بچههای طلاق
زمان تقریبی مطالعه:
۱۱ دقیقه
امروزه بهبود شرایط زندگی و سلامتی انسان مدیون اختراعات، اکتشافات و پیشرفت هر روزه علم و دانش میباشد ولی از طرفی هم متأسفانه مشکلات اجتماعی و خانوادگی نیز همگام با همه این پیشرفتها رشد میکند و مسائلی همچون جدایی، طلاق و ازدواجهای متعدد دیگر بهعنوان یک مشکل محسوب نمیشود بلکه یک نوع روش زندگی بهحساب میآید.
بدبختانه، زندگی ایمانداران نیز مصون از این پدیده نیست و ایمانداران بسیاری هستند که این درد را تجربه کردهاند و میکنند.
پایان دادن به یک رابطه، یکی از دردناکترین وقایعی است که در زندگی اتفاق میافتد. بهویژه اگر این رابطه برای سالهای متمادی بوده است. زوج درگیر این پیامد ناخوشایند، سرانجام به نحوی خود را با واقعیت این مشکل آشتی میدهند و هر یک راه و روشی برای آینده اتخاذ میکنند ولی متأسفانه باید گفت که بیشتر اوقات کودکانی که از آن زندگی مشترک بهوجود آمدهاند، بیشترین صدمه را میبینند بهویژه اگر والدین روش مناسب و سازندهای در پیش نگیرند.
در چنین شرایطی، گاهی حتی ابتداییترین نیازهای کودک که برای تداوم زندگی هر انسانی ضروری است نادیده گرفته میشود. نیازهایی مثل:
- عشق و محبت بیقید و شرط
- احترام و ارزشقائل شدن برای فرد و شخصیت کودک
- به وجود آوردن محیطی باثبات و مناسب برای پرورش شخصیت کودک. ثباتی که در بسیاری از موارد با مسائل حادی چون سوءاستفاده جنسی، بدنی و احساسی به خطر میافتد.
طبیعتاً هیچ یک از این نیازهای اولیه برآورده نمیشود اگر کودکی مورد غفلت والدین قرار بگیرد.
چنین تجربهای برای هر سنی دردناک، ناراحتکننده و زیانآور است، و بر اساس تحقیقات روانشناسی یکی از مخربترین موضوعاتی که میتواند اثرات عمیق بر روان کودکان بگذارد، همین جدایی و طلاق است بهویژه اگر در سنین پایین باشند؛ چون درجه آسیبپذیری کودکان خردسال بیشتر است. این کودکان چه بسا سالها از مشکلاتی مثل اضطراب، افسردگی، ناهنجاریهای اجتماعی، عدم پیشرفت و ناتوانی در ایجاد رابطه نزدیک با افراد رنج میبرند.
همانگونه که از عنوان این مقاله مشخص است هدف از این نوشته نه بررسی دلایل و یا راه و روش جلوگیری از جدایی است بلکه متمرکز کودکانی خواهیم شد که مصون از تلاطمات بعد از جدایی نیستند. سعی خواهیم کرد رفتارها و واکنشهای کودکان را بررسی کنیم و اینکه بکارگیری چه روشهایی کمک خواهد کرد تا کودکان عزیز ما کمترین آسیب را ببینند. در این سلسله مقالات مسائل کلی و عمومی جدایی در رابطه با بچهها را بررسی خواهیم کرد و امیدواریم در آینده مقالاتی را نیز به مسائل مهمی از قبیل سوءاستفاده و خشونت خانگی اختصاص دهیم.
کودک و خانه
یکی از آرزوهای بهحق کودکان این است که پدر و مادر در کنار هم با خوشی و محبت زندگی کنند. گاهی این آرزو با برداشته شدن موانع برآورده میشود و گاهی هم راه دیگری جز جدایی و طلاق وجود ندارد. اما نکتهای که باید در نظر گرفت این است که با وجود دردناک بودن چنین تجربهای، میتوانیم با در پیش گرفتن روشهایی کمترین زیان را نصیب کودکان خود سازیم و آسیبهای روحی و احساسی را به حداقل برسانیم.
