با نگاهی به رویدادهای زمان تولد عیسی، به سلسله وقایع ضد و نقیضی برمیخوریم که به موازات هم در جریانند و بدون شک با تصویری که معمولاً از تولد یک نوزاد در ذهن داریم مغایرت دارند. از یک سو به وقایعی پرجلال و شادیبخش برمیخوریم: پادشاهی در حال مولود شدن است تا به نالههای مردم دردمند رسیدگی کند. فرشتگان سرودخوانان مژدۀ خوش ظهور نجاتدهنده را به شبانان اعلام میکنند. پیشگوییهای انبیا سرانجام در حال تحقق است و روحالقدس پس از چهارصد سال سکوت بهطرز عجیبی در پسِ تمام وقایع فعال است. عهد و پیمان قدیم در حال جایگزینی با عهد جدیدی است که انبیای اسرائیل از صدها سال قبل دربارهاش نبوت کرده بودند. بارداریِ حیرتانگیز و منحصر بهفردِ مریم را شاهدیم. پایان انتظار برای شمعونِ خداترس را میبینیم که تنها معنابخش زندگیاش، دیدار با عیسای نوزاد بود. حتی دنیای غیریهودی نیز از عظمت این واقعه بیتأثیر نمانده است. ستارهشناسانی از شرق با شور و هیجان راهی سفری دور میشوند تا به پادشاهی که ستارهاش را دیدهاند ادای حرمت کنند و هدایایی گرانبها تقدیمش نمایند. چه لحظۀ پرجلالی! خدایی که از دیدهها نهان بوده، اینک در حال برگرفتنِ نقاب از چهرۀ خویش است.
اما در بطن همۀ این وقایعِ شادیبخش و پرجلال، ظلمتی غلیظ و مرموز نیز در حال خودنمایی است. شیطان که پادشاهی خود را در خطر میبیند سخت میکوشد با دسیسههایش این نمایش قدرت الاهی را ناکام سازد و منجی بشریت را از صحنه حذف کند. هیرودیس از استشمام بوی ناخوشِ رقیبی تازه نمیتواند آرام سر بر بالین بگذارد، و از دردِ این سوءظن هزاران نوزاد بیگناه را از دم تیغ میگذراند. و گویا پیام فرشته به مریم چندان هم مسرتبخش نبوده! زمزمۀ رابطه نامشروع بر سر زبانهاست و سایۀ ننگ و رسوایی آنقدر سنگین است که اگر دخالت فرشتۀ خدا نبود حتی نامزد صالح و خداترس مریم نیز چارهای جز ترک او نداشت. مریم و یوسف در میان نگاههای شکاک و توبیخآمیز اطرافیان، به دیار غربت میگریزند و در به در دنبال سرپناهی هستند. درد زه شروع شده و زمان زایمان رسیده است، اما نه قابلهای هست و نه قوم و خویشی در کنار مادر! عاقبت در فضای آخوری پست و محقّر، صدای گریۀ نوزادی طنین میافکَنَد...
چه تضاد عجیبی! هم روشنایی پیروزمندانه در حال جولان است و هم تاریکی خصمانه میکوشد دامنۀ پرتو نور را محدود سازد. چنین تنشی را از همان اولین شب تولد عیسی تا آخرین شب زندگی او بر این جهان شاهدیم. تمامی ابعادِ زندگی این نوزاد دستخوش چنین تنشی است، و در کسانی که امروز در اناجیل سرگذشت زندگی او را میخوانند ترکیبی از غم و شادی میآفریند. عیسی به هر جا که قدم میگذاشت هم مورد استقبال قرار میگرفت و هم انتقاد و ناسزا میشنید. او هم خیل عظیم تودههای مردم را در کنار خود دید و هم درد تنهایی مطلق را چشید. هم تحسین میشد و هم نفرین. هم سر نهادن شاگرد محبوب بر سینهاش را تجربه کرد و هم بوسۀ خیانتآمیز شاگردی دیگر را بر گونهاش. هم اعتراف «تویی مسیح پسر خدای زنده» را از پطرس شنید و هم این انکار دردناک را که «او را نمیشناسم.» در اورشلیم با فریادهای «هوشیانا، هوشیانا» از او استقبال شد، و در همان شهر با فریادهای «مصلوبش کن، مصلوبش کن!» به بالای صلیب فرستاده شد. هم از یگانگی و اتحاد با پدر لذت میبرد و هم لحظه تلخ جدایی از او را بر صلیب تجربه کرد.
و آیا نه این است که ما نیز بهعنوان پیروان مسیح مواردی شبیه همین وقایع متضاد را در زندگی خود شاهدیم؟ گاه همه چیز با جلال و پیروزی به پیش میرود، تحقق وعدهها را در زندگیمان میبینیم، با خدا مشارکت زیبایی داریم و صدای دلنواز او را میشنویم، شفاها و آزادیها را تجربه میکنیم و از میوههای روحالقدس به وجد میآییم. و زمانی دیگر ناگاه احساس میکنیم آسمان روحانیمان را ابرهای تیره پوشانده است. صدای خدا را نمیشنویم و گویا از جلال و پیروزیهای شیرین بسیار دوریم. احساس خطر میکنیم و فقدانِ آرامش مسیح رنجورمان میسازد. مورد آزار و اذیت قرار میگیریم و انگار آسمان در سکوتی سنگین فرو رفته است. چنین تنشی را چگونه میتوان توضیح داد؟
ایام کریسمس فرصت خوبی است برای تأمل در این تنش عجیبی که در زندگی مسیح وجود داشت، و لاجرم در زندگی پیروان او نیز وجود خواهد داشت. بهعنوان پیروان مسیح نمیتوانیم از این تنش مستثنی باشیم. نمیتوان انتظار داشت که همیشه در قلمرو برکات و پیروزیها قدم برداریم و مسیر حرکتمان همواره از جلال به جلال باشد. ممکن است ما نیز همچون سَرورمان با رعب و وحشت و ناامنی مواجه گردیم و فریاد بزنیم «خدایا خدایا، چرا مرا ترک کردی؟» ممکن است در عین لذت بردن از حضور خدا، همچون سرورمان تازیانه بخوریم. اما حتی در اوج ناملایمات و رویارویی با امواج سهمگینِ مخالف نیز نباید تمرکز، امید و انگیزۀ خود را برای هدفی که برای آن خوانده شدهایم از دست بدهیم. نکته امیدبخشی که در این وضعیت تنشآمیز وجود دارد این است که تاریکی هرگز قادر نیست نور را از میدان بهدر کند. دشمن هیچگاه نخواهد توانست آسوده سر بر بالین بگذارد، زیرا نوزادی که جایگاه تولدش آخوری پست و محقر بود، نه تنها دو هزار سال قبل، بلکه تا به ابد فاتح و پیروزمند است و پیروان امین و وفادار خویش را نیز در این پیروزی سهیم کرده است.
میلاد مسیح بر همه شما عزیزان مبارک باد.