You are here

درس‌های عملی برای معلمین کانون‌ شادی

زمان تقریبی مطالعه:

۱۲ دقیقه

 

خدمت در بین بچه‌ها به همان اندازه مهم است که خدمت موعظه و تعلیم و پرستش. یک خادم کانو‌ن‌شادی به همان اندازه باید مجهز باشد که یک واعظ، رهبر پرستش، معلم کتاب‌مقدس یا مترجم متون روحانی. به همین جهت قسمتی از بخشِ مشاوره این شماره را اختصاص می‌دهیم به دروس عملی‌ای که یک معلم کانون شادی لازم است بداند.
 

مقدمه

احتمالاً به‌عنوان شبان کلیسا و یا معلم کانون‌شادی آرزو دارید که بچه‌های اعضای کلیسای‌تان نجات پیدا کنند، تعمید بگیرند، به کلاس‌های تعلیم کتاب‌مقدس و شاگردسازی بیایند و در نهایت آنها هم به اعضای فعال کلیسای‌تان تبدیل شوند. این دید و رؤیا بسیار عالی است، اما آیا تا به‌حال با خود اندیشیده‌اید که چگونه می‌توانید به این هدف عالی برسید! از شما می‌خواهم دقایقی چشمان‌تان را ببندید و به دوران کودکی خودتان بیندیشید: در آن دوران بیشتر ترجیح می‌دادید به چه نوع مکان‌هایی بروید؟ مطمئناً شما هم مثل هر کودک سالم و نُرمال دیگر دوست داشتید جایی باشید که بچه‌های همسن و سال‌تان هستند، جایی که امکان بازی و تفریح برای شما مهیا است و می‌توانید در حالی که خوراکی‌های خوشمزه می‌خورید با دوستان‌تان بازی کنید و شاد باشید.
گاهی اوقات ما فراموش می‌کنیم که یک بچۀ سالم احتیاج به تحرک و شادی دارد. فکر می‌کنیم در کلیسا فقط باید روی امور روحانیِ بچه‌ها متمرکز شویم، و در نتیجه متأسفانه کلیسا را برای آنها به محیطی خشک و مذهبی که چندان برای‌شان خوشایند نیست تبدیل می‌کنیم.
پولس رسول بزرگ‌ترین مبشر و خادم کلیسا، در رساله اول قرنتیان می‌نویسد: «نزد یهودیان چون یهودی رفتار کردم، تا یهودیان را دریابم... با ضعیفان، ضعیف شدم تا ضعیفان را دریابم. همه کس را همه چیز گشتم تا به هر نحو بعضی را نجات بخشم. این همه را به‌خاطر انجیل می‌کنم، تا در برکات آن سهیم شوم» ( ۹: ۲۰، ۲۲ و ۲۳). پس اگر برای نجات کودکانِ کلیسای‌تان بار دارید و احساس می‌کنید خداوند شما را برای این خدمت مهم خوانده است، بیایید از پولس رسول، این مبشر بزرگ تعلیم گرفته، آیات فوق را برای خود اینگونه تفسیر کنید: «برای رساندن پیام انجیل به کودکان سعی می‌کنم از امروز همچون آنها شوم تا بتوانم دیواری را که بین من و آنها کشیده شده بشکنم. سعی می‌کنم از امروز مثل آنها کودک بشوم تا بتوانم از دنیای اسرارآمیز آنها شناخت بیشتری کسب کنم و از این طریق بتوانم به فیض خدا در مورد کار عظیم نجات توسط عیسای مسیح با آنها صحبت کنم
 

 برقراری رابطه صحیح

اولین قدم برای خدمت موفق در بین بچه‌ها، برقراری رابطه‌ای صحیح و سالم با آنها است. ایجاد ارتباط بدین معنا نیست که هر کاری که شما از بچه‌ها بخواهید بدون چون و چرا انجام دهند. بلکه منظور، برقراری رابطه‌ای است که در آن کودک بتواند به شما اعتماد کند، نه صرفاً به‌عنوان یک معلم و آموزگار، بلکه به‌عنوان یک دوست. قبل از برقراری هر گونه رابطه‌ای لحظاتی به دوران کودکی خودتان بیندیشید؛ به نیازها، به افکار کودکانه‌تان، به علائقی که در آن سن داشتید، به چیزهایی که شما را آزار می‌داد و مانع رابطه‌ای سالم و دوستانه بین شما و بزرگسالان می‌شد.