زندگی کردن در خانهای که پی در پی دعوا و بر سر هم فریاد کشیدن باشد آسان نیست و کودکی که سرانجام ناخواسته با موضوع واقعیت جدایی روبرو میشود، ماهها و چه بسا سالها در خانهای پر از تشنج زندگی کرده و در نتیجه از نظر احساسی کاملاً در مرحله آسیبپذیری است. غم و اندوهی را که در طول این ناملایمات نصیب کودکان شده، نباید نادیده گرفت. به ویژه اینکه متأسفانه هیچ فرصتی به کودکان (بخصوص آنهایی که در سنین بالاتری هستند) داده نمیشود تا نظر و احساسات خودشان را ابراز کنند و در نتیجه آنها در برابر یک تصمیم گرفته شده قرار میگیرند. گاهی هم متأسفانه ما بزرگسالان به اشتباه چنین گمان میکنیم که با مخفی کردن احساساتمان میتوانیم آنها را حمایت کنیم. نیز چه بسا فکر کنیم که «آنها بچه هستند و هنوز این چیزها را نمیفهمند» و یا «زود فراموش میکنند». ولی واقعیت این است که بچهها معمولاً خیلی بیشتر از آنچه که ما بزرگسالان تصور میکنیم میفهمند به شرطی که به روشی درست و کلامی قابل فهم برای آنها توضیح داده شود. بدیهی است که در چنین شرایطی پدر و مادر هر یک بهقدری درگیر مسائل احساسی خودشان هستند که شاید از نظر روحی توان رسیدگی و کمک به کودکانشان را ندارند ولی در هر حال وظیفه انسانی هر والدی است که به بهترین روش ممکن زندگی را برای آنها هموار سازد چون این ما هستیم که آنها را بهوجود آوردهایم.
آسیبپذیری کودکان
علت و ماهیت همه جداییها یکسان نیست و به همین دلیل نمیشود گفت که همه کودکان به یک اندازه آسیب میبینند. بهطور یقین در خانههایی که تنفر و خشونت حاکم باشد درجه آسیبپذیری بالاتر است و هر چه مسائل و مشکلات در خانه بیشتر باشد قابلیت انعطافپذیری برای روبرو شدن با مشکلات کمتر خواهد بود. کودکانی که مثل توپ فوتبال دستی پی در پی بین پدر و مادر در حرکت هستند طبیعتاً مشکلتر و دیرتر به ثباتی که برای رشد سالم نیاز دارند میرسند و در نتیجه چه بسا سالها بعد از جدایی نیز هنوز با مشکل افسردگی و مانند آن درگیر باشند. یکی از سؤالات رایج بعضی از والدین این است که «آیا در بعضی شرایط جدایی پدر و مادر به نفع همه افراد خانواده نیست؟»، یا «آیا جدایی و در نتیجه دور شدن از جنگ و دعواها و یا شاید رفتارهای خشن باعث بازگشت آرامش به خانه و در نتیجه در جهت بهبود وضعیت بچهها نخواهد بود؟» شاید در برخی موارد جواب مثبت باشد. گاهی آسیبی که جدایی نصیب بچهها میکند کمتر از زندگی هر روز با ترس و تحقیر و خطر جانی است. اما نباید این موضوع را هم نادیده گرفت که لزوماً جدایی جواب همه مشکلات نیست. پس باید پیش از تصمیمگیری نهایی همه جوانب را در نظر گرفت.
بحرانهای ناشی از جدایی
در اینجا شاید بد نباشد اول به مسائلی که پدر و مادر در ابتدای جدایی، چه از نظر احساسی و چه کارهای عملی با آن روبرو هستند اشاره کنیم.
اکثر زن و شوهرها از تجربهای مانند داغدیدگی میگذرند. بیشتر روانشناسان از مدل کوبلر-راس (Kübler-Ross) برای توضیح این چرخه استفاده میکنند. قابل ذکر است که لزوماً همۀ این مراحل به ترتیب اتفاق نمیافتند و هر فردی نیز همۀ اینها را تجربه نمیکند. ولی معمولاً ابتدا حالت شوک ایجاد میشود و سپس بیحسی که به مرحله انکار میانجامد. انکار یک مکانیسم دفاعی است که انسان زمانی که درد موجود را غیر قابل تحمل میبیند، در ناهشیاری به آن رو میآورد تا درد را قابل تحمل و به کمترین حد برساند. بسیاری بهطور طبیعی از این میگذرند و به مرحله خشم میرسند اما هستند افرادی که در همین مرحله انکار باقی میمانند و بدون دریافت کمک از روانپزشکان و مشاوران نمیتوانند با واقعیت زندگی روبرو شوند. در مرحله خشم، آن فرد، خود، شخص مقابل و دنیا را هدف قرار میدهد و دورهای از غم و احساس پوچی را تجربه میکند که قبول واقعیت و بازگشت به زندگی عادی را به دنبال دارد. بنابراین پذیرفتن این واقعه پس از تصمیمگیری نهایی برای جدایی شاید اولین قدمی باشد که زن و شوهر باید بردارند. نحوه روبرو شدن با هر یک از این مراحل کاملاً بستگی به شخصیت و فردیت زن و شوهر دارد و از آنجا که ما انسانها متفاوت هستیم، هر فردی به روش خاص خود با این مسئله روبرو میشود.
