی یکی از خصوصیات خداست

«یهوه دیرخشم و بسیار رحیم و آمرزندۀ گناه و عصیان است...» (اعداد ۱۴:‏۱۸). «خداوند پر از فیض و رحمت است، دیرخشم و سرشار از محبت» (مزامیر ۱۴۵:‏۸).
 
آیات بالا و بسیاری آیات دیگر در عهدعتیق به چشم می‌خورد که به رحمت و دیرخشمی خدا در رابطه با قوم اسرائیل اشاره می‌کند. مثلاً در کتاب اعداد که بیشتر داستانِ غُرغُر، شکایت و عدم اطاعت قوم خداست، این صفت ِالاهی بیشتر به چشم می‌خورد. خدا در کتاب اعداد قوم خود را از بیابان عبور می‌دهد تا آنان را طبق وعده‌ای که به پدران‌شان داده است به سرزمین موعود برساند. خدا با ستون ابر در روز و آتش در شب آنان را به پیش می‌راند. از آسمان آنها را خوراک می‌دهد و آب از صخره برای‌شان فراهم می‌سازد. آنان را از قوم‌های متخاصم بیگانه محافظت می‌کند و از طریق رهبری حلیم و فروتن همچون موسی با آنها سخن می‌گوید و آنان را با شریعتِ مقدسِ خود تعلیم می‌دهد. اما در مقابل ما در کتاب اعداد با قومی روبرو می‌شویم که با دریافت تمامی این برکات الاهی همچنان به سرکشی و عصیان خود ادامه می‌دهند. آنان از غذای آسمانی خسته می‌شوند و هوس غذاهای مصر را می‌کنند و سودای بازگشت به بندگی را در سر دارند. به رسالت و رهبری موسی اعتراض می‌کنند و با قوم‌های دیگر زنا می‌کنند. مجذوب خدایان بیگانه می‌شوند و در تصرفِ زمین وعده‌ای که خدا به آنان بخشیده، خود را همچون ملخ‌هایی می‌بینند که آماده خورده شدن توسط غول‌های سرزمین کنعان هستند. خدا باید در مقابل این قوم چه واکنشی نشان می‌داد؟ اگر جای خدا بودیم در مقابل آن همه نااطاعتی، عصیان و گناه چه عکس‌العملی نشان می‌دادیم؟ حتماً خشمگین و عصبانی می‌شدیم و با نابود کردن آنها دست از ایشان می‌کشیدیم. اما خدای کتاب‌مقدس خدایی است دیرغضب و کثیرالاحسان که به خشم خود مهلت می‌دهد. او با شکیبایی و تحمل به قوم خود فرصت می‌دهد تا با اطاعت، وعده‌های الاهی را تصاحب کند. در مزامیر نیز خدای دیرخشم در پرستش و تسبیح داوود دیده می‌شود. حتی داوود هم بری از گناه نبود، اما می‌دانست با خدایی روبروست که خشم را مجال می‌دهد و عصیانش را می‌‌آمرزد.
 