در اینجا به چند نکته که مانع از ایجاد رابطه‌ای سالم و دوستانه با کودک می‌شود، اشاره می‌کنیم:

 -‏‏‏‏ حالت چهره: آنچه در فکر ما می‌گذرد تأثیر مستقیمی بر حالت چهرۀ ما دارد. بچه‌ها به‌طور خاص قبل از هر چیز جذب چهرۀ افراد می‌شوند. پس سعی کنید همیشه چهره‌ای شاداب و بشاش داشته باشید و محبت خود را نسبت به کودک از طریق صورت‌تان نشان دهید. خیلی مهم است که قبل از داوطلب شدن برای خدمت در کانون‌شادی با خودتان صادق باشید و ببینید بیشتر حوصله چه گروه سنی‌ای را دارید. اگر یک درصد هم احساس می‌کنید که می‌خواهید وارد کانون‌شادی شوید صرفاً برای اینکه خدمتی انجام داده باشید، به شما توصیه می‌کنم چنین اشتباهی نکنید. خدمت کانون‌شادی مثل هر خدمت دیگری احتیاج به مسح خداوند دارد و در صورتی که فردی کم‌حوصله هستید بهتر است در تصمیم خود تجدیدنظر کنید.
-‏‏‏‏ استفاده از چشم: چشم مهم‌ترین عضو بدن برای برقراری ارتباط است. از قدیم گفته‌اند که چشم نمی‌تواند دروغ بگوید. سعی کنید در طول کلاس چندین بار با کودکان تماس چشمی برقرار کرده، محبت خود را از این طریق به آنها منتقل کنید و به‌هیچ وجه بین بچه‌ها تفاوت قائل نشوید
-‏‏‏‏ تُن صدا: برخی از معلمین تصور می‌کنند اگر تن صدای‌شان خشن‌تر باشد بچه‌ها بیشتر از آنها حساب می‌برند و کمتر بازی‌گوشی می‌کنند. فراموش نکنید که شما الگوی بچه‌ها هستید و اگر می‌خواهید محبت مسیح را با آنها در میان بگذارید باید این محبت در تمام رفتار و حالت‌های‌تان دیده شود. برعکس، معلمینی نیز هستند که فکر می‌کنند باید به‌طور کامل بچه شوند و از خود صداهای بچگانه در می‌آورند. به چنین عزیزانی باید یادآور شد که برخلاف انتظار ما، بچه‌ها دوست دارند خیلی زود بزرگ شوند و از اینکه یک بزرگتر با آنها مثل بچه رفتار کند اصلاً خوش‌شان نمی‌آید!
-‏‏‏‏ تماس بدنی: در فرهنگ ما بوسیدن و بغل کردن یکی از نشانه‌های ابراز محبت بزرگ‌سالان به بچه‌ها است. اما اغلب بچه‌ها از این گونه ابراز محبت چندان لذت نمی‌برند و برخلاف انتظار شما، از شما فاصله می‌گیرند. پس سعی کنید روش‌های دیگری برای برقراری ارتباط صمیمی و ابراز محبت بیابید.
-‏‏‏‏ طرز نشستن: همانطور که در بالا اشاره شد، تماس چشمی یکی از مؤثرترین روش‌ها برای برقراری ارتباط با کودکان است. به‌عنوان معلم بچه‌ها، خیلی مهم است که همیشه خودتان را همسطح با بچه‌ها قرار دهید. اگر در کلاس هستید، بهتر است بر روی صندلی بنشینید و از ایستادن و نگاه کردن به بچه‌ها از بالا خودداری کنید. اگر کلاس‌تان را به‌صورت نیم‌دایره چیده‌اید، خوب است در یکی از گوشه‌ها بنشینید تا روی‌تان به همه بچه‌ها باشد و حتی‌الامکان از پشت کردن به بچه‌ها خودداری کنید.
-‏‏‏‏ متکلم‌الوحده نباشید: زمانی می‌توانید در برقراری ارتباط با کودکان موفق باشید که کمتر صحبت کنید و بیشتر شنونده باشید. وقتی بچه‌ها با شما صحبت می‌کنند با دقت و توجه به حرف‌های‌شان گوش دهید و به آنها نشان دهید که آنچه می‌گویند برای‌تان مهم است.
 

