سیر اندیشه در دنیای الهیات مسیحی/۸
۵ دقیقه
قرون وُسطی (۱۰۰۰ تا ۱۵۰۰ میلادی) - بخش هشتم
اومانیزم مسیحی: رؤیا یا کابوس؟
در آن هنگام که متفکرین مسیحی سرگرم تدوین جزئیات مبسوط الهیات بودند تا بتوانند مسیحیت را دینی کاملاً عقلایی بسازند، گروه دیگری از اندیشمندان، شاید بهعنوان واکنش، توجه خود را معطوف به مطالعه آثار کلاسیک به زبان اصلی نمودند. این اندیشهوران به اومانیست (پیروان مکتب انسانباوری) معروفند. این متفکرین اومانیست خوانده میشدند زیرا توجه اصلیشان به آثار کلاسیک باستان و زیباییهای فرهنگ انسان بود. اکثر ایشان عمیقاً مذهبی بودند. علاقه عمده آنان به این بود که دریابند اندیشه چگونه شکل میگیرد و ابراز میشود، و توجه چندانی به جوهر اندیشه نداشتند. میگفتند که اندیشه را باید از منبع اصلی دریافت کرد و با فصاحت بیان نمود. جنبش اومانیزم در ایتالیا آغاز و به سایر نقاط اروپا سرایت کرد.
اِراسْموس (۱۴۶۶-۱۵۳۶)
دزیدریوس اِراسموس، اهل هلند، بیشک بانفوذترین اومانیست مسیحی این دوره بود. او فرزند نامشروع یک کشیش و یک خدمتکار کلیسا بود. او در کودکی در شرایطی دشوار به مدرسه رفت و لاتین آموخت. سپس به دانشگاه پاریس، کانون اسکولاستیسیزم رفت، جایی که دانشجویان وقت خود را صرف این میکردند که آیا چهار نوبت دعای پنج دقیقهای مؤثرتر است یا یک دعای بیست دقیقهای. اراسموس سرخورده از این مباحث بینتیجه، راهی انگلستان شد و موعظه "جان کولِت" را در بارۀ رساله رومیان شنید. اشتیاقی که در او بهوجود آمد، او را بر آن داشت تا باقی عمر را به مطالعه کتابمقدس بپردازد. او از راه نوشتن امرار معاش میکرد.
اراسموس آثار متعددی در طول عمر خود خلق کرد. کتابهای او در زمینه زندگی مسیحی، آموزش، رهبری کلیسا و جامعه، مفهوم کتابمقدس، و مهمتر از همه، چاپ عهدجدید یونانی و آثار آگوستین بود. بهلطف دستگاه چاپ که جدیداً اختراع شده بود، کتابهای او بطور گسترده انتشار یافت، طوری که در سال ۱۵۳۰، سی هزار نسخه از عهدجدید یونانی او ۷۵۰۰۰۰ نسخه از سایر آثار او در اروپا توزیع شد.
اما تفکر اراسموس و سایر اومانیستها چه سهمی در سیر اندیشه مسیحی داشتند؟
با تأکید بر اولویت متن کتابمقدس به زبانهای اصلیآن، آشکار شد که برخی از تعالیم کلیسای کاتولیک پشتوانۀ کتابمقدسی نداشت. در این زمینه به ارائه سه نمونه بسنده میکنیم. کلیسای کاتولیک تعلیم میداد که ازدواج بر اساس افسسیان ۵:۳۲ یک آئین مقدس است، چرا که ترجمۀ لاتین وولگات، کلمه "سرّ" را "آئین" معنی کرده است. اراسموس با انتشار متن یونانی عهدجدید، اعلام داشت که در یونانی فقط کلمه سرّ بهکار رفته و ازدواج جزو آئینهای کلیسایی نیست. ترجمه وولگات لاتین، فرمایش مسیح در متی ۴:۱۷ را چنین آورده است:
«توبهخواهی کنید زیرا ملکوت آسمان نزدیک است.» به این ترتیب، کلیسای کاتولیک، نظام پیچیدۀ توبهخواهی را در کلیسا رواج داده بود. اراسموس و والا، یک متفکر دیگر اومانیست، تأکید داشتند که کلمه یونانی فقط به معنی "توبه" بوده نه توبهخواهی و به این ترتیب، یکی دیگر از آئینهای کلیسایی را بیاعتبار ساخت. در ترجمه وولگات، جبرائیل فرشته به هنگام تحیت مریم، او را "ای که پر از فیض هستی" میخواند (لوقا ۱:۲۸) و به این ترتیب، دعا به درگاه مریم را توجیه میکردند. اما اراسموس نشان داد که ترجمه یونانی این آیه، این عبارت "ای نعمت رسیده" میباشد. به این شکل، تکریم مریم توسط کلیسا زیر سؤال رفت.