برای گذشتن از این دوران نیز نمیشود زمانی مشخص کرد. بعضیها سریعتر از این دوران میگذرند و زندگی جدید را شروع میکنند و برخی مدت زمانی نیاز دارند تا تغییرات را بپذیرند و به زندگی عادی برگردند. ولی نکته قابل ذکر این است که گذشتن از این سیکل امری عادی است ولی شخص حتماً باید مطمئن شود که در فرایند گذشتن از این مراحل است و احیاناً ایستا نیست چون در این صورت حتماً لازم خواهد بود تا از شخصی کمک بگیرد.
تغییرات و تصمیمات جدید
جدایی تغییرات زیادی بههمراه دارد و در رابطه با مسائل مالی، تغییر خانه و شاید تغییر کار و امور مربوط به بچهها و همانند اینها باید تصمیماتی گرفته شود. مسئولیت پدر و مادر بودن همچنان ادامه دارد اما نه بهعنوان یک زوج بلکه دو فردی که به جهتهای مختلف میروند. زندگی اجتماعی آنها نیز شکل متفاوتی میگیرد و بعضی آشتی کردن با این تغییرات را مشکل مییابند. ولی بیشترین تغییر در محدوده روانی و احساسی انجام میگیرد. بسیاری از زوجها مدتی در تلاطم روحی هستند تا به نقطه قبول و به زبان آوردن پایان زندگی مشترک برسند. پاسخگویی به چراهای زندگی، افکار آنها را به خود مشغول میسازد و چه بسا برای بسیاری از آنها پاسخی نمییابند و همین باعث ناامیدی و افسردگیشان میشود. احساس گناه، ترس از آیندهای نامشخص برای خود و بچهها، همه احساسات طبیعی مربوط به جدایی است. روبرو شدن با زخمهای احساسی پاسخگویی به مشکل خشم، رنجش و تنفر را سختتر میسازد. این مرحلهای است که شاید مدتی طول بکشد تا ترمیم شود. زن و شوهر، هر دو باید در جهت ترمیم این زخمها پیش بروند اگر میخواهند که کمترین آسیب را به بچههایشان بزنند. یکی از مخربترین رفتارها در حضور بچهها، مقصر دانستن طرف مقابل و به باد اتهام گرفتن اوست. دلیل این جدایی هر چه که باشد زن و شوهر باید در حضور بچهها مثل دو فرد بالغ رفتار کنند و بهخاطر سلامت روان بچهها هم که شده، در بازی محکوم کردن همدیگر وارد نشوند. کودکانی که میتوانند بعد از جدایی رابطه خوبی با پدر و مادر داشته باشند، بهتر با این مشکل کنار میآیند. به همین دلیل است که پدر و مادر باید نهایت کوشش خود را بکنند تا خودشان را از نظر جسمی، احساسی و روانی سالم نگه دارند تا در نتیجه بتوانند تکیهگاهی برای بچههایشان باشند.
رهنمودهایی برای زن و شوهر
در اینجا به رهنمودهایی اشاره میکنیم که میتوانند برای زن و شوهر مفید باشند. به یاد داشته باشید که انسانها با هم فرق میکنند و شما باید روشی را بهکار گیرید که برایتان مفید است. آگاه هستم که بعضی از این رهنمودها شاید در شرایطی که هستید قابل اجرا نباشد و یا فکر کنید که در این شرایط چه کسی میتواند به این چیزها فکر کند، ولی مطمئن باشید که اگر حتی بعضی از اینها را اجرا کنید، نتیجه مثبتی خواهید گرفت.
