شاهدان من خواهید بود
۱۵ دقیقه
به مناسبت روز پنطیکاست
معنا و اهمیت رخداد پنطیکاست چیست؟ ماهیت و کارکرد روحی که در این روز تاریخی بر کلیسا فروریخت کدام است؟ هدف از این نوشتار کندوکاو در زمینۀ تاریخی و ادبی گفته عیسی در اعمال ۸:۱ به منظور پاسخگویی به این سؤالات بنیادی است. این آیه بیشک یکی از آیات کلیدی در رهیابی جنبش کاریزماتیک به معنا و اهمیت رخداد پنطیکاست میباشد. دستیابی به درک درست و دقیقی از معنای این آیه در گرو برخورداری از شناخت درستی از زمینه و چارچوب تاریخی و ادبی گفتار عیسی است. بخش مهمی از این زمینۀ تاریخی ـ ادبی را طنینهایی از عهدعتیق تشکیل میدهد که در گفتۀ عیسی بازتاب مییابد.
در آنچه به دنبال میآید، نخست زمینۀ تاریخی ـ ادبی گفته عیسی در اعمال رسولان مورد بررسی قرار میگیرد و سپس متن سخن عیسی در پرتو طنینهایی که از کتاب اشعیا در آن قابل تشخیص است بررسی میگردد. در آخرین قسمت، رهآورد این کندوکاو برای زندگی مؤمنین در زمان حاضر به اختصار مورد توجه قرار میگیرد.
انتظاری بزرگ
یکی از بهترین طرق رهیابی به چارچوب ادبی ـ تاریخی گفتۀ عیسی در اعمال ۸:۱ و بهطور کلی رخداد پنطیکاست، نگریستن به روایت (لوقا ـ اعمال رسولان) از چشمانداز گفتار پطرس در اعمال ۲:۳۲-۳۶ است: «پس همان عیسی را خدا برخیزانید و همۀ ما شاهد بر آن هستیم. پس چون به دست راست خدا بالا برده شد، روحالقدس موعود را از پدر یافته، این را که شما حال میبینید و میشنوید ریخته است. زیرا که داود به آسمان صعود نکرد لیکن خود میگوید: "خداوند به خداوند من گفت بر دست راست من بنشین تا دشمنانت را پایانداز تو سازم." پس جمیع خاندان اسرائیل یقیناً بدانند که خدا همین عیسی را که شما مصلوب کردید، خداوند و مسیح ساخته است.»
خیلیها معتقدند که این قسمت مرکز ثقیل کتاب دو جلدی (لوقا ـ اعمال رسولان) است. انجیل لوقا رو به سوی این نقطه دارد و به سوی آن در حرکت است. کتاب اعمال از این نقطه سرازیر میشود و از آن جاری میگردد. به عبارت دیگر آنچه بعد از باب دوم اعمال میآید، تحقق و پیاده شدنِ چیزی است که در این چند آیه بیان شده است.
دو باب اول انجیل لوقا که در واقع تعیینکنندۀ موضوع اصلی روایت (لوقا ـ اعمال رسولان) است با ایجاد انتظاری بزرگ در ذهن خواننده آغاز میشود، انتظاری که تا روز پنطیکاست هنوز تحقق نیافته است. هر آنچه از زبان جبرائیل و فرشتگان (لوقا ۱:۱۳-۱۷، ۳۰-۳۳؛ ۲:۱۰ و ۱۱)، و از زبان مریم و زکریا (لوقا ۱:۴۶-۵۵، ۶۷-۷۹)، و شمعون و دیگران (۲:۲۹-۳۲؛ ۳۸) تحت الهام روحالقدس بیان میشود، همگی حکایت از آن دارد که پادشاه موعود اسرائیل که از طریق او پادشاهی خدا مطابق با پیشگوییهای انبیاء در میان قوم خدا برقرار خواهد شد، به ظهور رسیده است. او آمده تا اسرائیل را احیاء کند و او را به موقع و مقامی که برای آن خوانده شده بازگرداند و از این طریق او را موجب برکت تمام عالمیان سازد.