اومانیستها مخالف طبقۀ ممتاز روحانیون (کشیشان)بودند. در تفکر اراسموس جایی برای خرافاتی که کشیشان را در مقامی بالاتر از دیگران قرار میداد، وجود نداشت. در نظر او، بسیار طبیعی بود که مردم عادی و تحصیلکرده در رهبری کلیسا نقشی فعال داشته باشند. کلید بیداری کلیسا نزد طبقه متوسطِ زحمتکش و باتقوا بود.
اومانیستها هرگونه واسطه میان ایماندار وکتابمقدس را رد میکردند. هیچ مراسم، هیچ فرد یا هیچ نهادی نباید میان انسان و کتابمقدس قرار بگیرد. اراسموس عمیقاً معتقد بود که مطالعه مرتب کتابمقدس توسط هر فرد مؤمن، راه پیشرفت جامعه بود. این امر نه فقط مردم را نسبت به اعمال درست و نادرست هشیار میساخت، بلکه قلبشان را نیز تغییر میداد. او این را "مذهب درون" مینامید.
در نظر اراسموس، اخلاقیات همواره مهمتر از الهیاتبود. او میگفت: "اگر ندانید که روحالقدس از پدر صادر میشود یا از پدر و پسر هر دو، به لعنت جهنم دچار نخواهید شد؛ اما اگر ثمره روحالقدس را در زندگی خود متجلی نسازید، حتماً به جهنم خواهید رفت." الهیات را باید به حداقل رساند؛ باید پیرو "فلسفه مسیح" بود که تأکیدش اخلاقیات است. اومانیستها در مورد بسیاری از مسائل دشوار، معتقد بودند که هر کس باید از قضاوت شخصی خود تبعیت کند.
اومانیستها مخالف این بودند که حکومت در مذهبدخالت داشته باشد. اراسموس یک صلحطلب متعهد بود. او معتقد بود که مردم خودشان باید در خصوص مسائل مذهبی تصمیم بگیرند و حکومت نباید مردم را وادار به پذیرش دُکترین خاصی بکند. اراسموس که پادشاهان را عامل خشونت میپنداشت، اعتقاد داشت که اگر حکومت درگیر مسائل عقیدتی گردد، "ویرانی و وحشت و فلاکت زیر لوای مذهب به سراغ مردم خواهد آمد." او نخستین کتاب را در زمینه تاریخ اروپا نوشت و آن را وقف صلحخواهی کرد و اندیشه "جنگ عادلانه" را که حکمرانان برای توجیه جاهطلبیهای نظامی خود بهکار میبردند، رد کرد.
رؤیایی که تبدیل به کابوس شد
روشن است که اراسموس و اومانیستها خواستار تحول کلیسا بودند. عقاید آنان برای نهادی که هدفش حکومت بر تمامیت جامعه مسیحی بود، خوشایند نبود. به همین دلیل، جای شگفتی نیست که مورخین معتقدند که اراسموس باعث تضعیف کلیسا گردید و راه را برای نهضت اصلاحات هموار ساخت. اما اگر فکر کنیم که این هدف آنان بود، کاملاً در اشتباه خواهیم بود. هیچیک از اومانیستها خواهان حذف کلیسای کاتولیک نبودند؛ آنان خواستار تغییر و احیای کلیسا بودند. رؤیای ایشان اصلاح کلیسا از درون بهدست افراد مصلح و تحصیلکرده بود که زندگیشان را وقف مسیح کردهاند.
رؤیای اراسموس در بارۀ کلیسایی که وقف مسیح و کتابمقدس است، جای خود را به نهضت اصلاحات داد. این برای اراسموس یک کابوس بود، کابوس کلیسایی که بر سر مباحث جزمی الهیات دو پاره شده و انسانهایی بهخاطر اختلاف بر سر مسائل الهیاتی به خاک و خون کشیده میشوند. بحث ما در شماره بعدی اختصاص خواهد داشت به همین نهضت اصلاحات.