آیا عیسی نیز لازم بود کامل شود؟
۷ دقیقه
«بجا بود خدا که همه چیز برای او و بهواسطه او وجود دارد، برای اینکه پسران بسیار را به جلال برساند، قهرمان نجات ایشان را از راه تحمل رنج، کامل گرداند» (عبرانیان ۲:۱۰)
ما همواره عیسایی را در ذهن خود به تصویر میکشیم که از همان ابتدای تجسم خود بر زمین از هر نظر کامل بود - عیسایی که همه چیز را در مورد الوهیت خودش میدانست، همه کس را بهواسطۀ معرفت مطلقاش میشناخت و از نقشۀ الهیای تبعیت میکرد که تک تک جزئیات آن پیشاپیش مثل روز برای او روشن بود. عیسای ما عیسایی است کامل که به هیچ وجه نیاز به کامل شدن ندارد. اصولاً ما واژۀ "نیاز" را برای وجود یا حالتی در نظر میگیریم که در ذات خود دچار نقصان و کمبود است. شاید حتی سخن راندن از عیسایی که نیاز به کامل شدن داشته باشد در نظرمان کفر محسوب شود. در واقع باید گفت که چنین اعتقادی تا همین سی سال پیش، بدعت محسوب میشد.
حال این پرسش مطرح میشود که آیهای چون عبرانیان ۲:۱۰ را چگونه باید تفسیر کرد؟ این آیه بهطور ساده میگوید که خدا لازم دید عیسی با تحمل رنج و زحمت، کامل شود. منظور چیست؟ و این امر چه دلالتهایی برای زندگی امروز ما دارد؟
برای درک درستِ این آیه، ابتدا لازم است زمینه تاریخی متن فوق را بازسازی کنیم تا دریابیم مشکلی که نویسنده در رساله عبرانیان به آن میپردازد دقیقاً چیست. سپس به بررسی مفاهیم مختلف این آیه خواهیم پرداخت، و سرانجام خواهیم دید آنچه در این آیه گفته شده است چه کاربردی برای امروز ما دارد.
علت نگارش رساله عبرانیان
هنگامی که نویسنده عبرانیان رساله خود را برای مخاطبین یهودی خود مینوشت، یهودیان تاریخ و دستورالعملی دقیق و چند هزار ساله در خصوص نحوه دستیابی به حضور خدا داشتند. آنان میدانستند که انسان گناهکار نمیتواند به حضور خدای قدوس دسترسی یابد. یهودیان میدانستند که مجازات گناه مرگ است و خدا تنها محض فیض و محبت خود چنین مقرر داشته که بجای آنکه شخص گنهکار کشته شود، حیوانی به نیابت از او قربانی گردد. در واقع تقدیم قربانی، هم سمبل مزد گناهکار بود و هم نمادی از فیض و بزرگواریِ خدا. بنیاد مذهب و اخلاقیات یهود بر اصل قدوسیت خدا استوار بود و راه دیگری برای بهرمند شدن از حضور و رحمت این خدای قدوس وجود نداشت. قربانیای که بهطور مداوم به خدا تقدیم میشد، نمایانگرِ انسانی بود که در همه ابعاد زندگیاش نیاز دائمی به محبت و فیض خدا داشت. اما حال نویسنده عبرانیان در کمال جسارت میگوید که این قربانیها نه تنها دیگر ملاک دسترسی به حضور خدا نیست، بلکه در واقع ما را از حضور تازه و زندهای که مدنظر خداست دور نگاه میدارد (عبرانیان ۱۰:۱۹-۲۰). از این پس، قربانی عیسی آنچه را که نظام قربانی یهود در تاریخی چند هزار ساله قادر به انجام آن نبود به تحقق میرساند. ولی پذیرش این حقیقت برای یهودیانی که به مسیح نیز ایمان آورده بودند بسیار دشوار بود. آنان تا پیش از آن به هنگام ارتکاب گناه، قربانیِ متناسب با گناهشان را میگذراندند و پاک و طاهر میشدند. اما حال میبایست تنها به یک قربانی تمسک میجستند. مسیحیانِ یهودیتبار حال میبایست تنها با نگاه به قربانی صلیب، پاکی و حضور خدا را تجربه میکردند. بهعبارت دیگر، آنان خود را با نظامِ کهانتیِ جدیدی روبرو میدیدند که با آنچه تا پیش از آن در نظام کهانتی یهود شناخته بودند بهکلی فرق داشت، و نویسنده رساله آن را برتر و کاملتر میخوانَد. در اینجاست که مفهوم "کامل شدن"، برتری قربانی عیسی را بر نظام قربانی یهود به تصویر میکشد. حال بیایید این مفهوم "کامل شدن" را از جهات مختلف بررسی کنیم تا ببینیم کامل شدنی که نویسنده رساله عبرانیان در رابطه با مسیح و قربانیِ او راجع به آن صحبت میکند دقیقاً به چه معناست:
۱- کامل شدن بهمنزلۀ سهیم شدن در تجربه بشر
یکی از آبا کلیسا بهنام گریگور نازیانزین میگوید: «آنچه را که خدا بر خود نگیرد، نمیتواند نجات دهد.» خدا با انسان شدن خویش شریک درد و رنج بشر شد. نظام قربانی در آیین یهود شکاف و فاصله عمیق بین انسان و خدا را به واضحترین شکل ممکن نشان میداد و تنها سایهای از آشتی و نجات بود (۸:۵)، اما خدا در مسیح این فاصله را درنوردید. خدا اکنون به هیأت قربانیای در میآید که خود پیشاپیش آن را میپذیرفت. حال دیگر از انسان مطالبهای ندارد بلکه خودْ بهای آن مطالبه میشود. خدا در مسیح با انسان و برای انسان رنج میکشد (۲:۱۴). به قول الهیدانی بهنام فیدس، تنها خدای رنجبر است که میتواند یاریدهندهای کامل برای مخلوق رنجدیدۀ خود باشد. در مسیح بجای تلاش برای نزدیک شدن به خدا، این خداست که به ما نزدیک میشود. چنین شراکت و نزدیکیای را هرگز نظام قربانی یهود وعده نمیداد. نویسنده عبرانیان میگوید خدایی که این چنین شریک هستی بشری ماست، ما را بینهایت بیشتر از نظام قربانی یهود پاک و حضورش را برایمان ملموس میگرداند.
