مسیحیت و احتـرام
۱۰ دقیقه
چند وقت پیش در روزنامۀ تایمز چاپ انگلیس خبری خواندم که از وضعیت اسفناک ارزشهای اخلاقی در جامعۀ غرب حکایت دارد. در خیابان اصلی محلۀ “کرویدون” واقع در لندن دو مأمور پلیسِ میانسال، دختربچه نوجوانی را میبینند که روی زمین آشغال میاندازد. مؤدبانه به او گوشزد میکنند که انداختن زباله روی زمین کار درستی نیست، و از او میخواهند آن را برداشته به سطل زباله که کمی آن طرفتر قرار داشت بیندازد. دختربچه بیدرنگ آنچه را بر زمین انداخته بود برمیدارد، اما بجای سطل زباله آن را بهطرف مأمورین پلیس پرتاب میکند و خطاب به آنها به فحاشی میپردازد. ناگهان قریب به ۳۰ نوجوان که در آن حوالی پرسه میزدند بهطرف این دو مأمور هجوم میآورند و آنان را زیر ضربات مشت و لگد میگیرند، بهطوری که آن دو مأمور پلیس با سر و وضع خونین راهی بیمارستان شدند![1]
در واقعه هولناکی دیگر در انگلیس، در یکی از ایستگاههای قطار پیرزنی ۷۰ ساله از چند پسربچۀ نوجوان محترمانه میخواهد که قدری آن طرفتر سیگار بکشند. این نوجوانان در واکنش، در کمال بیرحمی آن پیرزن را به داخل محوطه ریل قطار هل میدهند! پیرزن ساعاتی بعد در مصاحبهای تلویزیونی گفت: «در این روزگار دیگر از احترام به بزرگترها خبری نیست. احترام در جامعه ما معنی خودش را از دست داده است!»[2]
یکی از بارزترین نشانههای انحطاط اخلاقی جامعه امروز، بهویژه در دنیای غرب، از بین رفتن احترام و حُجب و حیا نسبت به کسانی است که شایسته احترامند. ارزشهایی که قرنها پشتوانۀ ثبات و انسجام جامعه بود در چند دهه اخیر بهناگاه واژگون شده و دنیای ما را سخت دچار هرج و مرج، اغتشاش و ناامنی کرده است. امروزه بزرگترین معضل اجتماعی در انگلیس، بزهکاری نوجوانان است که ریشه اصلی آن روح بیاحترامی است. مطمئناً سایر کشورهای غربی نیز در این زمینه دستکمی از انگلیس ندارند.
با نگاهی به کتابمقدس متوجه میشویم که فرهنگ بیاحترامی که متأسفانه امروزه بر جامعه ما حاکم است تا چه حد با دیدگاه و فرهنگ کتابمقدس فاصله دارد. دیدگاه کتابمقدس در مورد موضوع احترام بهطرزی باورنکردنی برعکس آن چیزی است که در جامعه امروز معمول و حتی پذیرفتهشده است. در واقع بسیاری از تعالیم کتابمقدس در مورد احترام، اگر بنا باشد در جوامع امروزی اجرا شود، نقض قانون محسوب میشود و مجازات در پی دارد! در مقاله حاضر خواهم کوشید موضوع احترام در کتابمقدس را از برخی ابعاد بررسی کنم:
- احترام به والدین
یکی از ده فرمان موسی، و در واقع تنها حکمی که با وعده همراه است، این است: «پدر و مادر خود را احترام نما، تا روزهای تو در زمینی که یهوه خدایت به تو میبخشد دراز شود.» (خروج ۲۰:۱۲). این حکم چنان مهم است که چندین بار به اَشکال مختلف در کتابمقدس تکرار شده است. چندین بار در عهدعتیق تأکید شده است که هر که به پدر یا مادر خود بیاحترامی کند، به آنها دشنام دهد، یا آنها را بزند، باید بیدرنگ کشته شود (خروج ۲۱:۱۵ و ۱۷؛ لاویان ۲۰:۹). حتی میخوانیم که نااطاعتی از والدین نیز مجازات مرگ در پی دارد (تثنیه ۲۱:۱۸-۲۱). الآن وضع درست برعکس است! این والدین هستند که باید مطیع فرزندانشان باشند! در بسیاری از کشورهای غربی والدین حتی جرأت ندارند فرزندان خود را تنبیه کنند، زیرا فرزندشان ممکن است از آنها شکایت کند و والدین مورد پیگرد قانونی قرار گیرند! این را میگویند واژگون شدنِ تمام و کمالِ ارزشها! عجیب نیست که کودکان در غرب چنین سرکش و خودرأی و بیبند و بار بار میآیند. احترام به والدین از اصول اساسی کتابمقدس است. ممکن است بگویید: «اما آخر والدین من بیایمانند. دزد و دغلباز و ظالمند. حتی مست میکنند و ما را کتک میزنند.» اما حکم کتابمقدس در مورد احترام بیقید و شرط است. در هیچ جا نمیخوانیم که «اگر والدینتان شایسته احترام بودند، به آنان احترام بگذارید». البته احترام گذاشتن بهمعنی تأیید دیدگاه یا رفتارهای والدینمان نیست. ممکن است از اعمال ناشایست آنان نفرت داشته باشیم، همانطور که خدا از گناه نفرت دارد، اما احترامشان کماکان واجب است زیرا پدر و مادر ما هستند. فرمان احترام به والدین در عهدجدید نیز عیناً تکرار شده است: «پدر و مادر خود را احترام نما... تا کامیاب شوی و بر زمین عمر طولانی کنی.» (افسسیان ۶:۲-۳). عجیب نیست که امروزه مردم با سرپیچی از این فرمان مهم، در زندگی کامیاب نیستند و جوانان و نوجوانان بجای عمر دراز، در عنفوان جنوانی با ضربات چاقو در خیابانها به قتل میرسند.
- احترام به پیران
یکی از خصلتهای زیبا و ستودنیِ ما مردم مشرقزمین که کمابیش تا به امروز حفظ شده است، احترام به افراد مسنترِ جامعه است. موی سپید در بسیاری از کشورهای شرقی نشان حکمت و خردمندی است. متأسفانه هر چه از کشورهای شرقیای چون چین و ژاپن بهطرف غرب حرکت کنیم، چنین احترامی کمرنگتر میشود بهطوری که در اکثر کشورهای غربی و نیز در آمریکا، افراد سالخورده اغلب احساس میکنند حال که دیگر قادر به کار کردن و پرداختن مالیات نیستند، از کار افتاده و سربار جامعهاند. اکثر مردم در اینگونه ممالک از رسیدن به سن پیری وحشت دارند، و تحت تأثیر ارزشهای ترویجیِ رسانهها، برای جوان نشان دادنِ ظاهر خود به همه نوع شیوهای متوسل میشوند. گذشته از این، در جوامع غربی برخلاف آنچه در کشورهای مشرقزمین مرسوم است، فرزندان چندان در نگهداری از والدین سالخورده خود احساس مسئولیت نمیکنند و ترجیح میدهند آنها را در آسایشگاههای ویژه سالمندان رها کنند. این نوع نگرش به افراد کهنسالِ جامعه درست نقطه مقابل تعالیم کتابمقدس است که بارها و بارها ما را به احترام به افراد پیر فرامیخوانَد: «در پیشِ ریشسفید برخیز، و روی مرد پیر را محترم دار، و از خدای خود بترس» (لاویان ۱۹:۳۲).
- احترام به مقامات دولتی
برخلاف آنچه برخی از ایمانداران تصور میکنند، کتابمقدس از ما نمیخواهد به رهبران سیاسی خود، هر قدر هم ظالم و جفاکار و خدانشناس، بیاحترامی کنیم. از یاد نبریم که این مقامات با اجازه خدا بر مسند قدرت قرار گرفتهاند. قدرت نهایی از آنِ خداست و او مطابق نقشه و ارادهاش، گاه حاکمین باکفایتی چون داود و سلیمان را بر مسند قدرت قرار میدهد و گاه سلاطین جبّار و متکبری چون نبوکدنصر را. طبعاً از آن دسته از اعمال و سیاستهای رهبران خودکامه که مطابق کتابمقدس نیست نباید پیروی کرد، ولی پیروی نکردن یک چیز است و بیاحترامی چیز دیگر. کلام خدا از ما میخواهد که برای مقامات دولتی دعا کنیم، و به ما میگوید که «از خدا بترسید و به پادشاه احترام بگذارید» (اول پطرس ۲:۱۷). جالب اینجاست که "پادشاه" در زمانی که پطرس این مطلب را مینوشت، نروی خونخوار بود که در سال ۶۴ میلاد جفای معروف رُم را به ضد مسیحیان آغاز کرد و بسیاری از آنان، از جمله خود پطرس را کشت. و با اینحال پطرس احترام به چنین فرمانروایی را واجب میداند.
