لیکن اگر نمک فاسد گردد...
۱۱ دقیقه
تأملی در زمینه موعظه بالای کوه
بخش پنجم: تأثیر فرد مسیحی بر جهان: نمک و نور
در چهار شمارۀ گذشته، به بررسی خوشابهحالها، از موعظه بالای کوه پرداختیم. این موعظه، اعلامیه حکومت (ملکوت) الهی پادشاه است؛ پادشاه میخواهد که شهروندانش "متفاوت" باشند، متفاوت با مذهبیون ظاهری و متفاوت با خدانشناسان. خوشابهحالها خصائل شهروندان حکومت خدا است. در این شماره، آیههای ۱۳ تا ۱۶ از باب پنجم انجیل متی را بررسی خواهیم کرد. در این آیهها، پادشاه انتظار خود را از شهروندان خود بیان میدارد: ایشان باید نمک و نور جهان باشند.
«شما نمک جهانید؛ لیکن اگر نمک فاسد گردد، بهکدام چیز باز نمکین شود؟ دیگر مصرفی ندارد جز آنکه بیرون افکنده، پایمال مردم شود. شما نور عالمید؛ شهری که بر کوهی بنا شود، نتوان پنهان کرد. و چراغ را نمیافروزند تا آن را زیر پیمانه نهند، بلکه تا بر چراغدان گذارند؛ آنگاه به همه کسانی که در خانه باشند، روشنایی میبخشد. همچنین بگذارید نور شمابر مردم بتابد تا اعمال نیکوی شما را دیده، پدر شما را که در آسمان است، تمجید نمایند.»
تأثیر مسیحیان بر جهان
دیدگاه جهان
اگر خوشابهحالها توصیفکنندۀ خصائل و صفات اصلی شاگردان مسیح است، نمک و نورْ استعارههایی هستند در مورد تأثیر ایشان بر جهان.
اما بهمحض اینکه سخن از تأثیر مثبت مسیحیان بر جهان بهمیان میآید، سؤالاتی مطرح میشود: انسانهایی با خصوصیاتی که در خوشابهحالها ذکر شد، چه تأثیری میتوانند بر این دنیای خشن و بیرحم داشته باشند؟ مسکینان، فروتنان و بردباران، ماتمیان و رحمکنندگان، و آنانی که در تلاش استقرارِ صلح و دفع جنگ هستند، چه تأثیر ماندگاری میتوانند بر جای بگذارند؟ آیا تندباد ظلم و شرارت بهیکباره آنان را در هم نخواهد کوفت؟ از آنانی که تنها آرزویشان استقرار عدالت است و تنها سلاحشانْ پاکی دل، چه کاری برمیآید؟ آیا نه این است که چنین انسانهایی ناتوانتر از آنند که بتوانند کاری صورت دهند، خاصه اگر اقلیتی ناچیز بیش نباشند؟
دیدگاه عیسی
اما عیسی موضوع را بهگونهای دیگر میدید. تردیدی نیست که جهان را کلیسا مورد جفا قرار خواهد داد (۱۰-۱۲)؛ اما بر کلیسا است که این جهانِ جفاکننده را خدمت کند (۱۳-۱۶). بهگفتۀ رودُلف استایر (R. Stier)، "خدمتْ تنها انتقامی است که میتوانید بگیرید؛ محبت و راستی در مقابل کینه و دروغ!" اما کسانی که مقدر بود جهان را خدمت کنند و نمک و نور آن باشند، در آغاز چند روستایی فلسطینی بیش نبودند. عیسی چنین رسالت جهانی و گسترده را برای اینگونه افراد در نظر گرفته بود. همچنین مشیت حیرتانگیز خدا مقدر فرموده بود که در این چهار انجیلِ یهودی، به تمام جهان اشاره شود، و همچنین به قدرت فراگیری که در تأثیر مثبت پیروان مسیح نهفته است.
چه نوع تأثیری؟
عیسی برای توصیف ماهیت این تأثیر و نفوذ، از دو استعاره یا تمثیل از زندگی روزمره سود جست. در هر خانهای، هر قدر هم فقیر، نمک و چراغ بود؛ هنوز هم هست. عیسی در خانۀ خود، میدید که مادرش از نمک چه استفادهای میکند، و بههنگام غروب آفتاب، چگونه چراغ را میافروزد.
نمک و نور وسایل ضروری هر خانهای است.
بسیاری از مفسرین این گفتۀ پلینی Pliny (نویسنده رومی سدۀ اول میلادی) را نقل میکنند که گفته است هیچ چیز باارزشتر از "sale et sole نمک و آفتاب" نیست (کتاب "تاریخ طبیعی"). نیاز به نور آفتاب، امری است بدیهی. اما نمک کاربردهای گوناگونی داشت. از نمک، هم برای طعم بخشیدن به خوراکها استفاده میشد و هم برای نگهداری آنها از گندیدگی. نمک را بشر از دیرباز میشناخته و در خوراک خود از آن بهره میگرفته است؛ چنانکه ایوب میفرماید: «آیا چیز بیمزه، بینمک خورده میشود؟» (ایوب ۶:۶).