۲-‏‏‏‏‏‏ دیرخشمی نزاع را فرومی‌نشاند

«مرد تندخو نزاع‌ها برمی‌انگیزد، اما شخص دیرخشم مرافعه را فرو می‌نشاند» (امثال ۱۵:‏۱۸).
امثال سلیمان کتابی است بسیار عملی که به‌طرز زیبایی اصول کاربردیِ یک زندگی خداپسندانه را به ما معرفی می‌کند. آیات این کتاب شاید مکاشفه مستقیم خدا از طریقِ یک نبی نباشد، ولی یک مردِ حکیم و خداترس بر اساس مشاهدات و تجارب خود به اصلی دست یافته که می‌تواند در روابط با دیگران به ما انسان‌ها کمک کند و به ما فهم بیاموزد. مرد خدا باید از نزاع دوری کند و در توان و قوت خود به جهت صلح بکوشد. خشم به روابط ما با دیگران لطمه می‌زند و کلیسا را در معرض جدایی و تفرقه قرار می‌دهد. تندخویی سمّی است مهلک که به جای کنترل شرایط بحرانی، جدال و ستیز را تشدید می‌کند. یک شخص خداترس خوانده شده تا از نزاع و مرافعه بپرهیزد و برای کنترل و فرونشاندنِ آن قدمی بردارد. ما برای صلح‌جویی و مدارا خوانده شده‌ایم. اما چگونه می‌توان جلو نزاع‌ها را گرفت؟ مسیح ما را برای مقابله به مثل فرانخوانده است. ما باید بتوانیم خشم خود را کنترل کنیم. دیرخشمی، به جای دامن زدن به شرایط بغرنج ما را به سمت ایجاد صلح، سلامتی و آرامش سوق می‌دهد. خشم باعث درگیری و نزاع می‌شود و نزاع، خود نزاع دیگری را سبب می‌گردد. به‌راحتی می‌توان با یک خشم و تندخویی نابجا، آتش نزاع را فروزان‌تر از پیش نمود. دیرخشمی خصلتی است که شرایط جدال‌برانگیز‌ را کنترل می‌کند و امکان گسترش و پیشروی را بدان نمی‌دهد. در نتیجه مانع این می‌شود که افراد زیادی لطمه ببینند و در اثر این جدال‌ها زخمی شوند. شخص دیرخشم، شخصی است که توفان منازعه را آرام می‌کند و به جای اینکه زغالِ دیگری بر آتش بیفزاید و آن را شعله‌ورتر سازد، آن را با صبر و شکیباییِ خود فرو می‌نشاند.
 

۳-‏‏‏‏‏‏ شخص دیرخشم از درک و حکمت زیادی برخوردار است

«شخص دیرخشم از درک بسیار برخوردار است، اما تندخو حماقت را به نمایش می‌‌گذارد» (امثال ۱۴:‏۲۹).
منظور این آیه در امثال این است که وقتی ما جلو خشم خود را می‌گیریم و آن را کنترل می‌کنیم، درک و فهم بسیار بالایی از خود به نمایش می‌گذاریم. ولی سؤال این است که دیرخشمی چه ارتباطی به درک و فهم دارد؟ همانطور که می‌دانیم یکی از اهداف کتاب امثال، آموزش و تعلیم حکمت و فهم است. امثال بر این عقیده است که یکی از راه‌های دریافت حکمت و فهم این است که چگونه با خشم خود دست و پنجه نرم کنیم. بدیهی است که وقتی خشم را کنترل می‌کنیم و بر احساسات خود مهار می‌زنیم، در شرایطی قرار می‌گیریم که بهتر می‌توانیم موقعیتی را که در آن هستیم تجزیه و تحلیل کنیم. وقتی که موقعیت و شرایط را دریافتیم، واکنشِ ما در موقعیت‌های پُرفشار و اضطراب‌آور ملایم‌تر خواهد بود و احساسات و سخنان‌مان از کنترل خارج نخواهد شد. شخص دیرخشم به‌جای واکنش‌های سریع، توانایی فهم این را دارد که خدا در این شرایط چه انتظاری از او دارد. کتاب‌مقدس به ما دستورالعمل‌‌های عملی برای شرایط مختلف را آشکار کرده است.
با برخورداری از خصوصیتِ دیرخشمی می‌توان دیدگاه‌های دیگران را نیز در شرایط بغرنج دید و بر همه جوانب مشکل احاطه پیدا کرد. افراد تندخو اغلب یک‌بُعدی و تنگ‌نظر هستند و فقط خودشان را می‌بینند. ولی شخص دیرخشم اجازه می‌دهد که دیدگاه‌های دیگران را نیز بشناسد و بتواند راه حل بهتری برای حلِ بحران بجوید. همچنین دیرخشمی به ما امکان می‌دهد که قبل از اینکه دست به عمل بزنیم، فکر کنیم. بارها در چنین شرایطی مردم با ندامت می‌گویند چرا کمی فکر نکردم و دست به عمل زدم. کاش کسی مانع من شده بود! چرا به حرف آن شخص گوش ندادم. ولی وقتی خشم آهسته باشد، می‌توان بی‌طرفانه به خیلی از مسائل اندیشید. موضوع را کاملاً هضم کرد و آنگاه تصمیم گرفت و دست به اقدام زد. بدین وسیله امثال سلیمان شخص دیرخشم را فردی معرفی می‌کند که از درک و فهم، و در نهایت از حکمت بسیار بالایی برخوردار است.
 