روش آماده کردن درس

روش تدریس چالش‌انگیزترین مرحله در خدمت کانون‌شادی است و خود می‌تواند موضوع مقاله‌ای جداگانه باشد. در اینجا کوشش بر این است که اصول اولیه تدریس را به‌طور خلاصه بیان کنیم با این امید که در شماره‌های بعدی مجله، به فیض خدا مقاله‌ای کامل‌تر در این خصوص ارائه دهیم.
یک معلم و واعظ موفق کسی است که در موعظه یا درسش تنها یک موضوع را برای تعلیم به مخاطبین انتخاب کند. مطمئناً در هر داستان کتاب‌مقدس چندین نکته روحانی وجود دارد که در مورد هر کدام‌شان می‌توان ساعت‌ها موعظه کرد، ولی فراموش نکنید که اگر تعداد نکاتی که به مخاطبین خود انتقال می‌دهید بیش از یکی باشد، آنها گیج می‌شوند و در نهایت مطلب چندانی به‌یاد نخواهند داشت. بنابراین بر روی یک نکته اصلی متمرکز شوید و تنها در مورد آن صحبت کنید.
بعد از اینکه نکته اصلی را مشخص کردید، باید روی بهترین روش برای ارائه مقدمه و کاربردِ آن کار کنید.
 

الف-‏‏‏‏ مقدمه

مقدمه مانند یک در عمل می‌کند و بچه‌ها را از دنیایی که برای آنها آشناست به دنیای ناآشنای کتاب‌مقدس می‌برد.
مقدمۀ خوب مقدمه‌ای است که کوتاه و جذاب باشد. برای مثال می‌توانیم به داستان عیسی در متی ۲۲:‏۱۷-‏‏‏‏‏۱۹ رجوع کنیم. در آنجا عیسی به‌عنوان مقدمه از یک سکۀ ساده و کوچک استفاده کرد تا نکته‌ای را که مدنظرش بود تعلیم دهد.
 

ب-‏‏‏‏ داستان کتاب‌مقدس

استفاده هر چه بیشتر از تصاویر و دخیل کردنِ خود بچه‌ها در داستان، باعث می‌شود که بچه‌ها مطالب بیشتری را در مورد داستان به ذهن‌ بسپارند. محققین ثابت کرده‌اند که اگر به هنگام درس دادن تنها خودتان گوینده باشید، بچه‌ها فقط ده درصد از مطالبی را که به آنها تعلیم می‌دهید به یاد خواهند سپرد. اگر علاوه بر شرح داستان، از تصاویر و منابع دیگر نیز استفاده کنید، بچه‌ها ۵۰ درصد از مطالب را به‌خاطر خواهند ‌سپرد، و بلاخره اگر برای تدریس داستان از خود بچه‌ها در قالبِ کارهای عملی و یا تئاتر استفاده کنید، آنان ۸۰ درصد از داستان را به‌یاد خواهد سپرد.
خود عیسای مسیح در این زمینه نمونه بسیار خوبی است: او برای تعلیم دادن به مردم از شیوه‌ها و ابزار مختلفی استفاده می‌کرد. او به‌کرات از زبان تصویر و مثال استفاده می‌کرد، گاه از اشیاء ملموس و روزمره برای انتقال منظور خود استفاده می‌نمود، و حتی گاهی اوقات از خود مردم برای تعلیم دادن به آنها استفاده می‌کرد. عیسی تمام وقت خود را در کنیسه و معبد نمی‌گذراند. ما نیز باید برای تعلیم دادنِ داستان‌های کتاب‌مقدس از روش‌های ابتکاری و جدید استفاده کنیم.
علاوه بر مطالب فوق، ارائۀ خوب داستانی از کتاب‌مقدس بدین معنی است که:
۱-‏‏‏‏ از لغات و اصطلاحات ساده استفاده کنیم. بچه‌ها باید حرف و زبان شما را بفهمند. چنانچه ‌ناچارید از اصطلاحات سنگین و الهیاتی استفاده کنید، حتماً معنی آنها را به‌طور واضح و روشن برای بچه‌ها توضیح دهید.
۲-‏‏‏‏ باید نوع گویش شما مؤثر باشد. از اینکه صدای‌تان را مانند واعظین به‌ناگاه تغییر دهید و یا برعکس، صدای خود را کودکانه کنید، جداً خودداری نمایید.
 

