کمتر کسی است که از اثرات بحران مالی که در اواسط سال ۲۰۰۸ آغاز شد مصون مانده باشد. میلیونها نفر مشاغل و خانههای خود را از دست دادهاند، تهیه وام مسکن برای همه ما مشکلتر شده است، و سرمایهای که برای دوران بازنشستگی خود پسانداز کرده بودیم تحلیل رفته است. اگرچه تصور میشد که بحران بانکی سال ۲۰۰۸ با مداخله دولتها و چاپ پول توسط بانکهای مرکزی تا اندازه زیادی فروکش کرده باشد، اما اکنون مشخص شده که خود این دولتها با بحران شدید مالی مواجهاند و بعضی از آنها در آستانۀ ورشکستگی قرار دارند. کشورهای اروپایی نظیر یونان، اسپانیا، پرتغال، ایتالیا، ایرلند، بریتانیا و نیز امریکا و ژاپن با کسر بودجههای بسیار کلانی روبرو هستند و چارهای جز اِعمال ریاضتهای شدید اقتصادی، بیکار کردن تعداد زیادی از کارمندان دولت، و بالا بردن میزان مالیات ندارند. همه اینها عرصه را بر مردم عادی تنگ میکند.
مشکلات مالی تنها بحرانی نیست که انسان امروز با آن دست به گریبان است. ظهور کشورهای در حال توسعهای چون چین، هند، برزیل و روسیه باعث شده است منابعی که تا همین چند سال پیش عمدتاً تنها توسط کشورهای توسعهیافته غربی استفاده میشد، حال با عطشِ سیریناپذیر کشورهای جدید روبرو باشد. رقابت بر سر انرژی و منابع طبیعی باعث گردیده تا دنیای امروز ما با بحران انرژی روبرو باشد. همچنین بهدلیل افزایش جمعیت و نیز تحولات غیرطبیعی جوی، بسیاری از کشورها با بحران آب و غذا روبرو هستند. از لحاظ تنشهای سیاسی نیز در دنیای پرمخاطرهای زندگی میکنیم: وضعیت در خاورمیانه همچنان بحرانی است و هر آن امکان دارد آتش جنگ در این منطقۀ نفتخیز شعلهور شود، بین چین و امریکا از دیرباز بر سر تایوان و مسائل بازرگانی تنش وجود داشته است، روسیه و اروپا بر سر منابع گاز طبیعی با هم درگیرند، و تنش بین کره شمالی که دارای تسلیحات هستهای است و کره جنوبی اخیراً بار دیگر بالا گرفته و ناوگان کره شمالی یک ناو کره جنوبی را غرق کرده است.
در این میان، مسیحیان باید چه کنند؟ نگرش آنها به اوضاع ناامن کنونی باید چگونه باشد؟ شاید تعجب کنید، ولی مسیحیان باید از شنیدن اینگونه اخبار خوشحال باشند! نه به این خاطر که مردم کار خود را از دست میدهند و در تنگنای مالی قرار میگیرند، بلکه چون تمامی این تحولات ثابتکنندۀ یکی از حقایق اساسی ایمان مسیحی است: اینکه دنیای دور از خدا دائماً در بحران است.
رسانههای ارتباط جمعی وضعیت را طوری گزارش میدهند که انگار سلامت اقتصاد تنها چیزی است که اهمیت دارد: مادام که دولتهای مقروض بتوانند از کسر بودجه خود بکاهند، بانکها ورشکست نشوند و سرمایه کافی داشته باشند، قیمت نفت دارای ثبات باشد و دلار به ناگاه ارزش خود را از دست ندهد، همه چیز امن و امان خواهد بود. اما واقعیت این است که در بستر مرگ هیچیک از ما به نرخ دلار یا میزان تورم نخواهیم اندیشید. آنچه در آن زمان برای ما اهمیت خواهد داشت رابطهمان با خدا و با یکدیگر است. در آن لحظه خواهیم اندیشید که در ابدیت چه در انتظارمان خواهد بود، و اگر عزیزی را از خود رنجانده باشیم آرزو خواهیم کرد که ما را ببخشد. در واقع بحران مالی سالهای اخیر یادآور این حقیقت مهم است که زندگی را نباید بر مبنای زودگذری چون پول بنا نهاد، زیرا سستبنیاد است و دیر یا زود ما را مأیوس میکند. آنگاه که انسان به سستبنیاد بودن پول پی بَرَد، به جای توکل بستن بر آن به خدا چشم خواهد دوخت.