اما در روزگاری که هنوز یخچال اختراع نشده بود، نمک برای حفظ مواد غذایی از فساد و گندیدگی بهکار میرفت. هنوز هم در بعضی از جوامع چنین است، چنانکه اچ. مورتون H.V. Morton در خاطرات خود مینویسد که "در آفریقای جنوبی، گوشت را بهصورت نوارهای باریک میبرند و آن را با لایهای از نمک میپوشانند. اگر این کار بهدرستی انجام شود، گوشت برای همیشه سالم باقی میماند."
تمایز و تفاوت با جهان
یک حقیقت بنیادین که در پس این استعارهها بهچشم میخورد، این است که کلیسا و جهان دو جامعۀ کاملاً متمایز میباشند. از یک سو به "جهان" اشاره شده است و از سوی دیگر به "شما" که نمک جهانید ؛ از یک سو به "عالَم" اشاره شده و از سوی دیگر به "شما" که نور عالمید . درست است که این دو جامعه به یکدیگر مربوطند، اما ارتباطشان در تمایزشان میباشد. تأکید بر این نکته مهم است چرا که در روزگار ما، از نظر الهیاتی "مُد" شده که تمایز میان کلیسا و جهان کمرنگ جلوه داده شود و همۀ انسانها بدون استثناء "قوم خدا" خوانده شوند.
بهعلاوه، این دو تمثیل نکاتی را در مورد هر دو جامعه به ما میآموزند. از تمثیل «شما نور جهانید» مشخص میشود که جهان محلی است تاریک، که در آنجا نوری نیست، اگر هم باشد کم است، چرا که برای نورانی شدن، به نوری از یک منبع خارجی نیازمند است. بهگفتۀ (M. Lloyd-Jones) مارتین لوید- جونز، جهان گرچه "همواره به دورۀ تنویرِ خود میبالد"، اما بخش عمدۀ تنویر آن، در واقع تاریکی است (دورۀ تنویر به قرون هفدهم به بعد اشاره دارد که طی آن، بشرْ خِرَد و عقل خود را حاکم بر مقدرات جامعه و زندگی خود ساخت و اصول ایمان و مکاشفه را کنار گذارد-م). همچنین جهان گرایشی دائمی به فساد و تباهی نشان میدهد.
منظور عیسی از نمک این نبود که جهان فاقد طعم است و مسیحیان باید به آن طعم ببخشند، بلکه مقصود او این بود که این نمک باید جلوی گندیدگی جهان را بگیرد. جهان نمیتواند جلوی فساد و گندیدگی خود را بگیرد؛ فقط آن "نمکی" که از بیرون به آن اضافه شود، قادر است این امر را تحقق بخشد. خدا کلیسا را در جهان قرار داده تا نقشی دوگانه در آن ایفا کند: یکی آنکه بهعنوان نمک، فرایند فساد و تباهی اجتماعی را متوقف یا لااقل کند سازد، و دیگر آنکه بهعنوان نور، تاریکی را عقب براند.
وقتی این دو استعاره را دقیقتر بررسی میکنیم، متوجه میشویم که عمداً بهگونهای موازی و مترادف با یکدیگر جملهبندی شدهاند. در هر دو مورد، عیسی نخست خصوصیاتی را با حالت تأئیدی بیان میدارد (شما نمک جهانید؛ شما نور عالمید). سپس الحاقیهای به آن میافزاید، یعنی شرایط آن خصوصیات را تعیین میکند (نمک باید خاصیت خود را حفظ کند و نور نیز باید فرصت یابد تا بدرخشد). نمک اگر خاصیت خود را از دست بدهد، به هیچ درد نمیخورد؛ نور نیز اگر پنهان شود، به کاری نمیآید.
نمک جهان
فرمایش عیسی حالتی کاملاً تأئیدی دارد: «شما نمک جهانید» (متی ۱۳:۵). مقصود این است که جهان در حالتی که هست، مانند گوشت میگندد، اما کلیسا میتواند جلوی این گندیدگی را بگیرد.