- احترام به اربابان و کارفرمایان
یکی دیگر از اقشاری که ممکن است تعجب کنید کلام خدا ما را به احترام گذاشتن به آنان فرابخواند، اربابان هستند. پولس در افسسیان از غلامان میخواهد با ترس و احترام از اربابانشان چنان اطاعت کنند که گویی از مسیح اطاعت میکنند (افسسیان ۶:۵). در اول تیموتائوس نیز میخوانیم: «آنان که زیر یوغ بندگی به سر میبرند، باید که اربابان خود را در خور کمال احترام بدانند تا مردم نام خدا و تعلیم را بد نگویند. آنان که اربابانشان ایماندارند نباید بهدلیل رابطۀ برادری، ایشان را کمتر حرمت بگذارند» (۶:۱-۳). باز جالب اینجاست که اکثر اربابان در آن زمان به غلامان خود زور میگفتند و از آنان بیگاری میکشیدند. در آن روزگار از اتحادیههای کارگری و مؤسسات مدافع حقوق رعایا خبری نبود. و بااینحال کتابمقدس به ما میگوید که حتی باید به اربابان زورگو و کجخُلق نیز احترام بگذاریم: «ای غلامان، با کمال احترام تسلیم اربابان خود باشید، تنها نه تسلیم نیکان و مهربانان، بلکه کجخُلقان نیز» (اول پطرس ۲:۱۸). این تأکید کتابمقدس بر احترام گذاشتن به اربابان به معنای صحه گذاشتن بر زورگویی آنان یا چشمپوشی از استثمار ضعفا نیست. کتابمقدس بهصراحت میگوید که همگان نزد خدا یکساناند، و اینکه در مسیح غلام و ارباب معنا ندارد زیرا همه در عیسی مسیح یک هستیم (بهعنوان مثال نگاه کنید به غلاطیان ۳:۲۸و۲۹). بلکه مقصود کتابمقدس این است که بگوید در جامعه نظام اجتماعیای وجود دارد که باید آن را محترم شمرد، و هر کس لازم است در چارچوب این نظام جایگاه خود را بداند.
ممکن است امروزه دیگر از ارباب و غلام (لااقل بهطور رسمی) خبری نباشد، ولی همین اصل احترام باید در رابطۀ کارگر و کارفرما حاکم باشد. از دیدگاه کتابمقدس، رؤسا، مدیران و کارفرمایانِ ما بهخاطر منصب و مسئولیتی که برعهده دارند، شایسته احترامند.
- احترام به پیشوایان دینی
مسلم است که باید به رهبران روحانیای که خالصانه و بهخاطر عشق به خداوند مردم را خدمت و هدایت میکنند احترام گذاشت، اما عیسی مسیح میگوید که حتی فریسیانِ ریاکار نیز بهخاطر منصبی که دارند شایسته احترامند و باید از آنان اطاعت کرد: «علمای دین و فریسیان بر مسند موسی نشستهاند. پس آنچه به شما میگویند نگاه دارید و بهجا آورید؛ اما همچون آنان عمل نکنید! زیرا آنچه تعلیم میدهند، خود بهجا نمیآورند.» (متی ۲۳:۲-۳).