اما نگرش مسیحی به مسئله بحران اقتصادی به همین جا خلاصه نمیشود. همانطور که اشاره شد، این بحران روال طبیعی زندگی بسیاری از مردم را بر هم زده است، و اگر به آخرین رکود شدید اقتصادی در تاریخ، یعنی رکود دهه ۱۹۳۰ نگاه کنیم، خواهیم دید که فقر و محرومیت مالی اغلب اوقات به ظهور خشم و نفرت و خشونت در جامعه و انگشتنما کردنِ خارجیان بهعنوان مسببین مشکلات اقتصادی میانجامد. خشونت در جامعه یکی از پیامدهای مستقیم مشکلات اقتصادی است. اینجاست که نقش مسیحیان در این بحران اهمیت پیدا میکند: مسیحیان دعوت دارند که نمکِ جهان باشند، و نمک قادر است چنین فسادی را مداوا کند. بنابراین یکی از وظایف مسیحیان در دنیای ناامن کنونی این است که برای اطرافیانشان شرح دهند که ما مسیحیان دقیقاً به چه نوع خدایی اعتقاد داریم: به آفریدگار قادرمطلقی که عالمِ هستی را از هیچ پدید آورد و البته قادر است نیازهای مالی فرزندانش را نیز برآورده سازد. درست است که او گاه اجازه میدهد ما از خلال آزمایشها عبور کنیم، اما این شهادت سراینده مزمور را هرگز نباید از یاد بُرد که میگوید: «من جوان بودم و اینک سالخوردهام، با این همه هرگز پارسایی را ندیدهام که وانهاده شده باشد، و نه فرزندانش را که گدای نان شوند» (مزمور ۳۷: ۲۵). پولس نیز همین حقیقت را یادآور میشود: «خدای من همه نیازهای شما را بر حسب دولت پرجلال خود در مسیح عیسی رفع خواهد کرد» (فیلیپیان ۴: ۱۹)، و خود عیسای مسیح به ما میفرماید: «نگران نباشید و نگویید چه بخوریم یا چه بنوشیم و یا چه بپوشیم... پدر آسمانی شما میداند که بدین همه نیاز دارید» (متی ۶: ۳۱ - ۳۲). آری، نگرش مسیحی نه تنها نسبت به بحران مالی، بلکه در قبال تمام بحرانها این است که در اوج توفانها، ملجا و پناهگاهی وجود دارد. بحران مالی البته گریبان مسیحیان را نیز خواهد گرفت، اما همانطور که تاریخ گواهی میدهد، خدا همواره احتیاجات روزانه قوم خود را تأمین خواهد کرد و آنان را محتاج نخواهد گذاشت.
در کتابمقدس بارها و بارها به این حقیقت اشاره شده است: «خدا پناه و قوت ماست، و یاوری که در تنگیها فوراً یافت میشود» (مزمور ۴۶: ۱). خدا صرفاً برای خود وجود ندارد، بلکه در تنگیها وارد عمل میشود و به فریادمان میرسد. منتهی برای برخوردار شدن از برکات خدا یک شرط خیلی مهم وجود دارد که عیسای مسیح به آن اشاره میکند: «نخست در پی پادشاهی خدا و انجام ارادۀ او باشید، آنگاه همه اینها (یعنی این امور مادی) نیز به شما عطا خواهد شد» (متی ۶: ۳۳). بنابراین شرط خدا کاملاً مشخص است: اگر مسیحیان میخواهند از برکات و توجهات او برخوردار شوند، باید او را در رأس زندگی خود قرار دهند و در هر چیز او را مقدم بشمارند. خدا و انجام خواست او باید برایشان در اولویت باشد. برای کسانی که خدا را در زندگی خود در آن دوردستها قرار دادهاند چنین وعدهای وجود ندارد، هرچند خدا کماکان پرفیض و سخاوتمند است. برای آنکه از برکات پناهگاهِ خدا برخوردار شویم لازم است که در محدودۀ این پناهگاه قرار بگیریم. اگر مثل پسر گمشده به محبت پدر دستِ رد بزنیم و خود را در وضعیتی بیابیم که ناچار باید از خوراک خوکها تغذیه کنیم، این خدا نیست که برکاتش را از ما دریغ داشته بلکه ما هستیم که خود را از او دور ساختهایم، و باید دوباره نزد او بازگردیم.