خروج نوین از سرزمین اسارت
این ملاقات مجدد خدا از قومش و آمدن او به سراغ آنها بدین منظور که پادشاهی خود را در میان آنها برقرار سازد، در کتاب اشعیاء (خصوصاً بابهای ۴۰ به بعد)، در قالب الگوی یک "خروج نوین" از سرزمین اسارت به تصویر کشیده شده است. اسرائیل بهخاطر گناه و شکستن عهد خود با خدا به سرزمین اسارت بازگشته است. اشعیاء وعده میدهد که خدا بار دیگر به سراغ قوم خود خواهد آمد و گناه آنان را خواهد آمرزید و با دست قوی و بازوی افراشته شخصاً برای رهانیدن آنها از اسارت اقدام خواهد کرد. او پس از رهانیدنشان از دست نیروهای قاهر، ایشان را در بیابانی که به بوستان تبدیل خواهد شد هدایت نموده، به اورشلیمی نوین که بار دیگر محل استقرار حضور پرجلال الهی است، باز خواهد آورد (بهعنوان مثال ۴۰:۱-۱۱، ۵۲:۱-۱۲).
در انجام این عمل رهاییبخش، خدا از کسی که هم بهعنوان پادشاه (۱۱:۱-۱۱) و هم بهعنوان خادمی رنجبر (۴۲:۱-۴، ۴۹-۱-۸، ۱۳:۵۲ -۱۲:۵۳) معرفی شده، استفاده خواهد کرد. این ظهور و حضور نوین خدا در میان قومش به دفعات با ریزش روح خدا بر زمین خشک و تشنۀ قوم خدا ارتباط داده شده است.
قوم خدا هر چند پس از سقوط حکومت بابل که آنان را به اسارت برده بود از لحاظ جغرافیایی به سرزمین خود بازگشتند ولی این بازگشت و آنچه در پی داشت هنوز فرسنگها با آنچه اشعیاء پیشگویی کرده بود فاصله داشت. اسرائیل در بیشتر تاریخ خود پس از بازگشت، کماکان زیر سلطۀ قدرتهای ظالم باقی ماندند. و از آن مهمتر، هر آنچه از نظر روحانی و تجدید رابطۀ آنها با خدا بعد از بازگشت بهوقوع پیوست، در مقایسه با آنچه پیشگویی شده بود بسیار کمرنگ بود. اسرائیل کماکان به یک معنای بنیادی "در اسارت" بود، اسارتی که فقط با بازگشت مجدد خدا برای برقراری پادشاهیش در میان آنها خاتمه میپذیرفت. ادبیات دین یهود در دورۀ مابین دو عهد نشان میدهد که اسرائیل هنوز منتظر تحقق پیشگوییهای اشعیاء در مورد بازگشت خدا و خروج نوین از اسارت از طریق ظهور پادشاه موعود بود.
پادشاهی خدا در خدمت عیسی بر زمین
همین پادشاه موعود است که لوقا در دو باب اول انجیل خود ظهور او را از زبان انسان و فرشته اعلام میدارد. او همان کسی است که آن «ندا کننده در بیابان» (لوقا ۳:۴؛ اشعیاء ۴۰:۳ و ۴) دربارۀ او وعده میدهد که اسرائیل را با روح و آتش تعمید خواهد داد (لوقا ۱۶:۳)، تعمیدی که در نقطۀ مقابل تعمید خود او که با آب است، چرک اسرائیل را با روح و آتش پاک خواهد کرد (اشعیا ۴:۴ "روح سوختگی" همان روح آتش یا آتشین است).
عیسی این پادشاهی خدا را تا حدی در خدمات و تعالیم خود بر زمین پیاده میکند. او پس از اینکه در آغاز خدمت خود با روح خدا مسح میشود (۳:۲۱ و ۲۲)، بهعنوان نمایندۀ اسرائیل و فرزند راستین خدا، دشمن بزرگ قوم خدا یعنی شیطان را در بیابان شکست میدهد (۱:۴-۱۳). سپس در کنیسۀ ناصره صریحاً اعلام میکند که همان کسی است که آمده تا با مسح روح اسیران را آزاد و کوران را بینا سازد، و به عبارت دیگر، قوم خدا را احیاء نماید (۴:۱۶-۲۱). او صریحاً اظهار میدارد که اگر با قوت روح دیوها را اخراج میکند، پس پادشاهی خدا به آنها رسیده است (۲۰:۱۱، با متی ۲۸:۱۲ مقایسه شود).