۱- با کسی صحبت کنید. صحبت کردن با دوست، آشنا و یا هر کسی که با او راحت هستید، خیلی مفید خواهد بود و شاید مفیدتر باشد اگر بتوانید با یک مشاور صحبت کنید.
۲- گریه کنید. شما باید با احساسات خودتان روراست باشید. اگر زمانی پیش میآید که نیاز به گریه کردن را احساس میکنید، گریه کنید. نیز اگر عصبانی هستید، عصبانیت خودتان را در یک محیط امن نشان دهید. نگاه داشتن این نوع احساسات جز زیان چیزی نصیب شما نخواهد کرد.
۳- مواظب وزن و سلامتی خود باشید. کوشش کنید یک برنامه ورزشی مناسب ترتیب بدهید. ورزش و رژیم غذایی مناسب روحیه شما را تقویت خواهد کرد و در نتیجه میتوانید بهتر در مورد مسائل موجود فکر کنید.
۴- مواظب خودتان باشید و به اندازه کافی استراحت کنید.
۵- از دیگران کنارهگیری نکنید و راه گوشهگیری را در پیش نگیرید. در جهت بهتر شدن روحیهتان تا حدی که ممکن است قدمهایی بردارید. میتوانید با دوستان بیرون بروید، بخندید و سعی کنید کارهایی را انجام دهید که دوست دارید.
۶-هدفهای کوچک و قابل اجرا برای هر روز در نظر بگیرید. کوشش کنید که به این اهداف جامه عمل بپوشانید ولی اگر نتوانستید، ناامید نشوید، فردا میتوانید آن را تمام کنید.
۷- داشتن برنامۀ کاری منظم گاهی انگیزۀ لازم را برای پیشرفت به شخص میدهد.
۸- نوشتن دفتر خاطرات روزانه بسیار مفید خواهد بود. تمام افکار و احساسات خودتان را هر روز بنویسید.
۹- و مهمتر از همه کلام خدا را بخوانید و دعا کنید. در چنین شرایطی شاید این یکی از پر چالشترین قدمها باشد. همه چیز را به دستهای قادر او بسپارید و اجازه بدهید که روح خدا در شما کار کند و قدرت لازم برای روبرو شدن با مشکلات را از او بگیرید.
واکنش زن و شوهر نسبت به یکدیگر
در رابطه با واکنشی که زن و شوهر میتوانند نسبت به یکدیگر نشان دهند نکات زیادی میتوان نوشت ولی شاید این دو رهنمود مهمترین باشند:
۱- در حضور بچهها با همسرتان مشاجره نکنید. هنگام صحبت تلفنی نیز مؤدب و مواظب باشید که از چه کلماتی استفاده میکنید.
۲- کوشش کنید که هر چه سریعتر با همسرتان به یک رابطه دوستانه برسید. این کوشش باید دو طرفه باشد تا به نتیجه برسد. چنین تمایل و کوششی کاملاً بستگی به ماهیت رابطه پیش از جدایی دارد. گاهی شرایط بهقدری نامناسب و حتی خطرناک است که وجود هر نوع رابطهای خطر جانی بههمراه دارد و در نتیجه قطع رابطه کامل غیر قابل پرهیز و حتی ضروری است. اما اگر شرایط در این حد نیست، شاید بشود یک رابطه دوستانه ایجاد کرد.
جدایی کولهباری از ناسازگاریها و عدم موافقتها را بههمراه دارد بهویژه اگر مسئله حادی دلیل جدایی باشد. مطمئناً گذشتن از خشم، تنفر و رنجش، و مانند آنها و رسیدن به یک رابطه دوستانه هدفی است که بهنظر دست نیافتنی و خارج از تصور بهنظر میرسد ولی به فکر بچههایتان باشید و بدانید که شما الگوی آنها هستید و هر کاری که شما میکنید آنها یاد میگیرند. به یاد داشته باشید که بچههایی که با هر دو والد رابطه خوب دارند کمتر آسیب روحی میبینند و بهتر میتوانند با مشکلاتی که سر راه خودشان قرار خواهد گرفت کنار بیایند.
امیدوارم این مقاله مقدمهای باشد تا بتوانیم به موضوع اصلی که بچهها هستند بپردازیم.
در شماره بعد خواهیم دید که چطور خبر جدایی را باید به بچهها داد و واکنشهای بچهها را در سنین مختلف بررسی خواهیم کرد.