در مورد برکات خدا نکته مهم دیگری نیز هست که باید مدنظر داشت: او وعده میدهد که نیازهای ما را برآورده سازد، نه اینکه رفاهطلبی و زیادهخواهیِ ما را ارضا کند. نمونۀ خطمشی عیسای مسیح، رسولان و پدران کلیسا در این خصوص بهترین گواه این حقیقت است: عیسای مسیح پیوسته کسانی را که در قصرها زندگی میکردند و لباسهای فاخر بر تن داشتند سرزنش میکرد، و آشکارا اعلام داشت که روباهان و مرغان هوا لانه و آشیانهای برای خود دارند، اما “پسر انسان” را جای سر نهادن نیست. عیسای مسیح از مواهب و نیکوییهای زندگی لذت میبرد، اما ساده میزیست. پولس نیز زندگی بسیار سادهای داشت و “آموخته بود که در هر حال قانع باشد” (فیلیپیان ۴: ۱۱). اکثر مردان برجسته خدا در طول تاریخ کلیسا نیز نسبت به امور مادی بیاعتنا بودند و مقتصدانه میزیستند. طبعاً اکثر خوانندگان از در اختیار داشتن یک اتومبیل بنز گرانقیمت لذت خواهند برد، اما از آنجا که یک اتومبیل ساده نیز نیازشان برای حمل و نقل را رفع میکند، نباید تعجب کنند اگر خدا پول لازم برای خرید اتومبیل بنز را برایشان فراهم نمیسازد. بنابراین به هنگام بحرانهای مالی باید از خود بپرسیم آیا مباشرین خوبی هستیم و بهخوبی از اموالی که خدا به ما سپرده است مراقبت میکنیم؟
یکی دیگر از تأکیدها در نظام مالی خدا این است که او خدایی دهنده است، و بنابراین ما نیز باید دستِ دهنده داشته باشیم، ولو آنکه در اوج مشکلات اقتصادی باشیم یا درآمدمان اندک باشد. حکایت ایلیا و بیوهزن در اول پادشاهان فصل ۱۷ یا حکایت آن بیوهزن فقیر که دو سکه ناچیز در صندوق اعانات انداخت (مرقس ۱۲: ۴۱ - ۴۴) در این خصوص بسیار روشنگر است: برکت خدا هنگامی جاری میشود که در تنگدستیِ خود، برای خدا مایه بگذاریم. دادن دهیک صرفاً حداقلی است که انسان میتواند به خدا بدهد. در عهدجدید میخوانیم که خدا در عیسای مسیح همه چیز خود را به ما بخشید، و بنابراین ما نیز باید همه چیز خود را در اختیار او بنهیم. بدترین کاری که در خلال بحران اقتصادی میشود کرد این است که بگوییم: «دیگر توان مالی آن را ندارم که به خدا هدیه بدهم.» با این گفته، بیایمانی کامل خود را به خدا نشان میدهیم زیرا در واقع داریم میگوییم که مطمئن نیستیم او بتواند نیازهای ما را برآورده سازد، و بنابراین لازم است خودمان به فکر خود باشیم.
و سرانجام نکتۀ پایانی که باید در خصوص دیدگاه مسیحی به بحران مالی فعلی مدنظر داشته باشیم، به رسالت ما بهعنوان سفیران مسیح مربوط میشود. این خطر همیشه وجود دارد که مسیحیان تمام وقت خود را صرفِ شکوه و گلایه از کسانی سازند که بحران مالی را سبب شدند، یعنی بانکدارانِ طمّاع و سیاستمدارانِ فاسد. حتی برخی مسیحیان کوشیدهاند کتبی بنویسند تا به دولتها مشورت دهند که چگونه باید نظام اقتصادی را بر اساس اصول مسیحیِ عدالت و خویشتنداری اداره کرد. اما دعوت کلیسا این نیست. بانکدارانِ طمّاع و سیاستمدارانِ بیکفایت همیشه در دنیا وجود خواهند داشت. فرزندان هیرودیس و پیلاطس هنوز هم بر اریکۀ قدرت تکیه زدهاند. اینکه کلیسا بخواهد نوعی نظام مسیحی را بر دنیا تحمیل کند کمابیش جُز اِتلاف وقت نیست. البته تردید نیست که مسیحیان باید از کسانی که در راه اریحا مورد حملۀ راهزنان قرار گرفتهاند و مجروح و زخمیاند دستگیری کنند، اما نباید دچار این توهم باشیم که میتوان دنیایی عاری از دزدان و راهزنان ایجاد کرد. رسالت ما مسیحیان این نیست که دنیا را اداره کنیم، بلکه این است که پیام نجاتی را که تنها در مسیح میسر است با مردم دنیا در میان بگذاریم و آنان را بسوی سرمنزلی که در آن از بحرانهای مالی خبری نخواهد بود هدایت کنیم. یا همانطور که عیسای مسیح به آن جوانی که میخواست اول پدرش را دفن کند (بحران مالی دنیا را سر و سامان دهد) فرمود، «تو برو و به پادشاهی خدا موعظه کن» (لوقا ۹: ۶۰).
و این ما را برمیگرداند به آنچه در ابتدای مقاله ذکر شد: اینکه موعظه کردن به پادشاهی خدا در شرایطی که پادشاهیهای این جهان در بحران بسر میبرند و در حال فروپاشیاند، بسیار آسانتر است. آری، بر مسیحیان است که در بحبوحۀ توفان مالی که دنیای امروز ما را فرا گرفته است، انجیلِ کاملِ خدایی را بشارت دهند که قادر است تمام احتیاجات کسانی را که او را در اولویت قرار میدهند و همچون پسرش آمادۀ ایثار و بخشش هستند، برآورده سازد.