وقتی یحیی در مورد اینکه آیا او واقعاً همان مسیح موعود و آورندۀ پادشاهی خدا است دچار شک میشود و شاگردان خود را نزد عیسی میفرستد تا دربارۀ این موضوع از او سؤال کنند، عیسی همان موقع معجزاتی را که اشعیا ۳۵:۵ و ۶ بطور خاص به آمدن پادشاهی خدا مربوط کرده بود انجام میدهد و به فرستادگان میگوید که بروید و آنچه را که دیدید برای یحیی بازگو کنید (۷:۱۸-۲۳). او بیش از هر چیز دیگر، چه قبل از مرگ و قیامش و چه بعد از آن (اعمال ۳:۱)، دربارۀ آمدن پادشاهی خدا سخن گفته است.
بحران صلیب و ترک شاگردان
اما مصلوب شدن و مرگ عیسی علامت سؤال بزرگی در مقابل همۀ اینها قرار میدهد. این بهصورت بسیار طنزآمیزی از زبان یکی از دو شاگردی که در راه عمواس با عیسی همراه میشوند بیان میگردد. یکی از آندو با تأسف به عیسای زنده که با ایشان همراه است، میگوید: «اما ما امیدوار بودیم که همین است آنکه میباید اسرائیل را نجات دهد» (لوقا ۲۴:۲۱). حتی قیام مسیح از مردگان به تنهایی پاسخگوی این سؤال نیست که بر سر پادشاهی او چه میآید و موضوع احیاء و رهایی اسرائیل چه میشود. بلکه ترک شاگردان و صعود به آسمان، مسأله را حادتر و بغرنجتر میکند. حال، او چگونه میخواهد بر اسرائیل حقیقی پادشاه شود و مخصوصاً چگونه میخواهد این پادشاهی را اِعمال کند و کار رهایی و تجدید حیات اسرائیل را که در خدمت خود آغاز کرده تداوم بخشد؟
نزول روح و برقراری پادشاهی خدا
ولی واقعۀ دیگری در شرف وقوع بود. واقعهای که استقرار پادشاهی خدا را وارد مرحلۀ کاملاً جدیدی میکرد. به همین دلیل بود که عیسی میبایست بعد از قیامش برای مدت چهل روز به تعلیم شاگردان در مورد پادشاهی خدا بپردازد. لوقا قلب آنچه را که عیسی در این خصوص تعلیم داد در آیات ۱:۴-۸ بیان میکند. عیسی به آنها میگوید که نباید از اورشلیم جدا شوند بلکه باید منتظر تحقق وعدۀ پدر یعنی تعمید در روحالقدس باشند.
شاگردان بلافاصله و به حق تعمید در روحالقدس را با برقراری پادشاهی خدا مربوط میکنند و میپرسند که آیا احیاء و بازسازی اسرائیل چنانکه عیسی وعده آن را میداد، سروری سیاسی اسرائیل بر امتها را نیز مطابق با درک آن روز یهود از پیشگوییهای انبیاء دربرخواهد داشت یا نه. عیسی در پاسخ، توجه آنها را بر ریزش روح و آنچه از طریق آن انجام میشد متمرکز میکند، یعنی بر همان چیزی که در روز پنطیکاست بوقوع میپیوست.
توضیح الهیاتی واقعۀ پنطیکاست و ارتباط آن با برقراری پادشاهی خدا از طریق مسیح در آیات کلیدی اعمال ۲:۳۲-۳۶ که پیشتر نقل شد، بیان گردیده است. ریزش روحالقدس چنانکه در روز پنطیکاست بوقوع پیوست نشان میدهد که عیسی بهعنوان مسیح و پادشاه اسرائیل بر تخت، آن هم تخت خود خدا، جلوس کرده و از آنجا پادشاهی میکند. به عبارت دیگر، عملکرد روح به گفته پطرس طریق ظهور و اِعمال پادشاهی مسیح است که درواقع همان پادشاهی خداست.