چرا کتابمقدس چنین میگوید؟ چرا برخلاف آنچه در دنیای امروز متداول است، تا این حد بر ضرورت احترام تأکید دارد؟ چرا حتی روحانیون ریاکار، اربابانِ ستمکار یا دولتمردانِ جفاکار را شایسته احترام میداند؟ پاسخ، لااقل آنطور که بنده از کتابمقدس فهمیدهام، این است که خدا در جهان خلقت نظم و ترتیب و هماهنگیای قرار داده است که باید محترم شمرده شود. خدا به هنگام آفرینش جهان ترتیب و توالیای برای آن در نظر گرفت و بهعنوان مثال آدم را اشرف مخلوقات تعیین کرد و ترتیبی داد که بر تمام دیگر مخلوقات ریاست کند. این نظم و ترتیب و هماهنگی که در نهایت از ذات خود خدا نشأت میگیرد، قانون خلقت است. سعادت و آسایش انسان در گرو آن است. نقضِ آن، به هرج و مرج و اغتشاش و واژگون شدن ارزشها میانجامد - چنانکه امروز میبینیم. منتهی نظم و ترتیبی که خدا میخواهد بر جامعه حکمفرما باشد، از نوعِ نظم و ترتیبی است که خودش در ابتدای آفرینش برای خلقت در نظر گرفت - خلقتی که یکی از مهمترین اصول آن آزادی اراده و حق انتخاب برای انسان است. درست همانطور که خدا در چارچوب نظم و هماهنگیِ حاکم بر آفرینش به آدم و حوا حق انتخاب داد، خواست او این است که چنین حقی در جوامع امروزی نیز محترم شمرده شود. از این دیدگاه، آندسته ممالک استبدادی که با توسل به سرکوبی مخالفین و پایمال کردن حق آزادی افراد نظم و هماهنگی را در جامعه حفظ میکنند، هر قدر هم که خوب اداره شوند، مطابق نظم و ترتیبی که خدا برای خلقت در نظر دارد نیستند. منصب دولتمردان حاکم بر این گونه جوامع گرچه شایسته احترام است، اما از اعمال و تعالیم و دستوراتشان نباید پیروی کرد و الگو گرفت. همین موضوع در مورد احترام به اربابان ناباب، والدین بیکفایت یا روحانیون ظاهرساز نیز صدق میکند. آنها بهخاطر منصبشان در خور احترامند، اما این احترام به معنای پیروی از نمونه آنها یا تأیید اعمالشان نیست.
و اما روح احترام را چگونه میتوان در خود پرورش داد؟ اولین قدم فروتن شدن است، زیرا احترام نقطۀ مقابل غرور است. فروتنی نیز یکی از میوههای روحالقدس است. بنابراین تا روح خدا در ما نباشد و خود را مطیع او نساخته باشیم، هر قدر هم در زمینه احترام قانون وضع شود و پند و اندرز بشنویم، از احترام واقعی خبری نخواهد بود. فروتنی و احترام در کتابمقدس رابطه تنگاتنگی با هم دارند. پولس رسول در رساله فیلیپیان مینویسد: «با فروتنی دیگران را از خود بهتر بدانید.» (فیلیپیان ۲:۳). دنیا درست برعکس این را تعلیم میدهد. از همان کوچکی در مدارس به کودکان یاد میدهند که «با اعتماد بهنفس، خود را بهتر و برتر از دیگران بدانید». اعتماد بهنفس در حد تعادل چیز خوبی است، اما آنگاه که به افراط کشیده شود و با کبر و غرور همراه گردد، به خودمحوری و فردگراییای میانجامد که وجهمشخصۀ جوامع امروزی است. کسی که با تکبر و خودبزرگبینی دیگران را از خود پایینتر میداند، طبیعی است که برای آنان احترام قائل نیست.
دنیایی را تجسم کنید که در آن هر کس دیگری را از خود برتر میداند. دنیایی که در آن همه فروتناند و به هم احترام میگذارند. این است دنیایی که خدا برای ما آدمیان در نظر دارد. زندگی در چنین دنیایی جز از طریق اطاعت از آنچه کلام خدا در مورد احترام میگوید میسر نیست؛ و چنین اطاعتی نیز جز به فیض خدا و قدرت کاری که مسیح بر صلیب برای ما کرد، امکانپذیر نمیباشد.
به نقل از روزنامه تایمز چاپ لندن، ۱۹ جولای ۲۰۰۸
شبکه خبری BBC، ۶ آگوست ۲۰۰۸