تأملاتِ روحانی/۱۴
۳ دقیقه
پنطیکاست
و بهیکباره از بطن وجود پدر
نهری آتشین و مشتعل جاری گشت،
و زِ درهای آسمانی، طوفانآسا
آتش آمیخته با زبانها جاری گشت.
روح توفنده و هزارآوا
رسولان درمانده از ادراک تعالیم استاد را
مژدۀ تنویر میدهد.
او را که با آتش تطهیر میکند بسراییم،
و با چنگ، عطایای روحالقدس را سپاس گوییم.
روح خدا، روح قوت،
روح حلم، روح علم،
روح معرفت، حکمت و نبوغ.
ای خداوند، در من، هیکلِ آفریدۀ تو ساکن شو،
و ای سرچشمۀ نیکویی، مرا نیکو گردان،
و مرا در جلال خودت حیاتی نوین ده.
(از شاعر و عارف قرن نهم، گریگور نارهکاتسی)
آنگاه که مینگرم بر صلیب شگفتانگیزی
که پادشاه شوکتمند بر آن جان سپرد،
سود سرشارم زیان مینماید
و غرورم غرق در تحقیر میشود.
بنگر چگونه از سر و دست و پهلویش
آمیزۀ عشق و اندوه فرو میریزد!
آیا عشق و اندوه هرگز این گونه به هم رسیدهاند؟
یا خار، تاجی چنین گرانبها ساخته است؟
(آیزاک واتس)
بهای بت!
(این مطلب را یکی از دوستان چینیالاصل ما که معلم کانون شادی است، برای ما فرستاده. فکر میکنیم درج آن باعث تشویق و بنا خواهد بود.)
مدتی پیش، بههنگام تهیه درس کانون شادی، نکتهای برایم باز شد. قسمتی که برای درس کانون شادی آماده میکردم، ماجرای گوساله طلایی از خروج باب 32 بود. نکتهای که برایم باز شد، این بود که داشتنِ بت، خرج زیادی دارد! اغلب بسیار گران تمام میشود. بنیاسرائیل برای درست کردنِ گوساله طلایی یعنی بتشان، میبایست طلاهای قیمتی خود را میدادند. برای داشتنِ بت، کافی نیست که آن را انتخاب کنیم. بهدست آوردن آن اینقدر هم راحت نیست. باید بهای زیادی بپردازیم. داشتنِ بت به قیمت وقت، پول، روابط، تندرستی و بسیار چیزهای دیگرمان تمام میشود. فکر کردم شاید برای همین است که خدا فرمان دوم را داد.
وقتی میخواستم این درس را به شاگردانم بدهم (بچههای 9 ساله)، مطمئن نبودم که آن را خواهند فهمید یا نه. اما وقتی مطلب را با آنها در میان گذاشتم، ناگهان یکی از پسرها گفت: ?خاله جین، ممکن است حتی به قیمت زندگیمان تمام شود!?
بلی، شاگردانم فهمیده بودند، شاید هم بهتر از خودم. درست بود؛ بتهایمان خیلی گرانتر از آنچه من فکر میکردم، تمام میشوند؛ بتهایمان حتی ممکن است به قیمت جانمان تمام شوند، به قیمت حیات جاودانیمان!
جین آنگ
انسانها به دو گونهاند: آنهایی که فهمیدهاند خدا دوستشان دارد؛ و آنها که ناامیدانه بهدنبال دوستداری هستند!
سورن کرکگور
ایمان دستی است که برای گرفتن دراز میشود!
اگر ایمان ما امری است که داشتن یا نداشتن آن فرقی در ما بهوجود نمیآورد، اگر ایمان ما نقشی حیاتی در زندگی ما ندارد، پس دیگر تعجبی ندارد که اطرافیانمان آن را امری بیاهمیت بینگارند. آنچه که ما اهمیت زیادی برای آن قائل نیستیم، نمیتواند توجه دیگران را به خود جلب کند. اگر چیزی برای ما اهمیت داشته باشد، نمیتوانیم در موردش ساکت باشیم. اگر ایمانمان حقیقی باشد، بهگونهای بیان میشود که بر دیگران تأثیر میگذارد.
جان کاواناف
من میدانم که باید سخن گفتن در مورد عیسی را واگذارم تا او بتواند در من سخن بگوید؛ باید اندیشیدن در مورد او را واگذارم تا او بتواند در من بیندیشد؛ و عمل کردن برای او را واگذارم تا او بتواند توسط من عمل کند. من میدانم که تنها طریق برای نگریستن به دنیا، نگریستن از طریق چشمان او میباشد.
هنری نوون
بسیاری از مردم در مورد رهبری روحانی دچار این توهم هستند که کسی که خودش هرگز در بیابان نبوده، میتواند دیگری را از بیابان رهایی دهد!
هنری نوون