چنانکه خواهیم دید، از طریق همین روح است که او کار احیاء و پاکسازی اسرائیل را انجام میدهد و با این کار، او را به نوری برای همۀ امتها مبدل میسازد، که این البته اصلاً عجیب نیست چونکه عیسی در طول خدمت خود بر زمین نیز آشکارا از طریق قوت و عملکرد روح به برقرار ساختن مقدماتی پادشاهی خدا در میان قوم مشغول بود (متی ۱۲:۲۸). همین نقش بنیادی روحالقدس در برقراری پادشاهی خدا و احیاء و بازسازی قوم خداست که بطور خیلی فشرده در لوقا ۲۴:۴۵-۴۹ و اعمال ۱:۸ بیان گردیده است.
طنین پیشگوییهای اشعیا در گفتۀ عیسی
فهم "کتب" در این خصوص، چنانکه لوقا ۲۴:۴۵-۴۹ تأکید میکند، برای فهم معنی گفتۀ عیسی در اعمال ۱:۸ ضرورت تام دارد. در این خصوص توجه به اشارات تلویحی موجود به مطالب و پیشگوییهای عهدعتیق حائز کمال اهمیت است. نویسندگان عهدجدید گاهی صریحاً از عهدعتیق نقل قول میکنند. ولی در موارد خیلی زیادتری ما شاهد وجود اشارات غیرمستقیم و به عبارت دیگر طنینهایی از عهدعتیق هستیم که در گفتههای عهدجدید بازتاب مییابند. در مواردی که چنین نقلقولهای مستقیم یا اشارات تلویحی یا طنین تشخیص داده شد، باید تمام آن قسمتی از عهدعتیق که طنین از آن قسمت است مدنظر گرفته شود. به عبارت دیگر، هر طنینی تمام زمینۀ ادبی خود را با خود یدک میکشد.
قوت برای قوم ضعیف و افتادۀ خدا
حال اگر لوقا ۲۴:۴۵-۴۹ و اعمال ۱:۸ را با هم درنظر بگیریم، حاوی اشاراتی به چند قسمت از کتاب اشعیا است که همگی به احیاء اسرائیل از طریق ریزش روح اشاره دارند. عیسی در لوقا ۲۴:۴۹ به شاگردان میگوید که در اورشلیم بمانند تا "از اعلی" به قوت آراسته شوند. با مقایسه با اعمال 1:8 کاملاً روشن است که این قوت چیزی جز قوت روح نیست. تنها قسمتی از عهدعتیق که به نزول روح "از اعلی" اشاره میکند، اشعیاء ۳۲:۱۵ است. اشعیا بعد از اینکه در آیات ۹-۱۴ از تنبیه خدا و خرابی و ویرانی ناشی از آن سخن میگوید، در آیۀ ۱۵ اظهار میدارد که این وضع خراب تا زمانی ادامه خواهد داشت که «روح از اعلی علیین برما ریخته شود.»
به عبارت دیگر، وقتی روحالقدس "از اعلی" بر اسرائیل نوین ریخته شود بیابان زندگی قوم به بوستان مبدل و بوستان به جنگل تبدیل خواهد شد. حیات بجای مرگ و طراوت و شادابی بجای خشکی بیابان خواهد نشست. آنگاه عدالت و انصاف در بیابان ساکن خواهد شد و نتیجۀ آن "شالوم" (سلامتی) و آرامی و اطمینان خواهد بود. «قوم من در مسکن سلامتی و در مساکن مطمئن و در منزلهای آرامی ساکن خواهند شد» (۱۱).
همین احیاء و بازسازی در اشعیا ۳۵:۱-۱۰ با بکارگیری زبانی مشابه و با تأکید بیشتر بر عمل تقویت بخشیدن به قوم ضعیف و افتادۀ خدا بیان گردیده است. این قسمت به وضوح اشاره به بازگشت یهوه به اسرائیل مطابق با الگوی خروجی نوین از اسارت است که کمی قبل بدان اشاره کردیم. وقتی روحالقدس اینچنین براسرائیل فرود آید، مؤمنین بار دیگر «جلال یهوه و زیبایی خدای ما را» مثل ایام خروج از مصر «مشاهده خواهند کرد» (آیه ۲)، با این تفاوت که این بار جلال خدا در بیابانی که شکوفه کرده و به بوستان تبدیل شده ظاهر خواهد شد. اگر چنین است، پس نویسنده ادامه داده میگوید: «دستهای سست را قوی سازید و زانوهای لرزنده را محکم گردانید. به دلهای خائف بگویید: "قوی شوید و مترسید زیرا خدای شما ... میآید ... و شما را نجات خواهد داد"».