ج-‏‏‏‏ کاربرد

کاربرد داستان، نتیجه‌ای است که شما از داستان کتاب‌مقدس می‌گیرید و آن را به زندگی روزمره کودک ربط می‌دهید. کاربرد باید به سن و موقعیت زندگی بچه‌ها ربط داشته باشد، و هر چه کوتاه‌تر باشد مفیدتر است.
 انضباط و تأدیب
به‌عنوان معلم کانون‌شادی آیا تا به‌حال برای‌تان پیش آمده که کنترل کلاس به‌طور کامل از دست‌تان خارج شود و بچه‌ها به قول معروف از سر و کول هم بالا بروند و نظم کلاس را بر هم بزنند؟ آیا با خود فکر کرده‌اید که بیشتر در چه مواقعی کنترل کلاس از دست شما خارج می‌شود و بچه‌ها نظم کلاس را به‌هم می‌ریزند؟
در زیر به دو مورد اشاره می‌کنیم که اغلب باعث می‌شود کنترل کردن بچه‌ها برای معلمین کانون‌شادی دشوار گردد:

۱-‏‏‏‏ در محیط کلاس:

از کجا می‌توانید بفهمید که کنترل کلاس از دست‌تان خارج شده است؟ جواب ساده است: زمانی که بچه‌ها دیگر به شما گوش نمی‌دهند و کلاس دچار هرج و مرج است، و یا زمانی که بچه‌ها از ترس فقط تظاهر می‌کنند که به شما گوش می‌دهند و در واقع هر یک مشغول به کار خود است. در هر دو مورد شما از هدف اصلی دور شده‌اید و باید به‌دنبال راه چاره‌ای باشید. متأسفانه در اغلب موارد مسبب اصلی خود شما هستید. زمانی که شما تنها گوینده هستید و از خود بچه‌ها در روند تعلیم استفاده نمی‌کنید، و یا وقتی که مدت زمان تعلیم به درازا می‌کشد، از لغات و واژگان دشوار در کلاس استفاده می‌کنید، و یا مهم‌تر از همه، چندین موضوع را در یک درس می‌گنجانید، همه اینها باعث می‌شود که حوصلۀ بچه‌ها سر برود و کم‌کم کنترل کلاس از دست‌تان خارج ‌گردد.

۲-‏‏‏‏ در وقت آزاد:

زمان بازی و وقت آزاد در تدریس کودکان همانقدر اهمیت دارد که زمان تعلیم و پرستش. متأسفانه اغلب معلمین زمان بازی و وقت آزاد را جزو مسئولیت و زمانِ خدمت خود نمی‌دانند، بلکه به محض پایان کلاس نفس راحتی می‌کشند و به بچه‌ها اعلام می‌کنند که زمان وقت آزاد است و می‌توانند هر کاری که بخواهند بکنند! نتیجه آنکه هنوز دقایقی چند نگذشته که صدای فریاد بچه‌ها تمام کلیسا را پر می‌کند! چاره چیست؟
الف-‏‏‏‏ هیچ وقت بچه‌ها را به حال خود رها نکنید. شخصیت بچه‌ها در همین اوقات بازی است که شکل می‌گیرد. ب-‏‏‏‏ سعی کنید از روز قبل، بازی‌هایی را برای وقت آزاد بچه‌ها انتخاب کنید که دارای نکات آموزشی است. ج-‏‏‏‏ قبل از شروع بازی، قوانین بازی را به‌طور روشن به بچه‌ها توضیح دهید. د-‏‏‏‏ بعد از اتمام هر بازی چند دقیقه از بچه‌ها بخواهید که سرجای‌شان بنشینند و نفسی تازه کنند تا از هیجان آنها کاسته شود. ه-‏‏‏‏ اگر می‌بینید که یک یا چند نفر از بچه‌ها در بازی تقلب کرده‌اند، حتماً به‌طور جدی با آنها برخورد کنید.
همچنین برای آنکه کنترل کلاس در تمام مراحل در دست شما باشد، بچه‌ها باید از همان ابتدای کلاس بدانند که کلاس شما دارای قوانینی است که اگر بر اساس آن رفتار نکنند، تنبیه خواهند شد. برخی از تنبیهات می‌تواند به طرق زیر باشد:
۱-‏‏‏‏ ابتدا به بچه‌ای که بدرفتاری می‌کند نگاه کنید. شاید همان یک نگاه معنی‌دار برای ادب کردنِ چنین بچه‌ای کافی باشد.
۲-‏‏‏‏ اگر می‌بینید او همچنان به رفتار بد خود ادامه می‌دهد، چند قدم به سمت او بروید و با احترام اما با لحنی جدی به او اخطار بدهید (در زمان تنبیه بچه‌ها همیشه روی حرف خود بایستید و تنبیه را پشت گوش نیندازید. در غیر این‌صورت بچه‌ها هیچ وقت حرف شما را جدی نمی‌گیرند).
۳-‏‏‏‏ در مرحله بعدی اگر دیدید کودک همچنان سرکشی می‌کند، او را به گوشه‌ای ببرید و از او بخواهید برای مدت زمان مشخصی در سکوت در آنجا بنشیند. به کودک توضیح دهید که چنانچه بعد از مثلاً ۴ دقیقه و پایان دوران سکوت از شما معذرت بخواهد، می‌تواند به بازی برگردد. بعد از ۴ دقیقه به‌سراغ او بروید و از او بپرسید که آیا دلیل تنبیهش را می‌داند. اگر از شما معذرت خواست می‌تواند به سر کلاس یا زمین بازی برگردد.
۴-‏‏‏‏ در صورتی که به‌طور مکرر از کودکی بدرفتاری می‌بینید، موضوع را با والدین کودک در میان بگذارید و به‌طور دوستانه سعی کنید مشکل اصلی را دریابید تا به کمک والدین راهی برای حمایت از چنین کودکانی بیابید.
۵-‏‏‏‏ همیشه به یاد داشته باشید که اگر اشتباهاً کودکی را تنبیه کرده‌اید از او معذرت بخواهید. این کار شما تأثیر عمیقی در ذهن بچه‌ها می‌گذارد. و در آخر هیچ وقت به‌هنگام تنبیه کودکان، کلمات ناشایست یا خشن بکار نبرید. احترام و محبت مسیحی باید در تمام طول کلاس حاکم باشد.

نتیجه‌گیری

می‌گویند در دوران جنگ جهانی، مردی مورد اصابت گلوله قرار گرفت. در حالی که نفس‌های آخرش را می‌کشید دوستش به بالای سرش رسید و با نگرانی پرسید: «آیا می‌توانم کاری برایت انجام بدهم؟» مرد مجروح به سختی جواب داد: «نه، دیگر دارم می‌میرم
«آیا کسی هست که بتوانم پیغامی از طرف تو برایش بفرستم؟»
«بله، لطفاً به فلان شخص به این نشانی این پیغام را بده: به او بگو که در آخرین دقایق زندگی‌ام، آنچه در کودکی به من آموختی اکنون به من کمک می‌کند تا آسوده بمیرم.»
آن شخص که باید پیغام به او می‌رسید، زمانی معلم کانون شادی آن مرد بود. وقتی پیغام را شنید، در حالی که اشک در چشمانش حلقه زده بود گفت: «خدایا، مرا ببخش. من تعلیم دادن در کانون شادی را سال‌ها پیش رها کردم، زیرا فکر می‌کردم کار بیهوده‌ای است و به هیچ جا نمی‌رسم.»
خدمت کانون شادی در عین حال که می‌تواند یکی از شیرین‌ترین خدمات باشد، یکی از چالش‌انگیزترین خدمات نیز هست. بسیاری از معلمین کانون‌شادی مانند این شخص در مقطعی از دوران خدمتی خود دچار دلسردی می‌شوند و حتی گاه خدمت‌شان را رها می‌کنند تا به اصطلاح وارد خدمتی “مفیدتر” بشوند. امروز اگر شما هم احساس دلسردی و خستگی می‌کنید، امیدواریم این داستان واقعی جرقه‌ای در شما زده باشد و بدانید که آنچه برای آن زحمت می‌کشید بیهوده نیست. ممکن است خیلی زود نتیجه زحماتی را که می‌کشید نبینید، اما روح خدا بذری را که توسط شما در قلب کودکان کاشته می‌شود روزی به ثمر خواهد نشاند. پس با ایمان و محبت در خدمت خود استوار بایستید و از خدا بخواهید که شما را در این خدمت مهم هر روز مجهزتر سازد.