۲- کامل شدن بهمنزلۀ احیای بشر سقوط کرده
باب ۲:۵-۹ با الهام از مزمور ۸:۴-۶ زمینه آیه ۱۰ را توضیح میدهد. مزمور ۸ به نقشه و هدفی که خدا از ابتدای خلقت برای بشر داشت اشاره میکند. هدف خدا این است که انسان احیا شده، به جلالی آسمانی دست یابد. حال این هدف با تجسم، بشریت و قربانی عیسی بر روی صلیب به انجام میرسد. هدف آغازین خدا در خلقت برای بشر در صلیب عیسی به انجام میرسد. مسیح با مرگش روی صلیب، بشر را به جایگاه اصلیاش باز میگرداند. چنین احیایی به هیچ وجه در توان نظام قربانی یهود نبود.
۳- کامل شدن بهمنزلۀ رنج دیدن برای دیگران
در نگرش افلاطونیِ یونانیان، خدایی به تصویر کشیده میشد که درد و رنج به هیچ وجه در او جایی نداشت. در نظر یونانیان، خدای رنجبر خدایی بود ضعیف و محتاج به کمک. آنان چنین خدایی را خدا نمیدانستند. اما در مسیح با خدایی روبرو میشویم که پیروزی خود را با رنج بهدست میآورد و با زخمهای خود خداوندیش را اثبات میکند. اما او برخلافِ کاهنان یهود نه برای خود، بلکه برای دیگران رنج میکشد. خدا میداند که برای کمک به بشری که سرشتش آلوده به خطا و گناه است میباید رنج را بر خود هموار کند و آنقدر رنج میکشد که انسان دریابد موضوع محبت و عشق خداست (پدر اینها را بیامرز، چون نمیدانند چه میکنند). نظام کهانت یهود به هیچ وجه نمیتوانست چنین خدایی را ترسیم کند.
۴- کامل شدن به منزلۀ خدایی که انسان کامل شد
عیسای مسیح همچون انسانی که همه وجودش را به خدا تقدیم کرده بود، از تمام تجربیات بشری عبور کرد. او به مدد ایمان و اعتماد به خدا از وسوسهها، بحرانها، تنشها و کشمکشها گذر کرد. او نیز همچون همه انسانها در کوران بحرانها رنج کشید ولی نه رنجی که با راه فراری فوقطبیعی همراه باشد، بلکه او بهواسطۀ شناختی که خود از خدا داشت و اعتمادی که بر او بسته بود از بحرانها عبور کرد. گویی او با منطق بشری، با آنچه من و شما داریم منتهی در بستر رابطهای کاملاً شفاف و مبتنی بر ایمان به خدا از موانع عبور میکرد. گاه همچون ما به چالش میافتاد، سؤالات بسیاری ذهنش را مشغول میکرد، سایه روشنهایی بر او قرار میگرفت، اما در نهایت، شناخت او از اراده خدا او را به پیش میبُرد. مسیح نه فقط راه را برای دسترسی به خدا مهیا ساخت، بلکه نمونۀ انسانی شد که با خدا رابطهای فرزندی برقرار کرد. با پیروی از عیسی میتوان خدا را بهعنوان پدری دوستداشتنی شناخت. چنین رابطهای به هیچ وجه در نظام قربانی یهود قابل تصور نبود.
کاربرد این آیه برای امروز ما
آیا عیسی لازم بود کامل شود؟ گاه ما عیسی را همچون هنرپیشۀ فیلم ترمیناتور در نظر میگیریم. در این فیلم ماشینهای برنامهریزیشدهای وجود دارند که صرفاً ظاهری انسانی دارند. گاه ما نیز عیسی را شیری میبینیم در لباس موش - بهظاهر انسان اما در واقع خدایی نیرومند که به هیچ چیز نیاز ندارد. اما اناجیل عیسی را طور دیگری نیز معرفی میکنند. عیسایی که در تجسم خویش همچون یک انسان زندگی کرد و همچون هر انسان دیگر نیاز به حرکت و کامل شدن داشت. مسیح در تجربه بشری خود، انسان کامل شد و تمام کسانی که از او پیروی میکنند نیز همچون او بسوی کمال حرکت خواهند کرد. بدون مسیح نمیتوان آن انسانی بود و شد که خدا از ابتدای خلقت مدنظر داشت. بدون الگوبرداری از مسیح نمیتوان بهمعنای کامل شریک رنج انسان شد. بدون شاگردی او نمیتوان برای دیگران با محبت رنج کشید و بدون پیروی از او نمیتوان چالشهای زندگی را فرصتهایی در نظر گرفت که در آن خدا را بهعنوان پدر میشناسیم.
عیسایی که خود این راه را طی کرد، مسیحیان را دعوت میکند که از راه تحمل رنج بسوی کامل شدن گام بردارند. چرا که این راه تنها طریق کامل شدن است و تنها در این جاده است که میتوانیم نام خدا را به دیگران اعلام کنیم (عبرانیان ۲:۱۲).