سپس اشعیا در ادامۀ توصیف این تجدید قوا و احیای اسرائیل ضعیف و اسیر به وقوع معجزاتی چون باز شدن چشم کوران و شنوا شدن گوشهای کران و خرامان شدن لنگان و سخن گفتن گنگان اشاره میکند، معجزاتی که بعنوان جزئی لاینفک از ظهور پادشاهی خدا، چه در ایام خدمت مسیح برزمین و چه در تداوم خدمت او از طریق "روح عیسی" (اعمال ۱۶:۷) در اعمال رسولان، بهفراوانی به چشم میخورند. معنای سخن عیسی را که «چون روحالقدس بر شما آید قوت خواهید یافت» باید در این تقویت و احیای قوم ضعیف و اسیر خدا چنانکه اشعیاء با زیبایی تمام در این چند قسمت و قسمتهای مشابه توصیف میکند جستجو کرد. این بود آنچه در روز پنطیکاست بوقوع میپیوست.
شاهدان من خواهید بود
ارتباط بین ریزش روح و شاهد بودن را نیز باید در طنین قسمتهای مشابۀ دیگری از پیشگوییهای اشعیاء در گفتۀ عیسی جستجو کرد. قسمتی از عهدعتیق که در آن خدا قوم خود را "شاهد" میخواند در اشعیاء ۴۳:۸-۱۳ یافت میشود. در این قسمت قوم کر و کور خدا خوانده میشود که شاهد کار نوین خدا در رهایی قومش از اسارت باشد (مقایسه کنید با ۴۲:۱۸-۲۰)! در این قسمت دو بار خدا به اسرائیل میگوید که «شما شهود من هستید» (آیات ۱۰ و ۱۲). این کار نوین خدا در ۴۳:۱۹-۲۰ آشکارا با فراهم آمدن آب در بیابان و نهرها در صحرا به منظور سیراب کردن قوم خدا مربوط گردیده، و این موضوع مجدداً در ۴۴:۱-۵ صریحاً بهعنوان ریخته شدن روح تعبیر گردیده است. بهطور خلاصه، وقتی روح بر قوم خدا ریخته شود، حتی اسرائیل کر و کور شاهد خواهد گردید! بله، او از کری و کوری خود شفا یافته، شاهد خواهد شد که خدا بار دیگر آمده تا قوم خود را رهایی دهد و احیا کند و آنان را به شاهدان خود مبدل سازد.
عبارت «شاهدان من خواهید بود» در گفتار عیسی، وقتی در پرتو این زمینۀ نبوتی مورد توجه قرار گیرد از دو بعد برخوردار خواهد بود. خیلیها فقط به یکی از این ابعاد توجه کرده و سخن عیسی را صرفاً به معنی شهادت دادن به دیگران درنظر گرفتهاند. ولی روی دیگر سکۀ شاهد بودن که از لحاظ منطقی تقدم دارد تجربۀ مستقیم کار خدا و به این معنا شاهد کار او بودن است. به عبارت دیگر، وقتی کسی میگوید: «تو شاهد خواهی بود که من چه خواهم کرد»، منظور صرفاً این نیست که تو به دیگران دربارۀ کار من خواهی گفت، بلکه اینکه تو با چشمان خود خواهی دید و با گوشهای خود خواهی شنید که من چه خواهم کرد. منظور تجربۀ شخصی و مستقیم کار نجاتبخش خدا و آمدن پادشاهی او بر زندگی فردی و جمعی قوم خداست. وقتی خود قوم، این عمل خدا را تجربه کنند، آنگاه شاهد او در میان همۀ ملل نیز خواهند بود. این ما را به آخرین نکته یعنی شاهد بودن "تا اقصای جهان" میرساند.