البته خدا نیروهای بازدارندهای در جوامع بشری قرار داده است. او بهخاطر فیض عام خود، نهادهایی را تعیین فرموده تا تمایلات خودخواهانۀ بشر مهار شود و از هرج و مرج در جوامع ممانعت بهعمل آید. بارزترین نمونههای این نهادها، یکی حکومت و دولت است (و قدرتی که در تدوین قوانین و اجرای آنها دارد)، و دیگر خانواده (که شامل ازدواج و زندگی خانوادگی میشود). اینها تأثیرات سازندهای بر جامعه دارند. با وجود این، خدا میخواهد که نیرومندترین عامل بازدارنده در جامعه، قوم فدیه شده، تجدید حیات یافته، و عادلشدۀ خودش باشد. همانطور که (R.V.G. Tasker) تاسکر میگوید، شاگردان باید "همچون مادۀ ضد عفونی در جهان باشند، جایی که معیارهای اخلاقی بسیار یا وجود ندارد، یا پایین است، یا دائماً دستخوش تغییر میباشد."
نمک بیخاصیت ؟!
اما اثربخشی نمک مشروط است به اینکه خصوصیت خود را حفظ کند. البته، در معنای دقیقتر، نمک هرگز نمیتواند خصوصیت خود را از دست بدهد. شنیدهام که کلورور سودیوم مادۀ شیمیایی بسیار مستحکمی است که تقریباً در مقابل هر حملهای مقاومت میکند. با اینحال، ممکن است در اثر اختلاط با ناپاکیها، آلوده شود؛ در اینصورت، تبدیل میشود به مادهای بیمصرف، و حتی خطرناک.
نمکی که خاصیت شیمیایی خود را از دست داده باشد، حتی بهدرد کود هم نمیخورد. دکتر دیوید تورک (Dr. David Turk) به من گفته که آنچه که در آن روزگار عموماً نمک نامیده میشد، در واقع گرد سفیدی بود (که شاید از اطراف دریای مرده بهدست میآمد)، که درضمن اینکه حاوی کلورور سودیوم بود، مواد بسیار دیگری را هم شامل میشد، زیرا در آن زمان، تصفیهخانهای وجود نداشت. در این گرد سفید رنگ، کلورور سودیوم احتمالاً قابلحلترین ماده بود و بهراحتی در آب حل میشد و شسته شده، از بین میرفت. بهاین ترتیب، آنچه که از این گرد سفید باقی میمانْد، در ظاهر شبیه به نمک بود و نمک هم نامیده میشد، اما نه طعم نمک را داشت و نه اثر آن را. این گرد تفاوتی با گرد و خاک کوچهها نداشت، گرد و خاکی که "پایمال مردم" میشد (۱۳:۵).
نمک مسیحی: شباهت به عیسی
همین امر در مورد مسیحیان نیز صادق است. عیسی در موقعیتی دیگر فرمود: «در خود نمک بدارید» (مرقس ۵۰:۹). نمکین بودنِ یک مسیحی یعنی داشتنِ صفات و خصائلی که در خوشابهحالها بهتصویر کشیده شد، یعنی تعهد شاگردی که در گفتار و کردار نمود مییابد (کولسیان ۶:۴). یک مسیحی برای آنکه شهادتی مؤثر داشته باشد، باید شباهت خود را به مسیح حفظ کند، همانگونه که نمک باید خصوصیت نمکین خود را حفظ نماید. اگر مسیحیان همشکل غیرمسیحیان گردند و آلوده به ناپاکیهای جهان شوند، تأثیر خود را از دست خواهند داد. تأثیر مسیحیان در جامعه و بر جامعه، منوط به تمایز آنان است، نه تشابهشان. دکتر لوید-جونز بر این نکته تأکید گذارده، میگوید:
"مجد و عظمت انجیل در این است که کلیسا بهخاطر تفاوت مطلق خود با جهان، آن را بهسوی خود جذب میکند. در این شرایط است که جهان به پیام کلیسا گوش فرا خواهد داد، گرچه شاید ابتدا از آن نفرت داشته باشد." اگر مردم نتوانند تفاوت ما را با جهان تشخیص دهند، "دیگر مصرفی نخواهیم داشت" (۱۳:۵). حتی شاید بهعنوان نمکی بینمک، "بیرون افکنده، پایمال مردم شویم." بهگفتۀ متفکر بزرگ مسیحی، بروس (F.F. Bruce)، "چه اُفت خفتباری که از جایگاه رفیع رهانندگان جهان، به موقعیت پست خاک کوچهها فرو افتیم."
نور عالم
عیسی دومین استعارۀ خود را با همان حالت تأئیدی بیان میدارد: «شما نور عالمید» (۱۴:۵). او در جای دیگری، خودش را نیز "نور جهان" معرفی کرد (یوحنا ۱۲:۸ و ۵:۹). ما نیز نور خود را از او میگیریم و با نور او میدرخشیم و در جهان همچون ستارگان در شبْ نور میافشانیم (فیلیپیان ۱۵:۲). گاه فکر میکنم که چه پرشکوه میبود اگر غیرمسیحیان برای کشف سرّ نورمان و سرچشمۀ آن، نزد ما میآمدند و میپرسیدند: "راستی شما کی هستید؟!"