۴-‏‏‏‏‏‏ شخص دیرخشم، شخصی است قدرتمند

شخص دیرخشم از دلاور بهتر است، و آنکه بر نفس خود مسلط باشد از فاتح شهر، برتر» (امثال ۱۶:‏۳۲).
تاریخ جهان پر است از ظهورِ دلاورانی که در برهه‌ای از تاریخ بخشی از جهان را به تصرف خود درآورده و با جنگاوری‌های خود نام‌شان را در تاریخ به‌عنوان دلاوری قدرتمند به ثبت رسانده‌اند. شاید یکی از مشهورترین این دلاوران، اسکندر کبیر باشد که برای ما ایرانی‌ها نیز نامی بسیار آشناست. او بسیار جوان بود که قدرت‌نمایی خود را آغاز کرد و در مدت بسیار کمی بیشترین مناطق جهان را به زیر سلطه خود کشید و مخصوصاً امپراطوری عظیم پارسیان (ایران) را در جنگ‌های متوالی شکست داد و تخت‌جمشید را که یکی از زیباترین بناهای آن زمان بود به آتش کشید. شاید اگر مرگ زودرس به او امان داده بود جایی در کره زمین نبود که تسلیم او نشده باشد. اما این کشورگشایی‌ها، بخشی از زندگی این دلاور بزرگ است. او با اینکه بر همه چیز بیرون از خود استیلا و تسلط داشت ولی بر نفس خود چیره نمی‌شد. فاتحِ جهان به‌راحتی در مقابل خشم و عصبانیت‌های بی‌موردِ خود تسلیم می‌شد و هیچ کنترلی بر آن نداشت تا جایی که بهترین دوست خود را در اثر همین تندخویی غیر قابلِ کنترلِ خود به قتل رساند. او با اینکه لقبِ سرور و آقای جهان را بر خود یدک می‌کشید ولی برده و غلامِ تندخویی و غضب خود بود.
شخص دیرخشم ممکن است از نظر مردم جهان انسان دلاوری به‌نظر نرسد و حتی مورد توبیخ قرار گیرد که چرا سریع واکنش نشان نداده و انتقام نگرفته است، ولی در حقیقت او از قدرت عظیمی برخوردار است، زیرا بر خشم خود مسلط است و اجازه نمی‌دهد که امیال نَفْسانی‌اش کنترل زندگی‌ او را بدست گیرد. او با کنترلِ خشم و غضبِ خود، شرایط را به دست‌های خدای قادر مطلق می‌سپارد. قدر و اعتبارِ چنین شخصی نزد خدا محفوظ است، او مورد احترام و محبوبیت مردم است و همیشه از اینکه می‌تواند نفس خود را مهار کند، راضی و خشنود است. مرد حکیم در امثال به‌خوبی رمز قدرت و دلاوری را یافته است. شخص دیرخشم بر شخص قدرتمندی که بر خود و احساساتش مسلط نیست، برتری دارد.
 