شاهد مسیح تا اقصای جهان
این مفهوم نیز در توصیف اشعیاء از خروج نوین قوم از اسارت یافت میشود که طبعاً با اشارات متعدد به ریزش روح که بدانها اشاره کردیم ارتباطی تنگاتنگ و ناگسستنی دارد. عبارت "اقصای زمین" به اشعیاء ۴۹:۶ اشاره میکند. در این آیه خدا به خادم خود میگوید: «تو را نور امتها خواهم گردانید و تا اقصای زمین نجات من خواهی بود.» اصطلاح "خادم" (بنده) در اشعیاء هم بعد جمعی و هم بعد فردی دارد. این اصطلاح هم برای کل اسرائیل و هم برای کسی که بهعنوان خادم راستین و رنجبر خدا، نمایندۀ برحق بقیۀ وفادار اسرائیل و نجاتدهندۀ آنهاست بکار رفته است. در ۴۹:۶ خطاب خدا به این خادم رنجبر است.
اما کسانی که به او میپیوندند، در این دعوتِ او که نمایندۀ آنهاست، شریک میگردند و آنها نیز نور امتها میشوند. از همین رو اشعیا ۶۰ صریحاً بیان میدارد که وقتی خداوند بر قوم خود بار دیگر طلوع کند «امتها بسوی نور تو (یعنی قوم خدا) و پادشاهان بسوی درخشندگی طلوع تو خواهند آمد» (۶۰:۳). این است معنای گفته عیسی که تا اقصای جهان شاهدان او خواهیم بود.
معنای پنطیکاست برای کلیسای امروز
با توجه به بحث بالا معنی و اهمیت پنطیکاست را در زمینه تاریخی آن میتوان اینچنین خلاصه کرد: عیسای مسیح، پادشاه یهود، بعد از فدیه کردن قوم خدا و پرداخت بهای آزادی و آمرزش گناهان از طریق مرگ برصلیب، از مردگان برخاست و پس از صعود به آسمان بهعنوان پادشاه بردست راست خدا بر تخت نشست و از آنجا موعود پدر را بر اسرائیل نوین که حول دوازده شاگرد او تشکیل شده بود فرو ریخت. او از طریق اعطای روح که قوۀ اجرایی او بهعنوان پادشاه قوم خداست کار برقراری پادشاهی خدا را از طریق احیاء و تقویت اسرائیل ضعیف و افتاده، چنانکه در ایام خدمت خود بر زمین آغاز کرده بود، ادامه میدهد. قوم تقویت شده و تجدید حیات یافته با تجربۀ مستقیم عمل رهاییبخش و احیاکنندۀ خدا شاهد او در میان امتها و تا اقصای زمین میگردد.
این است معنی گفتۀ عیسی در اعمال ۱:۸: «لیکن چون روحالقدس بر شما آید قوت خواهید یافت و شاهدین من خواهید بود، در اورشلیم ... و تا اقصای جهان.» امروز نیز کلیسای مسیح دعوت دارد که بهعنوان قوم خدا و با آگاهی به یگانگی خود با اسرائیلِ حقیقی، به گفتۀ عیسی در اعمال ۱:۸ گوش فرا دهد. امروز نیز کلیسا دعوت دارد که روح پنطیکاست را با همان قوت و با همان معنای بنیادی تجربه کند.
امروز نیز روحالقدس قوه اجرایی مسیح خداوند است که "از اعلی" بر کلیسا فرود میآید تا به او در ضعفهایش توانایی بخشد و او را بار دیگر از اسارتهایی که خواسته و ناخواسته بدانها دچار میگردد رهایی دهد. تا بیابان او را به بوستان و بوستان او را به جنگل مبدل کند. تا لنگان را چون غزال به جست و خیز آورد و زبان گنگان را به سراییدن بگشاید (اشعیاء ۳۵:۶). امروز نیز کلیسا دعوت دارد که با تجربۀ مستقیم عمل رهاییبخش و احیاء کنندۀ مسیح از طریق روح به شاهدان راستین او و نور امتها تا اقصای جهان مبدل گردد.