نور ما چیست؟
عیسی شرح میدهد که این نور چیست: «اعمال نیکوی شما» (۱۶:۵). او فرمود که هرگاه مردم اعمال نیکوی ما را ببینند ، پدر ما را که در آسمان است، جلال خواهند داد . نور ما از کارهایمان میتابد. اعمال نیکو توصیفی است کلی که اشاره دارد به تمام آنچه که یک مسیحی بهخاطر مسیحی بودنش میگوید و انجام میدهد، به تمام تجلیات بیرونی و قابل رؤیتِ ایمانِ مسیحی او. از آنجا که نور در کتابمقدس نمادی متداول برای راستی و حقیقت است، نورِ درخشانِ یک مسیحی یقیناً در بر گیرندۀ شهادت شفاهی او نیز میگردد. به این ترتیب، این نبوت عهدعتیق که خادم خدا، "نور امتها" خواهد بود، نه فقط در شخص عیسی مسیح، نور جهان، بلکه در مسیحیان که شاهدان او هستند نیز تحقق مییابد (اشعیا ۶:۴۶؛ ۶:۴۹؛ لوقا ۳۲:۲؛ اعمال ۲۳:۲۶؛ ۴۷:۱۳). بشارت را باید یکی از "اعمال نیکو" دانست که از طریق آن نور ما میتابد و پدر ما تمجید مییابد.
مارتین لوتر این اعمال نیکو را صرفاً تعلیم صحیح، ایمانی مستحکم، و تداوم آن میدانست. او در تفسیر خود، ده فرمان را به دو بخش تقسیم کرد: وظایف ما در مقابل خدا و وظایف ما در قبال همنوعان. لوتر معتقد بود که اعمال نیکو که در متی ۱۶:۵ آمده، به سه فرمان اول که مربوط به رابطه ما با خدا میگردند، اشاره دارد. اما ما نمیتوانیم "اعمال نیکو" را محدود به این مواردی بکنیم که لوتر نام برده است. آنها نه فقط بیانگر ایمان و وفاداری ما به خدا، بلکه توجه و محبت ما به همنوعانمان نیز میگردد. با چنین محبت عملی است که مردم پی به محبتی میبرند که پیام ما را تشکیل میدهد. بدون این اعمالِ محبتآمیز، انجیل ما اعتبار خود را از دست میدهد و خدا نیز تمجیدش را.
شرط: باید بتابیم
نور بودنِ ما، همچون نمک بودنمان، شرطی بههمراه دارد: «بگذارید نور شما بر مردم بتابد.» اگر نمک میتواند نمکین بودنِ خود را از دست بدهد، نور نیز ممکن است تبدیل به تاریکی گردد. ممکن است مانند شهری شویم که در درهای قرار دارد و نورش از انظار نهان است. ما باید همچون شهری باشیم که بر بلندی بنا شده و نورش را میتوان از فرسنگها دورتر دید. باید بهسان چراغی افروخته باشیم، همچون یحیای تعمیددهنده، که بر چراغدان گذاشتهاند و «به همه کسانی که در خانه باشند، روشنایی میبخشد.»
ما نباید حقیقتی را که میدانیم و آنچه را که هستیم، پنهان سازیم. نباید خود را چیزی غیر از آن که هستیم، نشان دهیم، بلکه باید بگذاریم که مسیحیتمان بر همه هویدا و آشکار گردد. بهگفتۀ (D. Bonhoeffer) دیتریش بونهوفر، "پرواز بهسوی مکانی دور از چشم، انکار دعوت است. جامعۀ عیسی که میکوشد خود را پنهان کند، دیگر پیرو او نیست." ما باید خودمان باشیم؛ باید هویت واقعی مسیحیمان را حفظ کنیم؛ باید طبق اصول خوشابهحالها زندگی نماییم و از مسیحی بودن شرمگین نباشیم. آنگاه مردم اعمال نیکوی ما را خواهند دید و تشخیص خواهند داد که فیض خداست که ما را اینچنین دگرگون ساخته است؛ خواهند دانست که نور "ما" از "او" است، و کارهای ما کارهای اوست که از ما تجلی مییابد. پس نور را خواهند ستود نه چراغ را؛ پدر را که در آسمان است تمجید خواهند نمود، نه فرزندانی را که از او مولود شدهاند، فرزندانی که فقط حامل شباهت پدر هستند. حتی آنانی که از ما نفرت دارند، قادر نخواهند بود که از تمجید خدا سر باز زنند، زیرا نمیتوانند عدالتی را که بهخاطرش ما را آزار میدهند، نادیده بگیرند (۱۰:۵-۱۲).
(ادامه دارد)
ترجمۀ آرمان رشدی