۵-‏‏‏‏‏‏ زودخشمی، پارسایی مطلوبِ خدا را به بار نمی‌آورد

«برادران عزیز من، توجه کنید: هر کس باید در شنیدن تند باشد، در گفتنْ کُند، و در خشم آهسته! زیرا خشم آدمی پارسایی مطلوبِ خدا را به بار نمی‌آورد» (یعقوب ۱:‏۱۹-‏‏‏‏‏‏۲۰).
خشم، سود و منفعتی به خود شخص یا دیگران نمی‌رساند، بلکه بیشتر ضرر می‌رساند تا فایده. خشمی که دلیل نادرستی را در توجیه خود معرفی می‌کند، نه تنها سودی در بر ندارد بلکه به فجایع تلخی نیز منتهی می‌شود. ثمرات و میوه‌های چنین خشمی گناه، بی‌عدالتی و مجازات است. نمونه‌های زیادی را می‌توان از چنین خشمی در کتاب‌مقدس یافت. قائن از پذیرفته شدنِ هدیۀ برادرش هابیل توسط خدا خشمگین شد و به‌خاطر حسادت او را کشت. خشمی متعصبانه بر موسی مستولی شد و یک مرد مصری را به قتل رساند و آواره صحرا و بیابان گشت. فرعون از خشم مقابله به مثل لشکریانِ خود را به دنبال قوم اسرائیل فرستاد که در دریای سرخ غرق گشت. یعقوب در این رسالۀ خود که همچون کتاب امثال سلیمان بسیار عملی است از ما می‌خواهد که در خشم آهسته باشیم. زیرا این خشم پارسایی و عدالت خدا را به جا نمی‌آورد. چگونه می‌توان خدا را بیشتر حرمت و جلال داد؟ چگونه می‌توان خود را بنا کرد و باعث تقویت کلیسای مسیح شد؟ چگونه می‌توان جهان را به‌سوی نجات و رهایی از گناه هدایت کرد؟ آیا می‌توان این اهداف بزرگ و عالی را با خشم، تندخویی و عدم کنترل بر خود به جا آورد؟ 
بگذارید نگاهی اجمالی به بخش‌های دیگری از کلام خدا بیندازیم که اشاراتی به موضوع خشم دارد. پولس رسول خشم را مانع دعا کردن می‌داند. در اول تیموتاؤس ۲:‏۸ پولس رسول می‌فرماید: «پس آرزویم این است که مردان در همه جا، بی‌‌خشم و جدال، دست‌هایی مقدّس را به دعا برافرازند». آیا با قلبی مملو از خشم و غضب می‌توان با خدایی رحیم و با محبت صحبت کرد؟ خشم به شیطان فرصت می‌دهد که در زندگی‌مان وارد شود و با ایجادِ حسِ تقصیر زندگی روحانی‌مان را از هم بپاشاند. در افسسیان ۴:‏۲۶، پولس رسول می‌فرماید: «مگذارید روزتان در خشم به‌سر رسد، و ابلیس را مجال ندهید». خشم، انسان را از کنترل خارج می‌کند و او را به گناهان دیگر می‌کشاند. امثال ۲۹:‏۲۲ می‌نویسد: «مرد کج‌خُلق نزاع برمی‌انگیزد، و شخص تندخو، گناهان بسیار مرتکب می‌شود».
همچنین در تعالیم عیسای مسیح نیز بخش‌هایی در مورد موضوع خشم می‌بینیم. در کُل، خشم و تندخویی با تعالیم عیسای مسیح سازگار نیست. او در موعظه سر ِکوه بخششِ دشمنان و دعای خیر برای آنان را تعلیم داد. همچنین در مورد خشم به برادر هشدار داد که چنین شخصی مستوجب مجازات و داوری است. (متی ۵:‏۳۹، ۲۲، ۴۴). وقتی زیر فشاریم، تنها پاسخ و واکنش ما باید صبر، ملایمت و تحمل باشد، و نه مقابله به مثل و تلافی. به خداوند عیسای مسیح فکر کنید: «چون دشنامش دادند، دشنام پس نداد؛ و آنگاه که رنج کشید، تهدید نکرد، بلکه خود را به داور عادل سپرد (اول پطرس ۲:‏۲۳). او بره بود و نه گرگ. ما نیز به‌عنوان پیروانِ او باید همچون او باشیم.
یعقوب در این آیات به ما گوشزد می‌کند که باید بین به بار آوردنِ عدالت الاهی و خشم انسان یکی را انتخاب کنیم. ما باید انتخاب کنیم که برکتِ صلح‌جویی را کسب کنیم و یا نزاع‌های حاصل از خشم و غضب را. نمی‌توانیم هر دو را داشته باشیم. شما می‌توانید خشم خود را داشته باشید و با آن به جهنم بروید و یا می‌توانید در شنیدن تند، در گفتن کند و در خشم آهسته باشید و به آسمان بروید. خشمگین و غضبناک شدن به عدالت الاهی نمی‌انجامد. این خصوصیت، محصولی به‌وجود نمی‌آورد که بر طبق خواست و اراده خدا باشد و او را خشنود سازد.